eitaa logo
مزاح الدین
923 دنبال‌کننده
573 عکس
90 ویدیو
10 فایل
مزاح‌الدین، قهقهة‌ابن‌نیشباز، قهرمانی بود که با خنده اسلام را گسترش داد. 😄💪 چطوری؟! دنبالمان کنید... 😎 🔹🔸 📌ارتباط با ادمین: @admin_mezahoddin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
مزاح‌الدین، ابوالشوخی، قهقهة‌ابن‌نیشباز از بزرگان قبیله‌ی بنی‌نشاط بود. روزی یکی از مریدان وارد بر مزاح‌الدین شد، زمین ببوسید و گفت: «درود بر مزاح‌الدین. سوالی داشتم.» مزاح‌الدین لبخندی زد و گفت: «اولا زمین نبوس. مخصوصا اینجا که الان اسب رد شد و دقیقا در همین‌جا سوخت‌گیری کرده. حال سوالت را بپرس.» مرید در حالی‌که تُف می‌کرد گفت: «چه کنیم تا مردم را از تعالیم دین آگاه سازیم؟ الان کمتر کسی گوشش بدهکار این حرف‌هاست. اکثراً دنبال کلیپ طنزند و جک و مسخره‌بازی. چگونه آموزه‌های دینی را به گوش این نسل برسانیم؟» مزاح‌الدین با لبخندی گفت: «با کلیپ طنز و جک و مسخره‌بازی!» بعد دست کرد در دستار و گوشی خویش درآورد و کانال و پیج مزاح‌الدین را نشان مرید داد و گفت: «این‌طوری! با خنده‌خنده حرف خویش را می‌زنیم.» مرید از شدت خنده زمین گاز گرفت، ولی سوخت‌گیری اسبان یادش آمد و دوباره تف کرده و رفت. شما هم اگر می‌خواهید هم از دین بخوانید و بدانید و هم از شدت خنده زمین گاز بگیرید، ما را دنبال کنید. فقط قبلش حواستان باشد که چه زمینی را گاز می‌گیرید! 🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
مناجات‌نامه روز زن الهی! روز زن که از آنچه در تقویم می‌بینم به من نزدیک‌تر است. خودت که اوضاع مرا می‌دانی. به هر سازی که زده‌اند، رقصیده‌ام. اما حالا که استخوان‌‌های ترقوه‌ام هم ساز ناکوک می‌زنند و بعدش باید برسم به چیتان‌پیتان‌های سرکار علیّه، کارش از سِت آراگیرا گذشته، رسیده به الماس تاج ملکه! می‌خواهد با سرویس برلیانی که پدرم را درآورده، برود پدر بقیه را در بیاورد. الهی! عبدالله را چاره نیست، اگر به پایش جز شلوار پاره نیست. دریاب مرا ای نگذارنده‌ی له‌شدن مرررد زیر اوامر ضعیفکان تردست. 🔸مرضیه قاسمعلی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
روز زن خانه‌ام باغ بهشتی که شده تفکیک بود حال من؟ حال کسی که جمعه در پیک‌نیک بود! عطر چای دارچینی خانه را برداشته میز شام آماده و چینش به‌غایت شیک بود خانمم لبخند می‌زد کیف ایشان کوک کوک خنده پشت خنده‌اش آماده شلیک بود شام آن شب بس که چسبید و چنان خوش‌مزه بود اصلا انگاری که روی سفره‌مان شیشلیک بود گفت: زیر پای مادرشوهران! باشد بهشت! در سند اما روایت قابل تشکیک بود! دیدم او را خواهرم را روی چشمانش گذاشت! این خلاف اصل خواهرشوهر و اُپتیک بود جاری‌اش را مثل خواهر توی آغوشش فشرد این چه سمی بود؟! در حد اسید اوریک بود آن وسط مادرزنم گویا سفیر صلح بود پیش از این‌ها من مسلمان بودم و او سیک بود خوش‌زبان بود و علی‌الظاهر سر جنگی نداشت گرچه در ذهنش هزاران حربه و تاکتیک بود همسرم آن شب صدایم زد «خدای قلب من» در طریق عاشقی قبلا ولی لائیک بود رفت روی چارپایه ماه را از جاش کَند کرد تقدیم من این صحنه کمی ریتمیک بود این‌همه خوشبختی و من، یک محال اندر محال این‌همه ترفیع یک‌جا درخور تبریک بود فکر کردی خواب و رؤیا بود این اشعار من؟ باز هم اشتب زدی، نه! روز زن نزدیک بود 🔸طاهره ابراهیم‌نژاد آکردی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
را با لبخند😊 بیاموزیم ❓اطاعت زن از شوهر در امر بیرون‌رفتن از خانه... الف) شوهر را پُررو می‌کند؛ مگر قرار است با هر بار بیرون‌رفتن، گزارش کار به او تحویل بدهید؟! ب) جزو محالات است؛ مگر زن باید از کسی اجازه بگیرد؟! ج) واجب است 🔸سیده ام‌الهدی سجادی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
النگوهای دخترعمه نازیلا موضوع انشاء: چشم‌و‌هم‌چشمی اکنون که قلم در دست می‌گیرم و انشای خود را آغاز می‌کنم، پدرم نمی‌گذارد و می‌گوید: «بچه بپر یه لیوان آب برایم بیار.» پدرم بعدش می‌خواست در مورد چشم‌و‌هم‌چشمی برایم توضیح بدهد، اما مادرم از آشپزخانه آمد و گفت که باید برای خرید سرویس ناهارخوری که چند وقت پیش در مهمانی منزل نازیلا خانوم، دخترعمه‌ی ناتنی مادرش، دیده‌است، به بازار بروند و من نتوانستم در مورد چشم‌و‌هم‌چشمی چیزی بفهمم. دیشب عمو این‌ها منزل ما مهمان بودند. زن‌عمویم یک رشته زنجیر طلایی کلفت و سنگین را سه دور دور گردنش پیچیده‌ بود. دلم برایش می‌سوزد؛ چون مجبور بود دستش را که نزدیک به پنج کیلو النگو در آن بود، هی تکان بدهد تا مامان خوب ببیند. مادرم وقتی عمو اینها به خانه‌ی ما می‌آیند، طلاهای خاله‌هایم را قرض می‌گیرد. من هنوز مفهموم چشم‌و‌هم‌چشمی را نفهمیدم. من از مادرم که در آشپزخانه مشغول رنده‌کردن هویج برای سالاد است، در مورد چشم‌وهم‌چشمی سوال می‌پرسم، اما صدای النگوهای مادرم نمی‌گذارد سوال من را به درستی متوجه شود و به‌جای من با خودش حرف می‌زند و می‌خواهد با تزئین سالاد و مخلفات سفره‌ی شام، چشم زن‌عمو و بقیه‌ی مهمان‌ها را از کاسه دربیاورد. ای کاش النگوهای مامان مثل النگوهای دخترعمه نازیلا بود که اصلاً آلودگی صوتی ایجاد نمی‌کنند؛ چون بینشان هیچ فضای خالی برای حرکت وجود ندارد. من باز هم معنی چشم‌و‌هم‌چشمی را نفهمیدم. به‌هرحال این بود انشا من. 🔸زهرا سادات جمالی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
دایرةالمعاصی فی شرح گناهان اختصاصی سرخاب و لعاب: از انواع رنگ است که بر چهره کشند. در جهات حلالش مودت خانمان سازد و در سوی حرامش آتش خاندان. آنان که که آتشش خواهند، گونه و چشمان و لبان را به این آتش، سرخ و کبود سازند. خویش را وسیله‌ی فریب ساخته و ذهن نامحرمان را نامحترم شمرده و به دام گناه اندازند. آن‌قدر به رنگ‌آمیزی چهره افراط ورزند که می‌شوند چونان «دفتر نقاشی سارا ۵ ساله از تهران ». و چون عملِ الکی مثلا زیبایی کنند، در آفرینش خدای چنان دست برند که دگر شناخته نشوند. از دماغ کم نمایند و به لب می‌افزایند. شمارا شمارا که این خلقت آراسته به بهانه دلربایی از جوانان به رنگِ گناه‌آلود، نیالایید، که بدین‌سان آماج بلایید. 🔸معصومه احمدی وشکی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
طنز دینی در آثار علماء «کلثوم ننه» کتابی در نقد خرافات رایج در میان زنان در معرفی این کتاب، به فرمایش مقام معظم رهبری (مدّ ظله‌العالی) بسنده می‌کنیم: «مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، سيصد سال پيش براى اينکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام «کلثوم ننه» را نوشت، که الان هست. ايشان با زبان طنز، معروف‌ترين خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مى‌گويد زنان پنج فقيه بزرگ دارند! آن‌وقت از قول اين‌ها مثلا در باب مَحرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چيزها، مطالبى را نقل مى‌کند. يعنى عالم دينى به اين چيزها مى‌پردازد. ما خیال مى‌کنیم اگر با یک مطلبى که مورد عقیده‌ مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، برخلاف شئون روحانى عمل کرده‌ایم؛ نه، شأن روحانى این است.» بخش‌هایی از متن کتاب: باب دوم؛ در بیان اوقاتی که نماز ساقط و ترک آن واجب است: اول در شب‌های عروسی. دوم در حضور ساززن و نقاره‌چی، سوم وقتی که زن خویشان خود را در مجلسی ببیند لازم است که ترک نماز کند و حالات شوهر را به خویشان گوید. چهارم روزی که به موعظه‌شنیدن رفته باشد. پنجم روزی که جامه‌ی نو پوشیده باشد و ترسد که خُرد و ضایع شود، در این صورت خاله جان آقا تردّد دارد و گفته که ترک نماز مستحب است، نه واجب و این قول خالی از قوه نیست. و در چند جای دیگر هم وجوب ترک نماز را نوشته‌اند که چون سندش ضعیف بود و اختلاف داشت ایراد نشد. باب نهم: اجماعی علماست که عروس باید با شوهر و خواهرشوهر و زن برادرشوهر که جاری گویند، دشمنی نماید و اگر در دل با هم دوست باشند، در ظاهر باهم دشمنی بکنند که از جمله واجبات است و بی‌بی شاه زینب گفته که عروس باید هرچه مادرشوهر گوید، برخلاف رفتار نماید و مادرشوهر همیشه شِکوه‌ی عروس را به پسر کند و زن باید که هرچه بتواند افترا به خواهرشوهر ببند. باب دوازدهم؛ در بیان اقسام محرم و نامحرم: کساني که نامحرمند: اول «عمامه‌به‌سر» اگرچه کوچک باشد و کمتر از پانزده سال داشته باشد، ولي عمامه هرچه بزرگ‌تر باشد صاحب آن بيش‌تر نامحرم است و ديگر، علما و پيش‌نمازان و خدام مساجد و روضه‌خوان و واعظ و تاجر و کساني که به حج رفته باشند. اما آنان که محرمند شامل يهودي يراق‌فروش، سبزي‌فروش، زردک‌فروش، بزاز، پنبه‌عوض‌کن، طبيب، رمّال، دعانويس و... . 🔸محمدحسین علیان🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
یک نظر عمیق بهش گفتم: «مرد حسابی! تو خجالت نمی‌کشی؟! » گفت: «هیس! حواسمو پرت نکن، الان قطع می‌شه.» گفتم: «خجالت بکش! ناموس مردمو دید نزن!» گفت: «نه‌خیر، یک نظر حلاله.» گفتم: «یک نظر؟! جناب‌عالی یک ربعه نظر داری!» گفت: «برو بترس از خدا تهمت نزن! این همون نظر اوله؛ منتها قطع نشده!» می‌خواستم بهش بگم اولاً یک نظر برای نگاه‌های غیرعمدیه. بعدش هم منظور از یک نظر که این نیست! ولی دیدم زورم به منطقِ منطقی‌ش نمی‌رسه، سرم رو انداختم پایین و رفتم. 🔸مجید نجفی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
دوست داری زیر رگبار بی‌امان نمک، یه عالمه مطلب دینی بخونی؟! 😄 می‌خوای احکام رو با لبخند یاد بگیری؟! 😇 🎉 کانال «مزاح‌الدین» افتتاح شد. 💥 🔴 «مزاح‌الدین» رو به بقیه هم معرفی کنید: 🆔https://eitaa.com/joinchat/2583822624C8a3b30e394
شش دانگ زمین خانه و باغت با من مسئولیت مَهر و صَداقت با من کافی‌ست که لب تر بکنی ای گل من! هر چیز به‌جز مِهر و صِداقت با من 🔸سارا رمضانی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
چگونه پدر و مادر خود را راضی نگه داریم؟ البته واضح و مبرهن است که اطاعت از پدر و مادر واجب است. اما خب ما هم گاهی به گناه می‌افتیم. ولی حداقل می‌شود برای ظاهرسازی هم که شده، طوری گناه کرد که شکل گناه نباشد. مثل این موارد: ۱. وقتی شبکه ۳ دارد بازی رئال مادرید – بارسلونا را پخش می‌کند و مادر به شما می‌گوید که بپرید نان بگیرید چون الان مهمان‌ها می‌رسند. در این‌جا ابتدا با خوش‌رویی «چشم» بگویید و بعد پیراهن و شلوار و جوراب‌ها را بگیرید دستتان و هر ۵ دقیقه، یکی از دکمه‌ها را ببندید. هر وقت هم مادر گفت: «د برو دیگه!»، در جواب بگویید: «دارم لباس می‌پوشم.» بدیهی است که بعد از رسیدن مهمان‌ها، آن‌ها هم به جمع تماشگران پیوسته و مادرجان هم دیگر رویش نمی‌شود با شما دعوا کند! ۲. یکی دیگر از موقعیت‌های بغرنج، زمانی است که با پلی‌استیشن «کال آو دیوتی» را تا مرحله‌های وسط برده‌اید و مادر می‌گوید: «پسرم بشین سر درس و مشقت.» این‌جا شما باید زرنگی کنید و سریع یکی از سوتی‌های عمه‌هایتان را برای مادر تعریف نمایید. تجربه نشان داده است که البته برخی موارد مادرها این موضوع را با لذت هرچه تمام‌تر گوش می‌دهند و بی‌خیال اتفاقات دور‌ و بر می‌شوند! ۳. گاهی می‌خواهید با چند تا از رفقا بروید سر ِ کوچه و روی بچه‌های شر محل را کم کنید. در این موقعیت اگر پدرتان گفت «کجا؟ نری توی کوچه دعوا کنی.» شما بگویید که قصدتان از بیرون‌رفتن دعوا نیست؛ بلکه می‌خواهید به پاکسازی محیط محله از آشغال‌ها کمک کنید! این‌جوری هم دلتان به‌خاطر آشغال خطاب‌کردن بچه‌پُرروها خنک می‌شود و هم پدرتان به داشتن فرزند بامسئولیتی مثل شما افتخار خواهد کرد! 🔸محمد کوره‌پز🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
خداوندا! بهار عمر به‌سرعت باد در گذر است. ایام‌الله هی می‌آیند و می‌روند. ساعات روح‌بخش سحر، لحظات ناب افطار، ولادت‌ها و شهادت‌ها و... . خداوندا! این کمترین، از کم‌توقع‌ترین بندگان توست. علی‌الحساب همین که روز زن امسال را درک کنم، برایم کافی است. برحمتک یا کافی‌المهمات 🔸طاهره ابراهیم‌نژاد آکردی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
بارالها! روز زن نزدیک است و مرگ من نزدیک‌تر. الهی از من آهی و از تو نگاهی. اگر از بار بدهی‌هایم نکاهی، همه طلاق است و تباهی. الهی! پیشانی مسکنت بر خاک درگاهت می‌سایم، تا راهی گذاری پیش پایم که بدانم روز زن چه خاکی باید بر سرم بنمایم. الهی! یا جانم بستان، یا راه فرجی برسان. قربان دستت یا اله‌المفلسین 🔸فرشته پناهی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
بی‌حجابی‌م به‌خاطرِ اینه که... ۱. جلب رضایت خلق‌الله: شما به‌راحتی می‌توانید، توجه بقال سر کوچه تا هزاران مهندس و دکتر قلابی را - که اگر در پیاده‌رو صدا بزنید نصف جمعیت برمی‌گردند - به خود جلب کنید. واقعا کم چیزی نیست به‌دست‌آوردن دل این‌همه آدم. عین آژیر کشیدن ماشین آتش‌نشانی می‌ماند که هر کسی ناخودآگاه برمی‌گردد و دنباله‌ی صدا را می‌گیرد. ۲. اضافه‌شدن ابیات جدید به اشعار شناخته‌شده: یکی از آیین‌های فراموش‌نشدنی هر جشن تکلیفی خواندن این شعر است: «پسرعمو پشت دره حجاب کنم یا نکنم؟» «حجاب بکن حجاب بکن» [جمعیت حاضر] «پسردایی پشت دره» و همین‌طور تمام پسرهای فامیل را دور می‌زنند؛ که البته دایی و عمو و پدربزرگ، نکات انحرافی میان شعر، برای سنجش هوش جمعیت حاضر بود. اما بعد از عوض‌شدن مفهوم حجاب و کم‌رنگ‌تر شدن این مهم، ابیات جدیدی به شعر اضافه شده و هر کسی هم که پشت در باشد جوابش را «حجاب نکن» نوشته‌اند. ۳. کشف اعضاء و جوارح زن‌ستیزِ انسان: یکی از توجیهات منطقی، جمله‌ی «خب مردها نگاه نکنند» هست! خب راست هم می‌گویید! مردها چشم می‌خواهند چه کار؟ اصلا این حس بینایی مردان یکی از ابزار زن‌ستیزی‌ است و باید به آن اعتراض نمود. اتفاقا آقا محمدخان قاجار پس از فتح کرمان، با درآوردن چشم ۲۰ هزار جفت چشم به اعتراض برخواست که متاسفانه همان‌طور که اکنون مشاهده می‌کنید، نتیجه‌ی چشمگیری نداشته است. 🔸نرجس سادات یزدگردی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
بشتابید! بشتابید! آیا موی سرتان کم‌پشت شده‌است؟! آیا شپش در جیبتان معلق می‌زند؟! آیا طلبکاران پاشنه‌ی در خانه‌تان را با خود برده‌اند؟! آیا شب‌ها از عذاب‌وجدان به‌راحتی نمی‌خوابید؟! دیگر نگران نباشید! با پک کامل دعای پدر و مادر به‌راحتی به جنگ مشکلات بروید! کافی است با خانواده تماس بگیرید! 🔸محمد زارع🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
بحر طویل! در عصرِ رسول قُرَشی، سعد معاذ مَدَنی بود صحابیِ بزرگی؛ نه به هیکل! که به ایمان و شجاعت و سرانجام شهادت! و چنین بود مقامش که نشستند ملایک به عزایش و نبی آمده بی ‌کفش و ردایش و بفرمود بگویند ثنایش و دعا کرد برایش! چون که چنین رفت بر او، گفت به او، مادر او: بر تو گوارا بود این روضه جنات! که پیغمبرِ ما داد جوابش: «که در آخرت این مرد به مشکل بخورد. چون به زن و اهل و عیالش ننموده‌ست محبت و شهادت نشود کل سعادت و بد اخلاقی او تا نشود حل، نگذارد به بهشت او تُکِ پا را!» کجا پس برود او به سمرقند و بخارا؟ الکی نیست که کردند سفارش به محبت و مدارا. (شيخ طوسي، الأمالي، ص۴۲۷) 🔸ابراهیم کاظمی مقدم🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin
نامه‌ای از دوست این‌جانب مهریه هستم عندالمطالبه. توی خانه صدایم می‌کنند «کی داده کی گرفته». قرار بود هدیه‌ای باشم به نشانه‌ی صداقت و مهربانی جناب داماد که البته امروزه به همه‌چیز قیافه‌ام می خورد جز هدیه. ولی بالاغیرتاً دیگر کجایم شبیه چماق است که بعضی‌ها من را مثل چماق بالای سر داماد نگه می‌دارند تا داماد مربوطه ناچار به ادامه‌ی زندگی باشد. بنابراین تعداد من را به تعداد سال تولد عروس خانم می‌گیرند. همین سبب شده که به‌خاطر چندتا سکه کمتر، تقاضای ازدواج با خانم‌های هفتاد-هشتاد ساله به‌طرز چشمگیری افزایش پیدا کند. به‌ هرحال جلوی ضرر را از هر جا بگیری منفعت است. بعضی‌ها هم خیلی فسفر می‌سوزانند که مهریه‌شان خاص باشد و بشود چشم کل دخترهای بستگان و وابستگان تا شعاع چند صد کیلومتری را درآورد. مثلا یک کیلو بال مگس! آخر عروس خانم! با مگس دشمنی داری، از من چرا مایه می‌گذاری؟! حالا مگس که دم‌دست است و فراوان، اما ۳۰۰ سوسمار؟! (کجا می‌خواهی نگه‌شان داری؟!) ۱۰ رأس آهوی وحشی؟! دست چپ داماد؟! حدقه‌ی چشم داماد؟! (اگر حدقه‌ی چشم مادر و خواهر داماد بود، جای تعجب نبود البته) بعضی‌ از شما هم کلاس فرهنگ و ادب می‌گذارید و فحش و ناسزا می‌خرید برای نام‌آوران این مرز و بوم. مثلا رونویسی از دیوان بابا طاهر! حفظ‌کردن اشعار حافظ! شاید زیاد شنیده باشید من خوشبختی نمی‌آورم، اما اطمینان داشته باشید با این وضع، حتما بدبختی می‌آورم. این را از آن شاه‌دامادهای زندانی بپرسید که نتوانسته‌اند عروس بدبخت را به مرحله‌ی «مهرم حلال جانم آزاد» برسانند. الان باید مهریه‌ای که قرار نبود کسی بگیرد و کسی بدهد را تمام کمال تقدیم کنند. پس لطفا با یک مهریه‌ی عندالمطالبه درست رفتار کنید... . 🔸سمیه رستمی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin