-
جیک مککووید پسریاست که حوصلهی هیچ کاری را ندارد؛ او تنبل است و فقط برای عشق و حال به مدرسه میآید. اما سرنوشت معمولا همه چیز را تغییر میدهد🍂.
-
-
روزی او برای خوردنِ غدا به همراه خواهرش به هتلی میرود که مادرش در آنجا کار میکند. جیک از سرِ تنبلی و برای سیر کردن شکمش بستهی آبنبات هایی را میخورد؛ آبنبات هایی رنگارنگ و البته عجیب!
-
-
او کمکم تغیراتی را در خود احساس میکند؛ در راه برگشت به زبان سواحیلی صحبت میکند و حس میکند همه چیز را میداند! از آن طرف قرار است مدرسهی او و دوستانش تعطیل شود اما جیک میداند که پشت این قضایا دسیسه ای چیده شده.
-
-
آیا جیک و دوستانش میتوانند به کمک استعداد جدیدِ او مانع تعطیلی مدرسه شوند و یا حتی گنجی قدیمی را کشف کنند؟! آیا او به عنوان مورد آزمایشی شمارهی یک، میتواند از این ماجرا زنده بیرون بیاید؟!
-