•﷽•
ما درست و جدی التماس خدا را نکرده؛
و عاجزانه به او پناه نبردهایم...!
#آیت_الله_فاطمی_نیا🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«
🎥 سخنــرانــے ڪــوتاه
🎤 آیــت اللّــہ ناصــــری
🔖 احتیـــاط واجبــــات
تــــرڪ محــرمـــات
⏱ پنجـــاه و دو ثـــانیـہ
@mesbahehoda 🌙
سݪامعݪیڪمرُفَقایانقݪابی..( :
دوستاݩےڪہفعاڷتوئیترےهستینیاعݪےبگیݩ🌸
پیجزیࢪࢪوطوفاݩےفاݪوکݩید:⇩
@Javoon_irani
یہجَووݩایراݩے...✋🏻
یادتوݩݩࢪھرِفَقا👀
ࢪیتوئیتوݪایڪڪنیدپستاࢪو😉
اجࢪتوݩباحضࢪتزهࢪا...🌹
#فوࢪی√
#نشࢪبدیݩ✨
🔶 هرچی میشه بعضیا میگن «قضاوت نکنیم!» به قول توییتری ها جاج نکنیم!
به ظاهر واژه قشنگیه. روشنفکرانه است. بوی درک و شعور و احترام به عقیده ها و سلیقه های متنوع میده. خیلی هم خوب.
ولی دقیقا چی؟ کی؟ کیِ؟ کجا؟
اگه یکی کتک زدن، آدم کشتن، تجاوز، مواد مخدر و.. رو ترویج کنه هم بیایم بگیم «به ما چه قضاوتش نکنیم»؟!
اگه کسی شرط بندی میکنه، بی نمازه، شراب میخوره و.. زندگی شخصی خودشه، یه خودش مربوطه و «قضاوت نکنیم!» حتی تجسس هم نکنیم!
ولی وقتی تبلیغ و تشویق میکنه که شما هم این کارو انجام بدید، دیگه زندگی شخصی خودش نیست! مسئله اجتماعیه که به بقیه آدمها میتونه آسیب بزنه! پس اینجا باید و باید «قضاوت کنیم» و «به من چه » و «به تو چه».. اینجا خیانته به جامعه..
هدایت شده از بــاݪـوݘ🌿
پهلوون برای یتیم پدره و برای ظالم،ترس...
#عند_ربهم_یرزقون
پهلوان کسی هست که سردار باشه و لباس شخصی بپوشه....
پهلوان کسی هست که نماز شبش حتی در هواپیما ترک نشد.....
پهلوان کیس هست که سردار مملکت باشه و به اندازه یک کارگر حقوق بگیره....
پهلوان کسی هست که پای پدر و مادر رو می بوسه....
پهلوان کسی هست وجودش ارامش و آسایش دیگران هست...
پهلوان قاسم بود و هست.....
پهلوان یعنی عاشق خدا باشی...ک
پهلوان یعنی: همت،باکری،زین الدین، خرازی، نیری،حججی،سلیمانی،فخری زاده و....
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات بر محمّد وآل محمّد:
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم ْ🌸
@khakriz_315🌱
CQACAgQAAx0CRqtBvQACB5ZfyWHvf27AOAPslIpAO5qUIongJAACdQgAApoeGVKUw1m8h0HJ-R4E.mp3
11.28M
⇆◁❚❚▷↻
نشستہغمتکنجِروزوشبم(:🥀
#ایامفاطمیھ! / #سدرضانریمانے♡
•●❥ 🖤 ❥●•
لاک جیغ قرمز..
مانتوی جلو باز آلبالویی..
کفشای خوشرنگ ده سانتی..
موهای شینیون شده..
به قول مادر جون هفت قلم آرایش!
تولد شیدا بود؛حسابی شیک و پیک کرده بودم!
کفشا اذیتم میکرد؛پام چند باری پیچ خورد..اما مهم نبود!
توی مسیر برگشت از پسرای سیکس پک دار خیابون ونک کلی تعریف و تمجید شنیدم و ذوق کردم!
خستگی از سروکولم بالامیرفت
کلید درو چرخوندم؛وارد که شدم
جلوی در ورودی یه جفت پوتین خاکی دیدم..
قطره های خون روش خودنمایی میکرد..
بی توجه به اون،رفتم سمت پذیرایی تا یکم روی مبل لم بدم ،خستگیم در بره..
شالم رو برداشتم که پرت کنم روی مبل؛
یهو با صدای سرفه یه مرد و یالا گفتنش
شالی رو که معلق بود بین زمین وهوا گرفتم و انداختم روی سرم..
سربه زیر گفت سلام!
من اما زل زدم بهش و گفتم سلام!
مثل پسرای کوچه بازار چشماش چار تا نشد و از حدقه نزد بیرون..
حتی یه لحظه نگاهمم نکرد!
نیشش تا بناگوش باز نشد..!
انگار نه انگار یه دختر با اینهمه رنگ و لعاب جلوش وایستاده..
فقط عرق شرم وخجالت روی پیشونیش نقش بست..
من برعکس اون؛ در ریلکس ترین حالت ممکن بودم!
با چشم غره ی وحید خودمو جمع کردم رفتم آشپزخونه..
مادر جون گفت دوست وحیده؛تازه از ماموریت اومده...
خیره به گلای یاس روی میز ناهارخوری رفتم تو فکر..
[چرا خجالت کشید؟!
چرا مثل بعضی از آقایون منو برانداز نکرد!]
صدای مادر جون منو به خودم آورد
لیلی جان بیا برای خداحافظی..
رفتم برای بدرقه..
آستین سمت چپش کاملا خونی بود!خونی که خشک شده...
پرسیدم دستتون زخمیه؟
گفت نه..!
خون زخمای دوستمه...
تو بغل خودم شهید شد؛امروز آوردیمش..
منم هنوز فرصت نکردم لباسامو عوض کنم..
[مادر جون]
خیر از جوونیت ببینی پسرم...جونتو گذاشتی کف دستت..
[آقا محسن]
وظیفه ست مادر...
هر قطره ی خون من فدای تار موی ناموسم..
تا اینو گفت سنگینی نگاه مادر جونو رو خودم حس کردم
کمی موهامو زدم زیر شال...
آقا محسن برای حفظ حریم من و امثال من می جنگید...
اونوقت من ندای آزادی سر داده بودم!
آزادی پوچ!
یاعلی گفت و رفت!
من موندم و چار دیواری اتاق و یه پازل بهم ریخته توی ذهنم!
پوتین وخاک وخون..
ناموس و تار مو...
مانتوی جلو باز و حیا...
کفش جیغ و لاک جیغ..!
حجاب و حجاب و حجاب!
یه شهید و یه پلاک!
#فاطمه_قاف
#لاک_جیغ
#حجاب_حیا
#پوتین_خاکی