eitaa logo
معراج شهدای کرمان
6.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
16هزار ویدیو
192 فایل
#خاطرات-سردار-دلها🌷 #تشیع‌وتدفین‌،وداع باشهدا🌹 #موکب‌داری‌اربعین‌درکربلا⛺️ #دلنوشته‌عکس‌زندگینامه‌‌خاطره‌و....🎞📸📝 گلزار راعاشق شوی...🤗 اخرشهیدت میکند🌺 🍀نشانی:کرمان،بلوار آیت الله خامنه ای روبه روی گنبدجبلیه پیشنهادات و انتقادات @ad_merajshohada
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی میشه یه مثل شایان مصلح که دو قرون پول گیرش اومده و با عکس‌هاش تو سواحل مالدیو میاد فخر میفروشه به مردم یکی میشه ادواردو آنیلی که برای اعتقادش از مالکیت کارخونه‌های بزرگی مثل فیات و فراری و لامبورگینی و باشگاه یوونتوس و ... می‌گذره @merajshohadaa
▫️مراسم یادبود مدافع امنیت سلمان امیراحمدی 🎙سخنران: سردار حسن زاده فرمانده سپاه محمد رسول الله(ص) 🎙با مداحی: حاج منصور ارضی حاج سعید حدادیان ⏰ پنجشنبه ۲۱ مهر ماه، راس ساعت ۱۵ 🕌 دارالشهدای تهران، منطقه ۱۷، میـــــدان گلچیـن، مسجـــد اعظـــم امـــام خمینی ره 🌹اینجامعراج‌شهداست 👇 @merajshohadaa
دو ماه از شهادت سعید می گذشت که محمد شهید شد. به بنیاد رفتیم برای تهیه قبر. گفتیم کنار محمد, یک قبر هم برای سعید بدهید، که اگر جنازه اش امد پیش برادرش باشد. گفتند باید یک شاهد پیدا کنید که شهادتش را تایید کند، ما هم که کسی را نمی شناختیم. همزمان یک نفر در اتاق بود که حرف های ما را می شنید. گفت چه کاره سعیدی؟ گفتم پسر عمو! گفت اینها چی؟ گفتم پدر و مادرش هستند. گفت این ها را ببر بیرون تا من شهادت سعید را تایید کنم. عمو و زن عمو را بردم بیرون. گفت عملیات محرم بود. گردان ما مأموریتش تمام شده بود که فرمانده گفت می خواهیم تپه ۱۷۵ را دوباره بگیریم، هر کس داوطلب است بسم الله. اولین نفر که بلند شد سعید بود. آن شب تپه را گرفتیم، اما روز بعد عراق پاتک سنگینی انجام داد، دستور عقب نشینی امد. سعید همه را عقب فرستاد درحالی که خودش یک تنه در مقابل پیش روی عراقی ها ایستاده بود و آتش می ریخت تا ما خارج شویم. ناگهان دیدم تیری به سعید خورد و از بالای تپه غلت خورد پایین و ما نتوانستیم, کاری کنیم و او را بیاوریم... این را گفت و رفت و هیچ وقت نفهمیدیم که بود! سعید(حسن) بادرام @merajshohadaa
🌷 📆تاریخ تولد: ۲ آبان ۱۳۴۰ 📆تاریخ شهادت: ۱۳۵۹ 🥀مزار شهید: گلزار شهدای 🕊محل شهادت: سومار 🍃قصه از آنجایی شروع شد که مادری به آغوش اسلام پناه آورد و خود پناهِ این شد؛ انقلابی که نیاز به سرباز داشت و مـ♥️ـادر تازه مسلمان شده ی قصه ی ما، را پیشکش کرد. 🍁امروز، باید از جسارت مادر بگویم تا مبادا فراموش کنیم🗯 محمود نام ها در چه دامنی پرورش یافته اند؛ مبادا از یاد ببریم دل بریدن مادرانی را که فرزندان را من و شما کرده اند. 🍃حرف های مادر محمود را که میشنوی، دم به دم از پسرش می گوید. دلم قرص میشود همانجایی که به نقل از محمود با میگوید: "ما از ابوذر هم میتوانیم بهتر باشیم✔️ ایمان ده درجه دارد و میتوانیم به عالی ترین درجات آن برسیم. به برسیم✨ 🍁با ادامه ی حرف های مادر، دیگر جای بهت و تعجبی برایم نمیماند‼️ برایمان تعریف میکرد از ختم ای که گرفته بود؛ به این نیت که اگر قرار است جوانش شود قسمتش روز عاشورا باشد و اشک های مادر هم نذر بی مادریِ حسین(ع)💔 🍃روز که شده بود، مادر دست به دعا برداشته بود🤲 و برای قابل نشدن خودش گلایه میکرد. از آن سو محمود، برای اقامه نماز ظهر عاشورا به تبعیت از اربابش قامت بست؛ و فراغِ بالِ او بود که ترس را از دیگر همرزمان👥 گرفت. بعد نماز، همه خیال برخاستن داشتند اما محمود تسبیحات را زمزمه میکرد📿 و می گفت: "امروز باید کار را یکسره کنیم..." سرانجام دعاهای مادر محمود، جسم بی جان و او بود که روز عاشورا از سومار پر گرفت. @merajshohadaa
▪️ طلبه‌ شیرازی که شب گذشته با پرتاب کوکتل مولوتوف اغتشاشگران به رسید. 🔺این عکس مربوط به روزهای سیل لرستان است که این طلبه برای کمک‌ جهادی به آنجا رفته بود. @merajshohadaa
🌹 اتفاقی نیست! 😭 حضرت زینب باشی باز سازی مناطق سیل زده و زلزله زده باشی در دوران کرونا باشی برپا کننده امام حسین در اربعین باشی حافظ امنیت باشی مسجد باشی باشی و زمینت را وقف کنی حسینیه و مسجد بسازی و وصیت کنی بعد در همان حسینیه دفن شوی... باید هم شهید شوی، لباس شهادت برازنده قامت توست!!! شهادتت مبارک دلاور محمد زارع مویدی @merajshohadaa
@babolharam_net14000926-hadadian-vahed3.mp3
زمان: حجم: 1.22M
|⇦•یا فاطمه یا فاطمه... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ همسر شهید شهید سلمان امیر احمدی: آشنایان خواب را دیدند، گفتند مهمان امیرالمؤمنین هستند و فرمودند: برای جمع شدن این فتنه به حضرت (سلام الله علیها) بخوانید. 🆔@merajshohadaa
🔹 کشاورز بود و زحمت‌کش. درس طلبگی میخواند و شیخ محمد صدایش می‌کردیم. 🔹 همیشه لبخند به روی لب داشت. روی باغ خودش کار میکرد. وضع مالی‌اش خوب بود. اما ساده زندگی کردن را بیشتر دوست داشت و مالش را وقف امور خیریه می‌کرد. 🔹 از نوجوانی وارد بسیج شد. به بسیج خیلی علاقه داشت. بیشتر وقتش را یا در باغش می‌گذراند یا در فعالیت‌های بسیج و اردوهای جهادی. پل دختر، سراوان، سیل شیراز و هر جایی که نیاز به کمک بود، پیدایش می‌شد. فرقی نمی‌کرد سیل باشد یا زلزله یا شرایط عادی. 🔹 دو ماه پیش افتاد توی استخر ۱۵ متری باغش و نزدیک بود غرق بشود. می‌گفت:« در دلم توسل کردم به سیدالشهدا و گفتم آقا من را نجات بده. من می‌خواهم در راه شما شهید بشوم!» چند نفر رسیدند و نجاتش دادند. 🔹 چندین بار سوریه رفت. تک‌تیرانداز بود. برای ۱۳ آذر هم بلیط سوریه داشت اما دو روز قبل از شهادتش به همسرش گفته بود:« من همین چند روز شهید می‌شوم و کار به سوریه نمی‌کشد.» حتی جای دفنش را به دوستانش نشان داده بود و گفته بود:« یا به سرم ضربه می‌خورد یا به قلبم!» همیشه پنج‌شنبه‌ها برای گشت بسیج می‌رفت کمک. توی اغتشاشات اخیر هم یگان امنیت بسیج بود. سه‌شنبه شب رفتند معالی آباد. خودش و دوستانش ۱۵ نفری می‌شدند. اغتشاش‌گران با شلوغ کاری به کناری کشاندن‌شان. نزدیک یک ساختمان مسکونی و با سنگ و آجر و کوکتل مولوتوف بهشان حمله کردند. همه مجروح شدند و شیخ محمد به سرش ضربه خورد و شهید شد. 🇮🇷🌹🇮🇷 طلبه جهادگر، محمد زارع مویدی @merajshohadaa
«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».  معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده». ... (خاطرات همسر شهید) 🌹هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده🌹 @merajshohadaa
: یکی از بهترین جوانان، جواني بود نیرومند، با بدنی سفت و محکم، با تکنیک فوق العاده، و در عین حال با صفا، شوخ طبع، مومن و متواضع و..... حرف از بزرگوار است. بچه مشتاق بود، اهل مسجد جامع، توی محله شهر زیاد رفت وآمد داشتن فوتبالیست برجسته ای بود. تکنیک‌هایی میزد که تا الان مثل آن را ندیدم یا کم دیدم. «یادمه توی خیابون قدم ميزديم، توپی هم داشتیم، یکدفعه سید رضا توپ را برداشت و رفت به سوی یکی از دوستان که خانوادگی مشهور به فوتبال بودند. سید بهش گفت میخوام بهت لایه بزنم، بنده خدا پوزخندی زد و شروع به فیلم بازی کرد و در عین حال پاهاش رو محکم به هم چسباند. فقط بگم سید رضا با پاها و توپ حرکتی کرد که نه آن موقع متوجه شدم چه کرد و نه تا الان بتوانم تصویری برایش بسازم. تنها دیدم در یک لحظه سید پشتش به حریف شد و توپ را هم طوری حرکت داد که برای لحظاتی حریف پایش را مقداری باز کرد، ولی سید با آنکه پشتش به او بود با ضربه ای بسیار آرام و ناگهانی به او لایه زد، شگفت آور بود. @nafahat_asemani ☑️ @merajshohadaa
یک روز مانده تا عاشقی❤️ شماهم دعوت هستین به این عشق بازی🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 -الهیه 🌷 ✔️وعده ما سه شنبه 6دیماه _ساعت 12ظهر روبروی برج اول ✔️ از طریق لینک زیر قرارگاه شهید گمنام محله الهیه را دنبال کنید👇 @gomnamelaheye