eitaa logo
مثل مصطفی
7.1هزار دنبال‌کننده
128 عکس
99 ویدیو
1 فایل
سید ابراهیم به روایت خانواده کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است . ارتباط با ادمین: @meslle_mostafa
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ روز ۱۹ شهریور سال ۸۶ وقتی رفتیم برای گرفتن عکس های عروسی تو مسیر گفت:عزیز فقط بخاطر شما قبول کردم من اصلا از این کارا خوشم نمیاد. عکاس میگفت اگه باغ نباشه عکس های آتلیه زیاد نمیشه کلی سر باغ رفتن ناراحت بود و قبول نمیکرد خانم عکاس تماس گرفت ،باغ یکی از اقوام ما که روز عروسی شما خونه نیستن رو هماهنگ کردم . وقتی رسیدیم باغ گفت:لطفا پیاده نشو؛ خودش اول رفت همه جا رو چک کرد که دیدی نداشته باشه حتی بین دو درب بعد اومد در ماشین رو باز کرد و گفت: خیالم راحت شد بیا پایین این همه حساسیت آقا مصطفی خیلی دلگرمم میکرد به انتخابی که کردم. شب ،بعد از جشن عروسی و خدا حافظی وقتی رسیدیم خونه برای بدرقه مهمان ها رفتم تا جلوی در وقتی برگشتم دیدم آقا مصطفی گریه میکنه ؛! گفتم: گریه میکنی؟ گفت :هیچ وقت فکر نمیکردم تو دنیا بتونم کسی رو انقدر دوست داشته باشم. این علاقه روز به روز بیشتر میشد؛ طوری که شب قبل از شهادتش به یکی از دوستانش وصیت میکنن که بعد از شهادتش توی معراج شهدا منو خانمم دیدار خصوصی داشته باشیم . وقتی پیکرشون اومد تهران روز دیدار معراج شهدا آخر دیدار مسئولین معراج گفتن همه برن فقط همسر شهید بمونه من نمیدونستم که این درخواست آقا مصطفی بوده . دیدار خصوصی........ علاقه................... @mesle_mostafa
زیبا آمدید و زیبا زیستید و زیباتر رفتید...🌿💔 @mesle_mostafa
34.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷️ به کی میگن بچه زرنگ؟ کاری از گروه رسانه ‌نهاد رهبری دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر قدس 🔶️ ضبط و تنظیم شده در طرح حامیم ۳ دانشگاه های استان تهران پی‌نوشت؛ آقا مصطفی تولدتون مبارک @mesle_mostafa
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ آقا مصطفی احترام خاصی برای سادات قائل بودن. مادرم سادات هستند؛ اویل ازدواج وقتی میرفتیم منزل مادرم اقا مصطفی دست مادرم رو می بوسیدن، یه بار ازش پرسیدم چرا دست مامان رو می بوسی؟ گفت:مامان سادات هستن. بار دوم که از سوریه برگشتن، وقتی رفتیم خونه مادرم، دست مادرم رو بوسید؛ با ذوقی گفت:مامان اسم بابا بزرگ رو زنده کردم؛ تو یه جمعی نشسته بودیم حرف از انتخاب اسم جهادی بود، منم داشتم به بچه ها چیزی تعارف میکردم چند نفر برنداشتن منم یاد بابا بزرگ سید ابراهیم افتادم گفتم :(مالم رو بدم منت هم بکشم) بعد گفتم من اسم جهادی م رو میذارم «سید ابراهیم» اما گذاشتم سید ابراهیم احمدی ولی مامان این بار میذارم سید ابراهیم نبوی. @mesle_mostafa
🔰این شروع اولین روزی ست که مولای من تویی ⚜️یابن الحسن به یُمن آغاز امامت شما بر عالم هستی، خاطرات سرداده ها به فرمان ما، فداییان راه ظهور شما را بیان میکنم؛ ان شاءالله مورد رضایت شما واقع شود.
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ شب ۲۵شهریور ساعت ۱۱:٣٠ شب وقتی وارد بخش شدم آقا مصطفی با یه ذوقی اومد بالا سرم گفت :بچه رو دیدی؟ گفتم: نه گفت:انقدر قشنگه سرخ و سفید وقتی آوردنش از زیر پتوی صورتی یه دست سفید کوچولو بیرون بود، وقتی پتو رو کنار زدم دختر قشنگ وسفید با لبای سرخ؛ گفته بودم که روز چهارشنبه برای من روز خوبیه؛ هیئت حضرت ابوالفضل تولد دخترمون هم چهارشنبه نمیدونی چه برکتیه! امروز هوا صاف و آفتابی بود از دوساعت پیش با تولد دخترمون بارون شدیدی می باره. انقدر ذوق داشت که تا وقتی بیمارستان بودیم آقا مصطفی که وارد اتاق می شد فاطمه خانم رو بغل میکردند تا زمانی که از بیمارستان بیرون میرفت. وقتی هم که از بیمارستان اومدیم خونه ده روز اول شبها کارهای بچه رو انجام میداد میگفت شب نوبت منه شما بخواب. هر وقت فاطمه خانم( از نوزادی تا قبل از شهادت اقا مصطفی) هر بار گریه میکرد بچه رو بغل میکرد میگفت:بیا دردودلات رو به بابات بگو بیا عزیزم بیا با هم حرف منطقی پدر دختری بزنیم همه می خندیدن که این نوزاده یا بچه کوچیکه حرف منطقی! دردودل!..... کاش میشد عکس ها را درست و ملموس توصیف کرد کاش میشد این ذوق اقا مصطفی وقتی فاطمه خانم تو بغلش بود رو توصیف کرد ‌ گاهی فکر میکنم آقا مصطفی انقدر بچه ها رو دوست داشت وقتی به بچه ها نگاه میکرد ذوق رو میشد حتی در نگاهش دید. چطور تونست.............. @mesle_mostafa
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
یاد خاطرات آقا مصطفی افتادم که تعریف میکرد:سال ۹۲ اوایل جنگ سوریه وقتی سوار تاکسی میشدیم تا متوجه میشدند ایرانی هستیم با احت ام نام آقا امام خامنه ای رو میبردند میگفتند ما هر چه داریم از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی ره داریم و رهبری و درایت امام خامنه ای ؛ به احترام حضرت آقا از ما کرایه تاکسی و پول خوراک و.... نمیگرفتن. @mesle_mostafa