خاطره اربعین
تازه اومده بودم شهر مقدس مشهدسال کنکورم بود
بعد از کتابخونه ، از کنار مغازه های نقره و عقیق فروشی نزدیک حرم رد میشدم ، خیلی دلم میخواست یدونه عقیق داشته باشم که همیشه دستم باشه اما فقط از دور به ویترینا نگاه میکردم و نزدیک نمیرفتم به دوستم میگفتم میخوام برم نجف یدونه تسبیح و یه انگشتر بخرم همیشه دستم باشه ، اگر تا آخر عمرم هم امام علی (ع) منو نطلبه نه عقیق میخرم نه تسبیح!
اربعین سال ۹۷ شد ، سالی که کنکور داشتم و هرجور شده خانواده رو راضی کردم بریم پیاده روی اربعین... رسیدیم به نجف رفتیم این انگشترو خریدیم و تو راهی که داشتم میرفتم حرم ازش این عکس رو انداختم...
همه جا متبرکش کردم و بهش قول دادم هرسال اربعین ببرمش زیارت تا دلش برای وطنش تنگ نشه...
حتی یک روز هم از دستم درش نیاوردم تا دلش نلرزه...
اربعین سال ۹۸ من و عقیقم از همه عالم دلتنگ تر ...
حالا دیگه هیچکدوم از اعضای خانوادم هم موقعیت پیاده روی اربعین رو نداشتن...
اما برخلاف تصور همه تنهایی، تنهایی که نه!
من و عقیقم رفتیم زیارت !
حالا اربعین سال ۹۹ شده....
حالا هیچکدوم از دلتنگای حرم
نمیتونیم بریم زیارت ...
امسال من موندم و
بدقول شدنم پیشِ دلِ تنگِ عقیقِ تو دستم...
#اربعین
🔹شماره 8⃣
سمیه ابوطالبی
#دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
دلتنگ اربعین حسینی
به یاد چایی شیرین کربلاییها
لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد
یادم افتاد مسیر حرم از راه نجف
باز کردم هوس چای عراقی ها را
#اربعین
🔹شماره 9⃣
حانیه تهیدست
🌀 #عکس
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
#دلتنگ_اربعین ❤️
همراه دوستان در پیادهروی کربلا بودیم که دیدیم دختر بچهای با چادر عربی خیلی سخت راه میرود، چند قدم میرود و چند قدم میایستد، با خود گفتیم که لابد خسته شده است، وقتی که برای نماز ایستادیم، معلوم شد پاهایش مجروح شده است، دلمان برایش سوخت، گفتیم: «بیا کمکت کنیم تا مسیر رو طی کنی»، که اشک در چشمانش جمع شد، و زد زیر گریه، سپس گفت: «توی این راه منو تحویل میگیرن، ازم پذیرایی میکنن، کمکم میکنن، اما سه ساله امام حسین (ع) با بار گرانِ مصیبت بابا و عمو، چند برابر این راه را پیاده رفت، روی خار رفت، تازه کسی هم نبود که کمکش کنه.»، روضه رقیه از زبان دختر بچه، شنیدن دارد.
#اربعین
🔹شماره0⃣1⃣
حسنا سلطانیان
🌀 #دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
🔰قبر مطهر سید مصطفی خمینی که بطور مشکوکی فوت شده و در صحن امام علی ع مدفون شدند.
#اربعین
🔹شماره 1⃣1⃣
راضیه مختاریان
🌀 #عکس
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
داخل ضریح _سامرا
🙏🙏آقا ممنون که منو دعوت میکنی هرچند زائر خوبی نبود این بنده گناه کارو دعوت کردی ممنون
#اربعین
🔹شماره2⃣1⃣
تاج خاتون سلطانیان
🌀 #عکس
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
دلتنگی های اربعین:
از حدود 200 کیلومتر قبل از نجف موکب زدن و میان وسط جاده و می افتند جلوی ماشین تا نگه دارن برای نماز و غذا.
این جالب نیست که کسی التماس کنه تا بهت غذا بده؟
این جالب نیست که مردم عادی حتی نوجوانان نابالغ خواهش میکنن برای👈نماز، پیاده شید؟
برای کسانی که اولین بارشونه، این صحنه ها خیلی عجیبه...
هیچ ریایی تو کارشون دیده نمیشه و واقعا 👈هرچی دارن رو می بخشن. دیشب دیدم یه عربی از یکی ازاتاق های موکب دراومد، یه هندونه داشت! قطعه های کوچکی می برید و میداد به زوار...
کاش ماهم بی ریا و واقعا زاور باشی....
#اربعین
🔹شماره 5⃣1⃣
زهرا قاسمی
🌀#دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
در تاریخ بنویسید
اربعیݧ ۹۹ بدون حضور ایرانے ها برگزار شد😭
اَبَدْ وَ اللّٰه مٰا نَنْسےٰ حُسِیْـــــــنٰا
شهیدان کجایید؟؟😭کجا هستید که این روز هاے مارا ببینید؟؟
حاجے کجایے؟😭😭
دیدی بعد تو یڪ روز خوش ندیدیم؟!دیدے؟؟؟؟😭🥀
خوش مےگذره اونجا؟ تو که در آغوش حسینے، سفارش مارو کردے؟😭
گفتی ما غریب موندیم؟ گفتی از وقتی رفتی انگار همه ڪس و ڪارمون رفت....
{بیا برگرد خیمه اے کس و ڪــــــارم....😭😭😢}
به علمدار قسمش بده..
بگو یه فڪرے برامون کنه ....
از سنگ که نیست، تنگ می شه دیگه😭😭😭😭😭🌱🍃......🖤
#اربعین
🔹شماره 6⃣1⃣
امید سعادت پناه
🌀#دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
دلنوشته دلتنگ اربعین 💐
از ورودی مهران تا لب مرز ایران و عراق با پای پیاده سختی هموار می شود...
کوله پشتی عشق بر دوش و چادرمهر برسر قدم به قدم و هر قدم برای رسیدن به معشوق....
وارد خاک عراق که شدم همه احترام میگذاشتند مهم نبود که دکتری، سرهنگی، دبیری ،کارگری، فقیری، پول داری یا هرچی مهم این بود که زائر اربابی....
پایت که به مرز عراق میرسد کرامت ها و مهمان نوازی هایکی پس ازدیگری نمایان میشود.....
حب الحسین یجمعنا:این یعنی وحدت ،یعنی همبستگی....
از نجف آن شهر رویایی من تا کربلا همه یک صدا میگفتند:" حسین"
عمود به عمودمی رفتیم به عشق عمود ۱۴۴۵.....
مهمان نوازی ها بینهایت بود...
شخصی چیزی برای پذیرایی نداشت اما وسط جاده ایستاده بود و با ادکلن اش زوار را معطّر می کرد..
کودکی دستمال کاغذی دستش بود و به زائر هامی داد....
همینقدر بی ریا....
بساط ماساژ هم که همیشه بر پا ؛بود عراقی ها آبله پا که می دیدند بغض شان تبدیل به اشک می شد آخر ۱۴۰۰ سال پیش آبله ای بود که تازیانه ها آن راماساژ میدادند..
از چای عراقی هم که هر چه بگویم کم است؛ چای عراقی با آن نصف لیوان شکر انتهااستکان نیست که شیرین است بلکه خاطره شیرین کربلا آن را شیرین میکند...
اینجاست که شعر سهراب عزیز تغییر می کند: دوست را در آغوش موکب باید دید
عشق رااز طعم چای عراقی باید جست
حتی اگر تا به حال نرفته باشی تصور این وقایع برایت دشوار نیست....
مدام در طول راه با خودم می گفتم کاش این مردم نازنین ۱۴۰۰ سال پیش می بودند تا:
قتلگاه میزبان سر الله نشود....
نینوا در نینوا گم نشود....
خواهری ز فراق برادر کمرش خم نشود...
کربلا در کربلا گم نشود
#اربعین
🔹شماره7⃣1⃣
زهرا سلطانیان
🌀 #دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
دلنوشته:دلتگتم اربعین
🔴گردیده روان سیلی از عشاق به سویت/ من هم به قدمهای دل خویش روانم...
🔹اولین باری که من مشرف شدم به کربلا اربعین سال ۹۶ بود.
تازه ازدواج کرده بودم و همسرم هر سال اربعین عازم بود و به من خیلی اصرار کرد که همراش بروم. ولی من چون ترسهای بیخودی داشتم میترسیدم و میگفتم نمیآیم.
🔸خلاصه ویزای همسرم آمده بود و هفته دیگر عازم بود و دل من از وقتی که ویزایش آمد آرام و قرار نداشت. دل را زدم به دریا و دور از چشم همسرم اقدام کردم برای پاسپورت و ویزا. اصلا امید نداشتم که تا یک هفته همه کارها جور شود. ولی وقتی آقا بخواهد میشود...
🔹همان روز رفتن همسرم ویزای من هم آمد و همسرم قشنگترین سوپرایز زندگیاش را تجربه کرد و با هم عازم جاده عشق شدیم.
#اربعین
🔹شماره8⃣1⃣
نیره سلطانیان
🌀 #دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
به نام خدا.
موضوع.خاطره ای از پیاده رویه اربعین.
این سفر از ابتدا وانتهایش سرتاسر خاطره است.
ولی زمانی که میشنیدم.کربلا رفته ها میگفتن اقا ابا عبدلله واهل بیتش همه جوره حواسشون به زوارشان است.فقط در حد شنیدن بود.ولی وقتی خودت زائر اقا میشوی.تمام شنیدهارو به عینه میبینی.
یکی از چندین اتفاق که خاطره ساز شد رو برایتان تعریف میکنم.
از حسینیه ای که بودیم درنجف به سمت کربلا حرکت کردیم.من با دوتا از دوستان.درراه پیاده روی.پاهایه من شدیدا تاول زد به طوری که به سختی قادر به راه رفتن بودم.برایه استراحت به یک موکب که متعلق به ایرانی ها بود رفتیم.در موکب با خانمی اشنا شدم.این اشنایی واصرار ایشان به اینکه خودش هم مشکل من رو داشتن .خواستن با هم طی مسیر کنیم.تا دوستانم بتوانند خودشان به مسیرشان ادامه دهند.انها رفتند.وما بعد از چند ساعت استراحت در نیمه شب شروع به پیاده روی کردیم.خیلی ارام.ارام.به ظهر که رسیدیم.نمازمان را خواندیم.از یک موکب غذا گرفتیم.خوردیم وبه پیشنهاد این خانم در یک حسینیه کمی استراحت کردیم.با صدای بچه ها از خواب بیدار شدم.ولی همراهم را ندیدم.فکر کردم رفته بیرون والان برمیگرده.مدتها گذشت اما خبری از اون همسفر نشد.باورم نمیشد.من رو تنها گذاشته بود و رفته بود.ترسی بزرگ در دلم افتاد.اخر بار اولم بود در شهری غریب این طور تنها باشم.اون هم با وضعیت بدی که پاهام داشت.تماما تاولهایه خونی زده بود وبه شدت ورم کرده بود.اشک در چشمانم حلقه زد.چاره ای نداشتم باید به مسیرم ادامه میدادم تا به کربلا میرسیدم.از حسینیه که خارج شدم .تمام غربت و تنهایی خانم زینب سلام الله جلویه چشمانم امد.با گریه ای شدید با خانم درد دل کردم که خانم من تنهایه تنهام خودت مراقب من باش در این شهر غریب.ناگهان دلم قرص شد لنگان لنگان به مسیر ادامه دادم.وبه سختی وبادرد شدید.وسایلی هم که به همراه داشتم سختی راه را برایم سختر کرده بود.ناگهان احساس کردم مردی مراقب من است.وهر جا که میروم به دنبالم می اید.ترس زیادی دردلم افتاد.ایستادم وان مرد کمی جلوتر رفت واوهم ایستاد ودوباره به من خیره شد.این کارش باعث شد همان جا بررویه یک صندلی بنشینم.ناگهان دیدم.پنج خانم ایرانی میان سال قصد دارن یک ماشین کرایه کنن تا کربلا انها راببرد.من هم که به دلیل وضعیت بد پاهایم دیگر قادر به راه رفتن نبودم.خودم را معرفی کردم وموضوع را برایشان تعریف کردم واجازه گرفتم با انها تا کربلا همسفر شوم انها هم بارویه خوش از من دلجویی کردن.سپس یک ون کرایه کردن وبه من کمک کرده تا حسینیه که محل اسکان بود در کربلا همراهی و وسایلم را هم اوردن.بعد از اینکه کمی استراحت کردم و دوستانم به من رسیدگی کردن.ناگهان ان مرد به یادم افتادکه وقتی بررویه صندلی نشستم وقتی نگاه کردم دیگر ان مرد راندیدم.در واقع اگر ترس از ان مرد نبود من به هیچ عنوان در ان محل نمینشستم تا با ان خانم ها اشنا شوم.ان مرد سبب شد من با کمک انها به محل اسکانمان برسم.
وقربان خانم زینب بروم که چقدر خوب حواسش به من بود.ومیدانم ان مرد یک شخص عادی نبود.این بهترین خاطره من از پیاده رویه اربعین است.که با تمام وجود حضور ابا عبدلله واهل بیتش را احساس کردم.وچقدر خوب حواسشان به زاعرانشان است.
وچه زیبا گفتن .شنیدن کی بود مانند دیدن.
السلام علیک یا ابا عبدلله!
#اربعین
🔹شماره9⃣1⃣
بهاره سادات حسینی
🌀 #خاطره
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
دلنوشته به اربعین 😐📝
ای که محبت حسین علیه السلام را در دل داری
شیعه هستی یا سنی یا ارمنی یا...
فارس هستی یا ترک ، کرد هستی یا لر ، عرب هستی یا بلوچ...
مواظب باش فریب دشمنان بد ذات امام حسین را نخوری
همانها که در زیر لحاف فضای مجازی دارند بر علیه امام حسین تبلیغ میکنند...
اینها یا لقمه شان حرام هست یا نطفه شان...
یا غرض دارند یا مرض...
مواظب باش با بهایی و وهابی در یک جبهه علیه امام حسین قرار نگیری
این سخن امام صادق علیه السلام را بر لوح دلت حک کن:
هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین علیه السلام و حب زیارتش را در قلب او میاندازد و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین علیه السلام و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می اندازد.
حتماً شنیده اید خیلیها در طول تاریخ آلوده به گناه بوده اند اما چون محبت امام حسین را خالصانه در دل داشته اند خدا عاقبت شان را ختم به خیر کرده است.
"صل الله علیک یا ابا عبدالله"
#اربعین
🔹شماره1⃣2⃣
زهرا هادی طحان
🌀 #دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
با سلام
🍃🌹بسیار خوشحالیم که در دوره آموزشی عکس نوشته سازی در کنار شما هستیم .
🌸هدف ما توانمندی قشر انقلابیست🌸
جهت ثبت نام در دوره ،، هزینه ۳۰ هزار تومان به شماره حساب ذیل واریز نموده و تصویر رسید را برای ادمین جهت ثبت نام قطعی ارسال نمایید.
۶۰۳۷۹۹۷۲۰۷۶۰۳۵۳۲
بنام زهرا سادات عسکری
🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋
فیش واریزی را به همراه مشخصات زیر به ادمین ارسال نمایید.👇
https://eitaa.com/Admin_Kaligraphi
نام و نام خانوادگی:
نام ناحیه:
نام کانال:
نام پایگاه:
شماره مجازی:
🔹فرصت ثبت نام ۳۰مهرماه(پذیرش محدود)
🌺🍃ان شالله در پایان دوره آموزشی ،مسابقه ای بین طراحان گذاشته شده و به سه نفر اول هدایایی داده خواهد شد.🍃🌺
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
یک جا مانده اربعینی 🕍🕍
من با پای موکب خورشید، یک روز تا غروب سفر کردهام ...
این موقعها که میشود؛ دلها همه هوای کربلا دارد... سفر به کربلا در اربعین، فقط این نیست که وارد خاک عراق شده و از آنجا بگوییم اربعینی شدیم، و از حال و هوایش تعریف کنیم.
این سفر از وقتی شروع میشود که نیت کنیم، بسم الله بگوییم و خودمان را آماده زندگی حسینی کنیم، شیعهی حسینی ...
حال و هوای اربعین زمانی قشنگتر میشود که تصمیم جدی بگیریم قدم به قدم به امام حسین علیه السلام نزدیک تر شویم.
اینجاست که حس غریب اما دلنشین سراسر وجودمان را فرا میگیرد، احساس میکنیم یه گام دیگر به سیدالشهداء نزدیکتر شدهایم
راه طولانی تا کربلا را باید با پای دل برویم، دلداده که باشی دیگربسته بودن مرزها برایت مفهومی ندارد.
نگاهت تنها تصویری از گنبد طلایی را میطلبد، و حتی نوایی تو رو به کربلا میرساند ...
دلت را مهیای سفر کن...
کوله بار ببند و راهی بهشت حسین بشو، سفری که با پای دل آغاز می شود...
کربلایی شدنم دست شماست آقاجان...
پاسپورت و ویزا و گذر ، بازی بین المللی ست…
#اربعین
🔹شماره 2⃣2⃣
علیرضا رضایی
🌀 #دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
خاطرات اربعین
اسم من👦 نازنین فاطمه و دوازده سال دارم . پدر من هر سال ماه صفر، با کاروان و پای پیاده به کربلا 🕌می رود. آن ها می خواهند در روز اربعین در کربلا باشند . پدر همیشه از خاطرات خوبشان برای ما تعریف می کند.
او می گوید ؛ در مسیر ، همه ، چه بزرگ چه کوچک ، با شوق به سمت کربلا راه می روند🚶♂🚶♂آن ها زیر لب یا بلند ، برای امام حسین علیه السلام ، نوحه و شعر می خوانند می گفت آن جا خیلی ها حتی بچه های کوچک ، به زائران خدمت می کنند . در روز اربعین هم همه کنار حرم امام حسین علیه السلام عزاداری🥁 می کنند و از رسیدن به کربلا خوش حال اندمن خیلی دلم می خواست با آن ها به این سفر بروم .
امسال خانم جان ، با وجود پا درد، با اصرار از پدر خواست او را همراه خود به کربلا ببرد . پدر می گفت : این سفر برایتان سخت است😰
با اصرار های خانم جان بالاخره پدر حرف او را قبول کرد . همسایه مان وقتی خبر را شنید ویلچر ♿️خود را برای خانم جان آورد تا در مسیر راحت باشد مادرم هم از پدر خواست این بار همه با هم به این سفر برویم تا خانم جان کمتر خسته شود و احساس تنهایی نکند این طور شد که پیاده روی امسال پدر به سمت کربلا ، به سفری خانوادگی 🚖تبدیل شدحالا من خیلی خوشحالم . خانم جان می گوید می توانم وقتی خسته شدم کنارش روی ویلچر♿️ بنشینم . من هم قول داده ام کمکش باشم . این سفر یک سفر خیلی خوب و جالبی است.
#اربعین
🔹شماره3⃣2⃣
نازنین فاطمه خادم
🌀 #دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
دلنوشته مهدوی
تو دلت قرص ما همه خوبیم! دلهایمان غم دارد به وسعتی که در ذهن نگنجد اما همین که تو را داریم حالمان خوب است...
آن روزها که خبر از بسته شدن راههای کربلا بود، تو را از دور سلام میدادیم و فکر نمیکردیم دیدار بین الحرمین آرزو شود! حالا که میگویند از زیارتت بگذریم فهمیدیم غمِ حس نکردنِ هوای حَرَمت یعنی چه؟ که بزرگترین حسرت زندگی یعنی ندیدن ضریحِ شش گوشهی تو...
آرامشی که در کویِ تو حس میشود در هیچ جای دنیا نمیتوان حس کرد و این خاص بودنِ حالمان تنها از تلاشِ شما برای امرِ ولایت و امامت بود. کسی که اگر مردم دنیا او را بشناسند، مهدی را میشناسند. کسی که اگر بدانند چقدر بر حق بود، بدون لحظهای تردید به دنبال آخرین فرزندش میروند.
نداشتن زیارتت این انتظارِ عجیبِ منتظران را سختتر و طاقت فرساتر میکند اما تو دلت قرص که دل خوش کردیم به آمدن او.
یا اباعبدالله! امسال نمیتوان با پای پیاده غم نبودنِ اماممان را فریاد بزنیم و با زیارت کاظمین و سامرا دلمان را آرام کنیم. امسال معجزهای کن تا نفسی در غم دیدار تو قطع نشود.
#اربعین
🔹شماره4⃣2⃣
علی پورکامران
🌀 #دلنوشته
✨اُدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ...
✍🏻تا با حسینِ زمانت به سِلم نرسی؛
محال است امنیت حقیقی را بچشی...
ملائکه و انبیاء از ازل ما را به حسین(ع)
میخواندند و حسینِ(ع) ما و اجتماع بشر
را به یاریِ موعود عج میخواند...
🚩اربعین، گردهمایی کسانیست که ؛ آرمانهای انسانی را شعار نمی دهند؛ نَفَس میکشند و زندگی می کنند!!
▫️نامه نوشتهاند اما نه با مُهرِ کوفی!! آنان چون مسلم ، به امنیتِ امام ، پناهنده شدهاند و در میدانِ عمل ، طی طریق میکنند!
▫️اربعین؛ میعادگاهِ حماسهسازانِ تاریخ است.
اردوگاهِ اباعبدالله، تجمعِ لشگرِ آخرالزمان
است که تمدنِ نوین اسلامی را در برابر
بی نظمیِ نوینِ جهانی، پایه گذاری میکند.
عَلَم کنیم؛ پرچم سرخِ عاشورایی
را برای صلحِ سبز مهدوی...
#اربعین
🔹شماره6⃣2⃣
طیبه سلطانیان
🌀 #دلنوشته
هدایت شده از صراط
چه فراقی.mp3
14.49M
📣من ایرانم و تو عراقی
چه فراقی چه فراقی.....😭😭
🍃🌺▪️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام▪️🌺🍃
🍃🌹▪️ @roshangari_samen ▪️🌹🍃