eitaa logo
اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان زنجان
677 دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
690 ویدیو
23 فایل
کانال رسمی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان زنجان https://zanjan.mcth.ir لینک کانال: @miraszanjan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
حضور سید سعید صفوی مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان زنجان در جشنواره عشایر و روستا در مصلی تهران @miraszanjan_ir
حضور سید سعید صفوی مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان زنجان در
دانشـگاه تحصـیلات تکمیلی علوم پـایه زنجان مجوز برگزاري آزمون زبان سازمان امور دانشـجویان MSRTرا دریـافت نمـوده است و اولین دوره این آزمون در دانشـگاه در تاریخ جمعه 28مهرماه 1402برگزار خواهـد شـد. لازم به توضـیح است که آزمون MSRTبه صورت ماهـانه طبق برنـامه زمانبنـدي سازمـان امور دانشـجویان )ثبت نام آزمون در سامانه سجاد( برگزار خواهد شد
جلسه اعضای دفتر فنی به ریاست دکتر صفوی مدیر کل در خصوص بررسی مسائل و مشکلات کاشیکاری گنبد امامزاده سید اسماعیل (ع) شناط ابهر @miraszanjan_ir
پیرمردی که در جیب اش گردو داشت روزنامه مردم نو- جعفر محمدی
پیرمردی که در جیب اش گردو داشت روزنامه مردم نو- جعفر محمدی هم پاییز باشد با آن افسون دل انگیزاش، هم عصر جمعه باشد با آن لحظه های دلگیراش. چه می توان کرد؟ چه باید کرد؟ جز این که همراه با خانواده می زنیم به دل جاده و مقصدی که نه خیلی دور است و نه خیلی نزدیک. همیشه دوست داشتم «سهرورد» را از نزدیک ببینم. جشنواره «گردو» بهانه بود. داخل شهر قیدار هر چه چشم چرخاندم تا مگر تابلوی راهنمایی، فلشی، چیزی ببینم، نبود. پناه بردم به گوشی و مسیر را پیدا کردم. انگار مسئولین شهر هم پشت شان به همین برنامه های مسیریاب گرم است و خیال شان راحت. داخل کرسف خواستم از راه آمده مطمئن شوم و از جوانی که کنار خیابان ایستاده بود، سوالی کنم؛ قبل از آن که چیزی بگویم، با بی حوصلگی گفت: مستقیم 12 کیلومتر. وقتی رسیدیم، شهر، همانی بود که تصور می کردم. آرام، زیبا، با درختان کهنسالی که جلوه خاصی به شهر داده بودند. حس غریبی داشت این که آدم جایی ایستاده باشد که زمانی شیخ شهاب الدین سهروردی، آن فیلسوف نابغه جوانمرگ به دنیا آمده است. همه چیز به نظرم زیبا آمد، همه چیز انگار در سایه آن درختان بلند، اصالت تاریخی و سنتی خود را سرسختانه حفظ کرده بود. شاید هم هنوز در دنیای ساخته ذهن خود گرفتار بودم و وصله های بدقواره مدرنیته را در تار و پود شهر نمی دیدم. با این خیالات قدم می زدیم که به محل جشنواره رسیدیم، یک دفعه همه چیز دگرگون شد. یک فضای جمعه بازاری که به هر چیزی شباهت داشت، جز یک جشنواره فرهنگی و گردشگری. تقریبا فضایی به اندازه یک هکتار از یک باغ بسیار بزرگ و زیبا، با بنر و داربست محصور شده بود و فروشندگان محصولات کشاورزی که اغلب گردو و بادام بود، بساط خود را در غرفه ها و بعضا وسط محوطه پهن کرده بودند. غلغله ای برپا بود که آن سرش ناپیدا. مشتری ها با فروشنده ها چانه می زدند و گاه بحث و مشاجره می کردند. تعدادی از جوان های فروشنده هم برای جلب مشتری بیشتر، در گوشه ای مسلح به باندهای پخش موسیقی، چنان سرو صدایی به پا کرده بودند که صدا به صدا نمی رسید. خلاصه آنی نبود که تصور می کردم. دوست داشتم، محیطی آرام را تجربه کنم؛ دوست داشتم کسی باشد تا از داشته های شهر و تاریخ و فرهنگ اش بگوید. دوست داشتم به جز آن مجسمه وسط میدان شهر، اثر جدی تری از سهروردی ببینم؛ یک بنای تاریخی، یک مرکز فرهنگی و یا حتی کسی که دو کلام حرف جدی و حسابی بلد باشد که آدم را به وجد آورد. موسیقی پاپ و فضای کاسبی صرف جشنواره به مذاق ام خوش نیامد؛ لاجرم به بیرون از نمایشگاه پناه بردم. آن باغ زیبای سحرآمیز که طعنه به جنگل های شمال می زد. هیچ کس نبود جز پیرمردی که در دوردست آرام قدم برمی داشت؛ آن قدر آرام که نمی دانستی ایستاده است یا حرکت می کند. به این فکر می‌کردم که چرا تصور و انتظار ما از یک جشنواره موفق، همیشه فضایی شلوغ، درهم ریخته، بی نظم و پرسروصداست؟ پیرمرد نزدیک تر شد. باز به این فکر کردم که چرا ایجاد شور و نشاط در این نوع از برنامه ها را به موسیقی از نوع پاپ گره می زنیم؟ پیرمرد به قدری نزدیک شده بود که می شد چهره اش را دید. دوباره به این فکر کردم که چرا در این جشنواره جز یکی دو غرفه نصفه و نیمه، هیچ اثری از فرهنگ و تاریخ شهر نبود؟ همین طور فکر می کردم و آن پیرمرد هم همین طور آرام آرام نزدیک‌تر می شد. دیگر داشتم از دست افکار و اوهام خودم هم کلافه می شدم که پیرمرد رسید. با چوب بلندی در دست که مخصوص تکاندن درختان گردوست. نگاه آرام و دلنشینی داشت. رد تاریخ را می شد در صورت اش دید، درست مثل درختان پرابهت سهرورد. کسی چه می داند؟ شاید نسبتی دور و دراز با «سهروردی» داشته باشد. گفتم: اهل اینجایی؟ جوری لبخند زد که یعنی بله. گفتم: شما هم غرفه داری؟ باز جوری لبخند زد که یعنی خیر. گفتم: اینجا باغ شماست؟ مزاحم که نیستیم؟ در حالی که لبخند از لبان اش محو نمی شد، از جیب اش دو عدد گردو درآورد. داد به بچه ها و پشت به جریان پرهیاهوی جشنواره، راهش را کشید و رفت.
همکاری نیروی انتظامی برای حفاظت از بناهای تاریخی زنجان مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی زنجان گفت: نیروی انتظامی نقش موثری در پیشبرد اهداف میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی زنجان داشته است. https://zanjan.mcth.ir/news/ID/3087
۲۰ غرفه صنایع‌دستی زنجان در نمایشگاه روستاآباد برپا شد مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان زنجان گفت: ۲۵ غرفه استان زنجان به مناسبت هفته ملی روستا و عشایر در نمایشگاه روستاآباد از تاریخ ۱۲ تا ۱۸ مهرماه به مدت یک هفته در مصلی تهران برپا شده است که ۲۰ غرفه آن مختص محصولات صنایع‌دستی است. https://zanjan.mcth.ir/news/ID/3088/
۱۰ پرونده در کمیته فنی سرمایه‌گذاری گردشگری بررسی شد مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان زنجان از بررسی ۱۰ پرونده در کمیته فنی سرمایه‌گذاری گردشگری خبر داد. https://zanjan.mcth.ir/news/ID/3089/