یه جوری وضعیتم و حالم و کارایی که باید بکنم و کارایی که باید میکردم و نکردم، بهم پیچ خوردن که حتی از یکم دور نگاه کردنش میتونه بهم حس حالت تهوع بده
Mind Palace.!
نه درست درسمو میخونم نه درست بیخیالش میشم پاشم برم خوش باشم دارم گند میزنم تو دوتاش
نه درست بیخیال همه چی میشم نه درست اهمیت میدم
گند میزنم تو دوتاش
یه وقتاییم میذارم احساسات و عقلم وایسن باهم دعوا کنن
بحث کنن
بجنگن
هر کاری دلشون میخواد بکنن
و خودم چند قدم اون طرف تر وایمیسم و فقط نگاشون میکنم.
کدوم احمقی صبح روزی که فقط شایسته ی زیر پتو بودنه پا میشه بره امتحان بده؟ افرین. من
Mind Palace.!
باشه ولی عاشق شدن یه XXTX از آنچه فکر میکنید نادر تر و زیبا تر است.
البته مشکل اینجا بود که همین امروز این پدیده نادر اتفاق افتاد و از شانس بدِ اون ادم من کنارش بودم و همزمان که اون داشت خودشو میکشت من داشتم میخندیدم.
کم کم دارم به این نتیجه میرسم تظاهر به قوی بودن خیلی بدتر از ضعیف بودن میتونه باشه!
Mind Palace.!
-
پ.ن: نمیگم اهنگش دپه ولی اگه علاقه ای به زیاد تر شدن افکارتون ندارین گوشش نکنین.