eitaa logo
منبرطلاب
20.1هزار دنبال‌کننده
214 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
س 🌺 جایگاه حضرت فاطمه زهرا (س) (جلسه اول) 🌺 سخنران: حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد 🔰 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره و سببا للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه و عظمته ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین 🔰 فاصله‌ی ما با عصر حضرت زهرا(س) 14 قرن است. الآن 1423 سال است که حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) به شهادت رسیده‌‌اند. ما چطور اطلاع پیدا کنیم که حضرت زهرا(سلام الله علیها) دارای چه جایگاهی و موقعیتی است؟ عرض می‌کنیم ما از دو راه می‌توانیم بفهمیم. یکی از راه احادیث و فرمایشات رسول خداست، آن فرمایشاتی که قطعی و مسلم است، آن هم نه از نظر ما(شیعه)، که بگویند اینها مربوط به شماست. بلکه آن مطالبی که فریقین روی آن صحّه گذاشته‌‌اند و پذیرفته‌‌اند که این سخن را رسول بزرگوار اسلام(ص) فرموده است. این یکی از طُرُق برای رسیدن به شخصیت حضرت زهرا(س) است. اجمالاً این نکته را داخل پرانتز عرض کنم که از روایات استفاده می‌شود حضرت صدیقه طاهره زهرا(سلام الله علیها)؛ «لیلة القدر» است و «لیلة القدر» در میان شبهای سال نامعلوم است، اما شبی است که «خیرٌ من ألفِ شَهرٍ» «ألف شهر» یعنی یک عمر، یعنی 84 سال یک طرف و یک شب یک طرف. از فاطمه زهرا(س) به «لیلة القدر» تعبیر شده است، چون هم مجهول است قبرش و هم مجهول است مصائبش، همه‌ی اینها مجهول است، «وَ کَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلا وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ» این نص فرمایش أمیرالمؤمنین است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) مصائبش را کسی پیدا نکرد بازگو کند، آن ستم‌هایی که به این بانوی مخدّره وارد کرد. بنابراین؛ یکی بیان آن آثار از رسول خدا(ص) است، و یکی هم آنچه که در کتب تاریخ فریقین از مسائل مربوط به حضرت زهرا(س) غیر از روایات نقل کرده‌‌اند و یکی هم نسب حضرت زهراست. اینها چیزهایی است که ما می‌توانیم برسیم، نه به گمان و ظن و تخمین. یکی از آن مسائل؛ این روایت است؛ که هم بخاری نقل کرده، و هم مسلم نقل کرده است. اگر یک روایتی در این دو کتاب باشد، از نظر عامه قطعی است، گرچه در بخاری هم باشد قطعی است، اما اگر در صحیح بخاری و صحیح مسلم باشد از نظر عامه می‌گویند «مما اتفق علیه الشیخان»، یعنی مسلم و بخاری. ترمذی هم نقل کرده، ابن عبدالبر هم در استیعاب نقل کرده و وقتی انسان به کتب اهل عامه مراجعه می‌کند این روایت خیلی زیاد در مصادر دسته اولی آنها آمده است. من نخواستم مصادر خودمان را عرض کنم. آنها در مصادر دسته‌اولشان مسلم گرفته‌‌اند که اینها روایاتی است که «صدر عن رسول الله»؛ احادیثی که پیامبر(ص) فرموده. من بخش آخر این حدیث را خواندم، اجازه دهید تمام حدیث را بخوانم تا معلوم شود که شأن نزول حدیث چه بوده و از این حدیث به کجا می‌رسیم؟ برداشت ما چیست و پیامبر(ص) چه نکته‌ی مهمی را بیان کرده است؟ فراموش نکنیم که پیامبر خدا(ص) فرزندان دیگری داشتند، دختران دیگری داشتند یا نداشتند، فرزند دختران، هم دختران پیامبر بودند، اما اینطور تعابیر درباره آنها نرسیده است. حدیث را از صحیح بخاری نقل می‌کنم؛ بخاری حدیث را از عایشه نقل می‌کند، عایشه می‌گوید ما زنان پیامبر تمام‌مان خدمت پیامبر(ص) نشسته بودیم، نگاه کردیم دیدیم فاطمه(سلام الله علیها) می‌آید، «کنّ أزواج النّبیّ(ص) عنده لا یغادر منهنّ واحدة، فأقبلت فاطمة تمشی ما تخطی مشیتها من مشیة النّبیّ صلى اللّه علیه و آله شیئا»؛ اینها همه‌اش در روایت هست، یعنی گام‌هایی که فاطمه‌ی زهرا برمی‌دارد همانند پیامبر است. ویژگی هایی که از حضرت رسول(ص) در فاطمه (س) بود دو تا از ویژگی‌های حضرت رسول(ص) در فاطمه زهرا(س) بوده، یکی سخن گفتن حضرت زهراست و یکی هم راه رفتن حضرت زهراست، که شبیه پیغمبر بود. وقتی آمدند به مسجد ایراد خطبه کنند، به مجرّدی که در فضای مسجد این جوهره‌ی صدا از دهان مبارک حضرت زهرا بیرون آمد، یک مرتبه گریه همه جا را فرا گرفت، صدا صدای رسول خداست. ایشان می‌گوید فاطمه‌ی زهرا آمد، «أجلسها عن یمینه»، پیامبر خدا(ص) فاطمه زهرا را طرف راست خودش نشاند، حالا زن‌ها همه نشسته‌اند. ادامه 👇2⃣
👇2⃣ «فسارّها»؛ یک چیزی را به صورت سرّی به حضرت زهرا فرمود. «فَبَکَت»، دیدند حضرت زهرا شروع کرد به گریه کردن. «ثم سارها ثانیة فضحکت»؛ دیدم بار دوم پیغمبر خدا با فاطمه چیزی را به طور سرّ و پنهانی فرمود و حضرت زهرا خندید -خندیدن غیر از مسرور شدن است. ایشان می‌گوید من میان زن‌های پیامبر از یک جرأتی برخوردار بودم - این حالت هم که پیامبر با شخصی محرمانه صحبت کند بگرید و باز محرمانه صحبت کند و بخندد، انسان می‌خواهد به این سرّ پی ببرد- می‌‌گوید آمدم پیش حضرت زهرا(س) و گفتم پیامبر به شما چه فرمود؟ فرمود «ما کنتُ لاُفشِیَ سرّ رسول الله حتی قبض»، سرّ پیغمبر را فاش نمی‌کنم تا رسول خدا زنده است. در برخی از تعبیرات(شاید بخاری هم این را داشته باشد) فاطمه زهرا فرمود «إنی لَبَذِرَة»، من یک زنی که سر را فاش می‌کند نیستم. این گذشت و پیامبر از دنیا رفت. 💠 راز بین حضرت رسول(ص) با حضرت زهرا(س) عایشه می‌‌گوید من مترصد بودم فرصتی به دست بیاید و آن مسئله را از حضرت زهرا سؤال کنم. بعد از وفات رسول خدا(ص) از حضرت زهرا(س) سؤال کردم آن سرّی که پیامبر(ص) به شما فرمود چه بود؟ فرمودند: حالا که پدرم از دنیا رفته می‌گویم. من کنار پدرم نشستم، پدرم رسول خدا به صورت پنهانی به من فرمود: قرآن هر سال یک مرتبه بر من عرضه می‌شد، امسال قرآن دو مرتبه بر من عرضه شد «ما أری إلا دنوّ أجلی» این را من نشانه‌ی نزدیک بودن مرگم می‌بینم. برای همین من گریستم. رسول خدا(ص) نمی‌توانست گریه‌ی حضرت زهرا را ببیند. بعد که دیدند من گریستم بار دوم به من فرمودند «أما ترضین أن تکونی سیدة نساء المؤمنین»(من متن روایت بخاری را عرض می‌کنم، بعد اختلاف نسخ را عرض خواهم کرد)؛ آیا فاطمه تو خشنود نمی‌شوی که سید زنان مؤمنان باشی؟ در نسخه دیگر آمده؛ «سیدة نساء هذه الامة». در نسخه‌ی سوم که ابن عبدالبر در استیعاب نقل می‌کند «أما ترضین أن تکونی سیدة نساء العالمین». برای همین من خندیدم و پیامبر فرمود پس صبر کن و شکیبایی پیشه کن. این فرمایش رسول خداست. حالا چه «سیدة نساء المؤمنین» باشد، چه «سیدة نساء هذه الامة» باشد و چه «سیدة نساء العالمین» باشد هیچ تفاوتی نمی‌کند! اجازه دهید من این تفاوت نکردن را هم عرض کنم تا این معما حل شود. اما اگر «سیدة نساء العالمین» باشد روشن است، حضرت زهرا از همه‌ی زنهای عالم بالاتر است. اگر «سیدة نساء الامة» باشد، امت پیغمبر، أفضل عالم است و حضرت زهرا أفضل زنهای امت‌هاست. و اگر «سیدة نساء المؤمنین» باشد باز هم همینطور است، مؤمنین این امت، افضل مؤمنین هستند و فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) هم أفضل همه‌ی زنها حتی مریم است. ولکن نکته‌ی جالبی که اینجا هم سیوطی، هم سُبکی، هم مِغریزی و هم دیگران به آن تصریح کردند اینست که اینها می‌گویند بدون تردید حضرت زهرا از مریم کبری و از هر زنی در عالم بالاتر و برتر است. نه به خاطر این حدیث، -این حدیث به جای خود و از این حدیث همین معنا استفاده می‌شود، چه سیدة نساء الامة باشد چه سیدة نساء العالمین یا مؤمنین باشد، این معنا از آن استفاده می‌شود، اما اینهایی که عرض شد از بزرگان عامه هستند و اینها اعتقادشان این است که حضرت زهرا برترین زنان عالم است- جهتش اینست که پیغمبر خدا فرمود «فاطمةُ بضعةٌ منّی» و رسول خدا أفضل همه‌ی خلق است، فاطمه زهرا هم پاره‌ی تن اوست، لذا حضرت زهرا برترین زنان عالم است و عامه هم این را می‌دانند. اینها را من در این جلسه عرض کردم تا اینکه گاهی در این کلمات و کتاب‌های عامه برای اینکه عایشه را بزرگ کنند یا بعضی از زن‌های دیگر را بزرگ کنند، یک کسی را در کنار حضرت صدیقه طاهره(س) بتراشند، بخواهند آن عظمت و منزلت حضرت زهرا(سلام الله علیها) را از آن بکاهند، این امکان ندارد. این حدیث با این سندش را ملاحظه می‌کنید، که در کتابهای دست اول عامه است، که البته بیشتر از این است، همه‌ی مصادرش را من دیدم، و با این بیانی که شد پیغمبر خدا جایگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را مشخص می‌کند که حضرت زهرا دارای چه جایگاهی است. یعنی ما دو الگوی منحصر به فرد در جهان خلقت داریم؛ یک مرد و یک زن. آن الگوی منحصر به فرد مرد در جهان خلقت که ثانی ندارد؛ «رسول خدا(ص)» است و آن الگوی منحصر به فردی که در میان بانوان کپی و نظیر ندارد؛ «حضرت زهرا(سلام الله علیها)» است. این جایگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر اساس فرمایش پیامبر است. و اما از طرُق دیگر اگر ما بخواهیم مسأله را مورد دقّت قرار دهیم؛ طبیعتاً یک فرصت دیگری را می‌طلبد. بقیه‌ی مطالب را برای جلسه‌ی بعد می‌‌گذاریم، که به عرض خواهم رساند شعاع درک ما نمی‌تواند حضرت زهرارا واقعاً درک کند، بلکه آن مقداری که می‌فهمیم به اندازه‌ی خودمان است، و إلا «سمیت فاطمة فاطمة لأن الناس فطموا عن کنه معرفتها»؛ یعنی جدا شدند، «فطم» به معنای «قطع» است، «فطموا عن کُنه معرفتها»، نمی‌شود به معرفت حضرت زهرا پی برد. ادامه 👇3⃣
ادامه👇3⃣ اما همین مقداری که درک ما می‌تواند برسد و درک کند مطالبی عرض می‌‌کنیم. و إلا حضرت زهرا را کسی نشناخت جز رسول خدا و جز أمیرالمؤمنین(سلام الله علیهما) و همینطور فرزندان حضرت زهرا. ما نمی‌توانیم آن عظمت و جلالتی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) روز قیامت دارد و روایتش هم روایتی است که عامه و خاصه می‌گویند روایت صحیحه است، وقتی فردای قیامت به محشر می‌آید، آنجایی که دیگر دل در دل کسی نمانده، فاطمه روز قیامت می‌ایستد و خدای متعال آن عظمت و بزرگواری و اجازه را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌دهد. امیدواریم بتوانیم در این ایام فاطمیه یک ترسیمی ولو به اندازه‌ای که خودمان فهمیدیم و درک کردیم از این بانوی مکرّمه‌ای که ظلم زیاد به او شد، درک کنیم. اما این ظلم‌ها نتیجه بخشید و راه صحیحی که ما بایستی امروز آن راه صحیح را طی کنیم آن را به برکت حضرت زهرا شناختیم، حقیقت امر این است. احادیث به جای خود، چون فاطمه زهرا، معصومه است و دارای مقام عصمت است. عصمت است که به روش و قول انسان، به عمل و موضع‌گیری انسان معنا می‌دهد. لذا با هر کسی حضرت زهرا(س) دشمن است، ما دشمنیم، چون او معصوم است. هر کسی را حمایت کرده ما حامی هستیم، چون معصوم است. السّلام علیکِ یا بنت رسول الله عصمتش حاجب وهم است و مرا نیست رهی که سوی دفتر مدحش بنمایم نگهی هجده ساله مهی بعد پیمبر دو مهی ماند باقی و چها دید نه جرم و گنهی بر در خانه‌ی او آتش بیداد زدند تیشه بر ریشه‌ی اسلام زبنیاد زدند بود بی‌طاقت و بی‌تاب زهجران پدر دشمنش درب سرا سوخت چو افروخت شرر پهلویش را بشکستند چو از تخته‌ی در محسنش سقط شد و کرد روی خاک مقرّ این همان طفل صغیر است که یوم سُئِلَت عرش را گیرد و گوید به چه جرمی قُتِلَت گر بپرسی که چه شد باعث بیماری او لگد و تخته در هر دو شکستش پهلو تازیانه بزدش قنفذ و خستش بازو نیلی از سیلی بیداد عدو گشتش رو عَلِم الله چه شرر بر جگر فاطمه بود که شرار جگرش آتش جان همه بود هنوز آب غسل پیامبر(ص) خشک نشده بود، آمدند در خانه‌‌ای که جبرئیل بدون اذن وارد نمی‌‌شد، خانه‌‌ای که ماهها پیامبرخدا(ص) می‌‌آمد می‌‌‌ایستاد سلام می‌‌کرد، فاطمه زهرا آمد پشت در، همین که احساس کردند فاطمه پشت در است، آنچنان در را فشار دادند، صدای ناله زهرا بلند شد «بابا یا رسول الله ببین با دخترت چه کردند؟!!» الباب و الجدار و الدماء شهود صدق ما به خفاء 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
س 🌺 مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت (جلسه دوم) 🌺 🌺سخنران: حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد🌺 🔰 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره و سببا للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه و عظمته ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین قال الله العظیم فی کتابه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» یکی از مسائلی که در ایام فاطمیه مناسب بلکه لازم است به آن پرداخته شود و برای مردم تبیین گردد؛ خصوصاً نسل جوان ما که در برابر سیل شبهات و مسائلی است که این مسائل در راستای تضعیف اعتقادات آنها نسبت به اهل‌بیت و مبرّا کردن کسانی است که در سقیفه برابر اهل‌بیت(علیهم صلوات الله) ایستادند، این است که ما مسائل مربوط به حضرت زهرا(سلام الله علیها) را مستدل برای مردم بیان کنیم. من حالا سرفصلها را عرض می‌کنم ببینید که این سرفصلها چه هستند و راه اثبات اینها چیست؟ یکی از آن سرفصلها؛ «هجوم به بیت حضرت زهرا(س)» است. یک عده‌ای از وهابی‌ها و عامه، امروز این را انکار می‌کنند و می‌گویند چنین چیزی نبوده. این یک مسئله است که باید به آن پرداخته شود. بعد از هجمه‌ی به بیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، «ورود به خانه‌ی حضرت زهرا(س)» است. آیا این واقع شده یا نه؟ آیا استیذانی در کار بوده یا بدون اجازه وارد خانه حضرت زهرا(س) شدند. مسئله‌ دیگر؛ «مسئله‌ی إحراق بیت» است، که اینها خانه‌ی حضرت زهرا را سوزاندند یا نه؟ مسئله دیگر؛ «مورد ضرب و شتم قرار دادن حضرت زهرا(س)» است، که آیا اینها حضرت زهرا را مورد ضرب و شتم قرار دادند یا خیر؟ مسئله دیگر؛ «شهادت حضرت محسن» است، که آیا فرزند حضرت زهرا(س) شهید شد؟ در مصادر این مطلب آمده، آیا عامه می‌توانند این را انکار کنند یا نه؟ مسئله دیگر؛ «اخراج امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) برای گرفتن بیعت به زور» است، آیا این مسئله اتفاق افتاده یا نه؟ و دهها مسئله‌ی دیگر. ما هنگامی فاطمیه را احیا خواهیم کرد، که این مسائل را نه مستند به کتب خودمان(چون اگر اینها استناد به کتب ما داشته باشد می‌گویند شما اینها را درست کردید)، بلکه مستند به مصادر دسته اول عامه، آنهایی که از نظر خود آنها در وثاقتشان هیچ تردیدی نیست، با استناد به مصادر آنها ببینیم که این مسائل اتفاق افتاده یا نه؟ و إلا از نظر شیعه که مسئله روشن است. ما برای اینکه این شبهات را پاسخ دهیم، که نسل جوان ما که گاهی توجه به این مسائل ندارند، گاهی استبعاد می‌کنند که اینها اصحاب رسول خدا هستند، چطور می‌شود اصحاب رسول خدا این کارها را بکنند و گاهی هم یک مبرّری هم درست می‌کنند می‌گویند اگر این کارها انجام شده، اینها در راستای صلاح اسلام و مسلمین بوده، اما نه آنطوری که شما می‌گوئید، این مسائل بایستی باز شود و اگر این مسائل باز شد با توجه به بحثی که در جلسه قبل داشتیم و آن اینکه بر اساس مصادر دسته اول عامه مثل بخاری، مسلم و دیگر کتاب‌ها، «فاطمه زهرا(س) سیدة النساء است»، یعنی هیچ زنی از نظر عظمت به او نمی‌رسد، همانطوری که هیچ مردی از نظر عظمت، به رسول خدا نمی‌رسد. این مسائل بایستی این روزها مطرح شود و جایش هست. اگر گاهی در این مسائل تکرار هم باشد، بالأخره یادآوری است. ما بایستی یادآوری کنیم تا اینکه این فاطمیه که چهارده قرن است با آن فداکاری و ایثاری که حضرت زهرا(سلام الله علیها) کردند و آن صبر و استقامتی که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) از خود به خرج داد، راه صحیح و مستقیم را برای ما ترسیم کردند که چه کنیم، زنده بماند. باید بدانیم آیا این حرفهایی که اینها بعد از این درست کردند برای اینکه مطلب را برای یک عده‌ای گم کنند، یک عده هم اصلا نمی‌دانند، چون خیلی از عامه اهل روایتند نه اهل درایت، یا امام هستند مثل بخاری، یا حاکم هستند مثل مستدرک، یا حافظ‌اند مثل خطیب بغدادی و امثال ذلک، می‌گویند فلانی دویست هزار، پانصد هزار روایت نقل کرده، ولی این روایاتی که نقل شده مضمونش چیست و چه پیامی دارد؟ پیامبر خدا(ص) اینها را بیان کرده که ما در یک سی‌دی کنیم و بگوئیم پیامبر(ص) یک میلیون حدیث نقل کرده؟ یا این احادیث، دستور العمل زندگی ماست؟ اینها مسائلی است که برای هدایت ما و تبیین راه و مسیری که ما بایستی در زندگی اتخاذ کنیم. بنابراین إن شاء الله در این چند روز به این مسائل خواهیم پرداخت. ادامه👇2⃣
ادامه 👇2⃣ اولین مسئله؛ «هجمه‌ی به بیت حضرت زهرا(س)» است. آیا این هجوم صورت گرفته یا نه؟ خداوند متعال در سوره مبارکه احزاب تصریح دارند و نهی می‌کنند «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ»، مؤمنین وارد خانه‌های رسول خدا نشوید، مگر اینکه به شما اذن داده شود. این قرآن است و سند نمی‌خواهد. از نظر دلالت هم یک دلالت روشنی دارد، که نهی از ورود به بیوت رسول خداست، مگر استیذانی باشد، صاحب البیت اجازه بدهد. این تخصیص، ویژگی‌ای دارد و إلا شما و من هم نمی‌‌توانیم بدون اجازه وارد خانه‌ی هیچ کس بشویم، در آیات دیگر سوره مبارکه نور، سوره مبارکه احزاب را ملاحظه بفرمایید انسان نمی‌تواند بدون اجازه وارد خانه کسی بشود مگر به او اجازه به او بدهند «وَ إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» اگر گفتند برگردید و داخل نشوید نباید انسان داخل شود! اینکه خداوند متعال تخصیص می‌زند و تعلق نهی پروردگار خصوصاً نسبت به بیوت رسول خدا(ص)، معلوم می‌شود آنجا از یک شدّت بیشتری برخوردار است، که این در حقیقت خاصّ بعد از عام است، یعنی انسان عموماً نباید وارد خانه‌ی دیگری شود، خصوص رسول خدا را قرآن مجید تصریح می‌کند که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ». این یک مطلب. مطلب دیگر؛ آیا بیت حضرت زهرا(س)، بیت پیغمبر است یا نه؟ این نیاز دارد که انسان به تاریخ مراجعه کند. مستحضرید خانه‌ای که حضرت زهرا(س) داشتند، بر اساس سندهای مسلّم تاریخی، از همین بیوت رسول خداست، یعنی بیت پیغمبر است. وقتی قرار شد امیرالمؤمنین(ع) مراسم زفافشان انجام شود، یکی از بیوت پیغمبر(که اینها نُه تا حجره بوده)، در اختیار امیرالمؤمنین(سلام الله علیها) گرفت. سمهودی(که حنفی است) در «وفاء الوفاء» می‌گوید: این بیت، یعنی بیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) چسبیده بوده به بیت عایشه. بیت عایشه یک روزنه‌ای داشته به بیت فاطمه زهرا(س)، که پیغمبر خدا دستور داده بودند که این روزنه باشد که مستقیماً بتوانند احوال فاطمه‌ی زهرا و بچه‌های فاطمه را سؤال کنند، لازم نباشد از حجره بیرون بیایند، از همین جا بتوانند ارتباطشان را داشته باشند. یک روز فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آمدند خدمت پیغمبر، رسول خدا دیدند حضرت زهرا خیلی گرفته هستند. فرمودند چرا پریشانی؟ عرض کرد: یا رسول الله! این روزنه را ببندید. فرمودند: چرا؟‌ عرض کرد: یا رسول الله نمی‌خواهم این روزنه بین خانه همسر شما و خانه ما باشد. فرمودند: چرا؟ عرض کرد: یا رسول الله ایشان گاهی می‌آید استراق سمع می‌کند. لذا پیامبر خدا دستور دادند آن روزنه را گرفتند. بیت حضرت زهرا(س) در میان بیوت حضرت رسول و ازواج پیغمبر بوده و وقتی این آیه شریفه نزد پیامبر تلاوت شد «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ»؛ ابوبکر به رسول خدا عرض کرد یا رسول الله این چه بیوتی است؟ فرمود بیت انبیاء. عرض کرد: یا رسول الله «أشار إلی بیت فاطمة و قال» این بیت هم از همان بیوت است؟ فرمودند: «نعم، هو من أفاضلها»؛ نه تنها از آن بیوت است بلکه از بهترین آن بیوت است. بنابراین بر اثر آنچه که تاریخ شهادت می‌دهد، حضرت زهرا(سلام الله علیها) که یک خانه‌ای آنجا درست نکرده بودند برای خودشان، ‌پیامبر خدا وقتی آمدند رفتند خانه ابوایوب انصاری شش ماه در آن خانه بودند تا این حجرات و این مسجد ساخته شد، بعد منتقل شدند. زفاف حضرت امیر و فاطمه زهرا(علیهماالسلام) سال دوم هجرت بوده، یعنی یک سال و نیم بعد از این ساختمان‌ها بوده، پس آن بیت، بیت رسول خدا بوده است. این یک نکته که مقدمةً عرض کردم. اما آیا این هجمه صورت گرفته یا نه؟ ما اگر بخواهیم قضاوت و داوری کنیم و بگوئیم آری یا نه، نمی‌‌توان روی هوای نفس داوری کرد؟ باید به مصادری مراجعه کرد که اگر ما ارائه کنیم ممکن است قبول نداشته باشند، می‌گویند این مصادر را ما قبول نداریم، ما به این مصادر استناد نمی‌کنیم، بلکه به مصادری استناد می‌کنیم که مال آنهاست و أصلاً از کتب شیعه هیچ بیانی را راجع به اینکه «هجمه به خانه‌ی حضرت زهرا صورت گرفته یا نه؟» مطرح نمی‌‌کنیم. ادامه👇3⃣
👇3⃣ یکی از آن مصادر کتاب «تاریخ الخلفاء» است که مشهور به «الأمامة و السیاسة» مال ابن قطیبه‌ی دِینِوَری است. ایشان متوفای 286 است، یعنی معاصر با اوایل غیبت صغری این کتاب نوشته شده و عصر حضرت عسکری(ع) را درک کرده و 26 سال بعد از امام عسکری(ع) فوت کرده است. کتابهای دیگرش «المعارف»، «عیون الأخبار» و کتابهای زیاد دیگری است و از بزرگان عامه است. او در جلد اول تاریخش تصریح می‌کند: ابوبکر «تفقّد اقواماً تخلّفوا عن بیعته»؛ دید یک عده‌ای با او بیعت نکردند، اینها را نیافت. عمر را خواست و گفت اینها چه کسانی هستند؟ به او گفته شد جماعتی در خانه‌ی امیرالمؤمنین اجتماع کرده‌‌اند. عمر و یک عده‌ای حرکت کردن جریان، که مفصل است. نقل دوم مال بَلاذُری است، که متوفای 278 یا 279 است. صاحب کتاب انساب الاشراف، صاحب کتاب فتوح البلدان، بدون تردید از ثقات عامه است. مرحوم سید مرتضی(رحمة الله علیه) در شافی از بلاذری نقل می‌کنند جریان هجمه‌ی به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را. نقل سوم ابوالفداء صاحب تاریخ، ایشان در قرن هفتم بوده است، که حمله‌ی به بیت حضرت زهرا(س) را و همین ماجراهایی که شنیدند، نقل می‌کند. چهارم، طبری که متوفای 310 است هنوز غیبت صغری تمام نشده بوده، صاحب «تاریخ الامم و الملوک» است همین ماجرا را با کمی عبارات مختلف نقل می‌کند. ایشان می‌گوید طلحه و زبیر هر دو در خانه‌ی امیرالمؤمنین(ع) بودند. این هم یکی از آن کسانی است که نقل کردند. از جمله کسانی که جریان حمله به خانه حضرت زهرا را نقل کرده مسعودی است. مسعودی صاحب «مُرُوج الذَّهب» است، برخی گفتند مسعودی شیعه بوده است. این کتاب «مروج الذهب» هیچ دلالت نمی‌کند که ایشان شیعه بوده، بلکه نمایانگر اینست که از علمای عامه است لکن ثقه‌ی ثبتی است. مرحوم علامه امینی(رحمة الله علیه) در الغدیر هر کجا مسعودی را ذکر می‌کند ایشان را جزء علمای عامه ذکر می‌کند. متوفای 333 است، چون 332 این کتاب مروج الذهب را نوشته، یا متوفای 345 است، اختلافی است. صاحب کتاب «اخبار الزمان» و «مروج الذهب» و کتاب‌های دیگر است. ایشان ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا را نقل کرده و جالب است یک نکته‌ای را ایشان از عُروة بن زبیر نقل می‌کند و آن اینست که عبدالله بن زبیر در مکه، محمد بن حنفیه و عبدالله بن عباس و یک گروهی از بنی‌هاشم را در شعب عارم زندانی کرده بود و هیزم آورده بود می‌گفت یا با من بیعت کنید یا همه‌ شما را می‌سوزانم. مختار یک گروهی را فرستاد و اینها را نجات داد. به عُروة بن زبیر گفتند که برادر تو این کار زشت چه بود که در حرم خانه خدا می‌خواست یک عده‌ای را بسوزاند که چرا با او بیعت نمی‌کنید؟ ایشان نقل می‌کند که عروة بن زبیر عذر آورد و گفت همانطور که کاری که در مدینه کردند و چوب آوردند می‌خواستند خانه‌ی حضرت زهرا(س) را بسوزاند برای إرهاب بود، آنها هم می‌خواستند بنی‌‌هاشم را بترسانند، لذا آنجا چوب آورده بود.‌ از این نقل استفاده می‌شود که برای سوزاندن، چوب هم آوردند. این هم یک نقل. و همینطور نقل‌های دیگری که در این رابطه هست. اینها از قدما و مصادر دسته اول عامه در رابطه با هجمه است. از همه‌ی اینها بگذریم. یک روایتی است که أخیراً یکی از بزرگان حوزه ما تمام رجالش را بررسی کرده تا می‌رسد به ابوبکر، که ابوبکر هنگام مرگش گفت: «ثلاث فعلتهم و لیتنی لم أفعل، لیتنی لم أفتّش بیت فاطمة و لو أعلن علیّ الحرب»؛ من سه تا کار کردم که ای کاش نکرده بودم، ای کاش من درب خانه‌‌ی فاطمه را باز نکرده بودم و تفتیش نکرده بودم ولو با من اعلان جنگ می‌شد. مصادر خیلی بیشتر از اینهاست. در کتاب‌های متأخرین که بسیار است، من این مصادر دسته اول را در رابطه با هجمه به بیت حضرت زهرا عرض کردم. اگر یک انسان معاندی باشد، که با معاند کاری نداریم، معاند ممکن است قرآن را هم قبول نداشته باشد، ولی اینها کتبی است که مال عامه است، بزرگان و ثقات عامه نوشته‌اند و هیچ وصله‌ی تشیع هم به آنها نمی‌چسبد و نوشتند که به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) هجمه صورت گرفته است. حاربوا فاطما و قد فرض الله على الخلق حبها و وِلاها عصروها بالباب قَسرا الى أن کَسَروا ضلعها و هَدّوا قُواها ألجَئُوها الى الجدار فألقت محسنا و هی تندب الطُهر طاها دخلوا الدار و هی حَسرَى فقادوا بِنِجاد الحُسام حَامِی حِماها *** دنبال حیدر می‌‌دوید از سینه‌‌اش خون می‌‌چکید میگفت با چشمان تر درد دلش را با پدر بابا ببین افسرده‌‌ام سیلی ز دشمن خورده ‌ام شد بازویم بابا کبود ای کاش زهرا مرده بود وارد خانه امیرالمؤمنین شدند از بعضی نقلها(مثل مسعودی) استفاده می‌‌شود که بین در و دیوار محسن سقط شد، از عبارت نَظّام(از بزرگان عامه) استفاده می‌‌‌شود که دومی لگد زد به شکم زهرا(س)، که باعث سقط محسن شد. الیوم من إسقاط فاطمة محسنا سقط الحسین عن الجواد صریعا آن روزی که محسن إسقاط شد، حسین از بالای اسب به روی زمین افتاد. ادامه👇4⃣
ادامه 👇4⃣ آتش زدن خانه امیرالمومنین علیه السلام اما مسائل دیگری باقی مانده که به دنبال همان مسئله‌ی هجوم خوب است مطرح شود و اینها را منقح کنیم. یکی مسئله‌ی «إحراق بیت» است. چون گاهی برخی این شبهه را القاء می‌کنند و می‌گویند چطور می‌شود به خانه‌ی دختر پیامبر بعد از رسول خدا(ص) حمله کنند و در خانه را بسوزانند و وارد خانه شوند و امیرالمؤمنین(ع) را به آن شکل بیرون بیاورند. شاید این استبعاد برای یک عده‌ای هم چیزی باشد که بگویند بله، چطور می‌شود بعد از وفات پیامبر بدون درنگ اقدام به چنین کاری کنند؟ لذا خوب است ما برای اینکه یک داوری و قضاوت درستی داشته باشیم به مصادر مراجعه کنیم. من در جلسه‌ی قبل هم از مصادر دسته اول عامه، مثل کتاب «الامامة و السیاسة» ابن قتیبه و دیگر مصادر، مطالبی را در این راستا عرض کردم. امروز هم مسئله‌ی «إحراق بیت» را همینطور پی می‌گیریم. اما مسلئه‌ی احراق باز در مصادر عامه آمده، منتهی در مصادر عامه آنچه که در رابطه با مسئله‌ی احراق آمده، «آوردنِ آتش» است. شاید أقدم مصادر؛ «بَلاذُری» است که در «أنساب الاشراف» نقل می‌کند که آمدند در خانه‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) و آتش آوردند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) یکی از آنها را مخاطب قرار داد و فرمود «أتُحرِقُ دَاری»؟ می‌خواهی خانه‌ی من را بسوزانی؟ گفت آری، سوزاندن خانه أقوی است از آنچه که پدر تو آورده است. بلاذری حدود هشت سال قبل از ابن قتیبه فوت کرده، ابن قتیبه متوفای 286 است و فوت ایشان 278 است. از عبارت ابن قتیبه اینطور استفاده می‌شود که می‌‌گوید: آتش را در خانه آوردند و گفت خانه را با اهلش می‌‌سوزانند، «قیل له یا اباحفص إن فیها فاطمة»، گفتند در این خانه، فاطمه‌ی زهراست، تو می‌خواهی خانه را با اهلش بسوزانی؟ گفت باشد، می‌‌سوزانم. البته شنیدم در چاپ‌های مصر از بس دیدند این بخش زشت است که اصحاب رسول خدا با دختر پیامبر در حالی که بدن مطهر پیامبر هنوز دفن نشده، به تعبیر حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبه‌شان می‌فرمایند «هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ وَ الْکَلْمُ رَحِیبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَر»، هنوز پیامبر به خاک سپرده نشده، چنین رفتاری با اهلبیت او کنند. در این کتاب‌های چاپ جدید این بخش‌ها را حذف کرده‌‌‌اند. حتی من شنیده‌ام در بخشی از این کشورها لُجنه‌هایی تشکیل شده که در مناقبی که برای اهلبیت پیامبر نقل شده، تجدید نظری شود و آنها را حذف کنند. چرا که این مناقب خیلی گویاست در اینکه امت اسلامی مسیر درست را بیابد. اگر کسی همین صحیح بخاری را که مال محمد بن اسماعیل بخاری است، کتابی است که اینها خیلی روی آن مانور می‌دهند و أصحّ کتب می‌دانند، برای صحیح بخاری ختم می‌گیرند، اگر کسی واقعاً قسمت مناقب صحیح بخاری را، باب مناقب علی بن ابیطالب الهاشمی القرشی را بردارد مطالعه کند، سه چهار ورق بعد از مناقب ابی‌بکر است، مناقب ابی‌بکر را که می‌خواهد نقل کند یک روایت هست و آن اینکه پیامبر خدا(ص) می‌فرماید «لو کنت متّخذاً خلیلاً لا اتخذت أبابکر»، من اگر یک دوستی را می‌خواستم اتخاذ کنم ابوبکر را اتخاذ می‌کردم، و لکن أخوّت همان اخوّت اسلامی است. ‌ چند ورق بعد، به مناقب امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) که می‌رسد عنوان باب در بخاری این است که «یا علی أنت منّی و أنا منک»، حالا شما این منقبت را کنار آن منقبت بگذارید، اصلا قابل مقایسه نیست. داوری را خود شما داشته باشید، علی تو از منی و من از تو هستم، و مناقب دیگری که هست. مقصود اینکه اینطور فرمایشات از رسول خدا(ص) نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) برای اینها سنگین است. من شنیدم که درصددند اینها را جمع‌آوری و حذف کنند. خدا رحمت کند صاحب کتاب فضائل الخمسة؛ مرحوم آیت الله فیروز آبادی را، محقق و فقیه بزرگواری بود. ایشان برای من نقل می‌کرد؛ غیر از این فضائل الخمسة، یک کتابی دارد به نام «السبعة من السلف». ایشان می‌گفت به خاطر یک حدیث، ایامی که عراق بودم اجازه‌ی چاپش را به من نمی‌دادند. حدیث را از بخاری نقل کرده بودم ولی اجازه‌ی چاپ نمی‌دادند(و ظاهراً در چاپ‌های اخیر این را برداشتند)، و آن حدیث اینست «خَرَجَ النَّبِیُّ(ص) مِنْ بَیْتِ عَائِشَةَ فَقَالَ رَأْسُ الْکُفْرِ مِنْ هَاهُنَا مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَان‏»، که خیلی حدیث عجیبی است. ادامه 👇5⃣
👇5⃣ یک عده‌ای در صدد توجیه برآمدند و گفتند پیامبر خدا از خانه‌ی عایشه که بیرون آمده به سمت مشرق اشاره کرده و خواسته بگوید کفر و فتنه از مشرق طلوع می‌‌کند. مشرق کجاست؟ گفتند اشاره‌ای به ماجرای مسلیمه‌ی کذاب است و امثال ذلک.جریان مسیلمه‌ی کذاب که در مشرق اتفاق نیفتادهف بلکه در شمال حجاز بوده است. اگر قرار است در مشرق حادثه‌ای اتفاق افتاده باشد، حادثه‌ی جمل است، جمل در مشرق حجاز اتفاق افتاد، که در بصره بود، نه جریان مسیلمه‌ی کذاب. علاوه بر این، اگر قرار بود پیامبر خدا(ص) می‌خواستند اشاره کنند به کسانی که بعد از او مرتد شدند، آن طوری که شما می‌گوئید، این باید اشاره‌ی به بعید می‌کردند، لفظ «هاهنا»، برای اشاره به قریب است، کسی به بعید نمی‌گوید «هاهنا»! علی أی حال اینطور مسائل در کتب اینها هست منتهی نیاز به دقت دارد که باید انسان دقت کند. یک مورد دیگر خدمت شما عرض کنم. در بخاری یک فصلی را آورده تحت عنوان «باب تضییع اوقات الصلوات»، در جلد جمع شدند و گفتند تو از اصحاب رسول خدا هستی، زمان پیامبر را درک کردی، با پیامبر بودی، امروز را هم می‌بینی، چه تفاوت‌هایی به وجود آمده؟ عصر پیغمبر با این عصر؟ ایشان می‌گوید «لا أعرف شیئاً ممّا أدرکت إلاّ هذه الصلاة وهذه الصلاة قد ضیّعت»؛ همه چیزها عوض شده إلا این نماز، که در عصر پیامبر می‌خواندند و الآن هم می‌خواندند، این نماز را هم ضایع کردند. روایت در مورد ضایع کردن نماز است، ولی عنوان ایشان «تضییع وقت الصلاة» است، این ربطی به وقت صلاه ندارد. اگر کسی دقت کند در این کتاب و همینطور کتب دیگر، به این مسئله پی خواهد برد. بعد از ابن قتیبه، صاحب «عِقدُ الفرید»، ابن عبد ربه اندلسی مروانی است، از بنی مروان است. مستحضرید وقتی عباسی‌ها حکومت بنی امیه را ساقط کردند، بنی امیه از شمال آفریقا فرار کردند و به اسپانیا آمدند و حکومت تشکیل دادند، و سیصد چهارصد سال آنجا حکومت کردند و قرطبه که مرکز آنجا بوده، مدتی اسلامی ماند تا قرن هشتم هجری که بهر حال غربی‌ها ریختند و کشور اسلامی را از بین بردند و امروز یک کشور مسیحی شده است. ایشان ظاهراً در جلد چهارم عِقد الفرید نقل می‌کند؛ آن شخص «جاء بقبسٍ من نار». این هم یکی از کسانی که جریان آوردنِ آتش را نقل کرده است. و از دیگر کسانی که جریان آتش را نقل کرده؛ طبری است. محمد بن جلیل طبری متوفای 310 است، و تاریخش تاریخی است که مسعودی(که یک مقدار از ایشان متأخر است) از طبری تعریف می‌کند. و همینطور که در جلسه قبل اشاره شد، خود مسعودی در مروج الذهب ماجرای آتش را نقل کرده، با آن توضیحی که به عروة بن زبیر گفتند چرا برادر تو عبدالله بن زبیر می‌خواست در شعب عارم، بنی هاشم را بسوزاند؟ ایشان اعتذار کرد و گفت همانطور که می‌خواستند در مدینه خانه‌ی فاطمه زهرا(س) را بسوزانند! این نقل‌ها همه از کتب عامه است و مسعودی هم از نظر مرحوم امینی(رحمة الله علیه) و خیلی از بزرگان جزء عامه است و از کتابش هم استفاده می‌‌شود که شیعه نیست. برخی گفته‌‌اند به اعتبار اینکه «إثبات الوصیة» مال ایشان است، ایشان شیعه است، لکن معلوم نیست که این «إثبات الوصیة» مال همان مسعودی است یا شخص دیگری است. اما از روایات ما؛ محمد بن ابراهیم ثقفی نقل می‌کند که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) تسلیم نشد، «حتّی رأی الدخان فی بیته»، أمیرالمؤمنین دود را در خانه‌اش دید، یعنی خانه‌‌اش را آتش زدند. من در ذهنم هست ظاهراً این نکته را باز ابن قتیبه در جلد اول «الامامة و السیاسة» از زید بن اسلم نقل کرده. زید بن اسلم می‌گوید «أنا ممن حمل الحطب إلی بیت فاطمة(علیها السلام)»؛ من جزء کسانی بودم که درب خانه‌ی حضرت زهرا(س) هیزم می‌آوردم. این نقل‌های عامه بیش از این مقدار است، کسی که مراجعه کند خواهد دید. و اما در مصادر ما؛ کسی که به مصادر ما مراجعه کند جای تردید برایش نمی‌ماند که اینها برایشان مسئله‌ی آتش زدن چیزی نبود، چون می‌‌خواستند امیرالمؤمنین(ع) را بکشند، کشتن امیرالمؤمنین را ابن قتیبه و دیگران نقل کرده‌‌اند، اینها کسانی بودند که می‌خواستند پیغمبر را هم بکشند. مگر قرآن مجید در سوره مبارکه توبه نمی‌فرماید «و هموا بما لم ینالوا»؛ اینها ماجرای لیلة العقبة است که می‌خواستند پیامبر را بکشند و به قتل برسانند. خود اینها نقل کردند و جالب اینست که این «ابن حزم» که از بزرگان اینهاست و صاحب کتاب «المحلی»، این کتاب فقه است ولی در جلد دوازدهم یک روایتی را به یک مناسبتی نقل کرده، که روایت را از نظر سند رد کند، آنجا از حذیفه نقل می‌کند که کسانی که در لیلة العقبه در مراجعت از تبوک می‌خواستند رسول خدا را به قتل برسانند این افراد هستند(اسم می‌‌برد). حالا من اسمشان را نمی‌برم. ایشان چرا این روایت را نقل کرده؟ چون می‌‌خواهد از نظر سند آن را تضعیف کند و می‌گوید راوی این روایت از حذیفه، ولید بن عبدالله بن جمیع است و «هو هالک»(که از الفاظ جرح و ضعف است). 👇6⃣
ادامه👇6⃣ اتفاقاً ولید بن عبدالله بن جمیع در رجال اینها موثق است. اینها تصمیم داشتند پیغمبر را بکشند، موفق نشدند، قرآن مجید می‌فرماید «و همّوا بما لم ینالوا»، لذا این را از داماد پیامبر؛ امیرالمؤمنین(ع) و از دختر پیامبر(س) تلافی کردند. مرحوم فیض کاشانی کتابی دارد به نام «نوادر الاخبار» که خیلی کتاب خوبی است، من توصیه می‌کنم این کتاب را ببینید. ایشان ماجرای «إحراق بیت» و کارهایی که اینها کردند را مفصل در آنجا آورده است، غیر از کتاب‌های دیگری مثل کتاب سُلیم و کتب دیگری مثل ارشاد القلوب و ...، که آنها هم ماجرای سوزاندن درب خانه‌ی فاطمه زهرا را ذکر کرده‌‌اند. و عبارت امیرالمؤمنین(ع) که به پیامبر خدا(ص) می‌گوید «یَا رَسُولَ اللَّه‏ وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا»، بهترین شاهد بر این ستم هایی است که به بیت نبوّت رفته است. مباحث دیگری هم هست، مسئله‌ی سقط جنین است، که باید ببینیم عامه این مسئله را مطرح کردند یا خیر؟ ورود به خانه‌ی امیرالمؤمنین است، آوردنِ امیرالمؤمنین به طرف مسجد است، که اینها را إن شاء الله به عرض خواهیم رساند. السّلام علیک یا بنت رسول الله شاید مثل امروزی صدیقه طاهره یک إفاقه‌ای پیدا کرد، برخواست و فرمود یک جایی را فراهم کردند، آنجا حضرت غسل کرد. خدا رحمت کند یکی از بزرگان را که می‌فرمودند من نمی‌دانم آیا این عمل حضرت زهرا(س)، غَسل بوده یا غُسل بوده، آیا فاطمه زهرا خونهای بدنش را شست یا واقعاً غُسل کرد؟!! مرحوم مقرّم(رحمة الله علیه) یک کتاب دارد به نام «الصدیقة الطاهرة» دارد که مفصل راجع به این بحث کرده. ما غسل قبل از موت داریم، نسبت به شهدا داریم، اصحاب امام حسین(ع) شب عاشورا غسل کردند و کسی که محدود است(قرار است حد بخورد) ما در فقه داریم که قبل از اینکه حد بخورد به او می‌گویند غسل کن، این را داریم. اما فاطمه‌ی زهرا، شهیده بود که قبل از شهادت غُسل کرد. واقعاً غُسل بوده یا اینکه قبل از وفاتشان بدنشان را شسته‌اند. یک تعبیری را محمد بن سعد در طبقات دارد که نمی‌دانم از قلمش در رفته(‌چون اینها کسانی نبودند که این مسائل را نقل کنند)، در جلد هشتم طبقات، مربوط به نساء صحابه است، آنجا در ترجمه‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) یک نکته‌ای را نقل می‌کند و می‌گوید: حضرت زهرا(س) وصیت کرد به امیرالمؤمنین(ع) و گفت یا علی من که از دنیا رفتم وقتی غسل می‌دهی، کِتف من را ظاهر نکن. آیا این اثر، همان است که در روایت امام صادق(ع) هست که حضرت فرمود «فَمَاتَتْ حِینَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِی عَضُدِهَا کَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِه‏». مرحوم آیت الله حائری(رحمة الله علیه) ایام فاطمیه در مسجد امام منبر می‌رفت. نوشته‌های ایشان را دارم، ایشان می‌‌فرمودند که چطور می‌شود این ضرباتی که بر حضرت زهرا وارد شده بعد از 75 روز هنگام وفات مانده باشد؟ ایشان یک احتمالی می‌دهد و می‌گوید در اثر زدنِ قلاف شمشیر، قلم بازوی حضرت زهرا(س) را شکسته بودند، استخوان وقتی شکسته شد، زمان می‌برد تا خوب شود. بهر حال مثل امروز عصر، شاید همین موقع بعد صلاة العصر، یک مرتبه زن‌ها دویدند داخل مسجد، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مَا لِی أَرَاکُنَّ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَر»؛ چرا رنگ چهره‌هایتان پریده؟ گفتند یا علی اگر دیر بیائی، زهرا را زنده نمی‌بینی. امیرالمؤمنین غش کرد. «رُشَّ علی وجهه الماء»؛ آب به صورت علی پاشیدند. آمد، نمی‌‌دانم حیات فاطمه را درک کرد یا نه؟ اما بچه ها قبل از علی آمدند، امام حسن وارد اتاق شد، روپوش رو از صورت مادر کنار زد، یه نگاه کرد، صدا زد برادرم حسین، خدا در مصیبت مادرمان صبرت دهد. تمام شمع وجود تو آب شد مادر دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت علی کنار مزار تو آب شد مادر میان کوچه که دشمن تو را کتک می‌‌زد دلم به غربت بابا کباب شد مادر امام حسین وارد حجره شد، نشست پایین پای مادر، خم شد و صورت به پای مادر گذاشت، صدا زد: مادر، من حسین تو هستم، «کلمینی قبل أن ینسد قلبی»؛ با من حرف بزن قبل از آنکه دلم پاره پاره شود. نوشته‌‌اند زینب از خانه بیرون آمد، دویدکنار قبر رسول خدا، صدا زد: «یا جداه یا رسول الله الیوم فَقَدناک»؛ یا رسول الله ما امروز شما را از دست دادیم. اینجا یکجا بود که زینب آمد خبر مرگ مادر را داد. یکروز هم آمد کنار درب مسجد پیامبر ایستاد، رو کرد به قبر پیغمبر، صدا زد، «یا رسول الله إنی نائیةٌ إالیک أخِیَ الحسین». یکی از حوادثی که پس از رحلت رسول خدا در این مدت 75 روز اتفاق افتاده، شهادت فرزند کوچک حضرت زهرا(سلام الله علیها) که حمل بود و در اثر صدمات وارده‌ی به حضرت صدیقه طاهره(س) سقط شد. این یکی از حوادثی است که قابل دقت و تأمل است. ادامه👇7⃣
ادامه👇7⃣ ابتدا ببینیم أمیرالمؤمنین(ع) از حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) چند فرزند ذکور داشته، آیا فرزندی به نام محسن یا محسّن(آنطوری که برخی از محققین گفتند که محسِّن بوده)، داشتند یا نداشتند؟ ابتدا به مصادر عامه مراجعه می‌کنیم. قدیمی‌ترین مصدر در این رابطه، «طبقات» است. «الطبقات الکبری» نوشته محمد بن سعد است که متوفای 230 است و این کتاب در عصر امامت حضرت هادی(ع) یا قبل از امامت ایشان نوشته شده است. در ترجمه‌ی امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) که به صورت جداگانه چاپ شده، ایشان نقل کرده: وقتی خداوند امام حسن را به امیرالمؤمنین و فاطمه‌ی زهرا مرحمت کرد و قنداقه‌ی او را برای نامگذاری محضر مقدس رسول خدا(ص) آوردند، پیامبر از أمیرالمؤمنین سؤال کرد که چه نامی بر این کودک نهاده‌اید؟ عرض کرد یا رسول الله ما در نامگذاری بر شما سبقت نمی‌گیریم. جبرائیل آمد محضر مقدّس پیغمبر اکرم و سه نام را آورد، شَبَّر، شَبیر و مُشَبِّر. این ضبط اسامی را من از مرحوم علامه، شَبیر؛ امام حسین است و مُشبِّر؛ حضرت محسن است. قدیمی‌ترین مصدر ضبط را از ایشان نقل کردم و إلا اصل مسئله را خودم در طبقات دیدم، من طبقات، ترجمه‌ی امام حسن را دارم. متأخرین بعد از ایشان، مثل محمد بن طلحه صاحب «مطالب السؤول» ایشان هم نقل می‌کند، که حضرت محسن، شقیق امام حسن و امام حسین است. شقیق؛ یعنی فرزندی است که أبوینی باشند. بعد می‌گوید «أدرِجَ سِقطاً» این هم یکی از مصادر عامه است. باز هم مصادر دیگری هست که آقا امیرالمؤمنین از فاطمه‌ی زهرا(س) فرزندی داشتند به نام محسن یا محسِّن. یادم می‌آید، طبری هم فرزندی به نام محسن را ذکر کرده، منتهی تعبیر آنها غیر از این تعبیر است. تعبیر محمد بن طلحه «اُدرِج سقطاً» است، برخی را گفتند «مات سقطاً»، فوتش به صورت سقط بوده، یعنی جنین بوده که سقط شده است. لکن عبارت طبری آنطور که من در حافظه‌ام هست ایشان می‌گوید «مات صغیراً»، که این قابل جمع است و در سقط هم این تعبیر گفته می‌شود. این راجع به اصل وجود حضرت محسن(سلام الله علیه) و پیغمبر خدا این نام را بر این کودکی که در حال جنین بود و سقط شد نهاده، محسن یا محسِّن. اما کتب خاصه (شیعه)؛ شاید این جزء مصادر متواتر باشد، نه خبر واحد یا مستفیض، که آقا امیرالمؤمنین فرزندی داشتند به نام محسن و این فرزند در اثر ضربات وارده‌ی بر حضرت صدیقه طاهره(س) به شهادت رسیده است، من المتواترات و برخی گفتند من البدیهیات عند الشیعة این است که محسن(سلام الله علیه) به این صورت به شهادت رسید. من استناد کنم به روایتی که مرحوم شیخ صدوق در امالی نقل کرده؛ که روایتی را از پیامبر خدا(ص) نقل می‌کند که در آن روایت آمده پیامبر خدا فرمودند فاطمه دخترم «مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدِی رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدِیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی‏»، این صدر روایت است. در ادامه ایشان می‌گویند پیامبر خدا فرمود: «کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاث» این عبارت صدوق است و نیاز به توضیح و ترجمه هم ندارد. صدوق از محدّثین بزرگ عصر غیبت صغری است، متوفای سنه 381 است که خود ایشان می‌فرمود من به دعای حضرت ولی عصر(ع) متولد شدم. پس اصل مسئله که حضرت صدیقه طاهره(س) فرزندی به نام محسن داشتند در کتب فریقین آمده است، هم در کتب و مصادر عامه و هم در کتب خاصه و شیعه، بلکه نزد امامیه از متواترات است که فرزندی به نام محسن داشتند. اما ایشان به چه نحوی سقط شده؟ آیا به دنیا آمده و از دنیا رفته، یا سقط شده و اگر سقط شده، چگونه سقط شده؟ اینجا باز ابتدا به مصادر عامه مراجعه می‌کنیم، ببینیم در این رابطه چه گفته‌اند، سپس می‌پردازیم به مصادر خودمان ببینیم در مصادر ما چطور ذکر شده است؟ یکی از کتبی که این جریان را ذکر کرده؛ «ملل و نحل شهرستانی» است. در این کتاب، در ترجمه‌ی نَظّام، که نَظّام از شیوخ معتزله و بصری است. نَظّام در عصر ائمه می‌زیسته، منتهی در «ملل و نحل» به مناسبت آرائی که نظام داشته، چند مسئله را ذکر کرده است. یکی مسئله‌ی غدیر است، که نَظّام نقل می‌کند رسول خدا، امامت امیرالمؤمنین را تصریح کرده بود، لکن به فرمایش رسول خدا(ص) گوش نکردند. ادامه 👇8⃣
ادامه👇8⃣ یکی هم این مسئله است که خیلی عامه را ناراحت کرده، یک عالِم مطرح مشخصی مثل نظام، چنین سخنی را گفته، این دیگر شیعه نیست، مسلم است که از شیوخ بزرگ معتزله است و بصری هم هست. - معتزلی‌های بصری، غیر از معتزلی‌های بغدادی هستند، معتزله‌ی بغداد، نسبت به معتزلی‌های بصری معتدلتر هستند، معتزلی‌های بغداد، امیرالمؤمنین را بر خلفا ترجیح می‌دهند، اما معتزلی‌های بصری اینطور نیستند، نظّام جزء معتزلی‌های بصری است و از شیوخ معتزله‌ی بصری است.- ایشان در ترجمه‌ی نظّام وقتی آراءش را ذکر می‌کند، می‌گوید در «ملل و نحل»(شهرستانی مال قرن ششم هجری است، یعنی مال حدود 900 سال قبل است)، می‌گوید علّت سقط حضرت محسن(سلام الله علیه) این بود که عمر «ضرب بطن فاطمة فأسقطت جنینها»، نظّام به این مطلب تصریح می‌کند که عمر با ضربه‌ای که بر شکم حضرت زهرا(سلام الله علیها) وارد کرد، حضرت زهرا گرفت. تعبیری که در آن روایت است اینطور است؛ «فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ» عبارت ایشان اینست که لگدی زد به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت زهرا فرزندش را سقط کرد. بنابراین هم محسن(سلام الله علیها) فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهراست و هم مسئله‌ی سقط امری است که هم عامه و هم خاصه به آن تصریح کردند و در کتب أقدمین آمده مثل نظام و مثل شیخ مفید(رحمة الله علیه) در اختصاص. مسعودی در إثبات الوصیه کیفیت شهادت حضرت محسن را بگونه دیگری نقل کرده، ایشان می‌گوید وقتی آمدند دم در و خواستند وارد خانه شوند، حضرت صدیقه طاهره رفت پشت در، آن هجومی که آوردند، عمر در را فشار داد و حضرت صدیقه طاهره بین در و دیوار قرار گرفت، آنجا محسن سقط شد. بنابراین اصل مسئله، مسلّم است که سقط، توسط دومی صورت گرفته، حالا یا پشت در(آنطوری که مسعودی می‌گوید) و یا اینکه در بین راه(آن طوری که از اختصاص استفاده می‌شود). این یکی از حوادث ناگواری بوده است که ایام بعد از رحلت رسول خدا(ص) اتفاق افتاده است. از دیگر حوادث ناگوار این بوده که حضرت صدیقه طاهره(س) را مورد ضرب و شتم قرار دادند. جدای از سقط جنین، مورد ضرب قرار دادند. این جهت بیشتر در آن هنگامی بوده که بر اساس روایات، آمدند امیرالمؤمنین را به عنف و با قهر می‌کشیدند و به طرف مسجد می‌بردند، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آمدند امیرالمؤمنین را گرفتند. صاحب کتاب جنات الخلود می‌گوید تعداد زیادی حضرت امیر را می‌کشیدند و فاطمه‌ی زهرا هم لباس‌های امیرالمؤمنین را گرفته بود می‌کشید و نتوانستند غالب شوند. لذا دومی به قنفذ گفت دست فاطمه را کوتاه کن. او شروع کرد به زدنِ حضرت زهرا، لکن تنها ایشان نبوده. اجازه بدهید در رابطه با لطم و جرحی که وارد شده، روایت امام حسن(سلام الله علیه) را هم عرض کنم که احتجاج نقل کرده؛ در مجلس معاویه وقتی صحبت‌هایی شد و شروع کردند، عمروعاص بود، مغیره بود، دیگران بودند، شروع کردند نسبت به امام مجتبی(ع) اهانت کردن، حضرت پاسخ یکایک آنها را داد، تا نوبت رسید به مغیره، فرمود «أمَّا أنتَ یَا مُغَیرَة أَنْتَ ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَتَّى أَدْمَیْتَهَا»، فرمود این تو بودی که مادرم فاطمه را آنقدر زدی که او را خون آلود کردی. بنابراین تنها مسئله‌ی سقط جنین نبوده است. هجمه‌ی به دار را عرض کردیم، هجوم به خانه را بیان کردیم که اینها چیزهایی بود که در گذشته عرض شد. خود ابوبکر هم به این مسئله تصریح می‌کند که ما رفتیم داخل خانه فاطمه، من دستور دادم بروند و می‌گفت ای کاش من در خانه را باز نکرده بودم. یکی هم مسئله‌ی سقط جنین بود، یکی هم ضرباتی بود که بر حضرت صدیقه طاهره وارد شده بود. روایت دلائل الامامة را هم از ابی بصیر عرض کنم، در آن روایت دلائل الامامه هم آمده، حضرت می‌فرمایند « و کان سبب وفاتها أنّ قنفذ مولى فلان لَکَزَها بنعل السیف بأمره فأسقطت محسنا»؛ در نسخ دلائل الامامة؛ «وکزها» دارد، بعضی از نسخ «لکزها» دارد، «وکز» همینطوری که در عبارت هست، مثلاً غلاف شمشیر را می‌گویند یا تهِ شمشیر را می‌گویند، اما بعضی از نسخ «لکزَ» دارد که در لغت چیزی می‌گویند که سر تیزی داشته باشد و سوراخ کند. اگر «لکز» باشد چیزی بوده که پهلو را سوراخ کرده و اینکه در روایتی وارد شده مقداد وقتی از دفن فاطمه برمی‌گشت برخورد کرد به آن دو نفر و گفتند از کجا برمی‌گردی؟ گفت از دفن فاطمه برمی‌گردم. گفت عجب! فاطمه را دفن کردید؟ شروع کرد به اهانت کردن به مقداد. مقداد گفت من از امیرالمؤمنین شنیدم دیشب که فاطمه را دفن می‌کردیم هنوز از پهلو و پشت زهرا خون می‌رفت. ادامه👇9⃣
ادامه👇9⃣ السلام علیک یا بنت رسول الله جَرعَاها مِن بعدِ والدها الغیض مِرارا فَبئس ما جَرعَاها وکذا أَخبَر النبیُ بِأنَّ الله یَرضى سبحانه لرِضَاها لا نبیُّ الهُدى اُطیع ولا فاطمةُ أکرِمَت و لا حَسَناها وَ حُقُوقُ الوَصیِّ ضُیِّعَ منها مَا تَسامَی فِی فِضلِهِ وَ تَنَاهَی ولأی الأمورِ تُدفَنُ سِرّاً بِضعَةُ المصطفى ویُعفَى ثَرَاها شاید مثل امروز بود، نشست کنار بستر فاطمه؛ فاطمه با او حرفهای آخر را می‌‌زند: من پهلویم شکسته و تو دل شکسته‌ای من بر تو گریه می‌کنم و تو، به من علی‌ من سینه خُرد گشته و تو سینه سوخته من با تو گفتم و تو به کس دم مزن علی گفتم به شب کفن کن و شب دفن کن ولیک از تن نمانده هیچ برای کفن علی صدا زد یا علی نه سال تو خانه تو بودم، «مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی»؛ کنار بستر زهرا نشسته بود تا این جمله را شنید برخی نقل کردند از جا برخواست، آمد سر فاطمه را گرفت به سینه چسبانید، «فبکیا ساعة»، سفارش بچه ها رو کرد. از برخی روایات استفاده می‌شود یک نگاه کرد دید زینب پایین پا نشسته، با همان حال، زینب را در آغوش گرفت، صدا زد یا علی بچه های من دیروز پیغمبر را از دست دادند، امروز هم دارند بی مادر می‌‌شوند. به آنها محبت کن. یا فاطمه؛ زینب رو در آغوش گرفتی محبت کردی، اما همین زینب در کربلا دربدر بیابانها «وَ هُنَّ یَلُذنَ بَعضُهُنَّ بِبَعض...» 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺
منبر کوتاه بین الصلاتین 🌺سنت امر به معروف و نهی از منکر🌺 : امر به معروف و نهی از منکر مهم ترین ویژگی 🔰 قال اللّه تعالی: «کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وتُؤْمِنُونَ بِاللّه ِ»؛(1) «شما بهترین امتی بودید که برای مردم پدید آمدید؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.» 🔰 در این آیه شریفه «امت اسلامی» به عنوان بهترین امت معرفی شده است و دلیل آن دو چیز ذکر شده است: «امر به معروف و نهی از منکر» و «ایمان به خدا». نکته جالب توجه این است که در این آیه امر به معروف و نهی از منکر بر ایمان به خدا مقدم داشته شده که نشانه اهمیت و عظمت آن است. به تبع این ویژگی برای بهترین امت اسلامی، باید گفت که مهم ترین ویژگی جامعه اسلامی هم همین مسئله است که امر به معروف و نهی از منکر شناخته شود و وجدانهای بیداری در جامعه پیوسته از آن پاسداری کنند. 🔰 داستان هجوم رضاخان به قم به بهانه بی احترامی به خانواده اش، نمونه ای از این بیداری آگاهانه در جامعه را نشان می دهد: 🔰 از قدیم الایام تا به امروز مرسوم بوده و هست که غالبا مردم هنگام تحویل سال نو در اماکن متبرکه به سر می برند و آن را به فال نیک می گیرند. عید نوروز سال 1306 شمسی با 27 رمضان 1346 مطابق بود و زوّار بسیاری از نقاط مختلف به سوی شهر قم روی آوردند تا هنگام تحویل سال در حرم حضرت معصومه باشند. حرم مملوّ از جمعیت بود. اعضای خانواده پهلوی ـ که همسر رضاشاه هم جزو آنها بود ـ در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب کامل نشسته بودند، و این به طوری جلب نظر می کرد که صدای اعتراض مردم از هر سو بلند بود؛ ولی هیچ کس جرأت نمی کرد قدم پیش گذارد و به آنها تذکر دهد. در همین موقع، سید ناظم واعظ که در مسجد جنب حرم مشغول وعظ بود، مردم را تهییج نمود تا امر به معروف و نهی از منکر کنند. خبر به مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی رسید. او ابتدا به خانواده دربار پیغام فرستاد که: اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید، باز هم حق ندارید در این مکان حضور یابید. پیام موثر واقع نشد. حاج شیخ محمد تقی شخصا به حرم آمد و سخت به آنان اعتراض نمود و از آنها خواست که سر و صورت خود را بپوشانند یا از آنجا خارج شوند. در این وقت غوغایی به پا شد. خانواده پهلوی فورا به منزل تولیت حرم رفته و از آنجا با تلفن به رضاشاه خبر دادند. او فورا به سوی قم حرکت کرد و دستور داد یک عده سرباز پشت سرش حرکت کنند. 🔰 بعد از چند ساعت به شهر قم رسید و مستقیما وارد صحن حرم شد.چند نفر طلبه را که در آن اطراف بودند، شلاق زد و چند نفری را هم در جوار قبر حضرت معصومه با عصا و لگد مضروب کرد. سپس دستور داد مرحوم بافقی را دستگیر کرده به تهران فرستند و تحویل زندان شهربانی دهند. او را همچنان در حبس نگه داشتند تا بعد از پنج ماه که آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواستار آزادی وی گردید.(2) 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
منبر کوتاه بین الصلاتین 🌺جلسه دوم: ملایمت و محبت در امر به معروف و نهی از منکر🌺 🔰 قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله «لا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَلا یَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ اِلاّ مَنْ کانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: رَفیقٌ بِما یأْمُرُ بِهِ وَرَفیقٌ فیما یَنْهی عَنْهُ ...؛(3) امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد: [اول اینکه:] در آنچه به آن امر و نهی می کند، طریق مدارا پیش گیرد... .» 🔰 در راه انجام دو فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر، پیوسته باید دلسوزی و حسن نیت و پاکی را سرلوحه کار خویش قرار داد و جز در موارد ضرورت، باید از راههای مسالمت آمیز وارد شد. متأسفانه بعضی، هنگام امر به معروف و نهی از منکر، از راه خشونت آمیز وارد می شوند و به الفاظ زشت و زننده متوسل می گردند، لذا می بینیم این نوع امر به معروفها نه تنها اثر خوبی ندارد، بلکه گاهی نتیجه معکوس می دهد. 🔰 در تفسیر المنار آمده است: جوانی به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا به من اجازه می دهی زنا کنم؟! با گفتن این سخن فریاد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند، ولی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با خونسردی و ملایمت فرمودند: نزدیک بیا. جوان نزدیک آمد و در برابر پیامبر نشست. حضرت با محبت از او پرسید: آیا دوست داری با محارم تو (مثل مادر، خواهر و دختر) چنین کنند؟ جوان ناراحت شد و گفت: نه فدایت شوم. حضرت فرمود: همینطور مردم راضی نیستند بامحارم آنها چنین شود. 🔰 جوان از سؤال خود پشیمان شد. سپس پیامبر خدا دست بر سینه او گذاشت و در حق او دعا کرد و فرمود: «خدایا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگی به بی عفتی نگاه دار». از آن به بعد منفورترین کار نزد این جوان، زنابود.(4) 🔰 سنگ تراش، سنگ را تراشید و به بهلول تحویل داد. او شبانه از نردبانی بالا رفت و این سنگ را بر سر در مسجد نصب کرد. روز بعد وقتی کارگران تابلو را دیدند، به هارون خبر دادند. هارون بهلول را احضار کرد و پرسید: بانی مسجد من هستم، تو چرا خودت را بانی معرفی کردی؟! بهلول گفت: تو اگر برای خدا مسجد می سازی بگذار نام من باشد. خدا که می داند بانی کیست. او با این طنز به هارون فهماند که تو اخلاص نداری. 🔰 روزی دیگر بهلول وارد مجلس هارون شد؛ چون هارون در مجلس حضور نداشت، بهلول جای هارون نشست. خادمان او را از آنجا بلند کردند و کتک زدند. همین که هارون وارد مجلس شد، به هارون گفت: من چند دقیقه ای جای تو نشستم و کتک خوردم، وای به حال تو که عمری در جای اهل بیت پیامبر نشسته ای. آری او با این طنزها و با همین ملایمتها، هارون را متوجه خطاها و اشتباهات خود می کرد. 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
منبر کوتاه بین الصلاتین 🌺جلسه سوم: امر به معروف و نهی از منکر با عمل و رفتار🌺 🔰 قال الصادق علیه السلام : «کُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ لِیُرَوا مِنْکُمُ الاِْجْتِهادَ وَالصِّدْقَ وَالْوَرَع؛(5) مردم را با غیر زبان دعوت کنید تا از شما اجتهاد، راستگویی و پارسایی ببینند.» 🔰 قوانین اسلام مبتنی بر حکمت و کیفیتی نظام یافته است که خود بتواند نگهبان و حافظ خویش باشد. امر به معروف و نهی از منکر دو قانون نگهبان است که از دیگر قوانین الهی پاسداری می کند. برای تأثیر بهتر این دو قانون در افراد و جامعه بهتر است که از روش غیر مستقیم و توأم با عمل، آن دو را به دیگران آموخت و اجرا کرد. سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی به عمل کار برآید، به سخندانی نیست 🔰 در این رابطه داستان جالبی از عالم الهی مرحوم آخوند ملاعباس تربتی نقل شده است: یکی از محافظان فرزند آخوند ملاکاظم خراسانی نقل می کند: «در ایام زمستان برای سرکشی به املاک آقا به نیشابور رفته بودیم، در مراجعه به مشهد در راه برفگیر شدیم و در قهوه خانه ای وسط راه ماندیم. غیر از ما جمعی دیگر نیز به قهوه خانه پناه آورده بودند. شب فرا رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهد ـ که چهار خانم هم همراه خود داشتند ـ با ماشینی آمدند و چون گرفتار برف و تاریکی شده بودند، به قهوه خانه پناه آوردند. آمدن آنها در آن شب تاریک برفی در میان کوهستان بزم عیشی مجانی برای مسافران به وجود آورد، جوانان بطریهای مشروب و خوراکیها را چیدند و زنان، بعضی به خوانندگی و بعضی به رقص پرداختند. در گرما گرم این بساط، در قهوه خانه باز شد و مرحوم ملاعباس تربتی با سه چهار نفر که از تربت به مشهد می رفتند و مرکبشان الاغ بود، از ناچاری برف و تاریکی شب، آنها هم به این قهوه خانه پناه آوردند و از صاحب قهوه خانه اجازه خواستند که به آنها جایی بدهد. او گفت: سکّوی آن طرف خالی است. 🔰 حاج علی اکبر می گفت: من با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم که نکند از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرضی بشود و از جانب آنها نسبت به این مرد الهی اهانت شود. آماده دفاع از حاج آخوند شدم، ولی دیدم ایشان وارد شد و گویا نه کسی را می بیند و نه چیزی می شنود، به سوی آن سکّو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بود، از قهوه چی قبله را پرسید و به نماز ایستاد و آن چهار نفر هم به وی اقتدا کردند. یکی اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند. من هم فرصت را غنیمت دانستم و اقتدا کردم، چند نفر دیگر از مسافران هم از آن بزم عیش و نوش فاصله گرفتند و به نماز جماعت پیوستند، بعد از آن قهوه چی هم آمد و به نماز ایستاد، وقتی از نماز فارغ شدیم از جوانها و خانمها اثری نبود، بساط خود را جمع کردند و نفهمیدیم که در آن شب برفی به کجا رفتند.(6) 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
منبر کوتاه بین الصلاتین 🌺جلسه چهارم: تلاش فوق العاده برای امر به معروف و نهی از منکر🌺 🔰 قال الحسین علیه السلام : «لا تَحِلُّ لِعَیْنٍ مُؤْمِنَةٍ تَری اللّه َ یُعْصی فَتَطْرِفَ حتّی تُغَیِّرَهُ؛(7) بر هیچ چشم مؤمنی روا نیست که ببیند خدا نافرمانی می شود، پس خود را فرو بندد تا آنگاه که وضع را تغییر دهد.» 🔰 خداوند پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام را برای هدایت بشر، زنده کردن معروفها و از بین بردن منکرات برانگیخت و آنان در ادای این رسالت الهی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. تلاش و اصرار آنان به سبب اهمیتی بود که برای این فریضه الهی قائل بودند. آنها به دلیل قلب سرشار از رأفت و رحمت، حاضر نبودند هیچ کس به منکرات آلوده شده و به خشم خدا گرفتار آید. 🔰 ابن شهر آشوب می نویسد: امیر مؤمنان علی علیه السلام وارد خانه شد، لحظه ای بعد بانویی آمد و از شوهرش شکایت داشت، حضرت فرمود: اندکی صبر کن تا از گرمای هوا کاسته شود، آن زن گفت: در این صورت خشم شوهرم بیشتر می شود، حضرت سرخود را پایین انداخت و لحظه ای بعد فرمود: به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را به تأخیر انداخت، حق مظلوم را باید از ظالم گرفت و رعب او را از دل مظلوم بیرون کرد، تا با کمال شهامت در مقابل ستمگر بایستد و حق خود را بخواهد. آن گاه به آن زن گفت: برویم. 🔰 حضرت با آن زن همراه شد تا به در خانه زن رسید، آن گاه صدا زد: درود بر شما! جوانی از خانه بیرون آمد. حضرت بعد از احوالپرسی فرمود: «یا عَبْدَ اللّه ِ اِتَّقِ اللّه َ فَاِنَّکَ قَدْ اَخَفْتَها وَأَخْرَجْتَها؛ ای بنده خدا! از خدا پروا کن؛ چرا که همسرت را ترسانده و از خانه بیرون رانده ای.» 🔰 جوان از این سخن سخت برآشفت و گفت: به تو چه ربطی دارد! به خدا سوگند! به خاطر همین حرف تو، او را آتش خواهم زد. امیرمؤمنان هم فرمود: من تو را امر به معروف و نهی از منکر می کنم، تو در برابر من منکر دیگری مرتکب می شوی و معروف را رها می کنی. 🔰 در همین لحظات مرد جوان متوجه شد افرادی که از کوچه عبور می کنند به آن مرد با عنوان امیرالمؤمنین سلام می دهند. به همین خاطر امام را شناخت و هراسان گفت: ای امیرمؤمنان من اشتباه کردم. به خدا سوگند در مقابل همسرم مانند زمینی آرام خواهم بود تا پا بر روی من بگذارد. حضرت نیز رو به آن زن کرد و فرمود: به منزل برو و همسرت را به این کارها مجبور نکن.(8) 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
منبر کوتاه بین الصلاتین سنت احیاء مساجد 🌺 جلسه اول: ارزش رفتن به مساجد 🌺 🔰 احیا و تقویت اجتماعات مذهبی در مساجد، یکی از سنتهای حسنه است که از صدر اسلام مورد توجه رهبران مذهبی، بویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است. آن حضرت در این زمینه می فرماید: «مَنْ مَشی اِلی مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِ اللّه ِ فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ خَطاها حَتّی یَرْجِعَ اِلی مَنْزِلِهِ عَشْرُ حَسَناتٍ وَمُحِیَ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئاتٍ وَرُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجاتٍ؛(10) هر کس به سوی یکی از مساجد خدا حرکت کند، برای هر قدمی که برمی دارد ـ تا زمانی که به منزلش برگردد ـ ده حسنه نوشته می شود و ده گناه از او پاک می شود و ده درجه به وی داده می شود.» امام خمینی رحمه الله و اهمیت حضور در مسجد 🔰 یکی از یاران امام خمینی رحمه الله می گوید: بعد از شهادت حاج آقا مصطفی رحمه الله ، همان روز تا صدای اذان بلند شد، امام نیز بلند شده و برای وضو آماده شد و به اطرافیان گفت: من به مسجد می روم. 🔰 من به یکی از خادمها گفتم: زود برو و به خادم مسجد بگو: سجاده را پهن کند. او به مسجد رفت اما خادم را پیدا نکرده بود، اصلاً کسی احتمال نمی داد که امام خمینی رحمه الله در آن روز با آن حال بحرانی ـ که در شهادت فرزندش عزادار بود ـ به مسجد برود؛ امّا امام خمینی رحمه الله با آن مصیبت عظیمی که برایش رخ داده بود، برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفت. وقتی مردم فهمیدند که امام خمینی رحمه الله به مسجد می آید، جمعیت یک دفعه از همه طرف به مسجد هجوم آوردند. ما وقتی به مسجد رسیدیم، مردم همه گریه می کردند؛ چه گریه ای! امام وارد مسجد شد، نماز را به جماعت اقامه کرد و بعد از نماز روضه خوانده شد و امام و همه حاضرین گریستند.(11) خاطره ای از استادِ امام خمینی رحمه الله 🔰 حضور در مساجد حتی در سخت ترین زمانها، سیره و سنت بزرگان دینی بوده است. آنان با تأسّی از قرآن کریم که فرموده «در مساجد، خدا را مخلصانه بخوانید»،(12) در شدیدترین دورانهای خفقان و استبداد، در مساجد برای عبادت مخلصانه حضور یافته و این کانونهای مذهبی را فعّال می کردند. زمانی که رضاخان قصد داشت مساجد را تعطیل کند، بر هر مسجدی عده ای قزاق گذاشته و آن را به صورت تعطیل در آورده بود؛ امّا استاد امام خمینی رحمه الله ، مرحوم میرزا محمد علی شاه آبادی رحمه الله در یکی از آن روزها عازم مسجد شد. فرمانده قزاقان مستقر در مسجد جامع طهران جلو آمده و گفت: آقا! نماز و مسجد تعطیل است! آقا در حالی که حتی سرشان را بلند نکرده بود، از آن مأمور دولتی پرسید: اینجا کجاست؟ او گفت: مسجد. آقا فرمود: من کی هستم؟ گفت: پیشنماز مسجد. فرمود: مملکت چه مملکتی است؟ او گفت: ایران. آقا فرمود: ایران، دینش چیست؟ افسر دولتی گفت: اسلام. فرمود: شاه کشور چه دینی دارد؟ گفت: شاه مسلمان است. آقا فرمود: هر وقت شاه گبر شد و اعلام کرد که من کافرم و در این مسجد ناقوس زدند، من هم می روم در مسجد مسلمانان نماز می خوانم. پس از این گفتگو در مسجد را باز کرده و داخل مسجد شد و نمازگزاران نیز آمدند و نماز جماعت را تشکیل دادند.(13) 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
منبر کوتاه بین الصلاتین سنت احیاء مساجد 🌺جلسه دوم: برکات حضور در مسجد🌺 🔰 رفت و آمد کردن به مساجد، آثار و برکات فراوانی دارد. امام حسن مجتبی علیه السلام در گفتاری حیاتبخش 8 فائده از فوائد مسجد را می شمارد و می فرماید: «مَنْ اَدامَ الاِْخْتِلافَ اِلَی الْمَسْجِدِ اَصابَ اِحدی ثَمانٍ: آیَةً مُحْکَمَةً وَاَخا مُسْتَفادا وَعِلْما مُسْتَطْرَفا وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَکَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدیً وَترْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَةً؛(14) کسی که پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از هشت بهره نصیبش خواهد شد: 🔰 نشانه و دلیل محکم [و قاطع در راه هدف]، دوستی فایده دار، دانشی نو، رحمتی مورد انتظار [از طرف خداوند]، آموختن سخنانی که او را هدایت کند یا از لغزشها باز دارد؛ ترک گناهان از روی حیا و شرم و یا ترس.» ➖ ابوعلی سینا در مسجد 🔰 ابن سینا دانشمند نابغه قرن چهارم هجری، به علم و دانش علاقه بسیار داشت. او مدتی بود که به دنبال یک کتاب ـ در مورد فلسفه و حکمت از علمای یونان قدیم ـ می گشت. وی در این مدت مسافرتها کرده و به جستجوی وسیع پرداخت؛ امّا هر چه تلاش نمود آن را پیدا نکرد. تا اینکه روزی روانه مسجد شد، دو رکعت نماز خواند و پس از نماز از درگاه خدای بزرگ خواست تا آن کتاب را به وی برساند. از مسجد بیرون آمده و به سوی منزل حرکت کرد، ناگهان سر راه خود چشمش به پیرزنی افتاد که مقداری اشیاء کهنه و پوسیده قدیمی را در زمین گسترده و در معرض فروش قرار داده بود، از جمله چند کتاب کهنه نیز در کنار بساط او دیده می شد. 🔰 بوعلی که عاشق بی قرار کتاب بود، بی اختیار به سوی آنها کشیده شد، از قضا همان کتابی را که سالها به دنبالش بود در میان آن اشیاء قدیمی مشاهده کرد، آن را برداشته و به پیرزن گفت: این کتاب را چند می فروشی؟ او نیز مبلغ ناچیزی را درخواست کرد. بوعلی با خوشحالی وصف ناپذیری وجه را پرداخت کرد و به گمشده دیرین خود رسید. آری او با نماز و حضور در خانه خدا توانست به مقصودش نائل شود.(15) ➖ اخلاص 🔰 مردی وارد مسجد شد و دید تکبیر می گویند. از یکی پرسید: نماز چندم است؟ جواب دادند: تمام شد. گفت: آه! شخصی از میان جمعیت برخواسته و گفت: حاضرم تمام نمازهایم را با آن آه تو عوض کنم و چنین کردند. شب هنگام آنکه آه را خریده بود در عالم خواب دید که پاداش بزرگی به او داده اند. آن یکی از جمع گفت این آه را تو به من ده و آن نماز من تو را شب به خواب اندر بگفتش هاتفی که خریدی آب حیوان و شفی(17) 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
س 🌺مظلومیت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنّت (جلسه سوم)🌺 سخنران: حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد 🔰بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه الّذی إلیه مصائرُ الخلق، و عواقبُ الأمر، نحمدُه على عظیمِ إحسانه، و نیّر برهانه، و نوامی فضله و امتنانه‏ ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین عن رسول الله(ص): «لو کان الحُسن شخصاً لکان فاطمة(سلام الله علیها)، بل هی أعظم» اهانت به خانه‌ی حضرت صدیقه طاهره زهرا(س) در جلسه قبل مسئله‌ی هجمه‌ی به بیت و اهانت به خانه‌ی حضرت صدیقه طاهره زهرا(سلام الله علیها) را بر اساس مدارک عامه بیان کردیم و عرض شد هجوم به خانه‌ی حضرت زهرا(س)، بر اساس مصادر دسته اول عامه، یک امر مسلّم و قطعی است. آن مقداری که در رابطه با هجوم به خانه حضرت زهرا(س) من تتبع کرده بودم مصادر را ذکر کردیم. اما مسائل دیگری باقی مانده که به دنبال همان مسئله‌ی هجوم خوب است مطرح شود و اینها را منقح کنیم. یکی مسئله‌ی «إحراق بیت» است. چون گاهی برخی این شبهه را القاء می‌کنند و می‌گویند چطور می‌شود به خانه‌ی دختر پیامبر بعد از رسول خدا(ص) حمله کنند و در خانه را بسوزانند و وارد خانه شوند و امیرالمؤمنین(ع) را به آن شکل بیرون بیاورند. شاید این استبعاد برای یک عده‌ای هم چیزی باشد که بگویند بله، چطور می‌شود بعد از وفات پیامبر بدون درنگ اقدام به چنین کاری کنند؟ لذا خوب است ما برای اینکه یک داوری و قضاوت درستی داشته باشیم به مصادر مراجعه کنیم. من در جلسه‌ی قبل هم از مصادر دسته اول عامه، مثل کتاب «الامامة و السیاسة» ابن قتیبه و دیگر مصادر، مطالبی را در این راستا عرض کردم. امروز هم مسئله‌ی «إحراق بیت» را همینطور پی می‌گیریم. اما مسلئه‌ی احراق باز در مصادر عامه آمده، منتهی در مصادر عامه آنچه که در رابطه با مسئله‌ی احراق آمده، «آوردنِ آتش» است. شاید أقدم مصادر؛ «بَلاذُری» است که در «أنساب الاشراف» نقل می‌کند که آمدند در خانه‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) و آتش آوردند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) یکی از آنها را مخاطب قرار داد و فرمود «أتُحرِقُ دَاری»؟ می‌خواهی خانه‌ی من را بسوزانی؟ گفت آری، سوزاندن خانه أقوی است از آنچه که پدر تو آورده است. بلاذری حدود هشت سال قبل از ابن قتیبه فوت کرده، ابن قتیبه متوفای 286 است و فوت ایشان 278 است. از عبارت ابن قتیبه اینطور استفاده می‌شود که می‌‌گوید: آتش را در خانه آوردند و گفت خانه را با اهلش می‌‌سوزانند، «قیل له یا اباحفص إن فیها فاطمة»، گفتند در این خانه، فاطمه‌ی زهراست، تو می‌خواهی خانه را با اهلش بسوزانی؟ گفت باشد، می‌‌سوزانم. البته شنیدم در چاپ‌های مصر از بس دیدند این بخش زشت است که اصحاب رسول خدا با دختر پیامبر در حالی که بدن مطهر پیامبر هنوز دفن نشده، به تعبیر حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبه‌شان می‌فرمایند «هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ وَ الْکَلْمُ رَحِیبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَر»، هنوز پیامبر به خاک سپرده نشده، چنین رفتاری با اهلبیت او کنند. در این کتاب‌های چاپ جدید این بخش‌ها را حذف کرده‌‌‌اند. حتی من شنیده‌ام در بخشی از این کشورها لُجنه‌هایی تشکیل شده که در مناقبی که برای اهلبیت پیامبر نقل شده، تجدید نظری شود و آنها را حذف کنند. چرا که این مناقب خیلی گویاست در اینکه امت اسلامی مسیر درست را بیابد. اگر کسی همین صحیح بخاری را که مال محمد بن اسماعیل بخاری است، کتابی است که اینها خیلی روی آن مانور می‌دهند و أصحّ کتب می‌دانند، برای صحیح بخاری ختم می‌گیرند، اگر کسی واقعاً قسمت مناقب صحیح بخاری را، باب مناقب علی بن ابیطالب الهاشمی القرشی را بردارد مطالعه کند، سه چهار ورق بعد از مناقب ابی‌بکر است، مناقب ابی‌بکر را که می‌خواهد نقل کند یک روایت هست و آن اینکه پیامبر خدا(ص) می‌فرماید «لو کنت متّخذاً خلیلاً لا اتخذت أبابکر»، من اگر یک دوستی را می‌خواستم اتخاذ کنم ابوبکر را اتخاذ می‌کردم، و لکن أخوّت همان اخوّت اسلامی است. ‌ چند ورق بعد، به مناقب امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) که می‌رسد عنوان باب در بخاری این است که «یا علی أنت منّی و أنا منک»، حالا شما این منقبت را کنار آن منقبت بگذارید، اصلا قابل مقایسه نیست. داوری را خود شما داشته باشید، علی تو از منی و من از تو هستم، و مناقب دیگری که هست. مقصود اینکه اینطور فرمایشات از رسول خدا(ص) نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) برای اینها سنگین است. من شنیدم که درصددند اینها را جمع‌آوری و حذف کنند. ادامه 👇2⃣
ادامه 👇2⃣ خدا رحمت کند صاحب کتاب فضائل الخمسة؛ مرحوم آیت الله فیروز آبادی را، محقق و فقیه بزرگواری بود. ایشان برای من نقل می‌کرد؛ غیر از این فضائل الخمسة، یک کتابی دارد به نام «السبعة من السلف». ایشان می‌گفت به خاطر یک حدیث، ایامی که عراق بودم اجازه‌ی چاپش را به من نمی‌دادند. حدیث را از بخاری نقل کرده بودم ولی اجازه‌ی چاپ نمی‌دادند(و ظاهراً در چاپ‌های اخیر این را برداشتند)، و آن حدیث اینست «خَرَجَ النَّبِیُّ(ص) مِنْ بَیْتِ عَائِشَةَ فَقَالَ رَأْسُ الْکُفْرِ مِنْ هَاهُنَا مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَان‏»، که خیلی حدیث عجیبی است. یک عده‌ای در صدد توجیه برآمدند و گفتند پیامبر خدا از خانه‌ی عایشه که بیرون آمده به سمت مشرق اشاره کرده و خواسته بگوید کفر و فتنه از مشرق طلوع می‌‌کند. مشرق کجاست؟ گفتند اشاره‌ای به ماجرای مسلیمه‌ی کذاب است و امثال ذلک. جریان مسیلمه‌ی کذاب که در مشرق اتفاق نیفتاده بلکه در شمال حجاز بوده است. اگر قرار است در مشرق حادثه‌ای اتفاق افتاده باشد، حادثه‌ی جمل است، جمل در مشرق حجاز اتفاق افتاد، که در بصره بود، نه جریان مسیلمه‌ی کذاب. علاوه بر این، اگر قرار بود پیامبر خدا(ص) می‌خواستند اشاره کنند به کسانی که بعد از او مرتد شدند، آن طوری که شما می‌گوئید، این باید اشاره‌ی به بعید می‌کردند، لفظ «هاهنا»، برای اشاره به قریب است، کسی به بعید نمی‌گوید «هاهنا»! علی أی حال اینطور مسائل در کتب اینها هست منتهی نیاز به دقت دارد که باید انسان دقت کند. یک مورد دیگر خدمت شما عرض کنم. در بخاری یک فصلی را آورده تحت عنوان «باب تضییع اوقات الصلوات»، در جلد اول بخاری است. دو تا روایت ذیل این باب اعلام کرده، هر دو هم از أنس بن مالک است. اصلاً شما این دو روایت را که ملاحظه کنید، هیچ با عنوان باب سازگاری ندارد. ضایع کردن نماز ایشان از انس بن مالک(که خادم پیامبر بوده) نقل می‌کند که من به شام آمدم. مردم شام اطراف من جمع شدند و گفتند تو از اصحاب رسول خدا هستی، زمان پیامبر را درک کردی، با پیامبر بودی، امروز را هم می‌بینی، چه تفاوت‌هایی به وجود آمده؟ عصر پیغمبر با این عصر؟ ایشان می‌گوید «لا أعرف شیئاً ممّا أدرکت إلاّ هذه الصلاة وهذه الصلاة قد ضیّعت»؛ همه چیزها عوض شده إلا این نماز، که در عصر پیامبر می‌خواندند و الآن هم می‌خواندند، این نماز را هم ضایع کردند. روایت در مورد ضایع کردن نماز است، ولی عنوان ایشان «تضییع وقت الصلاة» است، این ربطی به وقت صلاه ندارد. اگر کسی دقت کند در این کتاب و همینطور کتب دیگر، به این مسئله پی خواهد برد. بعد از ابن قتیبه، صاحب «عِقدُ الفرید»، ابن عبد ربه اندلسی مروانی است، از بنی مروان است. مستحضرید وقتی عباسی‌ها حکومت بنی امیه را ساقط کردند، بنی امیه از شمال آفریقا فرار کردند و به اسپانیا آمدند و حکومت تشکیل دادند، و سیصد چهارصد سال آنجا حکومت کردند و قرطبه که مرکز آنجا بوده، مدتی اسلامی ماند تا قرن هشتم هجری که بهر حال غربی‌ها ریختند و کشور اسلامی را از بین بردند و امروز یک کشور مسیحی شده است. ایشان ظاهراً در جلد چهارم عِقد الفرید نقل می‌کند؛ آن شخص «جاء بقبسٍ من نار». این هم یکی از کسانی که جریان آوردنِ آتش را نقل کرده است. و از دیگر کسانی که جریان آتش را نقل کرده؛ طبری است. محمد بن جلیل طبری متوفای 310 است، و تاریخش تاریخی است که مسعودی(که یک مقدار از ایشان متأخر است) از طبری تعریف می‌کند. و همینطور که در جلسه قبل اشاره شد، خود مسعودی در مروج الذهب ماجرای آتش را نقل کرده، با آن توضیحی که به عروة بن زبیر گفتند چرا برادر تو عبدالله بن زبیر می‌خواست در شعب عارم، بنی هاشم را بسوزاند؟ ایشان اعتذار کرد و گفت همانطور که می‌خواستند در مدینه خانه‌ی فاطمه زهرا(س) را بسوزانند! این نقل‌ها همه از کتب عامه است و مسعودی هم از نظر مرحوم امینی(رحمة الله علیه) و خیلی از بزرگان جزء عامه است و از کتابش هم استفاده می‌‌شود که شیعه نیست. برخی گفته‌‌اند به اعتبار اینکه «إثبات الوصیة» مال ایشان است، ایشان شیعه است، لکن معلوم نیست که این «إثبات الوصیة» مال همان مسعودی است یا شخص دیگری است. آتش زدن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها اما از روایات ما؛ محمد بن ابراهیم ثقفی نقل می‌کند که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) تسلیم نشد، «حتّی رأی الدخان فی بیته»، أمیرالمؤمنین دود را در خانه‌اش دید، یعنی خانه‌‌اش را آتش زدند. من در ذهنم هست ظاهراً این نکته را باز ابن قتیبه در جلد اول «الامامة و السیاسة» از زید بن اسلم نقل کرده. زید بن اسلم می‌گوید «أنا ممن حمل الحطب إلی بیت فاطمة(علیها السلام)»؛ من جزء کسانی بودم که درب خانه‌ی حضرت زهرا(س) هیزم می‌آوردم. این نقل‌های عامه بیش از این مقدار است، کسی که مراجعه کند خواهد دید. ادامه👇3⃣
ادامه👇3⃣ تمام شمع وجود تو آب شد مادر دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت علی کنار مزار تو آب شد مادر میان کوچه که دشمن تو را کتک می‌‌زد دلم به غربت بابا کباب شد مادر امام حسین وارد حجره شد، نشست پایین پای مادر، خم شد و صورت به پای مادر گذاشت، صدا زد: مادر، من حسین تو هستم، «کلمینی قبل أن ینسد قلبی»؛ با من حرف بزن قبل از آنکه دلم پاره پاره شود. نوشته‌‌اند که توبه نمی‌فرماید «و هموا بما لم ینالوا»؛ اینها ماجرای لیلة العقبة است که می‌خواستند پیامبر را بکشند و به قتل برسانند. خود اینها نقل کردند و جالب اینست که این «ابن حزم» که از بزرگان اینهاست و صاحب کتاب «المحلی»، این کتاب فقه است ولی در جلد دوازدهم یک روایتی را به یک مناسبتی نقل کرده، که روایت را از نظر سند رد کند، آنجا از حذیفه نقل می‌کند که کسانی که در لیلة العقبه در مراجعت از تبوک می‌خواستند رسول خدا را به قتل برسانند این افراد هستند(اسم می‌‌برد). حالا من اسمشان را نمی‌برم. ایشان چرا این روایت را نقل کرده؟ چون می‌‌خواهد از نظر سند آن را تضعیف کند و می‌گوید راوی این روایت از حذیفه، ولید بن عبدالله بن جمیع است و «هو هالک»(که از الفاظ جرح و ضعف است). اتفاقاً ولید بن عبدالله بن جمیع در رجال اینها موثق است. اینها تصمیم داشتند پیغمبر را بکشند، موفق نشدند، قرآن مجید می‌فرماید «و همّوا بما لم ینالوا»، لذا این را از داماد پیامبر؛ امیرالمؤمنین(ع) و از دختر پیامبر(س) تلافی کردند. مرحوم فیض کاشانی کتابی دارد به نام «نوادر الاخبار» که خیلی کتاب خوبی است، من توصیه می‌کنم این کتاب را ببینید. ایشان ماجرای «إحراق بیت» و کارهایی که اینها کردند را مفصل در آنجا آورده است، غیر از کتاب‌های دیگری مثل کتاب سُلیم و کتب دیگری مثل ارشاد القلوب و ...، که آنها هم ماجرای سوزاندن درب خانه‌ی فاطمه زهرا را ذکر کرده‌‌اند. و عبارت امیرالمؤمنین(ع) که به پیامبر خدا(ص) می‌گوید «یَا رَسُولَ اللَّه‏ وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا»، بهترین شاهد بر این ستم هایی است که به بیت نبوّت رفته است. مباحث دیگری هم هست، مسئله‌ی سقط جنین است، که باید ببینیم عامه این مسئله را مطرح کردند یا خیر؟ ورود به خانه‌ی امیرالمؤمنین است، آوردنِ امیرالمؤمنین به طرف مسجد است، که اینها را إن شاء الله به عرض خواهیم رساند. السّلام علیک یا بنت رسول الله شاید مثل امروزی صدیقه طاهره یک إفاقه‌ای پیدا کرد، برخواست و فرمود یک جایی را فراهم کردند، آنجا حضرت غسل کرد. خدا رحمت کند یکی از بزرگان را که می‌فرمودند من نمی‌دانم آیا این عمل حضرت زهرا(س)، غَسل بوده یا غُسل بوده، آیا فاطمه زهرا خونهای بدنش را شست یا واقعاً غُسل کرد؟!! مرحوم مقرّم(رحمة الله علیه) یک کتاب دارد به نام «الصدیقة الطاهرة» دارد که مفصل راجع به این بحث کرده. ما غسل قبل از موت داریم، نسبت به شهدا داریم، اصحاب امام حسین(ع) شب عاشورا غسل کردند و کسی که محدود است(قرار است حد بخورد) ما در فقه داریم که قبل از اینکه حد بخورد به او می‌گویند غسل کن، این را داریم. اما فاطمه‌ی زهرا، شهیده بود که قبل از شهادت غُسل کرد. واقعاً غُسل بوده یا اینکه قبل از وفاتشان بدنشان را شسته‌اند. یک تعبیری را محمد بن سعد در طبقات دارد که نمی‌دانم از قلمش در رفته(‌چون اینها کسانی نبودند که این مسائل را نقل کنند)، در جلد هشتم طبقات، مربوط به نساء صحابه است، آنجا در ترجمه‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) یک نکته‌ای را نقل می‌کند و می‌گوید: حضرت زهرا(س) وصیت کرد به امیرالمؤمنین(ع) و گفت یا علی من که از دنیا رفتم وقتی غسل می‌دهی، کِتف من را ظاهر نکن. آیا این اثر، همان است که در روایت امام صادق(ع) هست که حضرت فرمود «فَمَاتَتْ حِینَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِی عَضُدِهَا کَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِه‏». مرحوم آیت الله حائری(رحمة الله علیه) ایام فاطمیه در مسجد امام منبر می‌رفت. نوشته‌های ایشان را دارم، ایشان می‌‌فرمودند که چطور می‌شود این ضرباتی که بر حضرت زهرا وارد شده بعد از 75 روز هنگام وفات مانده باشد؟ ایشان یک احتمالی می‌دهد و می‌گوید در اثر زدنِ قلاف شمشیر، قلم بازوی حضرت زهرا(س) را شکسته بودند، استخوان وقتی شکسته شد، زمان می‌برد تا خوب شود. بهر حال مثل امروز عصر، شاید همین موقع بعد صلاة العصر، یک مرتبه زن‌ها دویدند داخل مسجد، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مَا لِی أَرَاکُنَّ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَر»؛ چرا رنگ چهره‌هایتان پریده؟ گفتند یا علی اگر دیر بیائی، زهرا را زنده نمی‌بینی. امیرالمؤمنین غش کرد. «رُشَّ علی وجهه الماء»؛ آب به صورت علی پاشیدند. آمد، نمی‌‌دانم حیات فاطمه را درک کرد یا نه؟ ادامه 👇4⃣
ادامه 👇4⃣ اما بچه ها قبل از علی آمدند، امام حسن وارد اتاق شد، روپوش رو از صورت مادر کنار زد، یه نگاه کرد، صدا زد برادرم حسین، خدا در مصیبت مادرمان صبرت دهدتمام شمع وجود تو آب شد مادر دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت علی کنار مزار تو آب شد مادر میان کوچه که دشمن تو را کتک می‌‌زد دلم به غربت بابا کباب شد مادر امام حسین وارد حجره شد، نشست پایین پای مادر، خم شد و صورت به پای مادر گذاشت، صدا زد: مادر، من حسین تو هستم، «کلمینی قبل أن ینسد قلبی»؛ با من حرف بزن قبل از آنکه دلم پاره پاره شود. نوشته‌‌اند زینب از خانه بیرون آمد، دویدکنار قبر رسول خدا، صدا زد: «یا جداه یا رسول الله الیوم فَقَدناک»؛ یا رسول الله ما امروز شما را از دست دادیم. اینجا یکجا بود که زینب آمد خبر مرگ مادر را داد. یکروز هم آمد کنار درب مسجد پیامبر ایستاد، رو کرد به قبر پیغمبر، صدا زد، «یا رسول الله إنی نائیةٌ إالیک أخِیَ الحسین»... 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
منبر کوتاه بین الصلاتین سنّت رعایت حقوق دیگران 🌺جلسه اول: جویا شدن از حال همسایه🌺 عن الامام علی علیه السلام : «مِنْ حُسْنِ الْجَوارِ تَفَقُّدُ الْجارِ؛(18) از نشانه های حسن همسایگی، جویا شدن از احوال همسایه است.» 🔰 در روایات و سیره بزرگان دینی توجه زیادی به همسایه و اطلاع از اوضاع و احوال او شده است. درباره اینکه مسلمان شب سیر بخوابد ولی از حال همسایه اش باخبر نباشد، مذمتهای زیادی وارد شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که شب سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است.»(19) ؟! 🔰 سید جواد غرق در حیرت شد که چه واقعه ای اتفاق افتاده که اینقدر استاد را به خشم آورده است. از استاد سؤال کرد که علت چیست؟ بحرالعلوم فرمود: هفت شبانه روز است که فلان همسایه ات با آن عائله زیاد گندم و برنج ندارد و در این مدت از مغازه محلشان خرمای زاهدی ارزان نسیه کرده، امروز نیز برای نسیه گرفتن رفته ولی قبل از آنکه نیاز خود را اظهار کند، مغازه دار گفته که حساب شما زیاد شده، او هم خجالت کشیده و دست خالی به خانه برگشته و امشب خودش و عائله اش بی شام مانده اند. سید جواد گفت: به خدا قسم! من از این جریان خبر نداشتم و اگر می دانستم، حتماً به احوالش رسیدگی می کردم. استاد گفت: همه عصبانیت من برای این است که چرا از احوال همسایه ات بی خبر و غافلی؟ چرا باید آنها هفت شبانه روز به این وضع بگذرانند و تو متوجه نباشی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی کردی که اصلاً مسلمان نبودی. سید بحرالعلوم یک سینی غذا و مقداری پول به او داد تا به خانه همسایه اش ببرد و از او معذرت خواهی کند. بعد هم فرمود: من همینجا می مانم و شام نمی خورم تا برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری. وقتی سید جواد آمد و دقایقی در خانه همسایه محتاجش ماند، همسایه اصرار کرد تا علت این کار او را بداند. وقتی ماجرا را شنید، گفت: من راز خود را به هیچ کس نگفتم و تعجب می کنم که سید بحرالعلوم چگونه از این مطلب مطلع شده است.(20) 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
منبر کوتاه بین الصلاتین سنّت رعایت حقوق دیگران 🌺جلسه دوم: احترام به حقوق دیگران🌺 قال الصادق علیه السلام :«اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَةِ؛(21) احترام مؤمن از احترام کعبه هم بالاتر است.» 🔰 انسان اشرف مخلوقات خداست و این ویژگی او موجب می شود که شخصیت هر انسانی را محترم بشماریم. یکی از ابعاد حقوق مؤمنین بر همدیگر اینست که نسبت به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق هر یک را در مورد او رعایت کنند و محترم بشمارند. در حدیث فوق، امام صادق علیه السلام می فرماید: احترام مؤمن از احترام کعبه بالاتر است. 🔰 حضرت آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان، عصبانی می شدند (البته نه آن عصبانیتی که او را در خلاف رضای خدا وارد کند) ولی پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان می شدند و به دنبال طرف می فرستادند و از او عذرخواهی می کردند، و گاهی برای جلب محبت او، کمکهای مالی نیز می نمودند، از اینرو در میان دوستان، این مزاح معروف شده بود که «عصبانیت آیة اللّه بروجردی مایه برکت است.» گاهی به این هم قناعت نمی کردند، روز بعد هنگامی که بر منبر تدریس می نشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی می کردند. 🔰 آیة اللّه سید مصطفی خوانساری از نزدیکان آیة اللّه بروجردی بود. او می گوید: روزی آقا در کلاس درس نسبت به یکی از شاگردان به نام شیخ علی چاپلقی عصبانی شد تا حدی که آن شاگرد می خواست گریه کند، آن درس تمام شد، همان روز، بعد از نماز مغرب آقا مرا طلبید، با عجله به حضورشان رسیدم، تا مرا دید فرمود: «این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم و بعد بیایم نماز بخوانم. عرض کردم ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است و تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمی آید. من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح به منزل شما می آیند. صبح شد، من حرم رفتم و برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشکه در کنار منزل ما منتظر من هستند، همراه ایشان به منزل شیخ علی رفتیم. آقا به ایشان فرمود: «از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و...». شیخ علی عرض کرد: «شما سرور مسلمین هستید و برخورد شما باعث افتخار من است...». باز آقا تکرار کردند «از من بگذرید، مرا عفو کنید.»(22) مسئله را عملاً به دیگران هم یاد می داد. 🔰 با توجه به حرمت مؤمن نزد خداوند، انسان تا حد امکان باید از عصبانی شدن و پرخاش کردن دوری کند و اگر هم اتفاق افتاد و عصبانی شد، در اسرع وقت جبران کند و عذرخواهی نماید و نگذارد عصبانیتش ادامه یابد. 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
PTT-20201216-WA0025.opus
458.9K
🌺منبر صوتی کوتاه بین الصلاتین🌺 شناسه حدیث : ۲۹۲۷۱۵ نشانی : إرشاد القلوب ج ۱، ص ۱۳۵ عنوان باب : الجزء الأول > الباب الثاني و الأربعون في حسن الخلق و ثوابه معصوم : امام هادی (علیه السلام) وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَ يُكْمِلُ اَلْمُؤْمِنُ إِيمَانَهُ حَتَّى تَكُونَ فِيهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ خَصْلَةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ خَصْلَةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ خَصْلَةٌ مِنْ إِمَامِهِ فَأَمَّا اَلَّتِي مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ اَلسِّرِّ فَإِنَّهُ قَالَ تَعَالَى فَلاٰ يُظْهِرُ عَلىٰ غَيْبِهِ أَحَداً `إِلاّٰ مَنِ اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ وَ أَمَّا اَلَّتِي مِنْ نَبِيِّهِ فَإِنَّهُ قَالَ لَهُ خُذِ اَلْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْجٰاهِلِينَ وَ أَمَّا اَلَّتِي مِنْ إِمَامِهِ فَالصَّبْرُ فِي اَلْبَأْسَاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ اَلصّٰابِرِينَ فِي اَلْبَأْسٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🗣 در راستای اجرای تدابیر وفرامین فرماندهی معظم کل قوا (مد ظله العالی) مبنی بر تربیت و ساخت پلیس در تراز انقلاب اسلامی، سازمان عقیدتی سیاسی ناجا از میان طلاب وروحانیان دارای روحیه جهادی وانقلابی، فاضل، مومن، متعهد، وعلاقمند 👈 جهت انجام امور آموزشی، مشاوره ای، و تبلیغی در یگانهای ناجا به عنوان مشاور مذهبی در کلانتری هااقدام به جذب می نماید. : ➖اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه، انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ➖داشتن سلامت و توانایی جسمی مطابق معیارهای نیروهای مسلّح ➖داشتن سلامت فکری و اخلاقی ➖دارا بودن حداکثر 34 سال سن ➖داشتن مدرک تحصیلی سطح دو به همراه اتمام کتبی و شفاهی پایه دهم ⚠️ 🔻محل خدمت متقاضیان استخدام توسط سازمان عقیدتی سیاسی ناجا تعیین می شود. 🔻متقاضیان استخدام باید آمادگی استخدام در تمامی نقاط کشور را داشته باشند. 🔻در صورت داشتن اضافه سن برای استخدام ، داوطلبانی که خدمت سربازی رفته و دارای کارت پایان خدمت می باشند به تعداد ماه های خدمت از اضافه سنشان کسر می شود. 🔰 افراد دارای شرایط و مدرک رشته‌های ذیل در می باشند: _روحانیون از خانواده معظم شهداء،جانبازان،آزادگان،ایثارگران _ حافظان قرآن،نهج البلاغه، ➖کارشناسی ارشد علوم قرآنی ➖کارشناسی ارشد تبلیغ ➖کارشناسی ارشد اخلاق اسلامی ➖کارشناسی ارشد علوم تربیتی ➖کارشناسی ارشد مدرسی معارف اسلامی ➖کارشناسی ارشد مدیریت ➖کارشناسی ارشد تاریخ اسلام ➖کارشناسی ارشد علوم حدیث 📚 کتبی علوم قرآنی(معرفت)، عقاید(آقای مصباح)، اطلاعات سیاسی(جریان شناسی سیاسی، تاریخ سیاسی انقلاب، پدیده های سیاسی روز) و احکام مبتلابه، منابع آزمون کتبی عمومی، و اصول مظفر، منطق مظفر، شرح لمعه(صلاه و صوم و طهارت و متاجر) و صرف و نحو منابع آزمون تخصصی سازمان به شمار می‌آید. تحریرالوسیله امام جلداول متن عربی ،تحلیل مسائل سیاسی ، تاریخ اسلام ، سخنرانی و کلاس داری می باشد روحانیون واجد شرایط می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر به دفتر جذب وگزینش سازمان عقیدتی سیاسی ناجا واقع در قم_ خیابان ساحلی_ کوچه ۵ شهید لواسانی _ فرعی اول دست چپ _پلاک ۱۰۰ روبروی شورای حل اختلاف قم مراجعه ویا با شماره ☎️ ۰۲۵۳۷۷۰۶۰۱۰ یا ☎️ ۰۲۵۳۷۷۰۶۳۴۴ تماس حاصل فرمایند http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
منبر کوتاه بین الصلاتین سنّت رعایت حقوق دیگران 🌺جلسه سوم: رسیدگی به امور دیگران🌺 🔰 قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «خَیْرُ النّاسِ مَنْ انْتَفَعَ بِهِ النّاسُ؛ بهترین مردم کسی است که مردم از او سود و بهره برند.» در قرآن کریم خداوند در یک مورد به پیامبر می فرماید: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ»؛(24) «مبادا خودت را در اندوه اینکه مردم ایمان نمی آورند هلاک کنی». این مسئله نشان می دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله همه زندگی اش را برای حل مشکل مردم و تعالی آنها وقف کرده بود و شب و روز به فکر هدایت و ارشاد آنان بود. خود حضرت فرمودند: «هر کس حاجت مؤمنی را برآورده کند، خدا حاجتهای او را برآورده می کند، که کمترین آنها بهشت است.»(25) سود دنیا و دین اگر خواهی مایه هر دوشان نکوکاری استراحت بندگان حق جستن عین تقوا و زهد و دینداری است (ابن یمین) نکته جالب اینکه از نظر روانشناسی هم ثابت شده که انسانها تشنه محبت اند و از دشمنی و بدخواهی گریزان اند. در معاشرتها هیچ عاملی به اندازه خدمت و یاری رساندن به دیگران جلب کننده دلها و محبتها نیست، لذا وقتی محبت به میان آمد، کدورتها و دشمنیها از میان انسانها رخت برمی بندد و آنان به سمت صلاح کشیده می شوند. 🌺والسلام علی من تبع الهدی🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d