[ طهران که بارانیست یعنی دوستت دارم ]

اسنپی که تو این بارون چاووشی و شجریان پلی کنه >>>>

سردرد نیست که، عامل مرگِ منه اینقدر درد داره .

سحر ِچه خیزی واقعا .

بارونی و مهی و سرد >>

[ دل ِما بود ولی تنگ شما است چرا ...؟]

یه حرفی بزن.. با این علی که بعد از تو دیگر سَلامش هم نمی‌دهند؛ تنها همدمش چاٰه است؛ خواب به چشمانش نمی‌آید؛ و چون شمعی آب می‌شود؛ یه حرفی بزن ...

«أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ …» دیگر از شدت غم، شبها خواب به چشمانم نمی‌آید .. - امیرالمؤمنین در فراق فاطمه‌اش

ای کاش بلد بودم چیزی بنویسم برای این روزا .. البته نوشتم ، چندتا هم نوشتم ؛ اما نشر نمیدم .. به این نتیجه رسیدم این چند وقت روضه نمیخواد، کلمه نمیخواد برو تسببحت و از لا سجاده‌ات بردار بشین یه گوشه‌ی اتاق بگو "السلام علیک یاامیرالمومنین"، بذار غربتش بچکه تو دلت، تازه برات روضه مجسم میشه‌. همین کافیه.