eitaa logo
منبر روشمند
836 دنبال‌کننده
746 عکس
1هزار ویدیو
583 فایل
🔻به فضل خدا توی مناسبت ها با چندین سخنرانی مکتوب به استقبال شما خواهیم امد. 🔻 راه ارتباط با ادمین @menbar6
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی انگیزه سازی یکی از شهدای نازنین کربلا پیرمردی است که هر چند نام و شهرتی از او در تاریخ نقل نشده، عشق بازی زیبایی با اباعبدالله الحسین علیه‌السلام دارد و وجه شباهتی نیز بین آن شهید عزیز و شما عاشقان ابی عبدالله که از شب اول به مجلس آقا آمدید، وجود دارد که این داستان را شنیدنی‌تر می‌کند؛ یکی از تجار کوفه نقل می‌کند: با پدرم برای تجارت از کوفه به شهرهای دیگر مسافرت می‌کردیم، به یک کاروانسرا‌ی عراقی که می‌رسیدیم، پیرمردی را آنجا ‌می‌دیدیم که زیر سایه‌بانی نشسته؛ هر کاروانی که از راه می‌رسد، بلند می‌شود، نزدیک رفته و خوب کاروان را بررسی می‌کند و بعد ناامید برمی‌گردد و زیر سایه استراحت می‌کند. یک بار پدرم جلو رفت و پرسید: پدرجان اینجا در این بیابان بدون خانه و زندگی و کار دنبال چه می‌گردی؟ گفت: «وقتی جوان بودم خدمت آقا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بودم که امام حسینعلیه‌السلام، که آن زمان کودکی بود، وارد شد. بلافاصله رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآلهبرخاست و او را در بغل گرفت و روی پاهای خودش نشاند و با حالت گریه فرمود: این حسین من روزی در سرزمینی به نام کربلا تنها و غریب می‌ماند. هر کدام از شما‌ آن روز به فریادش برسید و یاریش کنید، فردای قیامت با من محشور خواهید شد. سال‌ها از این قضیه گذشت تا چند وقت پیش که من از اینجا رد ‌شدم و فهمیدم نام این سرزمین کربلا است. تا نام این سرزمین را شنیدم، یاد کلام رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله افتادم، از ابی عبدالله علیه‌السلام سراغ گرفتم. گفتند از مکه به سمت کوفه حرکت کرده. فهمیدم پیش‌بینی حضرت در حال اتفاق است. اینجا ماندم و به انتظار نشستم تا وقتی امام حسین علیه‌السلام وارد سرزمین کربلا می‌شوند، اولین کسی باشم که به یاری پسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌روم.» ما برگشتیم به کوفه. بعد از حادثه عاشورا پدرم گفت: «برویم ببینیم برای این پیرمرد چه اتفاقی افتاده.» به کربلا رفتیم و دیدیم کمی پایین تر از پیکر مطهر امام حسینعلیه‌السلام در خون خودش غلتیده و به شهادت رسیده است.[١] بین این پیرمرد و شما وجه شباهت مهمی وجود دارد، درست است که همه کسانی که به یاری امام رفتند و در راه امامشان جنگیدند، عنداالله مأجور هستند، اما السابقون السابقون اولئک المقربون.[٢] فرق است بین این پیرمرد که قبل از ورود امام، در کربلا به انتظار امامش نشسته بود و کسانی که روز آخر یا لحظات آخر به یاری امامشان شتافتند. افراد بسیاری در این شب‌ها عزادار سید و سالار شهیدان هستند. خاک کف پای همه آن‌ها سرمه چشم‌های من روسیاه، اما فرق است بین شما که از همین شب اول آمدید تا مجلس آقایتان را پررونق و دل زینب کبری را شاد کنید و آن کسانی که شب آخر می‌آیند، یا آن‌ها که ظهر عاشورا خودشان را به خیمه‌های اباعبدالله علیه‌السلاممی‌رسانند. این مجالس شب‌های اول گرچه خلوت‌تر است، خصوصی‌تر است. معمولا جلسات خصوصی خلوت‌تر هستند. چون مجلس خصوصی است می‌شود حرف‌هایی زد که شاید شب‌های آخر جای بیانش نباشد. و اما آن حرف خصوصی که شب‌های آخر نمی‌شود خیلی به آن پرداخت، چیست؟ وقتی خوب حادثه کربلا را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم کسانی که این جنایت را در حق امام حسین علیه‌السلام مرتکب شدند، حضرت و اصل و نسب ایشان را به خوبی می‌شناختند؛ اهل کشورهای غیر مسلمان نبودند که ندانند سیدالشهدا فرزند رسول خدا و علی و فاطمه علیهم‌السلام است. همین قدر بدانید که عمر سعد همبازی دوران کودکی ابی عبدالله علیه‌السلام بوده و از همان کودکی به او قاتل الحسین می‌گفتند. سالم بن ابى حفصه نقل می‌کند: «عمر سعد به حسین علیه‌السلام عرضه می‌داشت از مردم نادان مکرر شنیدهام که مرا کشنده تو می‌دانند. حضرت فرمود: إنهم لیسوا بسفهاء لکنهم حلماء. آن‌ها که چنین مىگویند، نادان و سفیه نمىباشند و راست مىگویند، لیکن آن‌ها مردمى باخردند و من خوشحالم پس از آنکه دست به خون من آلودى و دل خویشاوندان مرا داغدار ساختى، اندکى بیش از گندم عراق بهرهمند نشوى.»[٣] این یعنی هر کسی که به اهل بیت علیهم‌السلام نزدیک شده و با ایشان آشنا شده، لزوما پیرو اهل بیت علیهم‌السلام نشده؛ یعنی می‌شود کسی در هیئت امام حسین علیه‌السلامرفت و آمد داشته باشد، سال‌ها در مجلس ابی عبدالله علیه‌السلام عزاداری کرده باشد، اما سر بزنگاه و دو راهی، مسیری غیر مسیر حضرت را انتخاب کند، بلکه بالاتر، ممکن است راهی در تقابل با امام انتخاب کند. اقناع اندیشه خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنکِرُونهَا وَ أَکْثرُهُمُ الْکَافِرُونَ.»[٤] بسیاری از افراد با اینکه نعمت‌های الهی را می‌شناسند و معرفت دارند، آن‌ها را منکر می‌شوند: امام صادق علیه‌السلام ذیل این آیه مى‌فرمایند: «نحن و اللَّه نعمة عمار, [۰۷.۰۹.۱۶ ۱۵:۵۰] اللَّه التی انعم بها على عباده و بنا فا
ز من فاز.»[٥] به خدا سوگند نعمت اللَّه که خداوند به وسیله آن بندگانش را مشمول لطف خود قرار داده، مائیم و سعادتمندان به وسیله ما سعادتمند مىشوند. معرفت آنقدر مهم است که امام علیه‌السلام آن را برترین ویژگی شیعیان معرفی نموده و فرموده‌اند: «بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُکُمْ أَکْثَرُ صِیَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُکُمْ أَفْضَلُ مَعْرِفَةً.»[٦] بعضى از شما [دوستداران ما] نسبت به بعضى دیگر بیشتر نماز مىخوانید و بعضى نسبت به بعضى دیگر، بیشتر حجّ به جا مىآورید، و بعضى نسبت به بعضى دیگر، بیشتر صدقه مىدهید. بعضى نسبت به بعضى دیگر، بیشتر روزه مىگیرید، ولى با فضیلتترین شما کسى است که معرفتش [نسبت به ما] بیشتر باشد. معرفت آنقدر اهمیت دارد که در غالب روایات، شرط قبولی زیارات معرفی شده است؛ حتی کلید قبولی زیارت ابی عبدالله علیه‌السلام نیز معرفت است. امام صادق علیه‌السلاممی‌فرمایند: «وَ مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ، وَ غَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ.»[٧] اما چگونه یک زیارت یا یک عزاداری با معرفت داشته باشیم؟ پای کلام امام صادق علیه‌السلام زانو می‌زنیم: «یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِرِ.» نوه من در سرزمین خراسان در شهرى به نام طوس کشته شود. هر که با معرفت به حق او وى را زیارت کند، روز قیامت دستش را بگیرم و به بهشت برم؛ اگر چه اهل گناه کبیره باشد. اینجا ملاک را معرفت معرفی نموده است. اما نه هر معرفتی! در ذهن راوی سوال ایجاد می‌شود: «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ؟» عرض کردم شناختن حق او چیست؟ حضرت مختصات یک معرفت حقیقی را بیان می‌فرمایند: «یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ، مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ، غَرِیبٌ، شَهِیدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِینَ شَهِیداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله عَلَى حَقِیقَةٍ.»[٨]بداند که او امام مفترض الطاعه و غریب و شهید است. هر که عارف به حقش او را زیارت کند، خدا به او اجر هفتاد شهیدى که برابر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از روى حقیقت شهید شدهاند، بدهد. پرورش احساس بر اساس روایت فوق شاخصه‌های معرفت امام در چهار محور قرار دارد: الف) معرفت به مقام امام: اولین قدم در معرفت امام درک حقیقت امامت و مقام ایشان در عالم هستی است. در تفسیر عیاشى از ابى بصیر از امام صادق علیه‌السلام روایت آمده که فرمودند: چون روز قیامت شود هر دسته از مردم به نام امامشان خوانده مىشوند، امامى که در عصر آن امام مردهاند، اگر نام امام خود را بدانند و او را به امامت شناخته باشند نامه عملشان به دست راستشان داده مىشود، براى اینکه خداى تعالى فرموده: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ.»[٩] و کلمه یمین به معناى معرفت و اثبات امام است، چون کتاب او همان امام او است، که مىخواند- تا آنجا که امام فرمود- و کسى که امام خود را نشناسد، از اصحاب شمال است، همان کسانى که خداى تعالى در بارهشان فرموده: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُوم.»[١٠] مشکل کوفیان همین بود که امام حسین علیه‌السلام را می‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هیچ بصیرت و آگاهی نسبت به مقام امامت ایشان. برخلاف یاران ابا عبد الله که در اوج معرفت نسبت به مولایشان بودند و اشعاری که هریک از یاران، در موقع نبرد به زبان می‌آوردند نیز، اشاره به عمق معرفت آنان نسبت به امام دارد. برای مثال، یکی از یاران امام، هنگام خروج برای جهاد، این رجز را می‌خواند: «أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر؛ سرورٌ فوادِ البَشیر النّذیر»[١١] حسین علیه‌السلام امیر من است و چه خوب امیری است، او موجب شادی و سرور دلِ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است.» رشته‌ای برگردنم افکنده دوست می‌کشد هرجا که خاطر خواه اوست رشته بر گردن نه از بی مهری است رشته عشق است و برگردن نکوست ب‌) معرفت به وجوب اطاعت از امام: دومین شاخصه معرفت امام اینست که بداند اطاعت از امام واجب و ضروری است.امام سجاد علیه‌السلام در این باره مى‌فرماید: «أَلاَ وَ إِنَّ أَبغضَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ مَن یَقتَدِی بِ
سُنّة الامام وَ لاَ یَقتَدِی بأعمالِهِ؛ آگاه باشید که مبغوض‌ترین مردم نزد خداوند، کسى است که در ظاهر به راه و روشِ امام علیه‌السلام اقتدا مى‌کند؛ امّا به اعمال او اقتدا نمى‌کند».[١٢] ج) معرفت به شهید بودن امام: خداوند متعال می‌فرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»[١٣] یکی از لوازم شهادت، حیات و آثار آن است. بنابراین علیرغم عدم وجود نشانه‌های ظاهری حیات و اطلاق مرگ بیولوژیکی، شهید، زنده است. کاربرد این معنا تمامی محدودیت‌های مرگ را از امام سلب می‌کند؛ هم در مقام استجابت دعا و هم در مقام شاهد بودن ایشان، چرا که فرمود: فَهُمْ عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَة[١٤]به این معنا که آنها شاهد بر اعمال انسان‌ها می‌باشند. حارث بن وکیده می‌گوید: من در گروه حمل کنندگان سر حسین علیه‌السلام بودم که شنیدم آن سر، آیات سوره کهف را قرائت می‌کند. شک و تردیدی در جانم افتاد که آیا این صدا از سر بریده حسین است؟ ناگاه نغمه ابی عبدالله علیه‌السلام را شنیدم که به من گفت: ای پسر وکیده! آیا نمی‌دانی که ما امامان زنده‌ایم و نزد پروردگارمان روزی می‌خوریم؟ با خود گفتم: سر حسین علیه‌السلام را سرقت می‌کنم تا دفن نمایم، ندا کرد: ای پسر وکیده! راه چاره‌ای برای این کار نداری، خونی که از من ریختند در نزد خدا بسیار بزرگ‌تر از دور گرداندن سر من از بالای نیزه است، پس ایشان را واگذار که: «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَالُ فىِ أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ.»[١٥] پس به زودى [نتیجه کار خود را] خواهند دانست، زمانى که غلها و زنجیرها [ى آتشین] در گردنهایشان باشد در حالى که به وسیله آن‌ها کشیده شوند.[١٦] د‌) معرفت به غریب بودن امام: درک معنای غریب بودن امام نیز در معرفت ما نسبت به ایشان تأثیر بسزایی دارد. برای فهم غربت آقا همین بس که در راه کربلا سراغ افراد می‌رفت و یکی یکی از آن‌ها طلب یاری می‌کرد، ولی از آقا فرار می‌کردند تا مبادا با حضرت روبرو بشوند و در رودربایستی بمانند. رفتار سازی بله عزیزان! آدم اگر معرفتش را بالا نبرد، کارش به اینجا می‌رسد که از امامش فرار کند تا مبادا مجبور بشود کاری برایش بکند. امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: «یَا کُمَیْلُ مَا مِنْ حَرَکَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ.»[١٧] چطور معرفتمان را افزایش بدهیم؟ یکی از کارهایی که می‌توانیم انجام بدهیم، شرکت در مجالس ذکر فضایل اهل بیتعلیهم‌السلام و بهره گرفتن از منبر و سخنرانی است. خوبست قدر فرصت محرم و مجالس با برکت حضرت را بدانیم و از اول مجلس بیاییم تا از بحث معرفتی مجلس هم حداکثر استفاده را ببریم. عباد بن کثیر گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: داستانسرائى را دیدم که داستان می‌سرود و مىگفت: این است آن مجلسى که هر که در آن نشیند شقى نگردد، امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هیهات هیهات! به خطا رفتى! استاههم الحفرة[١٨]إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَةً سَیَّاحِینَ سِوَى الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ فَإِذَا مَرُّوا بِقَوْمٍ یَذْکُرُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ قَالُوا قِفُوا فَقَدْ أَصَبْتُمْ حَاجَتَکُمْ فَیَجْلِسُونَ فَیَتَفَقَّهُونَ مَعَهُمْ فَإِذَا قَامُوا عَادُوا مَرْضَاهُمْ وَ شَهِدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا غَائِبَهُمْ فَذَلِکَ الْمَجْلِسُ الَّذِی لَا یَشْقَى بِهِ جَلِیسٌ.»[١٩] همانا براى خدا جز کرام کاتبین فرشتگانى است سیاح که چون به مردمى برخورند که از محمد و آل محمد یاد کنند، گویند: بایستید که به حاجت خود رسیدید، سپس مىنشینند و با آن‌ها دانش آموزند، و چون برخیزند از بیمارانشان عیادت کنند و بر سر مردههایشان حاضر شوند و از غائبشان خبرگیرى کنند. اینست مجلسى که هر که در آن نشیند شقى نگردد. این مجالس و فرصت کسب معرفت را از دست ندهیم که اگر از آن غفلت کنیم، چیزهای زیادی را از دست خواهیم داد و خدای نکرده ممکن است لحظه امتحان‌های بزرگ، کمی معرفت کار دستمان بدهد و از قافله شیعیان واقعی جا بمانیم. ذکر مصیبت در تاریخ هم کسانی بودند که آنقدر معرفتشان بالا بود که به اهل بیت علیهم‌السلام بسیار نزدیک شدند. قطعاً بسیاری از ماها دوست داریم روزی جای سلمان فارسی بودیم و آنقدر به اهل بیت نزدیک می‌شدیم که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به ما می‌فرمود: تو از ما اهل بیتی، همانطور که به سلمان این جمله را فرمودند. از آن جا که لطف خدا زیاد است، دری به روی ما بازکرده که هر که از آن در وارد بشود از اهل بیت می‌شود! آن هم در خانه امام حسین علیه‌السلام است. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا- وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا- وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُون
َ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِی عمار, [۰۷.۰۹.۱۶ ۱۵:۵۰] نَا- أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا.» از حضرت على بن ابى طالب علیه‌السلام روایت است که فرمود: خداى علیم متوجه زمین شد و ما را انتخاب نمود و شیعیانى براى ما برگزید که ما را یارى می‌کنند. براى فرح ما فرحمند و براى حزن ما محزون می‌گردند. جان و مال خود را در راه ما مىبخشند. امشب شب اول محرم، شب آقایی است که از اهل بیت شد و تا آخرین نفس به پای مولایش ایستاد و به شکل جان‌گدازی شهید شد. خوشا به حال مسلم! سلام ما برآن آقایی که دستور امامش را با جان دل خرید و برای رساندن کلام مولایش تا پای جان ایستادگی کرد و هیچ از یاد امامش غافل نشد. وقتی از بی وفایی مردم کوفه آگاه شد، می‌خواست یک جوری امامش را باخبر سازد که کوفه نیاید و همواره به فکر این بود که چه بر سر غریب کربلا و خانواده‌اش خواهد آمد. این زبان حال حضرت مسلم است: آقاجان! کوفه میا! کوفه وفا ندارد. اگر میای خانواده و زن بچه ها را نیاور! این کوفیان بی‌مروت شرم و حیا ندارند. مسلم هم مثل ارباش اسیر بی وفایی کوفیان شد. بکر بن حمران، که ضربت سختی از مسلم علیه‌السلام خورده بود و کینۀ او را در دل داشت، آن حضرت را بالای قصر برد، سر مبارک حضرت را جدا کرد و پیکر مطهرش را از بالای قصر به زمین انداخت![٢٠] به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را زیارت می‌کنم با دست بسته رهبر خود را به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم لبِ عطشان نهادم زیر خنجر، حنجر خود را به هر جا پا نهادم من، به رویم درب‌ها بستند که بر دیوار غم بنهاده‌ام، امشب سر خود را صدای ناله زهرا به گوشم می‌رسد آری که بالای سرم آورده مولا مادر خود را معروف است لحظات آخر عمر حضرت مسلم بر سر دارالاماره ایشان رو به مکه نمود و سلامی به اربابش ابی عبدالله داد. جواب این سلام ماند تا روز عاشورا، وقتی که همه یاران شهید شده بودند، ابی عبدالله در گودی قتلگاه رو به کوفه نمودند، فنادی یا مسلم بن عقیل یا هانی بن عروه ... الالعنه الله علی القوم الظالمین [١]. موسوعة الامام الحسین علیهالسلام، ج١٥، ص١٨٤. [٢] . واقعه/١٠. [٣]. الإرشاد، ج٢، ص١٣٢. [٤] . نحل/ ٨٣. [٥]. نور الثقلین، ج٣، ص٧٢. [٦]. ابن بابویه، صفات الشیعة، تهران، چاپ اول، ١٣٦٢ش، ص١٥. [٧]. الأمالی (للطوسی)، النص، ص٢١٥. [٨]. أمالی الصدوق، ص١٢١. . اسراء/٧١.[٩] [١٠]. تفسیر عیاشى، ج٢، ص٣٠٢، ح ١١٥. [١١]. ابصار العین، ص٩٦. [١٢]. کافى، ج ٨، ص ٢٣٤، باب ٨، ح ٣١٢ [١٣]. بقره/١٦٩. [١٤]. الإمامة و التبصرة من الحیرة، النص، ص١٣٢. [١٥]. غافر/ ٧٠ و ٧١. [١٦] . تاریخ جامع امام حسین، ص٥١. [١٧]. تحف العقول ؛ النص ؛ ص١٧١ [١٨]. در لغت عربى این جمله در موردى گفته مىشود که سخن یاوه و نامربوطى از دهن شخصى در آید. [١٩] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج٢، ص١٨٧. [٢٠] مقتل ابی مخنف ترجمه سید علی محمد موسوی جزایری صفحه ٩٧و٩٩.
👇شب دوم منبر شیعه انقلابی👇
باسمه تعالی انگیزه سازی نقل میکنند وقتی ابا عبدالله علیه‌السلام وضو می‌گرفتند، تَغیّر لونُه و ارتَعَدت مفاصِلُه رنگ صورتشان عوض می‌شد و پاهای مبارکشان مى‌لرزید و وقتی از ایشان دلیلش را سؤال می‌کردند، آقا می‌فرمودند: «حقٌ لمَن وَقفَ بین یَدىِ الملِکِ الجباّر اَن یصفرَ لونُه و تَرتعدَ مفاصلُه.» سزاوار است براى کسى که در مقابل خداى با جبروت ایستاده رنگش زرد شود و پاهایش بلرزد.[۱] و امام سجاد علیه‌السلام هم می‌فرمودند: پدرم به نماز خیلی علاقمند بود، به طوریکه در هر شب و روزی هزار رکعت نماز به جا می‌آوردند[۲] و از حضرت مهدی علیه‌السلام هم نقل شده که جدم حسین ابن علی رکوع و سجده‌های طولانی داشتند. بُعد عبادت امام حسین علیه‌السلام خیلی در زندگی ایشان پررنگ بوده است، تاجایی که برخی گفتند: اگر به ارباب بی کفن ابا عبدالله می‌گویند، به خاطر اینست که یکی از برترین و برجسته‌ترین صفات امام حسین علیه‌السلام، عبودیت ایشان بوده است. از آن جهت به ایشان ابا عبدالله گفتند که عبادت و پرستش ویژه‌ای داشت، چرا که از هنگامی که نور وجودش در جان مادرش پدید آمد[۳] تا آن لحظاتی که سر نورانیش بر روی نیزه‌های جاهلیت اموی قرار گرفت[۴] همیشه و همه جا ستایش و سپاس و تسبیح و تنزیه خدا را مشغول بود و تلاوت کلام الله مجید از ایشان شنیده می‌شد.[۵] عطری که از حوالی پرچم رسیده است ما را به سمت مجلس آقا کشیده است از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا صد کوچه باز کنید محرم رسیده است خوشا به حال کسانی که در این دهه، ده قدم معرفتشان به اباعبدالله بیشتر شده و سعی می‌کنند خودشان را به امام حسین نزدیکتر کنند. همان امامی که بفرموده ائمه اطهار علیهم‌السلام نفس مطمئنه است؛ اقناع اندیشه روزی امام صادق علیه‌السلام فرمود: «سوره «فجر» را در نمازهای واجب و نافله خود بخوانید که سوره امام حسین بن علی علیه‌السلام است و او به آن علاقمند بوده است. ابو اُسامه پرسید: «این سوره چگونه مخصوص حسین علیه‌السلام است؟» امام فرمود: «مگر در این سوره، آیه‌ "یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه" را نشنیده‌ای؟ منظور از «نفس مطمئنه» حسین بن علی علیه‌السلام است. او دارای نفس مطمئن و راضی و مرضی خداست و اصحاب او از آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، در روز قیامت از خدا خشنود و راضی هستند، خداوند هم از ایشان راضی است. کسی که همواره سوره «فجر» را قرائت کند، در بهشت با حسین بن علی علیه‌السلام در یک مرتبه قرار می‌گیرد. امام حسین چون امام است شخصیتش جامع صفات کمال است و ایشان عبادت را در اوج شجاعت داشتند، شجاعت را در اوج تواضع، و تواضع را در اوج عرفان، که ذره‌ای از آن در دعای عرفه تجلی کرده است؛ جایی که می‌فرمایند: «ماذا وجد من فقدک وماالذی فقد من وجدک لقد خاب من رضی دونک بدلا ولقد خسر من بغَی عنک متحولا.» خدایا آنکه تورا نیافت چه یافته و آنکه تو را یافت چه چیزی یافته است؟ هر کس به غیر از تو مایل شد، از هر چیز محروم و ناامید شد و هر که روی طلب از تو گردانید زیانکار گردانید.[۶] در بخش دیگر می‌فرماید: «متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک و متی بعُدتَ حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک.» تو کی غائب بوده‌ای که نیاز به راهنما و دلیلی داشته باشی که به سوی تو رهنمون گردد؟ کی دور بوده‌ای تا نشانه‌ها و آثار، بندگان را به سوی تو رسانند؟ کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را کی گشته‌ای نهفته که پیدا کنم تورا غائب نگشته‌ای که شوم طالب حضور پنهان نبوده‌ای که هویدا کنم تو را با صدهزارجلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را تواضع حضرت هم شنیدنی است، مسعده گوید: امام از کنار جمعی از فقراء عبور می‌نمود، آن‌ها سفره‌ای را پهن کرده و چند تکه نان در آن گذاشته بودند، از امام خواهش کردندکه با آنان هم غذا شوند. امام فوری قبول کرد و نشست و با آنان از آن نان‌ها خورد و این آیه را قرائت نمود: «ان الله لا یحب المستکبرین.»[۷] آنگاه فرمود: من دعوت شما را قبول کردم، شما دعوت مرا بپذیرید. پس همگی برخاستند و به منزل امام رفتند. حضرت به کنیز خود فرمود: هر چه غذای خوب ذخیره کردی حاضر کن.[۸] بیاید ما هم حضرت را به این مجلس دعوت کنیم، شاید حضرت از کرمشون قدم روی چشم‌های گریه‌کن‌های خودشان هم بگذارند و سری به مجلسمان بزنند و ما را به کربلا دعوت کنند که خیلی‌ها دلشان هوای کربلا دارد! آخه آقا از امروز وارد کربلا شدند، آقا جان از شما به یک اشاره از ما به سر دویدن. پرورش احساس راجع به شخصیت چند وجهی ابا عبد الله علیه‌السلام عرض کردم، همه ائمه جامع صفات کمال بوده‌اند، اما هر امامی به تناسب شرایط زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کردند یکی از ابعاد وجودشون پر رنگ‌تر به منصه ظهور رسیده؛ امام سجاد علیه‌السلام عبادتشان، امام باقر و امام صادق علیهماالسلا
م بعد علمی‌شان. طبق مقتضای زمان، آنچه بیشتر در زندگی ابا عبدلله ظهور و بروز داشت، بعد حماسی و انقلابی ایشان بود. اصلا می‌توان گفت حسینی بودن یعنی انقلابی بودن و اگر انقلابی نباشیم حسینی هم نیستیم. اجازه بدهید چند نمونه از این بعد را در زندگی ابا عبدالله علیه‌السلام بیان کنم؛ شاید ان‌شاءالله با اقتدا کردن و مدد گرفتن از ابی عبدالله، این بعد در ما هم بیشتر رشد کرده و تقویت شود. مورخین نقل کرده‌اند: معاویه در سفر حج که در اواخر عمرش هم بود، با امام حسین علیه‌السلام ملاقات کرد و به آن حضرت گفت: آیا خبر رفتار ما با حجر و یارانش و شیعیان پدرت به تو رسیده است؟ امام فرمودند: با آنان چه رفتاری داشتی؟ معاویه گفت: آنان را کشتیم، حنوط و کفنشان کردیم و بر آنان نماز خواندیم. معاویه عبارات را به گونه‌ای انتخاب کرده بود که عمق جان امام حسین علیه‌السلام را بسوزاند، اما حضرت در حالی که لبخندی بر لب داشت، چنین پاسخ دندان شکنی به معاویه داد: ای معاویه! حجت آنان بر تو چیره شد. «لکننا لو قتلنا شیعتک ما کفّنّاهم ولا صلینا علیهم ولا قبّرناهم» اما ما اگر پیروان تورا بکشیم، آنان را کفن و دفن نمی‌کنیم و بر آنان نماز نمی‌خوانیم.[۹] این بعد امام حسین علیه‌السلام در کلمات حضرت هم کاملا بروز دارد؛ ایشان فرمودند: «ایها الناس فمَن کان منکم یصبر علی حد السیف و طَعنِ الاَسِنّه فلیقم معنا والا فلینصرف عنّا.» هرکدام از شما می‌تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه‌ها صبر کند با ما قیام کند و اگر نه از میان ما بیرون رود؛ یعنی می‌فرمایند: انقلابی‌ها با من باشند و مرا یاری دهند. وقتی محمد حنفیه خدمت برادرش امام حسین علیه‌السلام آمد و از ایشان خواست با حکومت یزید کاری نداشته باشد و برای زندگی به مکه بیاید، امام حسین علیه‌السلام فرمودند: «یا اخی والله لو لم یکن فی الدنیا ملجأً ولا مأویً لَما بایعتُ یزید بن معاویه ابداً.» اگر در دنیا پناهگاه و تکیه گاهی نداشته باشم، هرگز با یزید بیعت نمی‌کنم.[۱۰] در روز عاشوراء هر لحظه که محاصره دشمن تنگ‌تر می‌شد، امام رو به آسمان می‌کرد و راز و نیاز می‌فرمود: «الهی و سیدی وددتُ ان اُقتَل و احیی سبعین الف مرّه فی طاعتک و محبّتک سیّما اذا کان فی قتلی نُصرهُ دینِک و احیائ امرک.» دوست دارم هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو کشته شوم. رفتار سازی گاهی اوقات بعضی می‌گویند: روحانی و سخنرانی خوب است که روی منبر و در مجالس روضه اباعبدالله از بحث های سیاسی پرهیز کند، من از این دوستان می‌پرسم امام برای چه از مدینه خارج شدند، آیا آمدن حضرت به کربلا جز برای براندازی حکومت یزید بود؟ و آیا براندازی حکومت کار سیاسی هست یا نیست؟ امام خمینی رحمه‌الله‌علیه فرمودند: «عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داد، یک مسأله سیاسی است.»[۱۱] و در بیانی دیگر فرمودند: «گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دسته‌جات سینه‌زنی نبود، ۱۵ خرداد پیش می‌آمد. هیچ قدرتی نمی‌توانست ۱۵ خرداد را آنطورکند، مگر قدرت خون سیدالشهداء.»[۱۲] «ما یک ملّتی هستیم که با همین گریه‌ها یک قدرت دو هزار و پانصد ساله را از بین بردیم.»[۱۳] و در جایی دیگر می‌فرمایند: «روضه خوانی است که عواطف مردم را تحریک می‌کند که بر همه چیز حاضرند. وقتی مردم دیدند که سیدالشهدا علیه‌السلام جوان‌هایش را آنطور قطعه قطعه کردند... برای مردم آسان می‌شود که جوان بدهند. و ما با این حس شهادت دوستی، این معنی را ملّت ما پیش برد و رمز همین معنایی بود که ازکربلا منعکس شد، به همه جهاتی که ما دانستیم...»[۱۴] و اگر امام فرمودند محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته، به طور قطع یک بعد اساسی آن همین بیان روحیه انقلابی و حماسی است که مردم ما از امام حسین علیه‌السلام و کربلا و محرم گرفتند. و مجلسی مرضی امام حسین علیه‌السلام است که پررنگ ترین بعد شخصیت حضرت را که بعد انقلابی ایشان است، پررنگ نشان دهد والا اگر اینطور نباشد می‌شود گفت کربلا را تحریف کرده‌ایم. شهید مطهری رحمه‌الله‌علیه به این بعد اهتمام ویژه داشته و در خرافه‌زدایی از نهضت پاک حسینی حساسیت فوق العاده نشان داده است. ایشان معتقد است در پاس‌داشت قیام کربلا باید کلید شخصیت امام حسین علیه‌السلام را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و کلید شخصیت حسین علیه‌السلام حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، ایستادگی است، حق پرستی است.[۱۵] واقعا برای اثبات پررنگ بودن بعد انقلابی امام حسین همین بس که او "عالم بما کان و ما یکون و ما کائن" بود و با علم امامتش می‌دانست در این راه به شهادت می‌رسد، باز حرکت کرد و به سمت کربلا آمد تا به همه انسان‌ها نشان دهد که بعد انقلابی یک مسلمان چقدر مهم است؛ تا جایی که اگر لازم شد جان خودت و خانواده‌ات را هم باید برای آرمان الهی‌ات فدا کنی و با ظالم بیعت نکنی.
روضه با اینکه ابی عبدالله علیه‌السلام می‌دانست که به شهادت می‌رسد، به کربلا آمد. برای همین بود که وقتی کاروان اباعبدالله علیه‌السلام به آن سرزمین رسید، امام پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: طف (ساحل فرات) امام فرمود: آیا نام دیگری دارد؟ عرض کردند: آن را «کربلا» می‌خوانند. امام فرمود: «أعوذ بالله مِنَ الکرب و البلاء»[۱۶]، سپس فرمود: ههنا مَناخُ رِکابنا و مَحَط رِحالِنا و مسفَکِ دِمائنا ...[۱۷] همین جا محل بارهای ما و مکان اقامت ما و محل ریختن خون ما است و همین جا جایگاه قبرهای ما است و جدم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله این چنین به من خبر داده است. نمی‌دانم وقتی اهل بیت امام حسین علیهم‌السلام این جمله را شنیدند، چه کارکردند؛ با چه امیدی از ناقه‌ها پیاده شدند، فقط می‌توانم بگویم که غم خاصی بر دل زینب علیها‌السلام نشست و دوست نداشت در این سرزمین بماند. من نمی‌آیم برون از محملم چون گرفته، ای حسین جان این دلم آخر ای نور دل اهل یقین من چگونه پا نهم بر این زمین از مدینه تا به مکه تاکنون همچو شمع آب گشتم از درون این زمین آتش به دل افکنده است آنچه بر لب نآید اینجا خنده است خاک اینجا بوی ماتم می‌دهد بوی هجران، بویی از غم می‌دهد ترسم این خاک پر از درد و مِحَن در بغل گیرد تنت را بی کفن آری، برای زینب عادت به کربلا سخت بود و ماندن در این زمین دردآور بود و دوست داشتنی نبود. نمی‌دانم چه شد که روز یازدهم محرم حرفش تغییر کرد و می‌گفت: من را از کربلا نبرید. حسین ... ساربانا مزنید این همه آواز رحیل آخر این قافله را قافله سالاری است مبَریدم که در این دشت مرا کاری است گل اگر نیست ولی صفحه گلزاری است آخر این جا بدن زخمی حسینم زیر آفتاب است! هنوز پیکر عزیزم دفن نشده... این جا پیکر بی‌دست عباسم افتاده... قنداقه خونین علی‌اصغرم اینجاست... تن اربا اربای علی اکبرم .... همه صدا بزنید مظلوم حسین ... چون چاره نیست می‌روم و می‌گذارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت [۱]. جامع الاخبار، ص۷۶. [۲]. بحار، ج۸۲، ص۳۷. [۳]. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۷۳. [۴] . ارشاد مفید، ص۲۴۵. [۵] . در مورد نامگذاری ابی عبد الله تحلیل‌های متفاوتی وجود دارد. برخی قائلند ایشان فرزندی به نام عبدالله رضیع داشته است. یکی دیگر از تحلیل‌ها اینست که بعضی اوقات کنیه را با یکی از اوصاف برجسته شخص ترکیب می‌کنند؛ مانند ابو الخیرات و ابو الاحسان و ... برترین و برجسته‌ترین صفت امام حسین علیه‌السلام از میان اوصاف و کمالات حمیده‌اش همان عبودیت اوست. از آن جهت به ایشان ابا عبدالله گفتند. ایشان عبادت و پرستش ویژه‌‌ای داشت و برخی قائلند چون ایشان باعث شدند دین خدا در روی زمین باقی بماند و مردم خدا را عبادت کنند، به ایشان ابا عبدالله می گویند. [۶]. اقبال الاعمال، نشر اسلامیه، ص۳۴۹. [۷]. نحل/۲۳. [۸] . تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۵۷، ح ۱۵. [۹] . الاحتجاج طبرسی، ص ۸۸ و۸۹، کشف الغمه، ج۲، ص۳۰. [۱۰] .اعیان الشیعه، ج ۱، ص۵۸۸. .[۱۱]صحیفه نور، ج ۳، ص۱۵۶. .[۱۲] صحیفه نور، ج ۱۶، ص۲۰۹ [۱۳]. صحیفه نور، ج ۱۶، ص۲۱۰. [۱۴]. صحیفه نور، ج ۹، ص۲۰۱. [۱۵]. شهید مطهری، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۴۵. [۱۶]. نفس المهموم شیخ عباس قمی، ترجمه نظری منفرد، ص۲۵۷. [۱۷]. لهوف عربی نسخه اصلی ص ۹۶ و ابی مخنف، ترجمه سید علی موسوی جزایری، ص۱۷۰.
ددستان پیگیر مطالب شب اول ودوم رو یادداشت کنن تا فرداشب شب سوم وچهارم‌رو خدمتتون بفرستم
هدایت شده از منبر انقلابی
ناله های شیطانی - عید غدیر.pdf
492.3K
💠سخنرانی: #عیدغدیر 🌀 عنوان: #ناله_های_شیطان 🔷پیام : بدگویی به بزرگان اهل سنت کار شیعه انگلیسی است. مقام معظم رهبری ✌کانال منبر انقلابی @enqelabee ویژه طلاب و مبلغین انقلابی
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌟چرا عید غدیر از همه‌ی اعیاد بالاتر است؟ 🔻رهبرانقلاب: اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیدالله‌الاکبر و از همه‌ی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئله‌ی غدیر به مسئله‌ی دیگری قابل تطبیق نیست. 🔹همین آیه‌ی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سوره‌ی مائده است، با غیر مسئله‌ای در وزن و اهمّیّت و اندازه‌ی مسئله‌ی غدیر، قابل تطبیق نیست. 🔹امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ ...این تعبیر درباره‌ی نماز، زکات و جهاد نیامده است. 🔺پس این یک قضیّه‌ی دیگری غیر از احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّه‌ی رهبری جامعه‌ی اسلامی؛ قضیّه‌ی نظام حکومت و امامت در جامعه‌ی اسلامی. ۹۵/۰۶/۳۰ @Khamenei_ir