امیدیعنۍبدانتاهستۍمیتوانۍتغییرکنےودنیا راتغییربدهۍیعنی . . .
بدانخداونددوستتداردواگربهتوزمانداده معنیشایناستکھدراینفرصتمیشودیک کارهایۍکرد :)!
#انرژیمثبت
ᴍɪsᴀɢʜ
#خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
🔻برادر شهید: تقوا و اخلاص در وجودش بود و به مرور تقویت شد و ایشان را به هدف نهاییاش سوق داد. ارتباط خوبی با علما داشت و همین نکته نقش مهمی در پیدا کردن راه شهید داشت. اگر بخواهم در یک جمله کوتاه شهید حمیدرضا فاطمی اطهر را خلاصه کنم باید بگویم شهید اسوه تقوا، جهاد و شهادت برای ما بود. این کاملترین جملهای است که شهید را معرفی میکند. شهید بسیار باتقوا و باایمان بود و برای خانواده و بچههای بسیجی اهواز الگو و نمونه بود. زیارت جامعه کبیره و زیارت عاشورا یش ترک نمیشد. ما را هم سفارش به خواندن این ادعیهها میکرد.
🌷شهید مدافع حرم حمیدرضا فاطمی اطهر🌷
ᴍɪsᴀɢʜ
اقا ما هرچقدم بد باشیم، هرچقدم گناهکار باشیم، دیگه ازون یزیده ملعون که بدتر نیستیم!😒
💥حتی اون یزیدم وقتی رفت پیش امام سجاد برای توبه امام نگفت:
تورو چه به توبه کردن😒
نگفت: برو تو درست بشو نیستی🤨
حتی برا اون ملعون هم امام نسخه پیچید و راهکار داد🙃
حالا دیگه ما که جای خود داریم عزیزه من..😊
✔️ حدیث داریم: جز کافران کسی از درگاهه خدا ناامید نمیشه...
پس #ناامیدیاکیداًممنوووووووع☺️🚫
ᴍɪsᴀɢʜ
(🌱💚)
دختر جوانی با سر برهنه در پیادهرو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیادهرو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفتهام کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم.
پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود . به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین آمدم. آن قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفتوگو با هم شدند. برق آسا به آنها رسیدم. با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینیهایش فوران زد!
پلیس راهنمایی سوت زد. چون نزدیک شهربانی بود، دو پاسبان به سمت ما دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریب دو ساعت همه جا را گشتند؛ اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد، از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود.
حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم
"برشےازکٺابازچیزےترسیدم"
"زندگینامہشهیدقاسمسلیمانے"
#برشےازکتاب
ᴍɪsᴀɢʜ
👱پسر:
عشقم یه عکس خوشگل از خودت واسم بفرست😍
👧دختر:
چشم🙈ولی تو محض احتیاط یه عکس از خواهرت واسم بفرست عشقم😁
شیطان سر پا ایستاده بود.👹
سیگارش را خاموش کرد و کف مرتبی برای دختر زد👏
پسر بدون معطلی عکس اون یکی دوست دخترش رو واسه دختر فرستاد😳
شیطان مبهوت مانده بود از کار این 2 خلقت😯
دختر:وای مرسی عزیزم الان عکسمو واست ایمیل میکنم. و عکس دوست دختر برادرش را فرستاد.😅😅😅
پسرک خوشحال وقتی ایمیلشو باز کرد عکس خواهرشو دید😧😩
شیطان نگاهی به آسمان کرد و گفت:😒
خدایا روزگار بندگانت را ببین😕
میگن با هر دستی بدی با همونم میگیری...☝️ ناموس مردم رو به بازی نگیرین تا ناموس خودتون محفوظ باشه...👌
(قبل از اینکه دنباله فاطمه باشی خودت"علی"باش)☝️
ᴍɪsᴀɢʜ
ڪمنبودهاندڪسانیڪهازایندنیارفتند
ودرنامهاعمــالشانفقـــطاینثبتشدهبودڪه:
«میخـــــواستآدمخــــــوبیباشـــد»
امابرایخــوبشدننهحــرڪتیڪرد
نهســــرعتیداشتنہسبقتی...
#رفیــقعمــــرتوبهآســونیهــدرنده...🌱
#ـۺاٻدٺلنگر📲
ᴍɪsᴀɢʜ
ࢪفیقشھید:
حدوددوماهقبلشھادتشبود،زنگزدگفت:
امشببیابࢪیمقم :)
گفتم:ڪاࢪداࢪمنمیتونم...
اصࢪاࢪڪࢪدڪہحتمابایدامشببࢪیم!
ࢪاهےشدیم...
بعداازشپࢪسیدم:چࢪاگفتےحتماامشببیایمقم؟
گفت:بࢪا؎فࢪاࢪازگناه،شࢪایطےبودڪہنمیخواستم
حضوࢪداشتہباشم...
بابڪدوستنداشتتوجوهها؎آلودهقࢪاࢪبگیࢪه...
•|شھیدبابڪنوࢪ؎ھِࢪیس|•
#خاطࢪھ
ᴍɪsᴀɢʜ
وضعیتجوࢪ؎شدهنمیدونیمبگیم؛
داداشمونجا؎آبجیمونحسابمیشہ!
یاآبجیمونجا؎داداشمون:/
#هذاماذافاذا😐
بہڪجاچنینشتابان؟! :)
#بدون_تعاࢪف
ᴍɪsᴀɢʜ
⚠️ #دروغ را ترک کن سایر گناهان ترک میشود...❗️
فردی چهار گناه بزرگ را خیلی دوست میداشت.
گویا به آن عادت کرده بود؛
روزی توفیق شرفیابی به محضر حبیب و بهترین مخلوق خدا، حضرت محمد(ص)را پیدا نمود.✨🌿
در محضر نورانی رسول خدا(ص)نشست، بعد از مدتی که به صورت نورانی او نگاه کرد و به صحبتهای ایشان گوش داد، به شدت تحت تأثیر نورانیت و معنویت حضرت قرار گرفت، به همین علت رو به حضرت کرد و عرض نمود:
«اى رسول خدا چهار گناه را خیلی دوست دارم 😔
♨️ ارتباط جنسی نامشروع
♨️ شرابخوارى
♨️ دزدى
♨️دروغ
👆هر کدام را که بفرمایید به خاطر شما ترک مىکنم...
🌟حضرت فرمود: «دروغ را رها کن»
مرد رفت و تصمیم به رابطه نامشروع گرفت 🔴 اما با خود گفت: اگر پیامبر از من بپرسد [که زنا کردهاى یا نه؟] اگر انکار کنم، قولى را که به ایشان دادهام شکستهام و اگر هم اقرار کنم، حد مىخورم»
💫تصمیم گرفت دزدى کند، بعد تصمیم گرفت شراب بخورد؛ اما هر بار همین فکر را با خود کرد
لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض کرد:«شما راه را به کلى بر من بستید🌟 من همه این کارها را رها کردم»!
📢 دروغ ریشه خیلی از گناهان دیگر است... ✋🏽🖤
ᴍɪsᴀɢʜ
میخندم و میبخشم، خدانیستم...
ولی زیر سایهاش بزرگ شدم!(◠‿◕)♥️
#پروفایل
#چادرانه
#حجاب
ᴍɪsᴀɢʜ
مُھـماینڪهبِتـونۍ
ازڪوچهبـٰازاریڪۍروبَچـهمَسجـدۍڪنۍ🍂!
نَـهاینڪهبِخـواۍ
بَچـهمَـذهَـبۍرومُتحـوِلڪنۍ:/
#پنپ'مَنـظورازبَچـهمذهَـبۍبَچـهمَـذهَبیـه🚶🏻♂!
#تلـنگرآهـ
ᴍɪsᴀɢʜ
بهتماممشکلاتـےکهگذروندےلبخندبزن،
اگهاونانبودنتوالاناینجـٰانبودی :)😉➕
#انرژیمثبت
ᴍɪsᴀɢʜ
کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس گیر نکرده باشد!
وقتی گرفتار خودمان هستیم، نمیتوانیم کاری انجام بدهیم...
#شهید_علی_چیتسازیان
#شهیدانہ
ᴍɪsᴀɢʜ
(🖇🌸)
تلاش و نتیجه نگرفتن بهتر از دست روی دست گذاشتنھ😌📕
#پروفایلدࢪسے🌱
ᴍɪsᴀɢʜ