بیشتر از سردردهای وحشتناک رنج میبرد؛
که منجر به حالت تهوع میشد.
نابینایی تدریجی، به زودی بینایی خود را از دست خواهد داد.
درد شدید معده ،
گاهی چند روز متوالی قادر نیست لقمهای غذا بخورد.
بیخوابی مفرط ،
جز مقدار خطرناکی از داروی مورفین،
داروی دیگری افاقه نمیکند.
سرگیجه هم دارد،
انگار بر روی خشکی، حال آدمهای دریا زده را دارد.
این حاله او گاهی چندین روز طول میکشد.
- خودم را میگویم.
یادت نره دهنت سرویس شده تا خودتو جمع و جور کنی و بتونی باز ادامه بدی، نزار آدما خرابش کنن.
تنهاییاش چنان بزرگ بود که اگر تمام انسانهای زمین را نیز در آن جای میداد، هنوز یک آسمان تنهایی برایش باقی میماند.