🍀قدرت و عظمت خداوند
#نهج_البلاغه
⚪️مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ
🔸هر کس سخنى بگويد نطق او را مى شنود، و هر کس سکوت کند اسرار درونش را مى داند، آن کس که زنده است روزيش بر او است، و آن کس که مى ميرد بازگشتش به سوى اوست
🖊آرى! او از درون و برون ما آگاه است و او در زندگى و مرگ ناظر احوال ما است; روزىِ ما بر اوست و بازگشت ما به سوى او.
📘#خطبه_109
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
لطفابرای حمایت از ما کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید🌷
#مصباح_الهدی
@MesbaholHuda
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
💎نهی از تندی زبان در مقابل آموزگار
#نهج_البلاغه
⚪️لا تَجعَلَنّ ذَرَبَ لسانِكَ عَلى مَن أنطَقكَ و بلاغَةََ قولِكَ عَلى مَن سَدّدكَ
🔸با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتى سخن مگو، و با كسى كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن.
📘#حکمت_411
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
لطفابرای حمایت از ما کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید🌷
#مصباح_الهدی
@MesbaholHuda
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
🍀شاخه هاى درخت پربار نبوّت
#نهج_البلاغه
⚪️نَاصِرُنا و مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ، وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ
🔸ياور و دوستدار ما در انتظار رحمت حقّ است و دشمن کينه توز ما در انتظار مجازات حق است
🖊اين سخن بدان معنا نيست که آنها چنين انتظارى را واقعاً دارند; بلکه به اين معناست که بايد منتظر چنين عاقبت شومى باشند و در واقع نوعى تهديد به عذاب الهى است، در دنيا و آخرت.
📘#خطبه_109
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
لطفابرای حمایت از ما کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید🌷
#مصباح_الهدی
@MesbaholHuda
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
#نهج_البلاغه
⚪️طُوبَى لِنَفْس أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا، وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَاوَهَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْکَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ کَفَّهَا
🔮خوشا به حال آن کس که وظيفه واجب خود را در برابر پروردگارش انجام داده و مشکلات را با تحمل از ميان برداشته و خواب را در (بخشى از) شب کنار گذارده و آن گاه که بر او غلبه کند روى زمين دراز کشد و کف دست را بالش خود کند (و مختصرى استراحت نمايد)
✍اشاره به اينکه کسانى محبوب درگاه پروردگار هستند که به هنگام روز به انجام فرايض و تکاليف فردى و اجتماعى مى پردازند و به هنگام شب با خداى خود خلوت مى کنند و به در خانه او مى روند و به راز و نياز و مناجات مى پردازند و هنگامى که خواب بر آنها غلبه مى کند به استراحت مختصرى قناعت مى کنند آن هم نه در رختخواب هاى گران قيمت و بر بالش هاى نرم، بلکه بر زمين دراز مى کشند و دست را بالش خود قرار مى دهند.
📘#نامه_45
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
لطفابرای حمایت از ما کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید🌷
#مصباح_الهدی
@MesbaholHuda
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
223.mp3
1.77M
#کلیپ_صوتی
🟤بازتاب عمل
🎤 حضرت آیه الله جوادی #آملی
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
لطفابرای حمایت از ما کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید🌷
#مصباح_الهدی
@MesbaholHuda
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
29.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نماهنگ #انتظار_یار
🎤 #گروه_سرود_اسراء
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دل کوچه ها خیلی تنگه برات
امید زمین! سخته این انتظار
بگو چند تا مرد میدون کمه؟
از اون سیصد و سیزده تا سوار
بیا! نور چشمهای دنیا بیا!
❈ ═══════❖═══════ ❈
🍃صلوات یادت بمونه🍃
@MesbaholHuda
4_5931760159771591360.mp3
3.38M
🎵#آهنگ خوشا آنان که
🎙اکبرگلپایگانی
@MesbaholHuda
رمان آنلاین
زن، زندگی، آزادی
قسمت چهل و دوم:
الی اوفی کرد و همانطور که دفتر را میگرفت و آن را می بست از جا بلند شد و گفت: دقیقا سر لحظهٔ حساس میزنن تو حالت..
بار دیگه در زده شد ، الی در را باز کرد، یکی از خدمتکاران خانم بودکه با فارسی شکسته ای ، سعی میکرد بفهماند که غذا حاضر است.
الی لبخندی زد و گفت : ما یه ربع دیگه میایم و سریع در را بست
بعد دوباره به طرف سحر رفت
کنارش نشست
در دفتر را باز کرد و نوشت: فعلا من هم نمی دونم چی به چیه...منم مثل تو...اما از لحظهٔ حرکت احساس کردم ،کار خطرناکی کردم ، داستان زندگیم را میدونی، من مجبور بودم مجبورررر
اما تو از سر خوش و هوس راهی این سفر شدی و با برخوردهایی شد، مطمئنم تو را برای یه کار مهم لازم دارن و وجود تو براشون بیش از دیگران مهم هست، برای همین بهت میگم خیلی مراقب خودت باش...
هر اتفاقی برات افتاد به من بگو...
به من اعتماد کن عزیزم....
سحر که کلمات را تند تند میخوند، بدون اینکه حرکت مشکوکی کند ،رو به الی گفت: الی بریم غذا بخوریم، خاطره نویسی را بزار بعدش، از اون زنجیر خاطره انگیزت هم داستان داری..
الی خنده بلندی کرد و گفت: همون که مال مادرم بود و خیلی برام عزیز بود؟!
اونو که بهت گفتم دیگه...
و با این حرف ، سحر متوجه شد که اون پلاک و زنجیر چرا برای الی ارزشمند بود و نمی خواست از خودش جداش کنه و الانم دست خود الی بود.
المیرا در دفتر را بست اما قبل از بستن سحر حس کرد تمام نوشته ها پاک شده...
نفسش را آهسته بیرون داد و با خودش گفت: من خیلی خیالاتی میشم...خییلی
هر دو نفر از جا بلند شدند تا برای خوردن شام به طبقه پایین بروند
ادامه دارد..
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
تازمانیکه همنشینِ گناه باشیم
همنشینِ امامِزمان نخواهیمبود
تازمانیکه گرفتارِ نَفس باشیم
همنَفَسِ امامِزمان نخواهیم بود.
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
لطفابرای حمایت از ما کانال را به دوستان خود معرفی بفرمایید🌷
#مصباح_الهدی
@MesbaholHuda
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 صف طولانی مردم برای بانک مواد غذایی در تورنتو را ببینید!
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
بصیرت ظهور
مگر کانادا نیازمند و فقیر دارد؟؟؟؟!!!
اینگونه اخبار از وضعیت کشورهای غربی در رسانه ها، کمتر منعکس می شود و غرب را بزک کرده و بهشت توصیف می کنند.