eitaa logo
میراث زخم خورده
3.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1 فایل
✅#میراث_زخم_خورده در این صفحه نظاره گر واقعیت زن در اندیشه و عمل خاندان پهلوی هستیم! با ما همراه باشید. ادمین کانال: @naserkhaki1 تبلیغات @zbabaee99
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز است سالروز کشف حجاب اجباری که پس از او، به شکلی دیگر با انواع محدودیت های دولتی، تحصیلی و خدماتی برای زنان محجبه در دوره ادامه پیدا کرد. تصویر بالا در هفدهم دی ماه ۵۶ در اعتراض به تشکیلات حکومت پهلوی و آزادی زنان دربند است، راهپیمایی که سرآغازی برای مبارزات مردم به خصوص در شهر مشهد شد. __________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
هدایت شده از 🇮🇷 جواهرانه 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴آنچه باید درباره برنامه دشمن از زمان رضاخان تا الان برای کشف حجاب بدانیم...👌 ♦️حتما تا آخر ببینید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📣 کانال جواهرانه، زیر نظر دانشگاه تخصصی عفاف، پاسخگوی دغدغه های به روز جوانان. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1130102787C66c4502167
چادر گل گلی _ چادر گل گلی م رو می‌خوام. گریه می‌کرد و چادرش را میخواست. پاسبان به بچه‌ی ده ساله هم رحم نکرد. چادر گل گلی برایش دوخته بودم. پاسبان از سرش کشید. با دست شرحه شرحه کرد و تکه ها را به دخترم داد. دخترم تا خود خانه مان توی قوچان یک ریز گریه کرد. 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، راوی: مادر شهید ابوالقاسم نخ فروشان، ص۴۳ _______________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
آخرین طلوع مادربزرگم حال ندار بود و باید پیش حکیم می‌رفت. از کنار باغ نادری گذشت و رفت روی پل تا به آن طرف جوی آب برود؛ اما پاسبان کمین ایستاده بود. مادربزرگم تا پاسبان را دید، رنگ از صورتش پرید. پا به پا کرد تا راه رفته را برگردد؛ ولی پاسبان چادرش را برداشت. مادربزرگم مجبور شد برگردد. تا نصفه‌های شب گریه کرد. آن روز آخرین روز زندگی مادربزرگم بود و خورشید روز بعد را ندید. 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، راوی: فاطمه عطار گل مکانی، مادر شهید حسین نیلیانی، ص۱۰۱ ___________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
چادر کشی در طویله ننه محمد داشت کنار رودخانه ی روستا* ظرف می‌شست. من هم داشتم با بچه‌ها بازی می‌کردم. از بین دست بچه‌ها چشمم به پایین رودخانه افتاد. ژاندارم به سمت رودخانه می‌آمد. صدایم را بلند کردم و گفتم: "ننه محمد! بدو امنیه داره میاد!" ننه محمد دست‌هایش را از آب بیرون کشید، گوشه چادرش را گرفت و خودش را انداخت توی طویله. امنیه متوجه شد و پشت ننه محمد وارد طویله شد. با چادر ننه محمد بیرون آمد و آن را جلوی اهالی روستا پاره کرد. وقتی امنیه روستا را ترک کرد، شوهر ننه محمد را صدا کردند تا برایش چادری بیاورد. 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، راوی: سید ابوالحسن مظلوم مقدم، پدر شهید سید محمد نبی مظلوم مقدم، ص۴۲ *روستای سنگ نقره فریمان ________________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
شرم و حیا خواهرم می‌رفت حمام محل. هر زمان نایب توی کوچه سیابون جلوش می‌پیچید، رنگ از رویش می‌پرید. می ترسید نایب، چادر از سرش بکشد و حوله زیر بغلش را ببیند. خواهرم جوان بود و از همه کوچکتر؛ ولی همین ترس و لرزها باعث شد بچه‌هایش را سقط کند و آخر هم از زودتر از همه، از دنیا برود. 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، ربابه ابویی مهریزی متولد ۱۳۲۶، به نقل از بی بی فاطمه حسینی، ص۱۰۴ _____________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
لعنت بر امنیه «پدر... رئیس امنیه ها اومد. چادرها رو بردارید. آی داد و بیداد!» به رئیس امنیه دهسرخ می‌گفتند ممد حسین خان. تا به سر گردنه می‌رسید، شروع می‌کرد به خودش فحش دادن. زن ها تا صدایش را می‌شنیدند پا به فرار می‌گذاشتند. رئیس امنیه یک چرخی در روستا می‌زد تا اگر چادری دید بردارد؛ اما همیشه دست خالی به خانه کدخدا می‌رفت. 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، راوی: علی راعی دهسرخی، ص۱۳۵ _____________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
جوال بباف توی قوچان از خانه بیرون نمی‌رفتیم؛ مگر اینکه کار واجبی پیش می‌آمد. یک روز مجبور شدم و با چادر از خانه رفتم بیرون. پاسبان مرا دید و جلوم را گرفت. با صدای کلفت مردانه‌اش گفت: «چادرت رو در بیار. زود باش.» تا این را شنیدم، صورتم را بیشتر زیر چادر بردم و دستم را بیشتر دور چادرم گره کردم. وقتی دید به حرفش عمل نمی‌کنم، چادرم را از سرم کشید. نگاهم روی چادرم ماند. پاسبان چادر را تکه تکه کرد. اشک می ریختم و نگاه می‌کردم. تکه‌ها را روی دستانم گذاشت و با خنده گفت: «برو باهاش جوال* بباف.» 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، راوی: مادر شهید ابوالقاسم نخ فروشان، ص۴۵ *لباسی که برای حمل بار چهارپایان می‌دوزند. جوال یا خورجین از دو طرف آویزان می‌شود و کار زین را در کنار حمل بار انجام می‌دهد. _____________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
کلاه ملعون کلاه شاپو روی جالباسی صندوق خانه‌مان جا خوش کرده بود. هر روز می دیدمش‌. مادرم تا چشمش به کلاه می افتاد، شروع می‌کرد به نفرین کردن. با بغض و کینه می‌گفت: « این کلاه یادگاری رضاشاه ملعونه. نگهش داشتم تا هر وقت چشمم بهش افتاد، لعنت بفرستم. روستا بهداری می‌خواست، آب درست و درمون می‌خواست، جاده می‌خواست. زن روستایی، کلاه به چه کارش می‌اومد؟! 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، ص۴۶، راوی: حجت‌الاسلام حسین صادقی __________________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
غافلگیری «عقب وایسین! نزدیک نیاین! خودم چادرم رو میدم.» چادر دست بافتم را در آوردم و زیر بغلم جا دادم. اگر چادر به دستشان می‌رسید، وسط کوچه آتش می‌زدند. آژان‌ها خوشحال شدند و منتظر چارقد بودند تا در بیاورم. چادرم را کمی زیر بغلم جابجا کردم. زیرچشمی نگاهشان کردم و پا گذاشتم به فرار. دنبالم دویدند؛ اما توی کوچه پس‌کوچه‌های روستای بلغور گمم کردند. 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، ص۱۳۹، راوی: شهربانو کدخدایی مادر شهید عبدالله کدخدایی __________________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
هدایت شده از میراث زخم خورده
امروز است سالروز کشف حجاب اجباری که پس از او، به شکلی دیگر با انواع محدودیت های دولتی، تحصیلی و خدماتی برای زنان محجبه در دوره ادامه پیدا کرد. تصویر بالا در هفدهم دی ماه ۵۶ در اعتراض به تشکیلات حکومت پهلوی و آزادی زنان دربند است، راهپیمایی که سرآغازی برای مبارزات مردم به خصوص در شهر مشهد شد. __________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
یک خان قلدر، سرسپرده استعمار، با زور و ارعاب، خلاف حکم خالق هستی، خلاف فطرت بشر، خلاف منفعت مادی و معنوی مردم، خلاف باور و اعتقاد مردم کشور، دختران سرزمینم را مجبور کرد خوار و ذلیل در برابر چکمه هایش زانو بزنند.😢 دختران سرزمینم فقط شایسته خضوع در برابر خداوند متعال اند. ، حکم پروردگار عالم برای سعادت دنیا و آخرت بشر عامل تأمین سلامت فردی، آرامش خانوادگی و امنیت اجتماعی. https://virasty.com/neslamlou/1704683779824822882 ______________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5
حتی جلو در هفده ساله بودم و تازه عروس. حیات خانه را جارو کردم و نوبت رسید به جلو خانه. داشتم جارو می‌کردم که آژان آمد و من را با چادر رنگی ام کشان کشان به نظمیه سبزوار برد. کسبه محل وقتی دیدند، سریع به اهل خانه اطلاع دادند. آمدند و آزادم کردند. 📚منبع: به خون کشیده شد خیابان، ص۴۸، راوی: سیمین وهاب‌زاده مرتضوی، به نقل از صدیقه چیتی __________________________________ ◀️ میراث زخم خورده روایتی از چهره واقعی در برخورد با برای ، رسانه باشید.👈[میراث زخم خورده] https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5