eitaa logo
م بیگ زاده
107 دنبال‌کننده
6 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اندکی بیشتر از پیش "رهایم کردی" اندکی بیشتر از پیش "گرفتار شدم..." @mimbeygzade
به کسی ربط ندارد... به خودم مربوط است! اینکه من بیشتر از خویش، "تو را " می خواهم... @mimbeygzade
ای آنکه میگفتی:"نباشم بی قراری" دیگر مرا باور ندارم دوست داری شاید خدا می خواست که سهمم تو باشی با رفتنت تقدیرمان شد دستکاری! @mimbeygzade
تا تو باشی در کنارِ من خیالم راحت است... زندگی دور از تو مثل زندگی در غربت است طرح زوج و فرد چشمانت عذابمـ میدهد جمعه ها اما ترافیک نگاهت خلوت است! از چکاب آخرم خیلی تعجب میکنم! جای خون در عمق رگهایم دو سی سی غیرت است... بازهم بی آزمایش پاسخم معلوم شد، دوستت دارم...جواب اعتیادم مثبت است! می گشایم سفره ی دل تا نمک گیرت کنم! بی تفاوت میروی،این کار کفر نعمت است قول دادی قسمت بعدی گرفتارم شوی ای دریغا فیلم عشقت باز هم یک قسمت است... می شمارم بعد تو هر شب زمان رفته را یازده ماه و سی و یک روز و هفده ساعت است! @mimbeygzade
این غم برای یک جهان کافیست،طفلی از قصه ی " پرواز " حرفی گفته باشد! با حسرت یک بادبادک خفته باشد... @mimbeygzade
روزی بهم میزد خدا آب و گِلش را؛ می ساخت از روی تو، ماه کاملش را! هر کس تو را از دور می بیند ،در این شهر گم می کند آنروز، راه منزلش را... حتی برای غرق ماندن در نگاهت دریا به دریا می زند،هر شب دلش را ! بی تو برای باغ ما فرقی ندارد طوفان زده یا باد برده، حاصلش را... گفتم به شب راحت بخوابد بعد از این... چون حل می کند چشم سیاهت ،مشکلش را باید همیشه... تا ابد... باشی کنارم؛ مانند دریایی که دارد ، ساحلش را ! @mimbeygzade
خوشبو ترین بودیم،روزی خوارمان کردند روز دگر با خار و خس،غمخوارمان کردند! افکار بالغ را به زور از شاخه ها چیدند شرمنده ایم از ریشه ها... بی بارمان کردند با هر چه باب میلشان میشد، به غیر از یار با(گریه...دلتنگی...جدایی) یارمان کردند! ما قطره ها معنای باران را نمیفهمیم! ما را به این بیگانگی وادارمان کردند... دوران نسل سوخته،دوران تلخی بود دیدندُ از تاریخشان انکارمان کردند! گفتند باران مصیبت،کار ماها نیست با یک دروغ، از آسمان بیزارمان کردند... ما موج های پر خروش دردها بودیم در برکه هایی بی صدا ،بیکارمان کردند...! @mimbeygzade
دیدی که میم مرگ را این بار دیدم!! در گفت و گوی آخرین دیدار دیدم... مانند خود،در خویش زندانی شدن را؛ آجر به آجر در تنِ دیوار دیدم! بی تو نمی دانم چه آمد بر سرِ من... از خود فقط، تصویری از آوار دیدم! بین تو با این روزگارِ بی تفاوت منکه شباهت دیدمُ بسیار دیدم... ای مهربان، لب تر بکن ، دیگر بمیرم من زندگی را بعد تو،ناچار دیدم! من بی تو یعنی درد... یعنی زخم ... یعنی... من از "منِ بی تو" فقط آزار دیدم...! @mimbeygzade
اهل رفتن نیستم من،مثل شهری ایستاده باید از من میگذشتی عاقبت،مانند جاده بعد تو محکوم مرگم،بارها باید بمیرم گاه در آغوش گریه،گاه با یک بغض ساده منتظر هستم بیایی،باز "معشوقم" بمانی تا شوی با "عاشقِ" خود بازهم همخانواده حالت آشفته ام را لااقل امشب بفهم از زیر باران...چتربسته...کوچه ها... پای پیاده عذر خواهم با خیالت شعر گفتم،گریه کردم عذر میخواهم که از تو کرده ام سوءستفاده بس بکن،کافیست لطفأ...درد را آموختم من رفتنت معنای غم را کاملأ توضیح داده بعدها عشقت برایت شعر تلخی میفرستد انتهایش مینویسد...شعر:مینا بیگ زاده .... @mimbeygzade
حالا که از من در دلت نامی نمانده، جز خودکشی انگار اقدامی نمانده! . آقای قاضی بارها دوری مرا کُشت ترسی برام از هیچ اعدامی نمانده! . دیگر ندارم بعد تو هیچ انتخابی، زهری به غیر از عشق در جامی نمانده! . یا قرص ماهت میکُند دیوانه ام... یا در قرص ها اعصاب آرامی نمانده! . دیگر مرا از آخَرِ طوفان نترسان در جنگلی خشکیده فرجامی نمانده! . . هی گفته بودم"بی تو می میرم"، یقیناً... درباره ی مرگ من ابهامی نمانده! . . . @mimbeygzade
حس می کنم پایان این افسانه مبهم نیست رفتی ولی برگشتنت دست خدا هم نیست! چندیست از احساس های پوچ می ترسم می پوسد آن گلبرگ که از ریشه محکم نیست باید بمیرم تا دوباره عاشقم باشی... تاوان احیا کردن این عاشقی کم نیست! تا دست رویم می کِشی من درد میگیرم رو هیچ مجروحی نوازش جای مرهم نیست از لحظه ای که عکس هایت داده تسکینم دیگر مسیر هیچ داروخانه یادم نیست... گفتند یک شب جایتان تغییر خواهد کرد اما هنوز اینجا بهشت،آنجا جهنم نیست... @mimbeygzade
زخم هایم را موثر نیست درمان های شهر تازگی ها درد دارد،درد انسان های شهر خوب دقت کن که شاید قبل از اینها مُرده ام بارها بعد از جدایی،زیر باران های شهر من که در فال تو ام؛اما...نمیدانم چرا؟ اشتیاقی نیست دیگر توی فنجان های شهر دوست میدارم تو و این جُرم را حتی اگر باز اعدامم کنی نزدیک میدان های شهر بعد تو دیگر برایم هیچ دلگرمی نداشت کافه های خاطراتت در زمستان های شهر آن قَدَر گشتم تو را در شهر که این روزها میشود همنام ما اسم خیابان های شهر سخت بی معنیست آزادی که نام تو هنوز مانده در دیوارهای کل زندان های شهر @mimbeygzade
پس از هر گریه میخندم،غمم جا مانده در شادی اگر این است دل بستن،ندارد هیچ ایرادی! بگو از آن نگاهی که... از آن لبخند خوبی که... از آن روزی که بعد از آن،به یاد من نیفتادی! زمانی که دو دستم را رها کردی،نفهمیدی صداقت را،وفا را ،عشق را از دست می دادی! تمام شهر میداند،که از مردن نمیترسم از آن لحظه که حکمش را برای من فرستادی! بیا یکبار در عمرت،هر آن طوری که می خواهی مجازاتم بکن،حتی اسیرم کن در آزادی...! خیابانِ رسیدن را ،نشانت میدهم روزی ولی ای عشق می دانم،تو بی مقصدتر از بادی! @mimbeygzade
کاش دنیای دروغی در جهان ما نبود! فصلِ رفتن در شروع داستان ما نبود... تازگی ها ،ما به جای نان ،غمِ نان میخوریم مادرم می گوید؛ این غم در زمانِ ما نبود! گفت: علت چیست که پیکارها را باختیم؟ گفتمش چون هیچ تیری در کمانِ ما نبود! حاضریم از اشرف مخلوق بودن بگذریم طاقتِ این حجم غصّه در توانِ ما نبود! یک نفر ،وقت دعا لطفا بگوید "ای خدا، زندگی در این جهنم آرمان ما نبود..." درد سختی های دوران را تحمل کرده ایم؛ این تصور هیچ وقتی در گمان ما نبود عشق را اینبار دیگر، غیر قانونی ندان! غیر دلتنگی ، گناهی در میان ما نبود... زندگی سهمی برای هر کسی بخشیدُ، رفت آنچه از شادی پرش کرد استکان ما نبود... @mimbeygzade
حالم از دوری تو ،در حال حاضر خوب نیست! خوبم اما ظاهرا این حفظِ ظاهر خوب نیست... برکه بودم،رود بودی ... ما ندانستیم که ارتباط یک غریبه با مسافر،خوب نیست! دکترت بی پرده گفت از یار غمگین دور باش، زندگی دیگر برایت پیشِ شاعر خوب نیست... زخم هایم یک به یک درمان شدند افسوس که حالِ زخمی که نشسته توی خاطر خوب نیست! فاش میگویم که چشمت را پرستیدم ... ولی اعتراف یک مسلمان پیش کافر ، خوب نیست بعد تو این کوچه دیگر،کوچه ی سابق نشد... حال و روز ساکنینش این اواخر خوب نیست! @mimbeygzade
به تو ای عشق می دانی همه نامرد می گویند؟! و گاهی بهترین بیماری یک فرد می گویند... نترس از آتش نفرین این عاشق جماعت که... به داغ سینه های خسته،آه سرد می گویند! تو را از دست دادم،گرچه عاشق های بسیاری به حال آدمِ دلتنگ،دستآورد می گویند! همان هایی که عشقت را به رنگ دیگری دیدند، به قرمز سبز گفتند و به آبی زرد می گویند! چنان علم پزشکی را بهم زد چشمهایت که روان کاوان به چشمانت،علاج درد می گویند! تو دورِ یار می گردی،و من دورِ تو می گردم به تو ،توریستِ جنتلمن، به من ولگرد می گویند! پریشان گشته می فهمد،چرا دارند همواره تمامِ کائنات امشب،به تو "برگرد" می گویند... @mimbeygzade
عصر بیداری که شد، اندیشه ها را خواب برد! سنگ ها در مشت گم شد،شیشه ها را خواب برد... باغمان را شاخه های بی کسی پر کرده است... سبز شد این دردِ کهنه،تیشه ها را خواب برد... گرگ های سالخورده تا به میدان آمدند، قهرمانانِ قدیم بیشه ها را خواب برد... عشقبازی بین این مردم نمی چسبد ،دگر در غمی تاریک،عاشق پیشه ها را خواب برد... خواب می دیدم شبی،شادی جوانه می زند، فصل روئیدن که آمد ،ریشه ها را خواب برد... @mimbeygzade
فرض کن با عشق خود یک روح توی دو تنی می شود او بشکند اما تو هرگز نشکنی؟؟ مثل شمعی که پر پروانه را سوزانده است ظاهراً هستی رفیقم،باطناً یک دشمنی! مردمان شهرمان با غم اذیت می شوند بی صدا باید بسوزم تا نسوزد خرمنی چیستم من؟ که مرا از خلق پنهان میکنی کیست این عاشق برایت؟ " قصه ای ناگفتنی؟" در کجای این جهان باید تو را پیدا کنم؟ در جهانم نیستی ... با اینکه دنیای منی! @mimbeygzade
تازگی ها کشف کردم دلخوشی پیچیده نیست... دلخوشی یعنی: " نشستن در کنارت گاه گاه" @mimbeygzade
یا قسمت من از تو سفر می گردد! یا سهم من از تو، مختصر می گردد! احساس مرا کشتی و رفتی...اما مجرم به محل جرم بر می گردد...! @mimbeygzade
ای خاطرات گرم در شبهای برفی در بین ما دیگر نمانده هیچ حرفی گاهی شبیه ابتدای...چیز...بودم افتاد یادم من همان پاییز بودم مشکوک به ویروس اچ آی ویست دنیام جز عاشقی آلوده ی کس نیست دنیام وقتی که شد از عاشقی سوءستفاده خیلی تأسف خورد مینا بیگ زاده آری تأسف میخورم جای شماها نفرین دنیایم به دنیای شماها با اینکه بودم از خودم خیلی مراقب اصلا بماند...داستانش نیست جالب هرشب دوتا قرص و سکوت و بالشی خیس دیگر نمیگویم...نگو:لطفا نگو هیس آرامشم با قرص شد تنها دو ساعت لعنت به این آرامش و این استراحت گفتند پاسخ میدهد آغوش خالی بگذار آرامت کند عشقی خیالی بسیار میترسم من از این راه حل ها وقتی که آرامش بگیرم در بغل ها همدرد هستم با تمام شعرهایم وابستگی داریم ما مثل دو آدم مغز استخوان دردهایم درد دارد تصمیم هایی بی بروبرگرد دارد یک عده میگفتند من بی جنبه هستم چون جمعه ها دلواپس یکشنبه هستم خیلی دعایم با قنوتم فرق دارد لحن سکوتم با سکوتم فرق دارد بی جنبه ام گاهی خودم هم فرض کردم منکه دلیلش را براتان عرض کردم میترسم از آنچه شده نامش حقیقت اما حقیقت نیست کل واقعیت معلوم بود آخر دلم محکوم میشد از ابتدایش آخرش معلوم میشد بدحال هستم که شدم امروز خوشحال اصلا نمیفهمم چه میگویم....بهرحال!!!!! @mimbeygzade
مرز میانِ خنده و آهم تو هستی... درد آشنای گاه و بیگاهم تو هستی... مرز میان باور و تردید من باش شکی ندارم، "آنچه می خواهم" تو هستی! @mimbeygzade
من به تقسیم تو هرچند که راضی شده ام! عاشق سخت ترین "بحث ریاضی" شده ام! می روم، مسئله ی سخت دگر حل بشود می روم، عشق جدیدت زن اول بشود... @mimbeygzade
خواب دیدم،بعد از آن،زخمی که خوردم از خودی دست خودم را می بُرد،اینبار "چاقوی خودم"... @mimbeygzade
در باغ گیلاس مانند سیبم؛ خیلی غریبم...! @mimbeygzade