#افتخار
📌شهید عباس بابایی افتخار قزوینی ها
#شهید_عباس_بابایی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin
#تلنگر
📌شهید سید مرتضی آوینی:
کسانی به امام زمانشان خواهند رسید
که اهل سرعت باشند
و اِلا تاریخ کربلا نشان داده که
قافله حسین (ع) معطلِ کسی نمی ماند...!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin
#شهادت
📌عاقبت همه آمبولانسه
خدا کنه آمبولانس ما پلاک نظامی باشھ:))
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن
📌 15مردادماه سالروز شهادت شهید عباس بابایی
✅️مقام معظم رهبری: مهمترین کارها عبارت است از انسان سازی...یک جوانی مثل شهید بابایی
واقعاً شهید بابایی الگو است؛ یک الگوی اخلاقی و نه صرفاً یک الگوی نظامی، یک انسان مقدّس است.
#شهید_عباس_بابایی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin
#خبر
📌اولین یادواره شهدای اسارت، 25شهید غریب استان قزوین
با اجرای خطبه خوانی امام زین العابدین (علیه السلام ) و مداحی
زمان : سه شنبه 17مرداد ساعت ۱۹
همراه با نماز مغرب و عشاء
مکان : قزوین - چهار راه نادری - خیابان عبید زاکانی - معراج الشهداء قزوین
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری
📌جوان امروز اگر میخواهد اقتدا کند به جوان دیروز،الگویش باید شهید بابایی شود...
آسمان فرصت پرواز بلند است ولی، قصه این است چه اندازه کبوتر باشی...!
#شهید_عباس_بابایی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin
#خاطره
♦️خود عباس ماجرای فارغالتحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمیدادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر میکرد.
♦️او پرسشهایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤالهای ژنرال برمیآمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس میکردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامههایی که برای زندگی آیندهام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.
♦️به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. انشاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه میدهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی مینشستم از ژنرال معذرتخواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه میکردی؟
گفتم: عبادت میکردم.
گفت: بیشتر توضیح بده.
♦️گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعتهای معین از شبانهروز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.
♦️ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهرهای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پروندهام را امضا کرد. سپس با حالتی احترامآمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک میگویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.»
#شهید_عباس_بابایی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin
#زندگینامه_شهدا
📌بیست و سوم مهر ۱۳۴۲، در شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش سیدحسن و مادرش صدیقه نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، با سمت فرمانده گردان ۲۷ محمدرسول الله (ص) در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر وی مدت ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۳، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. او را سید مصطفی نیز می نامیدند
#شهید_سید_علی_اکبر_حاج_سیدجوادی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#معراج_الشهداء_استان_قزوین
🆔️ @meraj_shohada_qazvin