eitaa logo
من العشق وحالاته
165 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
197 ویدیو
7 فایل
آه! من العشق و حالاته... احرق قلبی بحراراته... .......... عشق یعنی قاف و لام قل هو الله احد عشق یعنی باء بسم الله الرّحمن الرّحیم
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعاً کربلا آخر دنیاست. کربلا برای ما انتهای دنیاست؛ یعنی بهتر از اینجا نیست. بالاتر از این شهر پیدا نمی‌شود. هزار بار هم که آمده باشی، به محض اینکه از کربلا خارج می‌شوی، یکی از رؤیاهای زندگی‌ات رسیدن دوباره به کربلاست و به محض رسیدن به کربلا دلت نمی‌خواهد از آنجا بروی. 📕شش گوشه - حامد حجتی
-السلام علیک یا رسول الله -السلام علیک یا حسن بن علی -السلام علیک یا ائمه البقیع -شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تسلیت🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ به وقت توییت 👤 داریوش ارجمند: ‏▫️‏با خودتون چه فکری کردید با چهارتا شعار دادن میشه این انقلاب ساقط کرد؟؟؟ برای بدست آوردن این انقلاب چه خون های که داده نشده براش پس آنهایی که نمی دانند بدانند این انقلاب متعلق به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هست ، شما ها و امثال توان ساقط کردن این انقلاب ندارند. 👤 آقـا مـحـمــد ☕️ : ‏جمهوری اسلامی حرمی است که کل حرامی‌های عالم جمع شدن تا خرابش کنن ولی خبر ندارن که تولیت این حرم مقدس با خود امام زمان عج است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️این کلیپ رو حتما گوش بدید، تابحال ندیده بودم رهبری آنقدر آفرین بگن به کسی (جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه) علیه السلام تسلیت▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* 💠 کرامت امام حسن عسکری علیه السلام 🔻متوکل عباسی، امام حسن عسکری علیه السلام را زندان کرد. در همان ایام بنا شد مردم نماز استسقاء بخوانند، مسلمانان رفتند نماز استسقاء خواندند اما باران نيامد. 🔸مسيحي ها گفتند يک فرصت هم به ما بدهيد، يکشنبه را براي مسيحي ها گذاشتند آنها رفتند نماز را خواندند و باران آمد. مسلمان ها خيلي مضطرب شدند، يکي دو هفته ي ديگر مسلمانان برای نماز رفتند اما باران نيامد. باز مسيحي ها رفتند دوباره باران آمد. 🔹متوکل خدمت امام علیه السلام آمد گفت: آقا به داد دين جدت برس. حضرت فرمودند به يک شرط من قبول مي‌کنم. فرمودند به این شرط که هر چه زنداني داري آزاد کنی. متوکل گفت باشد و همه را آزاد کرد. بعد حضرت فرمودند بگو يک بار ديگر مسیحی ها برای نماز بیایند وقتی مسیحی ها به همراه کشيش خود آمدند و مشغول نماز شدند، ابرهاي سياه شروع کرد بالای سرشان جمع شد. 🔸حضرت فرمودند: دست این کشیش را باز کنید و نگه داريد. دستش را نگه داشتند، بعد حضرت جلو رفتند و تکه استخواني که در دستش مخفی کرده بود را برداشتند. بعد حضرت فرمودند که اين استخوان يک پيامبر است که باید پوشيده باشد زير آسمان که برده می شود رحمت خدا اقتضا مي کند که باران بیاید. این ها اين را پيدا کرده اند و از آن استفاده می کنند. بعد حضرت فرمودند اين استخوان را از او بگيريد. وقتی از او گرفتند حضرت به کشیش مسیحی فرمودند حالا برو دعا کن که دیگر بارانی نیامد. (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ ج‏5 ؛ ص47) ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* 🔻داستانی شیرین و جذاب از زندگی امام حسن عسکری علیه السلام: بَختَيشُوعِ حکیم، طبیب متوکل و نصرانی بود. در طب سر آمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسگری علیه السلام آمد که کسی را بفرستید امام عسگری می خواهند فَصد کنند.(از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده ام ، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن. 🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند ، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد ، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود و بیش از خون یک انسان در آن جا می شد. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای ، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد. 🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان طشت هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن ، باز کرد و دوباره خون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان طشت بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بست. 🔸حضرت برخاستند. جامه ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک فصد یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت. ادامه دارد... ‌ ‌ ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
ادامه مطلب قبلی... 🔻...مردم کنار دیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه. 🔸فَصَّاد پهلوی بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای فَصد، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمی‌کردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید. بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود. 🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پهلوی راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟ 🔸گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه امام حسن عسکری علیه السلام رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟ 🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و مسلمان شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در طب کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (ع) خادم حضرت بود تا فوت کرد. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
تو که شیعه را پناهی زچه غایب از نگاهی نظری به ما تو بنما که ز ما نمانده آهی - آغاز امامت حضرت مهدی (عج) بر همه شیعیان مبارک🍃🌼🍃
🇮🇷 سرو است و به ایستادگی متهم است از شش جهت آماج هزاران ستم است شعرم همه ارزانی این یک‌ مصراع: جمهوری اسلامی ایران، حرم است 🇮🇷 ♡ @menaleshghvahalatehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يا‌نُورَاللهِ‌الَّذي‌يُسْتَضاءُ‌بِهِ، اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌وَعَلى‌اَهْلِ‌بَيْتِكَ‌الطَّيِّبينَ‌الطّاهِرين) ♡ @menaleshghvahalatehi
🌸 -میلاد پیامبر مهربانی، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام مبارک 🌸
خداوند در قرآن خطاب به پیامبر ﷺ میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم. - آیه‌ ۱۰۷،سوره انبیاء - عیدتون، پر از لطف و محبتِ رسولِ رحمت🌸
با نام تو عشق، سرمدی خواهد شد دل‌ها همه خالی از بدی خواهد شد هر غنچه که بر تو می‌فرستد صلوات یک روز گل محمدی خواهد شد -السلام علیک یا محمد،السلام علیک یا ولی الله،السلام علیک یا رسول الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزلم اگر تو بسازی‌ام، و نِی‌‌ام اگر بنوازی‌ام به نسیم یادِ تو راضی‌ام، نه گلایه‌ای، نه شکایتی... ‌• قاسم صرافان ۰ السلام علیک یا خلیفه الرحمن و یا شریک القران و یا امام الانس و الجان🌼 ♡ @menaleshghvahalatehi
لب ما و قصه‌ ی زلف تو چه توهمی! چه حکايتی! تو و سر زدن به خيال ما چه ترحمی! چه سخاوتی! به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام! و به خال کنج لبت سلام! که نشسته با چه ملاحتی! وسط «الست بربکم» شده‌ايم در نظر تو گم دل ما پياله، لب تو خم زده‌ايم جام ولايتی به جمال، وارث کوثری به خدا حسين مکرری به روايتی خود حيدری چه شباهتی! چه اصالتی! «بلغ العُلي به کمالِ» تو «کشف الدُجي به جمال» تو به تو و قشنگي خال تو صلوات هر دم و ساعتی شده پر دو چشم تو در ازل يکی از شراب و يکی عسل نظرت چه کرده در اين غزل که چنين گرفته حلاوتی! تو که آينه تو که آيتی تو که آبروی عبادتی تو که با دل همه راحتي تو قيام کن که قيامتی زد اگر کسي در خانه‌ات دل ماست کرده بهانه‌ات که به جستجوی نشانه‌ات ز سحر شنيده بشارتی غزلم اگر تو بسازيم و ني‌ام اگر بنوازيم به نسيم ياد تو راضيم نه گلايه‌اي نه شکايتی نه، مرا نبين، رصدم نکن و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بيا و ردم نکن تو که از تبار کرامتی •قاسم صرافان 🌼السلام‌علیک‌یانورالله‌فی‌ظلمات‌الارض🌼 ♡ @menaleshghvahalatehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقاره می‌زنند،چه شوری به پا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند،که حاجت‌روا شده‌ست؟ نقاره می‌زنند، نوای جنون کیست؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم خط خون کیست؟ آهنگ دیگری‌ست که نقاره می‌زند خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند هنگامه تقرب حبل‌الورید شد آن‌کس که داشت نذر شهادت شهید شد.. عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند سرمست عطر یار، هوای جنون کنند چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟ حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند از گرد آفتاب حرم دورمان کند هم‌سنگریم و همدم و همراه و هم‌قسم آری به خون فاطمیون حرم قسم