هدایت شده از عمو_کارتون
با سلام و احترام
قابل توجه هم کاربران محترم
فیلم زلزله 8.5 ریشتری بانکوک در حال انتشار در گروههای مجازی هست این فیلم را باز نکنید . فورا آن را حذف کنید. این یک ویروس باج افزار است. مخصوصاً برای دسترسی به برنامههای بانکی شما در تلفن همراه شما. لطفاً این پیام را به هر یک از گروههای خود فوروارد کنید گول نخورید که حساب بانکی تان را خالی نکنند.
هدایت شده از کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
حضرت امام قدّسالله نفسَه:
«من ناراحتی شما عزیزان دربند را احساس میکنم
شما هم ناراحتی پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند احساس کنید
عزیزان من!
سید و مولای همه ما ، حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به سر بردند
برای اسلام عزیز شما صبر کنید
خداوند فرج را اِنشاءاللّه تعالی نزدیک نماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد فرماید ...
من از دعای خیر فراموشتان نمیکنم
خداوند حافظ شما باشد.
🟢 سالروز ورود شیرمردان غیور و آزادگان سرافراز به میهن اسلامیمان گرامی باد.
هدایت شده از کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستید
بر ایوان طلای نجف
دو بیت فارسی
نوشته شده😍
هدایت شده از کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
🔷 ۲۶ مرداد سالروز آزادی اسرای قهرمان ایران و ذکر خاطره ای از اسرای شهید و حُرِّ ارتش بعث!
🔹یک جیپ عراقی از پشت به سمت ما آمد. آنقدر نزدیک بود که فرصتی برای تصمیمگیری باقی نگذاشت! بچهها سریع به سمت آن شلیک کردند. بعد از لحظاتی به سمت خودرو عراقی حرکت کردیم. یک افسر عالیرتبه و راننده او کشته شده بودند. فقط بیسیمچی آنها مجروح روی زمین افتاده بود. گلوله به پایش خورده بود و مرتب آه و ناله میکرد.
🔹یکی از بچهها با اسلحهاش به سمت او رفت. جوان عراقی مرتب میگفت: الامان الامان. شهید ابراهیم هادی ناخودآگاه داد زد: میخوای چیکار کنی؟! گفت: هیچی، میخوام راحتش کنم. ابراهیم جواب داد: رفیق، تا وقتی تیراندازی میکردیم او دشمن ما بود، اما حالا که اومدیم بالای سرش، اون اسیر ماست!
🔹بعد هم به سمت بیسیمچی عراقی آمد و او را از روی زمین برداشت و روی کولش گذاشت و حرکت کرد. همه با تعجب به رفتار ابراهیم نگاه میکردیم! یکی گفت: آقا ابرام، معلومه چیکار میکنی!؟ از اینجا تا مواضع خودی ۱۳ کیلومتر باید توی کوه راه بریم! ابراهیم هم برگشت و گفت: این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته!
🔹در پایین کوه کمی استراحت کردیم و زخم پای مجروح عراقی را بستیم بعد دوباره به راهمون ادامه دادیم. پس از هفت ساعت کوهپیمایی به خط مقدم نبرد رسیدیم. در راه ابراهیم با اسیر عراقی حرف میزد. او هم مرتب از ابراهیم تشکر میکرد. موقع اذان صبح در یک محل امن نماز جماعت را خواندیم. اسیر عراقی هم با ما نمازش را به جماعت خواند و آنجا بود که فهمیدم او هم شیعه است!
🔹بعد از نماز،کمی غذا خوردیم. هرچه که داشتیم بین همه حتی اسیر عراقی به طور مساوی تقسیم کردیم. اسیر عراقی که توقع این برخورد خوب را نداشت، خودش را معرفی کرد و گفت: من ابوجعفر، شیعه و ساکن کربلا هستم و اصلاً فکر نمیکردم که شما اینگونه باشید!
🔹هنوز هوا روشن نشده بود که به غار«بانسیران» در همان نزدیکی رفتیم و استراحت کردیم. رضا گودینی برای آوردن کمک به سمت نیروها رفت. ساعتی بعد رضا با وسیله و نیروی کمکی برگشت و بچهها را صدا کرد. پرسیدم: رضا چه خبر!؟ گفت: وقتی به سمت غار بر میگشتم یکدفعه جا خوردم! جلوی غار یک نفر مسلح نشسته بود! اول فکر کردم یکی از شماست. ولی وقتی جلو آمدم با تعجب دیدم ابوجعفر، همان اسیر عراقی در حالی که اسلحه در دست دارد مشغول نگهبانی است!
🔹به محض اینکه او را دیدم رنگم پرید. اما ابوجعفر سلام کرد و اسلحه را به من داد. بعد به عربی گفت: رفقای شما خواب بودند. من متوجه یک گشتی عراقی شدم که از این جا رد میشد. برای همین آمدم مواظب باشم که اگر نزدیک شدند آنها را بزنم! با بچهها به مقر رفتیم. ابراهیم به خاطر فشاری که در مسیر به او وارد شده بود راهی بیمارستان شد. چند روز بعد ابراهیم برگشت. همه بچهها از دیدنش خوشحال شدند.
🔹ابراهیم را صدا زدم و گفتم: بچههای سپاه غرب آمدهاند از شما تشکر کنند!
با تعجب گفت: چطور مگه، چی شده؟! گفتم: تو بیا متوجه میشی! با ابراهیم رفتیم مقر سپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت کرد: ابوجعفر، اسیر عراقی که شما با خودتان آوردید، بیسیمچی قرارگاه لشکر چهارم عراق بوده! اطلاعاتی که او به ما از آرایش نیروها، مقر تیپها و راههای نفوذ داده بسیار بسیار ارزشمنده، تمام اطلاعاتش صحیح و درسته! از روز اول جنگ هم در این منطقه بوده و حتی تمام راههای عبور عراقیها، تمامی رمزهای بیسیم آنها را به ما اطلاع داده! برای همین اومدیم تا از کار مهم شما تشکر کنیم.
🔹ابراهیم لبخندی زد و گفت: ای بابا ما چی کارهایم، این کار خدا بود. فردای آن روز ابوجعفر را به اردوگاه اسیران فرستادند. ابراهیم هرچه تلاش کرد که ابوجعفر پیش ما بماند نشد. ابوجعفر گفته بود: خواهش میکنم من را اینجا نگه دارید. میخواهم با عراقیها بجنگم! اما موافقت نشده بود.
🔹مدتی بعد شنیدم جمعی از اسرای عراقی به نام گروه تَوّابین به جبهه آمدهاند و همراه رزمندگان تیپ بدر با بعثی ها میجنگند. عصر بود، یکی از بچههای قدیمی گروه به دیدن من آمد و با خوشحالی گفت: خبر جالبی برایت دارم! ابوجعفر همان اسیر عراقی در مقر تیپ بدر مشغول فعالیت است! بعد از عملیات به همراه رفقا به محل تیپ بدر رفتیم. گفتیم: هر طور شده ابوجعفر را پیدا میکنیم و به جمع بچههای گروه خودمان ملحق میکنیم.
🔹قبل از ورود به ساختمان تیپ، با صحنهای برخورد کردیم که باورکردنی نبود! تصاویر شهدای تیپ بر روی دیوار نصب شده بود و تصویر ابوجعفر هم در میان شهدای آخرین عملیات تیپ بدر مشاهده میشد! سرم داغ شد! حالت عجیبی داشتم! مات و مبهوت به چهره اش نگاه کردم! تمام خاطرات آن شب در ذهنم مرور میشد. حمله به دشمن، فداکاری ابراهیم، بیسیمچی عراقی، اردوگاه اسراء و تیپ بدر و بعد هم شهادت، خوشا به حالش!
🔸منبع: کتاب «سلام بر ابراهیم، صفحه ۱۱۲»
هدایت شده از مسجد میثم
🔻توئیت زیبای یک کاربر عرب:
ایران روسیه را از دست غرب
بوسنی را از صربها
عراق را از داعش
لبنان را از دست صهیونیست
سوریه را از جنگ جهانی
ونزوئلا را ازمحاصره آمریکا
يمن را از دست عربستان و غرب
قطر را از دست عربستان
و اردوغان را از کودتا نجات داد.
غزه را هم از دست صهیونیستها نجات خواهند داد
# اندکی صبر سحر نزدیک است
هدایت شده از کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
#سلام_امام_زمانم❣
💚صبح دیگررسیده از راه و
✨در فراق تو بر لبم آه است...
💚ندبه ی چشم های بارانی
✨ذکر «أین بقیة الله» است
💚بی تو دل های ما چه سرگردان
✨بی تو احوالمان پریشان است
💚«العجل یابن فاطمه» دیگر
✨جان به لب های ندبه خوانان است...
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲
◻خواص تخم بلدرچین نسبت به تخم مرغ
◽ پنج برابر فسفر
◽ ۷ برابر آهن
◽۶ برابر ویتامین ب ۱۲
◽۱۵ برابر ویتامین ب۲
◽ تخم بلدرچین منبع غنی اسید چرب امگا ۳ است که برای تقویت هوش و حافظه بسیار مفید می باشد کلسترول تخم بلدرچین نسبت به تخم مرغ بسیار کمتر است.
🔸معافیت ۳۵ سالههای دارای ۲ فرزند از دوشنبه
اطلاعیه سازمان وظیفه عمومی فراجا:
🔹مشمولان غیرغایب بالای ۳۵ سال سن و دارای دو فرزند از تاریخ اول شهریورماه امسال میتوانند برای معافیت سربازی از طریق دفاتر پلیس+۱۰ اقدام کنند.
هدایت شده از کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
18.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون تعارف
با
علیرضا دبیر
هدایت شده از کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلایه بهشت به خداوند ، از بی محلی گروهی از بهشتیان به بهشت !!!!!
گروهی را ، کشان کشان به جهنم می برند .
(قرآن کریم _ سوره زمر _ آیه ۷۱)
🌳 گروهی را ، کشان کشان به بهشت می برند !!!
( قرآن کریم _ سوره زمر _ آیه ۷۳)
بسیار شنیدنی به بیان استاد عالی
----------------------------------------
دل های همه خداپرستان
کانون محبت حسین است
هدایت شده از کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 روزی که امام خندید.
| فیلم شور حاج بخشی پیر دلاور در جبهه ها،
گردان عمار قبل از عملیات والفجر ۸ آزادی شهر فاو|
🔹 پسر حاجی بخشی تعریف میکرد،
توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند، من هم همراه پدرم بودم.
◇ توی حسینیه جماران مملو از جمعیت بود،
امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای رزمنده ها تکون میداد.
◇ امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه حاجی بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن.
◇ ماشاالله ...حزب الله
◇ بسیجیها ...حزب الله
◇ سپاهیا ...حزب الله
◇ ارتشی ها ...حزب الله
◇ و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد.
◇ حاجی گفت: کجا میرید ... همه گفتند:#کربلا
◇ حاجی گفت: با کی میرید ... همه گفتند:#روح_الله
◇ حاجی گفت: مارم ببرید
◇ همه یکصدا گفتند ... جا نداریم..😂
◇ اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن
و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش میکشید.
گفت آقاجان: ببین این جوونها من پیرمرد رو اذیت میکنند.
🔹 در این روزهای باقی مانده اربعین یاد همهی راهیان کربلا...یاد مرحوم حاجی بخشی گرامی باد.