eitaa logo
ملودی🎵 موزیک
8.7هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
12.4هزار ویدیو
68 فایل
جدیدترین موزیک های ایرانی 🎵🎵 موزیک های شاد و غمگین 🎶🎶 کلیپ های زیبا همراه با اهنگ🎞️ تکست های عاشقانه 😍 #موزیک_ویدیو آیدی ادمین @setareh_ostadi @Ava_mozix تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1587085673C0abe731c1e
مشاهده در ایتا
دانلود
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
Reza MalekzadehReza-Malekzadeh-Faryad-320.mp3
زمان: حجم: 9.24M
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
Peyman AbootalebiPeyman-Abootalebi-Faryad-320.mp3
زمان: حجم: 9.93M
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا ❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
Amir TajikAmir-Tajik-Faryad-320 (2).mp3
زمان: حجم: 8.64M
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا ❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا ❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
Amir TajikAmir-Tajik-Faryad-320 (2).mp3
زمان: حجم: 8.64M
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا ❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا ❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
Amir TajikAmir-Tajik-Faryad-320 (2).mp3
زمان: حجم: 8.64M
🏝🤩 دانلود آهنگ زیبا ❤️ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 @melody_muzix
سه ماهه بودم. از همون اول مادرشوهرم چشم از شکمم برنمیداشت. همش می‌پرسید: مطمئنی پسره دیگه؟ روزی که جواب اومد و فهمیدیم دوقلوها دخترن، صورتش یکدفعه سفید شد، گفت: پسرم ... ماه هفتم بود. یه عصر که توی خونه تنها بودیم، تو راه پله‌ها پام لغزید و از چندتا پله پرت شدم پایین. یه درد کل وجودمو گرفت... سرمو که چرخوندم، دیدم مادرشوهرم بالای پله‌ها وایساده. نه زد، نه دوید کمکم کنه. فقط ایستاده بود و با همون لبخند عجیب و غریبش نگام میکرد.... یادم نیس بعدش چی شد. تو بیمارستان که به هوش اومدم، اولین چیزی که حس کردم درد تیرکشنده شکمم بود. دستم رو بردم روی پانسمان... یه عجیب اونجا بود... انگار یه چیزی کم بود... مادرشوهرم چشاش از ذوق می‌زد، انگار نه انگار من تازه از یه اتفاق بد جون سالم به در بردم.. با عجله اومد داخل، هول هولکی گفت:خانم...ببخشید ولی...https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
سه ماهه بودم. از همون اول مادرشوهرم چشم از شکمم برنمیداشت. همش می‌پرسید: مطمئنی پسره دیگه؟ روزی که جواب اومد و فهمیدیم دوقلوها دخترن، صورتش یکدفعه سفید شد، گفت: پسرم ... ماه هفتم بود. یه عصر که با مادرشوهرم توی خونه تنها بودیم، تو راه پله‌ها پام لغزید و از چندتا پله پرت شدم پایین. یه درد کل وجودمو گرفت... سرمو که چرخوندم، دیدم مادرشوهرم بالای پله‌ها وایساده. نه زد، نه اومد کمکم. فقط با همون لبخند عجیب غریبش نگام میکرد.... یادم نیس بعدش چی شد. تو بیمارستان که به هوش اومدم، اولین چیزی که حس کردم درد تیرکشنده شکمم بود. دستمو بردم رو پانسمان... یه عجیب اونجا بود... انگار یه چیزی کم بود... مادرشوهرم چشاش از خوشحالی می‌زد، انگار نه انگار که از یه اتفاق بد جون سالم به‌در بردم.. با عجله اومد داخل و هول هولکی گفت خانم...ببخشید ولی...https://eitaa.com/joinchat/1454638208C78608db3f5