حُرّ، بر سر دوراهی دنیا و آخرت
تمام این حرکتهایی که حسین(علیهالسلام) کرد، برای ابنای بشر خیلی چیزها را روشن کرد. میخواهم وارد توسّلم شوم. نقل میکنند در بین راه به یکی از منازل که رسید، دستور داد آب زیاد بردارید. حرکت کردند. در بین راه یکی از این اصحاب حسین(علیهالسلام) گفت: «الله اکبر، الله اکبر». امام فرمود چرا تکبیر میگویی؟ گفت در این بیابان بیآب و علف نخلستان پیدا شده است! این معجزه است! اینجا بیابان بیآب و علف چطور نخلستان پیدا شده است؟! یکی از اینها دقت کرد، گفت نه آقا، نخلستان نیست؛ سوارها با سرنیزهها است. چه میگویی تو؟! حسین(علیهالسلام) گفت صبر کنید. ایستادند تا آنها آمدند و نزدیک شدند و بالأخره دیدند حُرّ است با هزار نفر سوار.
حسین(علیه السلام) گفت آبهایی که گفتم بردارید، بدهید به اینها؛ اینها در این بیابان تشنه هستند. واقعاً در ابنای بشر حسین(علیهالسلام) کارهایی کرده که واقعاً عجیب است. گفت آبشان بدهید، اینها تشنه هستند. حتّی دارد یکی از آنها که عقب مانده بود وقتی رسید، خودِ حضرت با دست مبارکش به او آب داد. ما واقعاً چه باید بگوییم؟! آخر این پسر علی است و دیده است پدرش در صفین با معاویه چه کار کرد. اینها دشمن هستند، امّا حسین به ابنای بشر درس داد و گفت دشمن خونیات هم که آمده و میخواهد تو را بکُشد و تو هم میخواهی جانش را بگیری، امّا برای او از آب دریغ نکن. میخواهی بجنگی، بجنگ؛ میخواهی بکُشی، بکُش؛ امّا به او تشنگی نده؛ آب به او بده.
آمدند و آن صحبتها بین حضرت و حُرّ ردّ و بدل شد که من دیگر نمیخواهم زیاد طول بدهم؛ گذشت تا اینکه موقع ظهر و نماز شد و حسین(علیهالسلام) به حُرّ گفت، تو برو با اصحابت نماز بخوان، من هم با اصحابم نماز میخوانم. حُرّ گفت نه، من هم میآیم خدمت شما، من با شما نماز میخوانم. همینجا آرامآرام نشانههای سعادتمندی حُرّ دارد نمایان میشود. حُرّ درست است که مَساویِ عمل داشت، نه اینکه نداشت، امّا بین دوراهی دنیا و آخرت ببین دارد چهکار میکند. این اوّلین دوراهی بود.
دوراهی دوم وقتی بود که حسین(علیهالسلام) حرکت کرد و گفت حالا که نمیخواهید به کوفه بیایم، من میروم. حُرّ آمد جلوی حضرت را گرفت و گفت من نمیگذارم بروی. حسین(علیهالسلام) به او گفت: «مَا تُرید؟ ثَکِلَتکَ أمُّک»؛ چه میخواهی؟ مادرت به عزایت بنشیند! خیلی تند بود! برای عرب خیلی تند است. رو کرد به حسین چه گفت؟ ببین حُرّ سرِ دوراهی دنیا و آخرت چه میکند! گفت به خدا قسم، اگر غیر تو اینطور اسم مادر مرا برده بود، من هم اسم مادر او را همینطور میبردم؛ امّا چه کنم که مادر تو زهرا(علیهاالسلام) است و چارهای جز این ندارم که نام او را به بهترین وجه ببرم.
سومین دوراهی روز عاشورا بود. امام حسین با ابوالفضل پیش عمرسعد آمد. حُرّ هم بود؛ او اوّلین سردار لشکر عمرسعد است. عمر سعد پیشنهادهای امام حسین را قبول نکرد. حُرّ رو کرد به عمرسعد و گفت پیشنهادهای امام حسین را قبول نمیکنی؟ گفت نه، میخواهم با او آنچنان جنگی کنم که آسانترینِ آن این باشد که دستها از پیکرها و سرها از بدنها جدا شود. اینجا بود که حُرّ کنار کشید. مهاجر بناوس میگوید من دیدم حُرّ سوار مَرکَب است، امّا بدنش دارد میلرزد. بین دوراهی دنیا و آخرت قرار گرفته است؛ انتخاب برایش خیلی سخت است. به او گفتم ای حُرّ، اگر از سردارهای کوفه سؤال میکردند، من از تو تجاوز نمیکردم؛ این چه حالی است که در تو میبینم؟! گفت ای مهاجر، خودم را بین بهشت و جهنّم میبینم. به خدا قسم جز بهشت هیچ چیز را انتخاب نمیکنم.
مهاجر می گوید دیدم حُرّ رکاب را زد و حرکت کرد و به سوی خیام حسین(علیهالسلام)رفت؛ امّا جملاتی را هم میگوید: «اللّهمَّ إلیکَ أنَبتُ فَتُب عَلَیَّ»؛ خدا تو را انتخاب کردم. میدانی مساوی عملم چه بود؟ «فَإنّی فَقَد أرعَبتُ قُلُوبَ أولِیَائِکَ وَ أولَادِ بِنتِ نَبِیِّکَ»؛ من دل دوستان تو را لرزاندم؛ من دل بچههای دختر پیغمبرت را لرزاندم؛ من این زن و بچه را ترساندم... نزدیک خیام حسین رسید. اینجا یک جمله از حسین نقل کردهاند. وقتی حُرّ پیاده شد، نمیدانم صورتش روی خاک گذاشت یا سرش پایین بود که حسین(علیهالسلام) به او گفت: «إرفَع رَأسَکَ». سرت را بلند کن! خدایا ما را امشب به حُبّ حسین(علیهالسلام) سربلند کن! به حسین(علیهالسلام) عرض کرد: «هَل لِی مِن تَوبَة»؟[7] آقا، آیا خدا توبه من را قبول میکند؟ حسین فرمود بله، خدا توبهپذیر است...
نذری مادرانه_ همایش شیرخوارگان.pdf
563.7K
🏴مناسبت: #همایش_شیر_خوارگان_حسینی
🔰 عنوان: #نذری_مادرانه
📌موضوع : نقش نیت مادران در عاقبت به خیری کودکان
✅ پیام : ازدیاد نسل و تربیت فرزند به انگیزه های معنوی
#سخنرانی_روشمند_اقناع_احساس_رفتار
#حکمت_بیان
📌به ما بپیوندید 👌 ورود فقط مخصوص طلاب 👉
✅ #کانال_حکمت_بیان
╭┅─────────┅╮
🆔https://eitaa.com/hekmatebayan
علی اصغر 1.pdf
362.4K
⚫️ حضرت علی اصغر (ع)
📩pdf
✅ #فیش_روضه
⚫️ شب هفتم محرم ⚫️
#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
مقتل حضرت علی اکبر (علیه السلام) بر اساس نقل سید بن طاوس
منبع: لهوف، سید بن طاوس، ص113
فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَيْتِهِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَ قَالَ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً ص فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِي: وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.
ترجمه: و چون با آن حضرت به جز خاندانش كسى نماند، علىّ بن الحسين عليه السّلام كه از زيبا صورتان و نيكو سيرتان روزگار بود برای جنگ بيرون آمد و از پدرش اجازه جنگ خواست. حضرت بلافاصله به او اجازه داد. سپس نگاهى مأيوسانه به او كرد و چشمان خودرا به زير افكند و اشک ريخت، سپس فرمود: بارالها! شاهد باش جوانى كه در صورت و سيرت و گفتار شبيهترين مردم به پيغمبرت بود به جنگ اين مردم رفت. ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق مي شديم به اين جوان نگاه مىكرديم. سپس به فرياد بلند صدا زد: اى پسر سعد! خدا رَحِم تو را قطع كند همچنان كه رَحِم مرا قطع كردى. علی اکبر عليه السّلام به سمت لشكر دشمن رفت و جنگ سختى نمود و عدّهاى را كشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض كرد: پدر جان تشنگى جانم را به لب رساند و از سنگينى اسلحه آهنين سخت ناراحتم آيا جرعه آبى هست؟ امام حسين عليه السّلام گريه کرد و فرمود: پسر جانم كمى دیگر به جنگ ادامه بده ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت محمّد (ص) را ملاقات كنى و او با كاسهاى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد؛ آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد. آن بزرگوار به ميدان بازگشت و كارزار عظيمى نمود تا آنكه منقذ بن مرّة عبدى لعين تيرى به سوى او پرتاب نمود و از او را از پاى در آورد. علی اکبر صدا زد: پدرم خداحافظ. اين جدّم است كه بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد: هر چه زودتر نزد ما بيا. پس ناله ای زد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود. امام حسين عليه السّلام آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود را بر صورت على اکبر گذاشت و فرمود: خدا بكشد گروهى را كه تو را كشتند. چه جرأتى نسبت به خدا و هتك احترام پيغمبر داشتند، بعد از تو خاك بر سر دنيا باد. راوى گفت: زينب دختر على عليه السّلام از خيمهها بيرون آمد و فرياد مي زد: اى دلبندم! اى فرزند برادرم! آمد تا آنكه خود را به روى كشته آن جوان انداخت. امام حسين علیه السلام آمد و بازوى خواهر را گرفت و به سوى زنان حرم برگردانيد.
آقازاده اش را آماده کرد و فرمود: پسرم! خدا مرا در خواب مأمور کرده تورا ذبح کنم. گفت:" یا أبَتِ فَعَل ما تؤمَر" من راضیم هر امری به تو شده انجام بده. به مادرش فرمود: اسماعیلت را زینت کن، موهایش را شانه کن میخواهم اورا به مهمانی خدا ببرم.مادر چنین کرد و پرسید: کی برمی گردید؟ مادر است و کم طاقت. خوب شد حضرت لیلا در کربلا نبود...
وقتی به قربانگاه رسیدند؛ گفت: پدر من سه خواهش دارم. اول اینکه دست وپایم را با طناب محکم ببند تا نتوانم دست وپا بزنم؛ دلت بسوزد. دوم اینکه چاقو را تیز کن که نه تو معطل شوی و نه من اذیت بشوم. سوم اینکه لباسم را از تنم بیرون بیاور تا پیراهنم خونی نشود چون اگر مادرم لباس خون آلود مرا ببیند جان می دهد.در دلت می خواهی بگویی «یا زهرا» بگو، نترس... یک مادری را می شناسم گلوی بریده دیده است...
بعدش گفت : بابا! سلام مرا به مادرم برسان و اگر پرسید یادگار پسرم چیست، پیراهن سالمم را به او بده تا با بوییدن آن به یادم بیفتد. دست وپایش را بست و خواست امرالهی را اجرا کند. هرچه چاقو را کشید، نبُرید. چاقورا به سنگ زد دو نیم شد. مرتبة دوم و سوم جای چاقو روی گلو افتاد اما نبُرید. ندا آمد:"ابراهیم! در امتحان سربلند شدی این قوچ را به جای اسماعیل قربانی کن ما قبول کردیم. سپس هردو برای اباعبدالله گریه کردند"وفَدَیناه بِذبحٍ عظیم" پدر و پسر به طرف خانه رفتند. گردوخاک از سر و لباس پاک کردند. وقتی مادر اورا دید دو دست دور گردن پسر انداخت و سر و صورتش را بوسید. ناگهان چشمش به جای چاقو افتاد. پرسید: این چیست؟ نوشته اند این مادر سه روز تب کرد وبعد از دنیا رفت. "لایَوم کیَومک یا حسین"
دلها بسوزد بر اباعبدالله....نوشتند از همانجا که سوار مرکب شد هفت مرتبه بلند شد" و صاهل حسین بِأعلی صوت" همانجا فریاد زد" وا ولدا... وا علیا..." وقتی هم خواست به بدن برسد از اسب پیاده شد اما چه پیاده شدنی! مرحوم شیخ حرّ عاملی می نویسد: هفت قدم روی زانوهایش راه رفت. تا اینجا کسی گریة بلند حسین(ع) را ندیده بود، سید می نویسد تا رسید "فَبَکی بُکاء عالیا"
اگر می خواهی با اربابت سنخیت پیدا کنی، اربابت بلندبلند گریه کرده. آنقدر بلند گریه کرد که دختر علی هم متوجه شد. راوی می گوید"فَخَرجت زینب" دخترعلی پابرهنه از خیمه ها بیرون آمد. کجا می آید؟؟ فقط زینب می داند چه بر سرِ حسین آمده است. خودش را روی بدن انداخت. تا حسین دید ناموس علی آمد بلافاصله بدن را رها کرد"فَأخذها" زیر بغلهای زینب را گرفت. من خواهرم را می برم. بدن را که ببرد؟ صدا زد:"یا فِتیان بنی هاشم" جوانان بنی هاشم بیایید...
خِس خِس سینه ات انداخت زپا بابا را
به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را
پیرمردم!همه دلخوشی من برخیز
برنمیخیزی اگر باز کن این لبها را
دشت پُر گشته ز تو یا که تو از دشت پری؟
به زمین ریخته ای مینگرم هر جا را
سهم آهوی من از زندگی اش صیاد است
بست با نیزه به رویش ره این صحرا را
پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد
باز دیدم وسط آتش در زهرا را
خُنکای جگرم بی تو نمیخواهم من
به خدا لحظه ای از زندگی دنیا را
تو تجلای غم پنج تنی ای ولدی
که بهر زخم به تصویر کشیدی ما را
(سید پوریا هاشمی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
آفرین بر هرکه گوشش بر دهان رهبری ست
رهبری که ناهی سرسخت بدعت آوری ست
افتخار ماست که پیر و مراد راهمان
خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدری ست
بیرق اسلام باید در زمین محکم شود
این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگری ست
جمله ی "ما میتوانیم" از پیام کربلاست
اولین رکن و اساس جامعه خودباوری ست
روضه های هرشب ما بی رسالت نیست نیست
اشک ما و باور ما موجب روشنگری ست
کربلای دیگری برپا نخواهد شد دگر
خاکریز شیعه مملو از حمید باکری ست
اربا اربا هم شویم از حامیان رهبریم
ما مقلدهای چشمان علی اکبریم
@hosenih
خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علی ست
چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علی ست
او علی بن حسین بن علی و فاطمه ست
مادرش زهرای مرضیه ست و بابایش علی ست
میمنه تا میسره یا میسره تا میمنه
بهترین شیرین ترین ذکر رجزهایش علی ست
کوری چشم تمام قاسطین و مارقین
نقش سربندش و بازوبند زیبایش علی ست
با علی یعنی حیات و بی علی یعنی ممات
عشق امروزش علی و عشق فردایش علی ست
ابن ملجم ها سر او را نشانه می روند
به همین جرمی که نام بامسمایش علی ست
چون مدینه بار دیگر کوچه ای وا می کنند
با هجوم تیغ و نیزه اربا اربا می کنند
@hosenih
تیغ دشمن بی هوا برگ و برش را می برد
خنجری از پشت سر بال و پرش را می برد
هرکسی با حمله ای با حربه ای با ضربه ای
پاره پاره پاره های پیکرش را می برد
بگذرم ...من مانده ام آخر حسین از معرکه
با چه حالی تا حرم تاج سرش را می برد
لشگری آمد برای بردنش تا خیمه ها
چه غریبانه علی اکبرش را می برد
مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیده است
تکه تکه در عبا پیغمبرش را می برد
با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد
اکبرش را می برد یا اصغرش را می برد؟
دل شکسته بعد اکبر از دل نامحرمان
سمت خیمه همره خود خواهرش را می برد
آخرش این مرثیه ما را مدینه می برد...
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
حضرت عباس 1.pdf
364.3K
⚫️ حضرت عباس (1)
علیه السلام
📩pdf
✅ #فیش_روضه
⚫️ شب تاسوعا ⚫️
#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
10شب دهم محرم.pdf
439K
⚫️ وداع امام حسین (1)
علیه السلام
📩pdf
✅ #فیش_روضه
⚫️ شب عاشورا ⚫️
#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
11متن روضه ظهر عاشورا وشام غریبان.pdf
435.7K
⚫️ امام حسین گودال (1)
علیه السلام
📩pdf
✅ #فیش_روضه
⚫️ ظهر عاشورا و شام غریبان ⚫️
#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ در باز نشر کلیپ جدید ستاد #امر_به_معروف یاریمان کنید #ريتوييت_لطفا
👤 جلیل محبی
💠 به توییتر انقلابی بپیوندید:
https://eitaa.com/twtenghelabi
جوان گام دومی:
#محرم_98
#شب_نهم
#زمزمه
بند1⃣
پشت من شکست
قامتم خمید
خیر نبینه اون که دستتو برید
دلم شکست فداسرت بلندشو
تا دق نکرده خواهرت بلندشو
بدون تو چجور برم به خیمه
به خاطر برادرت بلندشو
تویی امیدم
یل رشیدم
بند2⃣
بعد رفتنت
ای سپاه من
کوفیا دارن کنایه میزنن
ببین که اشک من بی اختیاره
مصیبتام هنوز ادامه داره
نامحرما نگاهشون به خیمه اس
غرور بچههام جریحه داره
با گریه میگن
عمورو کشتن
بند2⃣
اصغرم توی
خیمه کرده غش
از حرم میاد نوای العطش
تویی اجابت دعای زینب
نزار بلند بشه صدای زینب
حرم نداره بعد تو پناهی
خدا بخیر کنه برای زینب
آرومندارم
تمومه کارم
شعر: حسین نوری
سبک: احسان نوری
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
http://Eitaa.com/tekyenokari