🔴 کـودکـان را دوست دارم
عن النبی صلي الله عليه و آله : اُحِبُّ الصِّبْيانَ لِخَمْسٍ : اَلاَْوَّلُ : اَنـَّهُمْ هُمُ الْبَكّاؤونَ ، وَالثّانى : يَتَمَرَّغونَبِالتُّرابِ وَ الثّالِثُ : يَخْتَصِمونَ مِنْ غَيْرِ حِقْدٍ وَ الرّابِـعُ : لا يَدَّخِرونَ لِغَدٍ شَيئا وَ الْخامِسُ :يُعَمِّرونَ ثُمَّ يُخَرِّبونَ ؛
كودكان را به خاطر
پنج خصلت
دوست مى دارم :
اول:
بسيار مى گِريند
دوم:
باخاك بازى مى كنند
سوم:
دعوا كردن آنان همراه با كينه نيست
چهارم:
چيزى براى فردا ذخيره نمى كنند
پنجم:
مى سازند و سپس خراب مى كنند
📚 مواعظ العدديّه ، ص 259
@Mim_H_Mim_D
v6 مصیبت نامه حضرت رقیه .pdf
حجم:
2.86M
✍ ۱۰۰ گزارش
از مقاتل مختلف
در باب مصائب خانم رقیه
صلوات الله و سلامه علیها
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻
السلام عليك يا رقية بنت الحسين 🌼
@Mim_H_Mim_D
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا أبـانا یا صاحب الزمان
پـدر ! صبحت بخیر ☘
#عهدا_و_عقدا_و_بیعة
@Mim_H_Mim_D
احسان بختيارىAleyasin 011.mp3
زمان:
حجم:
18.16M
♻️ سلام علىٰ آل يس
🎧 #شرح_زیارت_آل_یاسين
🔺 جلسه ١١
🔰 شرح: السلام عليك يا داعى الله
هدایت شده از ميم حا ميم دال
🏴 جاری شدن خون حضرت رقیه سلام الله علیها در مصیبت سیدالشهداء علیه السلام ...
فجاؤا برأس الحسين في طبق مغطى بمنديل و وضعوه بين يدي الرقية فقالت رقية: ما هذا، أنا لم اطلب طعاما إني أريد أبي قالوا لها: رأس أبيك فانکبت علیه تقبله و تبکی و تضرب علی رأسها و وجهها حتی امتلأ فمها بالدم.و هي تقول: يا أباه، من ذا الذي خضبك بدمائك يا أبتاه من ذا الذي قطع وريدك ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا ليتني وسدت الثرى ولا أرى شيبك مخضبا بالدماء ثم إنها وضعت فمها على فمه وبكت بكا شديدا حتى غشي عليها فلما حركوها فإذا بها قد فارقت روحها الدنيا.
سر مطهّر حسین سلام الله علیه
را آورده و در حضور
رقیه سلام الله علیها نهادند
پردهاى بر روى سر انداخته بودند
پرده را که برداشتند
آن معصومه پرسيد
اين سر كيست؟
من غذا نخواستم
من بابایم را می خواهم
گفتند اين سر بابایت است
رقیه خود را برآن سر انداخت
شروع كرد صورت پدر را بوسيدن
و بر سر و سينه زدن
آنقدر با دستهاى كوچك خود
به دهانش زد كه مملوّ از خون شد
بابایش را خطاب کرد:
پــدر! چه کسی تو را
با خون خضاب كرده است
بـابـا!
رگهاى گلويت را چه کسی بريده است
پدر جان!
كاش كور بودم
اى كاش در زير گل فرو مى رفتم
و محاسن تو را غرق خون نمى ديدم
پس لب بر لب پدر نهاد
و زمانی طولانی از سخن افتاده
و گريه می کرد
تا آنکه بیهوش شد
همين كه او را حركت دادند
ديدند که روحش از بدن مفارقت کرده
و از دنیا رفته است.
📚 ریاض القدس 2 /323.
#مقتل