هدایت شده از mesaghمیثاق
⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️
🌹
⭕️حقيقت «وجدان» چيست و از چه راه هایی می توان آن را شناخت؟
🔹ترديدى نيست كه هر كس #نيروى_مرموزى را در درون خود احساس مى كند كه بر #تمام_اعمال، #گفتار و حتّى بر #افکار و انديشه های او نظارت دارد. گرچه مردم در اين احساس با هم تفاوت بسيار دارند، ولى كمتر كسى را مى توان پيدا كرد كه اصل وجود آن را انكار كند، مگر افراد استثنايى و احياناً بيمار! هرگز اين نيروى مرموز راحت نمى نشيند و هميشه احساس مى كنيم كه با #تذكّراتِ_پىدرپى خود، ما را به كارهاى خوب تشويق مى كند و از كارهاى بد باز مى دارد. مثلاً به ما مى گويد: پيمان شكنى مكنيد، ظلم و ستم روا مداريد، نسبت به يكديگر مهربان باشيد، ناتوانان را دستگيرى و حمايت كنيد، در برابر كسانى كه بر شما حقِّ تعليم و تربيت دارند خضوع نماييد، حقّ شناس، پاكدامن و راستگو باشيد و...
🔹اگر تصميم بر انجام عمل خلافى بگيريم، #وجدان ما به جنگ با ما بر مى خيزد و در درونِ وجود ما، طوفان و انقلابى بر پا مى سازد. آری اين #انقلابِ_درونى به صورت رنگ پريدگى، عصبانيت، پراكندگى حواس و بى خوابى در وجود ما ظهور مى كند، آيا هرگز چنين حالتى را در هنگام تصميم بر انجام يك كار مثبت در خود مشاهده مى كنيم؟ البته كه خير؛ زيرا در آن حال، #وجدانِ ما با آن هماهنگ است و در محيطِ روحِ ما، آرامشِ كامل حكم فرماست. اگر #تذكّراتِ_وجدان، سودمند نيفتاد و عملِ خلاف انجام گرفت، وجدان شروع به سرزنش و ملامت مى كند، سيل اعتراض خود را متوجّه فكر انسان كرده و او را ناراحت و متأثّر مى نمايد، او را در دادگاه خود محكوم و مجازات مى كند، شلّاق بر روح او مى زند و او را وادار به توبه مى سازد.
🔹بسيار اتفاق افتاده است كه افراد جنايتكار، پس از انجام عمل خود نه تنها به شدّت پشيمان مى شوند؛ بلكه در وجود خود شعله هاى سوزانى را احساس مى كنند كه به جان آنها افتاده و آنها را شكنجه مى دهد. [۱] درست مانند اين است كه دستگاه مخصوصى از جنايت هولناكِ آنها فيلم بردارى كرده و به تكرار نمايش آن در مقابل چشم آدم ها مى پردازد. (مانند: ناله هاى جانخراشِ مظلومِ بى گناهى كه در لحظات آخر با لحن تضرّع آميزى به آنها التماس مى كرد) اين حالت باعث مى شود كه روح او با تازيانه وجدان، مورد شكنجه سختى قرار بگيرد! به همين دليل بسيار ديده شده كه براى رهايى از شكنجه دردناكِ وجدان، خود را به دادگاه هاى بشرى معرفى مى كنند و گردن خود را زير شمشيرِ قانون مى گذارند، تا شايد آسوده شوند.
🔹داستان افسرى كه در جنگ دوم جهانى بر روى شهر هيروشيما بمب اتمى انداخت و در چند لحظه، شهر آبادى را به تلّ خاكستر تبديل نمود و ده ها هزار نفر از افراد بى گناه (كودكانِ شيرخوار، بيمارانِ بيمارستان ها و حيوانات بى زبان) را نابود كرد و بر اثر فشار و #شكنجه_وجدان، ديوانه شد، نمونه اى از #مجازات_وجدان است. اين افسر جنايتكار را ـ كه مجرى فرمان جنايتكاران ديگرى بود ـ چه چيزى ديوانه كرد؟ آرى، تنها و تنها فشار و شكنجه وجدان! اما هنگامى كه انسان تصميم به كار نيكى مى گيرد، #وجدان او را تشويق مى كند، پس از انجام عمل، از وی تقدير و تحسين مى نمايد و تا آخر عمر هرگاه خاطره آن عمل را به ياد مى آورد، مورد نوازشِ وجدان قرار مى گيرد؛ به همين جهت احساس يك نوع خوشحالى، انبساط، غرور و سربلندى در خود مى كند.
🔹در همان لحظاتى كه انسان مشغول انجام يك عمل نيك يا بد است، #وجدان آرام نمی نشيند و با كمال قدرت مى كوشد تا در صورت اوّل، انسان را تقويت و در صورت دوّم، تضعيف نمايد، شجاعتى را كه انسان در هنگام انجام كارهاى خوب، و تزلزل، سرافكندگى، لكنتِ زبان، رنگ پريدگى و لرزش دستى را كه در هنگام انجام كارهاى بد در خود احساس مى كند، بر اثر فعّاليّت #وجدان است. شايد ما نتوانيم براى #وجدان تعريف جامعى ـ جز از راه همين آثار ـ پيدا كنيم؛ زيرا وجدان هم مانند ساير نيروهاى درونى ما (مانند روح، حقيقت مرموزى دارد كه تنها آن را از راه آثارش مى توان شناخت). ممكن است كه #حقيقت_وجدان ـ كه جزء سرشت آدمى است ـ جلوه اى از عشق به كمال و فرار از نقصان باشد، اما آنچه كه مسلّم است اين است كه چنين نيرويى با چنان آثار درخشانى در نهاد آدمى وجود دارد.
پی نوشت؛
[۱] يك دانشمند روانشناس مى گويد: «بايد عدم ارضاى وجدان اخلاقى و شكنجه هاى ناشى از آن را در نظر گرفت: پشيمانى، خشم، هيجان در تبرئه خود و كينه، همه از شكنجه هاى وجدان اخلاقى هستند. اين شكنجه وجدان ممكن است بيمارى هاى روحى را به وجود آورد». (بيمارى هاى روحى و عصبى، باروک، هانری، مترجم: اردوبادی، احمد، معرفت، چاپ دوم، ص ۷۰).
📕رهبران بزرگ، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، چ اول، ص ۶۱ الی ۶۴
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#وجدان
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢«تفکر» قبل از سخن گفتن، چه تاثیری در درمان بیماری های زبان دارد؟
🔸یکی از داروهایی که برای گناهان زبان تجویز شده آن است كه قبل از سخن گفتن ابتدا فكر كند تا مصداق اين كلام شود: «كم گوى و گزيده گوى چون دُرّ». در روايات اهل بيت (عليهم السلام) دو تعبير ديده مى شود:
1⃣«لِسَانُ المُؤمِنِ وَرَاءُ قَلبِهِ وَ قَلبُ المُنَافِقِ وَرَاءُ لِسَانِهِ؛ [۱] زبان مؤمن پشت قلب او و قلب منافق پشت زبان او است»؛ يعنى مؤمن حرف خود را از فيلتر و دستگاه تصفيه قلب مى گذراند و بعد به روى زبان منتقل مى كند؛ ولى منافق برعكس است، اول حرفى را مى زند و سپس [درباره آن] مى انديشد و لذا در بسيارى از موارد سخنانش موجب پشيمانى او می شود. بايد شعار «اول انديشه بعد گفتار» را نصب العين خود قرار دهيم؛ البته گاهى هم انديشه بدون گفتار است و آن در جايى است كه انديشه هيچ تصديقى و تأييدى براى سخن گفتن ندارد، بلكه انسان را از بازگو كردنِ حرف منع مى كند.
🔹بعضى ها واقعاً چه جرأتى دارند كه آبروى كسى را كه در هفتاد سال كسب كرده با شايعه اى يا تهمتى از بين مى برند، ولى بايد گفت به ظاهر شايد چنين باشد، ولى در واقع ثواب خود را از بین برده و بر ثواب متهم افزوده است. اين بيچاره نمى داند كه ممكن است براى اين تهمت تمام ثواب هاى او محو شود. اگر گفته شود اين معقول نيست كه با يك شايعه يا تهمت ثواب هاى هفتاد ساله اين شخص مثلاً از بين برود، زيرا با اين زحمت اين همه عبادت كرده تا توانسته است اين همه ثواب و اجر كسب كند! در جواب مى گویيم آن شخص هم هفتاد سال براى كسب آبرو زحمت كشيده و شما آن را با شايعه اى از بين بردى، تعجب ندارد كه با شايعه اى هم ثواب هاى هفتاد ساله شما از دست برود، مواظب باشيد زود حسنات خود را از دست ندهيد يا اين كه زود سيئات فرد ديگرى را قبول نكنيد. اگر حسنه اى در نامه اعمالت داشته باشى، با تهمت زدن به شخصى به نامه اعمال او مى رود و اگر حسنه اى نداشته باشى بايد سيئات او را قبول كنى.
2⃣تعبير دومى كه در روايات ديده مى شود اين است: «لِسَانُ العَاقِلِ وَرَاءُ قَلبِهِ وَ قَلبُ الاَحمَقِ وَرَاءُ لِسَانِهِ؛ [۲] زبان عاقل پشت قلب او و قلب احمق پشت زبان او است». بازگشت هر دو تعبير به يك مطلب است؛ زيرا در واقع مؤمن در تعبير اول، عاقل و منافق هم همان احمق است.
پی نوشتها؛
[۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ۶۸، ص ۲۹۲، باب ۷۸؛ نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت، قم، ۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۲۵۳
[۲] غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ق، چ دوم، ص ۵۰۰، حکمت ۶۳؛ وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، مؤسسة آل البيت(ع)، ۱۴۰۹ق، چ اول، ج ۱۵، ص ۲۸۱، باب ۳۳
📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين، نسل جوان، قم، ۱۳۸۵ش، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۰۳
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#سخن #گفتار
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢امام علی (علیه السلام) نقش زبان در تجلی «شخصیت انسان» را چگونه تبیین می کنند؟
🔹امام علی (عليه السلام) در حکمت ۱۴۸ «نهج البلاغه» درباره نقش زبان در تجلی «شخصیت انسان» مى فرمايد: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ؛ انسان زير زبان خود پنهان است [و تا سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد]». منظور از «مرء»؛ (انسان) در اينجا شخصيت و ارزش انسان است و منظور از «مخبوء»؛ (نهفته بودن) در زير زبان اين است كه هنگامى كه سخن بگويد شخصيت او آشكار مى شود، چرا كه سخن، ترجمان عقل و دريچه اى به سوى روح آدمى است، و هر چه در روح اوست از خوب و بد، والا و پست، بر زبان و كلماتش ظاهر مى شود. گاه انسان به افرادى برخورد مى كند كه از نظر ظاهر بسيار آراسته و پرابهت اند، اما همين كه زبان به سخن مى گشايند مى بيند كه چقدر تو خالى است، و بر عكس به افرادى برخورد مى كند كه ابداً ظاهرى آراسته ندارند؛ اما هنگامى كه زبان به سخن مى گشايند، انسان احساس مى كند شخص دانشمند و حكيمى است.
🔹مرحوم علامه مجلسى اين كلام را از «مصباح الشريعة» با اضافه اى از امام صادق از اميرمؤمنان امام على (عليهما السلام) نقل كرده است و آن اين كه امام (عليه السلام) به دنبال اين جمله مى فرمايد: «فَزِنْ كَلاَمَكَ وَ اعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ فَتَكَلَّمْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَالسُّكُوتُ خَيْرٌ مِنْه؛ [۱] حال كه چنين است كلام خود را بسنج و بر عقل و معرفت عرضه دار، هرگاه رضاى خدا در آن است آن را بر زبان جارى كن و اگر غير از آن است سكوت از چنين سخن گفتنى بهتر است». درباره اهميت اين جمله كوتاه و تاثير آن در شناخت انسان ها دانشمندان اسلامی، سخن هاى برجسته اى گفته اند، از جمله ابن ابى الحديد در ذيل همين كلام حكمت آميز مى گويد: «مفهوم اين كلام در عبارات مختلفى آمده، اما تعبيرى كه در اينجا آمده از نظر كوتاه بودن و پرمعنا بودن نظير و مانند ندارد». [۲]
🔹مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود مى گويد: «اديب، فقيه و فيلسوف تنها با سخنانشان شناخته مى شوند و همچنين وكلا و اختر شناسان، ولى طبيب و مهندس و مانند آنها هم با سخنانشان شناخته مى شوند و هم با كارهايشان و به هر حال هر انسانى كه سخنان تازه و مفيدى در اختيار برادر هم نوعش بگذارد عاقل، عالم، اديب، فقيه و فيلسوف است، اما سخنوران فصيحى كه اثر با ارزشى از خود به يادگار نگذارده اند سوفسطائيانى بيش نيستند، هر چند هزاران جلد نثر و نظم نوشته باشند». [۳] تأثير اين سخن امام (عليه السلام) به قدرى در شعر شعرا و اديبان نمايان است. سعدى مى گويد: تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد؛ نيز مي گويد: زبان در دهان ای خردمند چيست ، كليد در گنج صاحب هنر ، چو در بسته باشد چه داند كسى ، که گوهر فروش است يا پيله ور؛ شاعر دیگری می گوید: آدمی مخفی است در زير زبان ، اين زبان پرده است بر درگاه جان؛ شاعر ديگرى مى گويد: مرد، ار خزف و طلاى كان است ، در زير زبان خود نهان است.
پی نوشتها؛
[۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ دوم، ج ۶۸، ص ۲۸۵، باب ۷۸؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، نورى، مؤسسة آل البيت (ع)، چ اول، ج ۹، ص ۲۲، باب ۱۰۱
[۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چ اول، ج ۱۸، ص ۳۵۳، ۱۴۴
[۳] فی ظلال نهج البلاغة، مغنية، محمد جواد، دارالعلم للملايين، چ سوم، ج ۴، ص ۳۱۶
📕پيام امام امير المؤمنين(ع)، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ۱۳۸۶ش، چ اول، ج ۱۳، ص ۲۲۱
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#سخن #گفتار #زبان
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢مفهوم «انصاف در سخن» چیست؟
🔹انصاف در بحث، نقطه مقابل مراء و جدال است، يعنى انسان به سخنان ديگران آن گونه بنگرد كه به سخنان خويش مى نگرد و از آن همان گونه دفاع كند كه از سخن خويش دفاع مى كند، و به تعبير ديگر طالب حق باشد و آن را نزد هر كس و هر کجا یافت، پذيرا شود، هر چند گوينده حق يك فرد عادى و او عالمى بزرگ و پر آوازه باشد؛ حتى اگر كودكى يا كافر و ظالمى سخن حقى بگويد آن را بپذيرد. البته انصاف كه در روايات اسلامى از آن ستايش فراوان شده به معنى يكسان نگريستن به منافع خويش و ديگران است، ولى يكى از شاخه هاى آن انصاف در سخن مى باشد.
🔹امام صادق (عليه السلام) در حديث معروفى مى فرمایند: «سَيِّدُ الاْعْمالِ ثَلاثَةٌ: اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ حَتّى لا تَرْضى بِشَىء اِلاّ رَضِيتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُواساتُكَ الاْخَ فِى الْمالِ وَ ذِكُرُ اللهِ عَلى كُلِ حال؛ [۱] برترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف در حق مردم، نسبت به خويشتن تا آنجا كه چيزى را براى خود نخواهى مگر اينكه همانندش را براى آنها بخواهى، و مواسات با برادر دينى در مال و ذكر خدا در هر حال». جالب اينكه در بعضى از روايات مشاهده می کنیم امام صادق (عليه السلام) هنگامى كه چهارخانه بهشتى را در برابر چهار عمل تضمين مى كند، ترك مراء را سومين عمل، و انصاف در برابر مردم را چهارمين عمل مى شمرد كه ممكن است اشاره اى به انصاف در سخن بوده باشد.
پی نوشت:
[۱] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، چ چهارم، ج ۲، ص ۱۴۴، باب الإنصاف و العدل؛ بحار الأنوار، مجلسى، دار إحياء التراث العربی، چ دوم، ج ۷۲، ص ۳۱، باب ۳۵
📕اخلاق در قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، ۱۳۷۷ش، چ اول، ج ۳، ص ۲۹۳
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#سخن #گفتار #انصاف