eitaa logo
میقات
289 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
100 فایل
#میقات، پاتوق آخرالزمانیها... @rahgozaar https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟نبرد مجنون قسمت ۴۲🌟 "از مجنون تا رومادیه" 💫 رحلت امام خمینی «ره»، قسمت۲ نفربرهای زرهی پس از داخل باش اسراء در قبل از غروب آفتاب به پارکینک اردوگاه در پشت سیم خاردار هدایت میشدند و دوباره صبح روز بعد با همان وضع روبروی بند ۱ و ۲ استقرار پیدا میکردند. دومین روزی بود که کمپ۱۳رومادیه چنین وضعیتی پیدا کرده بود و اردوگاه در تحریم و بایکوت خبری قرار گرفته بود تا اینکه غروب روز ۱۳۶۸/۳/۱۵ در حالیکه همهٔ اسراء در آسایشگاه ها پشت دربهای بسته بودند، بلندگوی اردوگاه روشن شد، چون نزدیک به اذان مغرب بود همه آماده برای نماز بودند و طبق معمول هیچ کسی به بلندگو توجه ای نداشت. همهٔ آسایشگاهها با توجه به افزایش دما و نیاز به تهویهٔ هوای درون آسایشگاهها پنجره ها را باز می گذاشتند، ولی هنگام اذان و نماز بخصوص ظهر و مغرب که بلندگوی اردوگاه روشن بود و بویژه غروبها که اخبار رادیو منافق از بلندگو پخش می شد همهٔ آسایشگاه ها پنجره ها را می بستند تا هم اخبار کذب و مغرضانه رادیو منافق شنیده نشود و هم آهنگ های مبتذلی که از بلند پخش می شد مزاحم عبادت مان نباشد. غروب آنروز به محض روشن شدن بلندگوی اردوگاه بی درنگ ارشد محبوب و منتخب آسایشگاه آقای حاج حسین اسکندری که خود از پرسنل رسمی سپاه خوزستان بود و یکی از بزرگان و چهره های شاخص و فعال در عرصهٔ هدایت و ارشاد اسراء بود جلوی یکی از پنجره ها قرار گرفت و سراپا گوش به اخباری که از بلندگو پخش می شد گردید. انتظار داشتیم که خبر خوشی از بهبودی احوال حضرت امام "ره" را به هم آسایشگائی ها بدهد ولی در کمال تعجب متوجه شدیم حاج حسین دارد پیشانیش را به میله های حفاظ پنجره می کوبد، این حرکت حاجی با روحیه و مقاومتی که از ایشان در مقابل دشمن و سختیها دیده بودیم سخت آشفته مان کرد!!! همه جویای موضوع شدیم. طولی نکشید که صدای شیون و ناله های همهٔ اسرای بند ۲ به آسمان بلند شد. واقعا" خبر رحلت امام خمینی بسیار سنگین، دردناک و خارج از انتظار و تصورمان بود، همه شوکه شده بودیم و انگار یهوئی دنیا به آخر رسیده بود. قیامتی در اردوگاه بپا شده بود، همه حس یتیمی و بی پدری پیدا کرده بودیم، کشتی انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی را بی ناخدا و سرپرست می دیدیم و بسیار نگران اوضاع در ایران بودیم. میدانستیم در ایران چه قیامتی بپا شده، همیشه امید و آرزوی زیارت امام را داشتیم و پس از آتش بس دلخوش بودیم که به محض آزادی حتما" ابتدا به پابوسی حضرت امام و مقتدایمان میرویم و از نزدیک چهرهٔ نورانیش را زیارت می کنیم و غم غربت و اسارت را با زیارت ایشان از دل میزدائیم ولی حالا آرزویمان را در افق از دست داده بودیم. آنچنان متأثر و متألم شده بودیم که توان ایستادن و اقامه نماز مغرب و عشاء را نداشتیم، حس میکردیم بند کمرمان بریده است، همه حوله هایمان را روی سرانداخته و درحال گریه و زاری بودیم، نماز را با چشمانی متورم و اشک آلود بجا آوردیم. آنشب که بعد از مدتها شام مرغ آب پز داده بودند، گرچه همیشه گرسنه بودیم و سهم هرنفر به اندازهٔ یک پای مرغ هم نمیشد ولی هیچکس لب به غذا نزد و حتی تقسیم هم نشد. صدای شیون اسراء تا بیرون از اردوگاه رفته بود. حدودای ساعت ۹ شب بود که سرگرد عراقی فرمانده اردوگاه با لباس عربی و همراهی تعداد زیادی از سربازانش پشت پنجره آسایشگاه حاضر شد، در حالیکه همه غم زده و گریان بودند به یکی از اسرای مترجم گفت: چرا اینهمه گریه میکنید؟ مرگ حق است، همه باید بمیرند، هیچکس در این دنیا نمی ماند، پبامبر حتی «ص» هم از دنیا رفت. سرگرد عراقی که تحت تأثیر فضای مصیبت زده اردوگاه قرار گرفته بود میخواست به نوعی اسراء را به آرامش دعوت کند. پس از این حرفها سرگرد عراقی سکوت کرده و دقایقی به جوّ مصیبت دیده آسایشگاه خیره شده بود و سپس به سراغ سایر آسایشگاه ها رفت، آنشب هیچکس سرجای خودش نخوابید، هر کسی هر جا نشسته بود از بس گریه کرده بود همانجا بحالت نشسته یا نیمه دراز کش از هوش رفته بود، بی شک شب شانزدهم خرداد ماه ۱۳۶۸ تلخ ترین و دردناک ترین شب اسارت اسرای کمپ۱۳ رقم خورد... 🍃خاطرات آزاده سرافراز غلامشاه جمیله ای، به قلم خودشان 🔵 ادامه دارد ... @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️در محضر قرآن کریم 🍀☀️🍀☀️🍀☀️🍀☀️🍀☀️🍀 ✨أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‌ بَلى‌ إِنَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ ✨آيا نمى‌نگرند خدايى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده و در آفرينش آنها درنمانده، مى‌تواند مردگان را زنده كند، آرى، او بر هر كارى بسيار تواناست. 🍃«لَمْ يَعْيَ» از «عى» به معناى ناتوانى است. 🔴 پیام های آیه شریفه ✅ براى امكان معاد، به قدرت نمايى خداوند در هستى بنگريم. أَ وَ لَمْ يَرَوْا ... إِنَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ ✅ قدرت خداوند، مطلق و نامحدود است. «وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ» ✅ آيا منكران معاد، زنده كردن مردگان را از آفرينش آسمان‌ها و زمين سخت‌تر مى‌بينند كه آن را نمى‌پذيرند؟ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‌ ... بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‌ 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ۳۳ @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/ 2115633213C8ae13116fb 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️امام علی «علیه السلام»: 🔸مبغوض‏ترين مردم نزد خدا بنده‏ اى است كه خداوند او را به خود واگذاشته باشد، چنين كسى از راه راست بيرون رفته، و بدون راهنما حركت مى‏ كند، اگر به زراعت دنيايى بخوانندش در عمل مى‏ كوشد، و اگر به كشت و كار آخرت دعوتش كنند تنبلى مى‏ كند، گويى آنچه در عملش مى‏ كوشد بر او واجب، و آنچه نسبت به آن سستى مى‏ كند از او ساقط است 📚نهج البلاغه، خطبه 102 @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
الهی کجا باز یابیم آنروز که تو ما را بودی و من نبودم، تا باز به آن روز رسم میان آتش و دودم اگر بدو کیستی آن روز یابم پُر سودم و ربود خود را یابم به نبود خود خشنودم. @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 خدایا وجودم وسعت بخش تا لایق نعمتهای کثیر تو باشم ❣باید که جمله جان شوی ❣تالایق جانان شوی ❤️@gonbadekabood🍃
🌟نبرد مجنون قسمت ۴۳🌟 رحلت امام خمینی«ره»،قسمت۳ صبح روز ۱۳۶۸/۳/۱۶بر خلاف قوانین اردوگاه که می بایست هر روزه صبح ها با اونیفورم زرد رنگ اسارتی باشیم و عصرها فقط اجازه پوشیدن لباس راحتی داشتیم، آنروز بخاطر رحلت امام همهٔ اسراء با لباس تیره رنگی که پیراهن و شلوارش سرهم بود و رنگ سرمه ای بسته ای داشت «لباس کارگران شرکت نفت» سر صف آمار نشستیم. وقتی درب آسایشگاه باز شد و سرباز عراقی همه را با لباس تیره دید، پرسید چرا لباس فرم زرد نپوشیدید؟ ارشد آسایشگاه گفت: ما عزا داریم، بخاطر رحلت رهبرمان تیره پوشیدیم، در حالیکه سرباز عراقی دائما" کلمه ممنوع را تکرار میکرد، بسیار عصبی شده بود و غر میزد آمار گرفت و آسایشگاه را ترک کرد. وقتی سوت آزاد باش کشیده شد،برخی از آسایشگاه های دیگر با لباس زرد بودند، بلافاصله آنها هم سریع عوض کردند و همه اسرای بند۲کمپ۱۳یک رنگ تیره پوش شدن، البته تعداد محدودی از اسرای خود فروخته که تحت حمایت سربازان عراقی بودند و از اردوگاه دیگری صرفا" جهت جاسوسی و فریب اسراء به کمپ ۱۳منتقل شده بودند لباس زرد پوشیده بودند. آماده باش نیروهای عراقی مثل چند روز قبل با استقرار نفربرهای زرهی در پشت سیم خاردار همچنان ادامه داشت. از همان اوایل صبح اردوگاه حالت تعطیلی و عزای عمومی به خود گرفته بود و کلیهٔ مختصر امکانات ورزشی اردوگاه که استفاده از آنها تابع نظم و زمان خاصی بود و باید درفضای بسیار کوچک اردوگاه انجام میگرفت تعطیل شده بود. حتی قدم زدن اسراء مثل روزهای عادی درون محوطه به حداقل رسیده بود. همهٔ ۸ آسایشگاه بند۲ کمپ۱۳ مجلس ترحیم گرفته بودند و فضای هر آسایشگاه مثل فضای مسجد سراسر معنوی شده بود و قرآن با صدای نیمه بلند تلاوت میشد،درب هر آسایشگاه تعدادی از افراد اون آسایشگاه برای استقبال،تشکر و عرض خوش آمدگوئی به سایر افرادی که از آسایشگاه های دیگر برای قرائت فاتحه به آسایشگاه آنها میرفتند ایستاده بودند. اسراء دسته دسته به تک تک آسایشگاه ها سر میزدند و ضمن عرض تسلیت به هم اسارتی های خود دقایقی در اون آسایشگاه می نشستند و آیاتی چند از کلام الله مجید را از قرآنهائی که جهت استفاده بیشتر بصورت سی جزء تقسیم بندی و برش خورده بود تلاوت می نمودند و جهت شادی روح امام فاتحه قرائت میکردند و مجددا" به آسایشگاه دیگری میرفتند، در آسایشگاه ۴ بند۲یکی از اسرای نقاش بنام کریم جاسم زاده تصویری بسیار زیبا از حضرت امام خمینی"ره" را با صابون بروی پتوئی با زمینه سبز ترسیم کرده بود و در گوشه ای از آسایشگاه حین مجلس ترحیم نصب شده بود. عده ای از اسراء هم اوضاع داخل اردوگاه را رصد میکردند و مسؤل تأمین امنیت مجالس ترحیم بودند که به محض نزدیک شدن سرباز دشمن به هریک از آسایشگاه ها اعلام وضعیت قرمز میکردند یا بشکلی سرباز دشمن را مشغول و مسیرش را تغییر میدادند. چون همه این برنامه ها از طرف دشمن ممنوع بود و اگر لو میرفت مجازات سنگینی در پی داشت، لذا می بایست دور از چشم و گوش دشمن و بصورت مخفیانه انجام میگرفت، گرچه جاسوسان همه چی را بگوش دشمن میرساندن ولی عراقیا قادر به مچ گیری اسراء نبودند. دشمن بعثی حتی از اسم حضرت امام نفرت و وحشت داشت و نمی توانست عشق و علاقهٔ اسراء را به امام ببیند. چون به احترام مقام شامخ حضرت امام اردوگاه ماتم زده بود و هیچ کس از لوازم ورزشی اهدائی از طرف صلیب سرخ استفاده نمیکرد،عصر روز ۱۳۶۸/۳/۱۶ عمدا" سرباز عراقی و تعدادی از اسرای خود فروخته میز تنیس را باز و شروع به بازی کردند. وقتی خبرش به آسایشگاهها رسید همهٔ اسراء درون محوطه جمع شدن و با نگاه خشمگین و نفرت انگیز انزجار خود را به اون اسرای خائن ابراز نمودن، این انزجار تا آنجا ابراز شد که اون اسیری که داشت یکطرف میز و در مقابل سرباز دشمن بازی میکرد مثل بید می لرزید و نمی توانست ادامه بدهد اما به اصرار سرباز دشمن مجبور بود یک طرف میز بماند. طولی نکشید که مورد هجوم تعدادی از اسراء از جمله فرامرز صالحی و حاج حسین اسکندری و چند نفر دیگر قرار گرفت و کتک مفصلی خورد باتوجه به اینکه سربازان عراقی نزدیک به محل بودند زود اون اسیر خائن را نجات و حمایت کردند و ضاربین را روانه زندان انفرادی کردند. بعد از اون دیگر هیچ یک از اسرای خائن که عاقبت پناهنده دشمن شدند جرأت حرمت شکنی ایام سوگواری رحلت امام را نکردند و روند عزای عمومی ادامه پیدا کرد تا اینکه با انتخاب جانشینی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای روحیه ای دیگر به فضای عزادار اردوگاه دمیده شد. 🍃خاطرات آزاده سرافراز غلامشاه جمیله ای، به قلم خودشان 🔵 ادامه دارد ... @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز شبهای غریب انتظار ...
🍃مولوي آورده كه فردي“ياربّ”مي گفت. شيطان بر او ظاهر مي شود ومي گويد: تابه حال اين همه“ياربّ”گفتی،چه فايده داشت!؟ مرد دلش شکست واز دعامنصرف شد وخوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر “ياربّ”نمي گويي!؟ جواب داد:چون جوابي نمي شنوم و مي ترسم از درگاه خدا مردود باشم ،پس چرا دعا بكنم!؟ گفت:خدا مرا فرستاده است تابه تو بگويم اين “ياربّ”گفتن هایت همان لبّيك وجواب ماست! 👌يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ،اصلا نمي گذارد“ياربّ” بگوييم!  @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان در درون خودش زندانی است اما این زندان نفس را می توان آن همه وسعت بخشید که آسمان و زمین را در بر گیرد. @gonbadekabood
♦️در محضر قرآن کریم ☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️ ✨إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ✨ 🔸من از سر اخلاص روى خودرا به سوى كسى گرداندم كه آسمان‌ها و زمين را پديد آورد و من از مشركان نيستم. 🔵 پیام های آیه شریفه ✅ همين كه راه حقّ براى ما روشن شد، با قاطعيّت اعلام كنيم و از تنهايى نهراسيم. «إِنِّي وَجَّهْتُ» ✅ كسى‌كه از پرستش بت‌هاى مادّى، محدود و فانى بگذرد، به معبودى معنوى، بى‌نهايت و ابدى مى‌رسد. «لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» ✅ در جلوه‌ها غرق نشويد كه دير يا زود، رنگ مى‌بازند، به خدا توجّه كنيد كه جلوه آفرين است. «فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» ✅ انسان مى‌تواند به جايى برسد كه عقائد باطل نسل‌ها و عصرها را درهم بشكند. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» ✅ توحيد ناب، همراه با برائت از شرك است. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» ۷۹ @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb 🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
حرف های ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی وقت رفتن است و باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آن که با خبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چه قدر زود دیر می شود @gonbadekabood
🌟نبرد مجنون قسمت ۴۴🌟 *اسرای ۹ سال اسارت،قسمت ۱* اواسط زمستان سال۱۳۶۷بود و اسرای بند ۲ کمپ۱۳رومادیه پس از ورود گروهی از اسرای ۷ سال اسارت بسیار متحد و منسجم شده بودند. فعالیتهای ممنوعهٔ فرهنگی از قبیل: اجرای نمایش با مضامین سیاسی، مذهبی و طنز، برگزاری و بزرگداشت ایام اللّه دهه مبارکه فجر، اعیاد و مراسمات ملی و مذهبی، خواندن ادعیه، برپایی نماز جماعت، کلاسهای سوادآموزی، زبانهای بیگانه، قرائت، تجوید و ترجمه قرآن کریم، احکام و عقیدتی بطور مؤثر و مستمر در همهٔ آسایشگاه های بند۲ کمپ۱۳ رومادیه که مشهور بود به بند اسرای بسیج و سپاه و بین عراقیا به بند "دجالین" شهرت گرفته بود بصورت مخفیانه و دور از چشم و گوش سربازان عراقی ادامه داشت. همین امر باعث شده بود که وحدت، یکدلی و انسجام بسیار قوی بین اسراء برقرار شود و برای گرفتن حق قانونی مان و سهمیه های لباس، کفش و مواد شوینده و سایر ملزوماتمان هر هفته اعتصاب و تحصن داشته باشیم و حتی اگر سوت داخل باش میکشیدند باز هم تحصن را نمی شکوندیم و هرچه با کابل بجان اسراء می افتادند باز مقاومت میکردیم تا فرمانده اردوگاه حاضر شود و قول اعطای مطالبات مان را بدهد. همچنین سعی در شناسائی افراد خائن، خود فروخته و جاسوسانی داشتیم که عراقیا بین اسراء اجیر و گماشته بودند. پس از شناسائی دقیق هر جاسوس بزرگان اردوگاه با مشورت و هماهنگی همه آسایشگاه ها زمان دقیقی را تعیین و همه اسراء بر سر و رویش میریختند و به قصد کشتن کتکش میزدند که گاهی نیمه جان سربازان عراقی با چوب، میلگرد، کابل، شیلنگ و بیل بجان اسراء می افتادند و فرد جاسوس را از زیر پای اسراء نجات میدادند و لای پتو میگذاشتند و از اردوگاه خارجش میکردند، در نتیجه اگر هم زنده می ماند دیگر به اردوگاه برنمی گشت. شناسائی و کتک کاری جاسوسان باعث شده بود که افراد خائن حاشیه امنی نداشته باشند و حساب کار دستشان بیاید و از عراقیا فاصله بگیرند و جرأت جاسوسی نداشته باشند. لذا عراقیا تقریبا"همهٔ جاسوسان خود را در بند۲ از دست داده بودند و اسراء نبض اردوگاه و ابتکار عمل را در بند ۲ که حدود ۶۵۰ نفری بودیم بدست گرفته بودند. مبارزه با دشمن در جبههٔ دیگری بنام اسارتگاه ادامه داشت و عراقیا از وضع موجود نگران و بسیار آشفته بودند و سعی در فروپاشی اتحاد بین اسرای بند ۲ داشتند. اواسط زمستان سال۱۳۶۷ در یکی از روزهای سرد زمستان حدودای ساعت ۱۱ تعداد ۲ دستگاه اتوبوس پشت دیوار سیم خارداری اردوگاه جلوی دژبانی اول کمپ ۱۳ توقف نمودند و پس ارتباطی کوتاه با دژبانی و فرماندهی کمپ در بیرون از اردوگاه افرادی بعنوان اسیر اما با تیپ و لباسهای متفاوت که تعدادیشون با اونیفورم زرد رنگ اسیری بودند و تعداد دیگرشان با شلوارهای لی و پیراهن های شخصی با مارک و برندهای مشهور وقت که هر کدام حامل کیسه ای انفرادی بوده و پالتوهایی شبیه به پالتوهای نظامی ارتش آلمان در دوران جنگ جهانی به تن داشتن از اتوبوسها خارج و پس از عبور از دالان بین دو دژبانی کمپ وارد اردوگاه شدند. ظاهرشان گویای این بود که نباید اسرای نرمال و وفاداری به وطن باشند، از طرفی برخلاف قانون جابجائی اسراء که بین عراقیا مرسوم شده بود، اسراء را حین خروج از اردوگاه قدیم و ورودشان به اردوگاه جدید همراه با تنبیه و شکنجه شدید جابجا میکردند، ولی آنروز هیچ یک از اسرای جدیدالورود مورد تنبیه و شکنجه قرار نگرفتند و آنها را مستقیما"به بند۲ کمپ۱۳ هدایت کردند و اسرای آسایشگاه یک که نزدیکترین آسایشگاه به اتاق سربازان عراقی بند ۲ و کوتاهترین مسیر را به سرویس های بهداشتی داشت و در همان ابتدای بند واقع شده بود را بین ۷ آسایشگاه دیگر بند ۲ تقسیم کردند و همه اسرای جدید را در آسایشگاه ۱ جای دادند... 🍃خاطرات آزاده سر افراز غلامشاه جمیله ای، به قلم خودشان 🔵 ادامــه دارد... @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا