eitaa logo
مدرسه مضمار ؛ تشکیلات اسلامی
17.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
330 ویدیو
182 فایل
إنَّ الیومَ #المضمار و غَداً السِّباق امروز روز #تمرین و فردا روز مسابقه است. خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه وبسایت: Mezmar.ir ارتباط با پشتیبانی: @Mezmar_ir_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 👌شایستگیِ مسئولیت 📌حضرت محمد صلوات‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم: هر که مسئولیتی را بپذیرد و بداند که شایستگی آن را ندارد، جایگاه او آتش خواهد بود! 📚 بحارالانوار، جلد۷۴، صفحه۸۰ 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
🔰چگونه تشکیلات زنده می‌ماند؟! 🔸مجموعه‌ی تشكیلاتی، حیاتش به این است كه از بالا مرتّب زیر نظر باشد. یعنی یك نفر، دائم به آن تشكیلات نگاه كند. این نگاه، مثل نور چراغ قوّه است و تا زمانی كه به یك نقطه افتاده باشد، آن نقطه روشن است. اما به مجرّدی كه چراغ قوّه را گرداندید، دیگر آن نقطه روشن نیست. كسی كه بالا سر است، باید دائم مجموعه را زیر نظر داشته باشد و با چشم و نگاه اوست كه مجموعه جان می‌گیرد. «نگاه» كه عرض می‌كنم، نگاه ظاهری نیست؛ مقصود، مدد رساندنِ فرد ناظر و بالاسر است. 🔹امام خامنه‌ای ؛ ۱۳۷۳/۴/۲۲ 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
♥️ 🔰 ◀️ آخرین نفری که از عملیات برمی‌گشت خودش بود. یک کلاه‌خود سرش بود، افتاد ته دره. حالا آن طرف دموکرات‌ها بودند و آتششان هم سنگین. تا نرفت کلاه خود را برنداشت، برنگشت. گفتیم: «اگه شهید می‌شدی…؟» گفت: «این بود.» 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
♥️ 🔰 ◀️ زخمی شده بود. پایش را گچ گرفته بودند و توی بیمارستان مریوان بستری بود. بچه‌ها لباس‌هایش را شسته بودند. خبردار که شد، بلند شد برود لبا‌س‌های آن‌ها را بشوید. گفتم: «برادر احمد، پاتون رو تازه گچ گرفته‌ن. اگه گچ خیس بشه، پاتون عفونت می‌کنه.» گفت«هیچی نمی‌شه.» رفت توی حمام و لباس همه بچه‌ها را شست. نصف روز طول کشید. گفتیم الآن تمام گچ نم برداشته و باید عوضش کرد. اما یک قطره آب هم روی گچ نریخته بود. می‌گفت«مال بود، مواظب بودم خیس نشه.» 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
🕌 📌 علیرضا پناهیان: مسجد، محل ارتباط‌گرفتنِ مردم با یکدیگر است؛ نه اینکه صرفاً در کنارِ هم بنشینند، نماز بخوانند و بروند و باهم کاری نداشته باشند! ۹۶/۱۱/۱۶ 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
💬 👌 عبرت گرفتن و آینده‌نگری 📌 امام هادی علیه‌السلام: افسوس‌های ناشی از کوتاهی نمودن در کار را به یاد آر و دوراندیشی را در پیش گیر! 📚 میزان‌الحکمه جلد ۹ صفحه ۱۱۱ 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
نسخه_قابل_چاپ_«این_گونه»_باید_کار.pdf
733.6K
🚨 اینگونه باید حزبی کار کرد! 📃 گزارشی از حزب مطلوب امام خامنه‌ای 📥 تولید شده توسط Khamenei.ir 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
♥️ 🔰 ◀️ همه دور هم نشسته بودیم. اصغر برگشت گفت: «احمد! تو که کاری بلد نیستی. فکر کنم تو جبهه جاروکشی می‌کنی، ها؟» احمد سرش رو پایین انداخت، لبخند زد و گفت: «اِی… تو همین مایه‌ها.» از مکه که برگشته بود، آقای فراهانی یک دسته گل بزرگ فرستاده بود درِ خانه. یک کارت هم بود که رویش نوشته شده بود: «تقدیم به فرمانده رشید تیپ بیست و هفت محمد رسول‌الله، حاج احمد متوسلیان.» 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
🔰مدیر، مربی است! 🔸استاد حسین عرب‌اسدی: مدیریت فرایند تکثیر تربیتی از مدیر است. یعنی با انتصاب یک مدیر، در حقیقت بر این مهم اذعان کرده‌ایم که میخواهیم شخصیت فکری و رفتاری این مدیر در زیر مجموعه‌اش بازتولید شود و این امر اشاره بدین اصل راهبردی دارد که مدیر، مربی تشکیلات است. 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
♥️ 🔰 ◀️ مردم از صبح جلوی در نشسته بودند. بغض گلوی همه را گرفته بود. وضع خود احمد هم بهتر از آنها نبود. قرار بود آن روز از مریوان برود. مردم التماس می‌کردند می‌خواستند «کاک احمد»شان را نگه دارند. شانه‌هایشان را می‌گرفت، بغلشان می‌کرد و می‌گذاشت سیر گریه کنند. چشم‌های خودش هم سرخ و خیس بود. رفت بین مردم و گفت«شما خواهر و برادرای من هستید. من هرجا برم به یادتون هستم. اگه دست خودم بود، دوست داشتم همیشه کنارتون باشم. ولی همون که دستور داده بود احمد بره کردستان حالا دستور داده بره یه جای دیگه. دست من نیست. . باید برم.» 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
🖼 وبینار چالشی ضرورت کار تشکیلاتی در جامعه زنان ⁉️ به همراه پرسش و پاسخ 💠 با حضور خانم مهدی‌پور ◀️ عضو انجمن مدرسان مضمار 🗓 ۶ اسفند ⏰ ساعت ۱۸ ✅ کسب‌اطلاعات‌بیشتر و ثبت‌نام: 🆔 @Admin_radm 🔸 مؤسسه رسانه دین گستر ماندگار 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
♥️ 🔰 ◀️ بالای کوه آب نبود، می‌رفتند پایین کوه، برف‌های آب شده را می‌آوردند بالا. رسیده بودیم بالای قله؛ بعد از سه ساعت کوه‌پیمایی. با این که کلی توی راه آب خورده بودم، باز تشنه بودم. حاجی قبل از ما آن جا بود. علی ـ مسئول قله ـ برایمان شربت آورد. همه برداشتیم غیر از حاجی. ـ چرا نمی‌خوری،حاجی؟ ـ ما می‌ریم پایین، آب هست. شما زحمت کشیدین؛ این آب ذخیره‌ی شماست. 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی