🔰گزیده_بیانات_مقام_معظم_رهبری🔰
#هویت_اسلامی
✅احساس هویت اسلامی وقتی در یك ملتی بهوجود آمد، به این آسانیها نمیشود این را از بین برد؛ حالا گیرم یك دولتی سركوب بشود یا بركنار بشود - یا با كودتا، یا با هر عارضهی دیگری - لكن آن روحی كه در مردم بهوجود میآید، آن خودباوری و خودبازیابی هویت اسلامی، این به این آسانیها از بین نخواهد رفت و از بین هم نرفته است. امروز در همان مناطقی و در همان كشورهایی كه بیداری اسلامی بهوجود آمده بود، همچنان مثل دیگ جوشانی در حال غَلَیان است؛ اینجور نیست كه این بیداری از بین رفته باشد. این هم یكی از واقعیتهای دنیا است؛ استقامت اسلامی اوج گرفته. (92/12/15 بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری)
✅ صد سال تلاش شده است برای اینکه زن مسلمان را از هویت خود بیگانه کنند. تمام عوامل اثرگذاری و قدرت به کار رفته است: پول، تبلیغات، اسلحه، فریبندههای گوناگون مادی، استفادهی از غرائز طبیعی جنسی انسان؛ همهی اینها را استخدام کردهاند برای اینکه زن مسلمان را از هویت اسلامی خود دور کنند. امروز اگر شما بانوی نخبهی اسلامی تلاش کنید که این هویت را به زن مسلمان برگردانید، بزرگترین خدمت را به امت اسلامی و به بیداری اسلامی و به عزت و کرامت اسلامی کردید. این اجتماع میتواند گام بلند و مؤثری در این راه باشد. به نشستن دور یکدیگر و چند روز گفتگو کردن اکتفا نکنید و این دیدار را مقدمهی یک حرکت بزرگ و ماندگار قرار بدهید که بر دنیای اسلام اثر بگذارد و میتواند اثر بگذارد. بیداری زنان، احساس شخصیت و هویت در میان بانوان، آگاهی و بصیرت در میان جامعهی زن، تأثیرش بر روی بیداری اسلامی و عزت اسلامی یک تأثیر مضاعف است. (91/4/21 بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بیداری اسلامی»)
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامیـقم
#گزیده_کتاب
📗 خاطرات سفیر
کتاب «خاطرات سفیر» نوشته خانم نیلوفر شادمهری، بیان چالشهایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشته طراحی صنعتی، چندسالی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود. ایشان در این کتاب، حدود 30 خاطره را که بخش اندکی از خاطرات ایشان است به رشته تحریر درآورده است. از این رو برآن شدیم که به صورت سلسله وار خلاصه ای از هر یک خاطره را ارائه دهیم:
️(خاطره شماره 10):
🔰چه کسی مسیح رو به صلیب می کشه؟🔰
شنبه بود؛ همون پنج شنبه خودمون! شال و کلاه کردم و راه افتادم که برم کلیسا. می خواستم برم جایی که بدونم محل دعا کردنه؛ برای دیدن آدمای خداپرست، برای دیدن آدمایی که قحط ان.
رفتم کته دغل شهرمون؛ بزرگ ترین و قدیمی ترین کلیسای شهر، چیزی توی مایه های مسجد جامع در مقایسه با بقیه مساجد. بیرون کلیسا وایستاده بودم که یه نفر اون طرف تر توجهم رو به خودش جلب کرد؛ یه آقای جوون خیلی مرتب که لبخند به لب داشت و همراهش یه چیزی شبیه سبد چرخدار خرید بود، فلزی و طبقه بندی شده، توش هم پر از کتاب و جزوه. به نظرم اومد منتظر کسی یا چیزیه. به هر حال، به من مربوط نبود. سرم رو انداختم پایین و رفتم جلوی در ورودی کلیسا. هر چی منتظر شدم یه نفر بیاد بیرون که ببینم اجازه ورود دارم یا نه، خبری نشد. بالاخره به یه عابر گفتم: «سلام ... ببخشید من اجازه دارم وارد این کلیسا بشم؟ چون مسلمونم و نمی دونم این کارم مسیحیا رو ناراحت می کنه یا نه».
-نه ... نه ... فکر نمی کنم اشکالی داشته باشه. یعنی من خودم هیچ وقت نیومده¬م اینجا. اینه که درست نمی دونم چه خبره. اگه کسی اون تو هست، می خواید سوال کنید.
آروم در کلیسا رو هل دادم به سمت داخل و وارد شدم. از کناره دیواره راه افتادم به سمت جلو. دو طرف جاهایی درست کرده بودن با مجسمه های حضرت مریم (س) و حضرت عیسی (ع) و حواریون. پایین مجسمه¬ها جایی بود برای دعا کردن و روشن کردن شمع. به مجسمه ها نگاه می کردم و با هر کدوم چقدر حرف و حدیث یادم می اومد.
رسیدم به مجسمه حضرت مریم. بزرگ بود. یه زن جوان رنج کشیده با یه لباس بلند تا مچ پا؛ چیزی شبیه مقنعه تا روی شونه ها و پارچه ای چادرمانند که از روی سر تا روی زمین کشیده میشد.
جلوتر رفتم. مجسمه ای از عیسی بود روی صلیبی که هرگز به اون کشیده نشد. هنوز که هنوزه او رو خدا می دونن و به نام اون دو بزرگوار شِرک به خورد مردم می دَن. چقدر اونجا عیسی مظلومه. چقدر مریم تنهاست.
صدایی از پشت سرم گفت: «این مجسمه عیسی است. اون هم مریمه». برگشتم. پشت سرم همون آقای جوونی بود که بیرون کلیسا با یه سبد پر از کتاب وایساده بود. گفتم: «بله. می دونم. می شناسمشون». به نظر می اومد از اینکه من رو توی کلیسا می بینه یه کم ذوق زده ست.
-ملیت شما چیه؟
-من ایرانی¬ام.
-فارسی!
-بله، زبان ما فارسیه.
چند قدم اون ورتر، کتابای توی دستش رو با کتابای توی سبد عوض کرد و دو تا کتاب به زبان فارسی آورد و داد دستم. تبلیغ مسیحیت بود. اون آقا یه مبلغ مسیحی بود؛ البته از نوع جدیدش!
گفت: «بفرمایید ... ما برای خدا کار می کنیم. سعی می کنیم خدا رو به مردم معرفی کنیم. اگه سوالی هم داشتید من در خدمتم».
-چه خوب! تبریک می گم بهتون. این کار خيلی لازمه؛ بخصوص توی فرانسه. هم لازمه هم خیلی سخت. وقتی پیامای ضد مذهب شبانه روز به خورد مردم داده می شه، اینکه شما بخواید خدا رو به مردم یادآوری کنید خیلی خیلی سخت می شه.
-شما امروز برای عکاسی اومده اید اینجا؟
-نه برای دیدن جایی که محل دعا باشه اومده م؛ برای دیدن آدمای خداپرست ... و خب، البته عکس هم می ندازم.
لبخندی زد و سرش رو تکون داد. ادامه دادم: «من جلوی در دنبال یه نفر می گشتم که برای ورود اجازه بگیرم؛ اما هیچ کس توی کلیسا نبود».
-بله متأسفانه زیاد کسی اینجا نمی آد. آخه این جا مدت هاست که دیگه برنامه ای نیست .... یعنی اینجا الان فقط برای بازدیده.
با حالت تأسف ادامه داد: «این روزا دیگه مردم خیلی کم به کلیسا می رن. باید اونا رو با دین آشنا کرد. این همون کاریه که ما انجام می دیم».
- بله، باید افراد رو با دین آشنا کرد.این کار سختیه؛ اما موندنشون توی یه دین سخت تره. می دونید .... وقتی دین نتونه جوابگوی سوالات افراد باشه، وقتی دین تکلیفی برای انجام دادن نداشته باشه، موندگار نیست. بعد، اگه آشنا هم بشن، چند وقت بعدش تغییر نظر می دن. شاید به این دلیله که اکثر مسیحیا دارن لاییک می شن. این ناراحت کننده ست.
- مسیحیت می تونه جوابگوی سوالات باشه. مسیحیت حرفای زیادی داره. شما هم خوبه این حرفا رو بشنوید.
ادامه ... ⤵️
⤴️به یکی از مجسمه های حضرت مریم اشاره کردم و گفتم: «شما دقت کرده¬ید چقدر پوشش مریم شبیه منه؟!» یه نگاهی به مریم انداخت و یه نگاهی به مانتو و مقنعه آبی آسمانی من. بعد گفت: «بله ... می شه این طور گفت!».
-چرا ... زنای مسلمون نزدیک ترن به این پوشش تا زنای مسیحی. به نظر شما چرا زنای مسیحی هیچ حد و مرزی برای پوشش ندارن؟
-نه، نمی شه این طور گفت. این که اینجاست یه پوشش مذهبیه. الان امکانش نیست زنا از این پوشش استفاده کنن. این پوشش مال اون زموناست، نه الان ... نه ... غیرممکنه!
-یعنی توی دین مسیحیت پوشش مذهبی برای زندگی روزمره کاربرد نداره؟
-چرا ... خواهرا توی مدارس مذهبی پوششی مشابه این دارن. اما اونا کارشون اینه. در عوض، بیرون هم کار نمی¬کنن. می بینید؟
-من فکر می کنم دین برای یاد گرفتن «چطور زندگی کردن» اومده. اگه پوشش تعریف شده یه دین برای زندگی عادی نیست، چطور اون دین جوابگوی سایر مسائل زندگی عادی باشه؟ به نظر من این خیلی عالیه که شما می خواید خدا رو به مردم معرفی کنید؛ اما، اگه امروز جایی برای دین توی زندگی مردم وجود داشت، شما مجبور نبودید به من مسلمون خدا رو معرفی کنید! این برای این که توی وضعیت فعلی باز هم هیچ کس بیشتر از یه مسلمون حرف شما رو درک نمی¬کنه و براش ارزش قائل نیست؛ مسلمونی که حداقل روزی پنج بار خدا رو به خودش یادآوری می¬کنه. وجود خدا برای من بدیهی تر از اونیه که به اثبات نیاز داشته باشه.
-به هر حال همه مون نیاز داریم خدا رو به هم معرفی کنیم.
-من کاملا با شما موافقم. اما اینکه چه چیزی رو معرفی کنیم مهم تر از این که فقط معرفی کنیم. من شما رو دعوت می کنم به ایران. هر کدوم از مساجد رو که خواستید انتخاب کنید و موقع نماز برید و مردم خداپرست رو ببینید. ببینید که مردم خداپرست ما چطور هم نماز می خونن هم عادی زندگی می کنن. چطور هم پوشش دینی دارن هم عادی زندگی می کنن. چطور دین برای زندگی تعریف شده و نه سوای زندگی ... توی همون مسجدای به قول شما کوچیک و ساده ... می دونید آقا، کلیساها بزرگ و پرتجمل¬ان و دکوری و مساجد کوچه های ما کوچیک و ساده، اما کاربردی. اون چیزی که دین رو نگه می داره میزان کاربردی بودنشه نه تجملش. درباره دوری مردم اروپا از خدا صحبت کردیم و درباره نیاز همه به خدا؛ درباره اینکه محبت توی زندگی لازمه و درباره این جور جملات که توی همه ادیان پیدا می شه. و بحث جدی موکول شد به دفعه بعد!
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی_قم
روش تدریس نیازمحور.pptx
320.5K
✅ روش تدریس نیامحور
❗️حجم:400 کیلوبایت
🔴17 صفحه
◀️مناسب استادان معارف اسلامی
👈میز معارف
@mizemaaref
علامه عادت نداشت بهطور مستقیم به چشمان شاگردان خود نگاه کند و همیشه چشمهای آبی خود را که بسیار جذاب و براق بود به آسمان- یعنی سقف مسجد یا مَدرس -میدوخت و اگر شاگردی اشکالی و سؤالی مطرح میکرد، لحظه ای با لبخند به او نگاه میکرد و بعد به پاسخ میپرداخت.
⚪️پس از پایان درس هم استاد مدتی برای پاسخگویی در محل درس مینشست و سپس در مسیر برگشت هم طلابی که سؤالات دیگری داشتند، همراه ایشان تا درب منزلشان میرفتند و پرسشها و اشکالات خود را مطرح میکردند.
در واقع علامه طباطبایی در موقع تدریس و قبل و بعد آن، همانند خود طلاب و شاگردانش بود و هیچ وقت دیده نشد که در برابر سؤال کسی- هر چند بیربط باشد- اخم کند یا به اصطلاح وی را «خیط» نماید؛ بلکه همراه با لبخندی ملیح پاسخ مناسب را بیان میکرد.
🔴استاد غلامحسین دینانی یكی از شاگردان علاّمه میگوید: «من كه خودم یكی از شاگردانش بودم، هیچ وقت در هیچ سؤالی خودم را كنترل نمیكردم، چون میدانستم ایشان آنقدر بزرگوار است كه هر چه دلت خواست میتوانی بگویی. در مقابل سؤال رو ترش نمیكرد و به همین جهت ما احساس آزادی میكردیم و هر چه در دل داشتیم میگفتیم. ایشان هم با كمال بردباری با ما همنفسی میكرد و كنار میآمد و جواب میداد.» دکتر دینانی بارها تأکید میکند که آزاداندیشتر از علامه طباطبایی هرگز در عمر خود ندیده است.
❗️منابع:
1. مقاله رمز موفقیت علامه طباطبایی، علی باقی نصرآبادی، پگاه حوزه، اردیبهشت 1382 - ش 7، ص 14.
3. خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سید محمد حسین علامه طباطبایی، ص26.
4. سیدرضا طباطبایی نوه علامه طباطبایی/خبرآنلاین.
5. علاّمه سیدمحمّدحسین طباطبایی، مجموعه مفاخر ایران زمین، جلد 9، مركز آموزش سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران، چ اوّل 1385.
👈تدوین: حجت شعبانی
🆔میز معارف
@mizemaaref
✅ویژگیهای برجسته سبک تدریس علامه طباطبایی(ره)
◀️علاّمه سید محمدحسین طباطبایی(ره) به عنوان مدرس بزرگ معارف اسلامی در عصر حاضر، در مقام تدریس، به تربیت شاگردانی همت گماشت كه هر یك در عالم اسلام برجستهاند. از جمله این ویژگیهای برجسته عبارتند از:
1. کلاس بدون تعطیلی؛
آیتالله مصباح میگوید در طول 12 سالی که من شاگرد علامه طباطبایی بودم حتی یک بار، و در شرایطی مانند برف و باران نیز کلاسشان را تعطیل نکردند.
2. نشستن هم سطح شاگردان؛
شاگردان ایشان نقل میکنند که علامه هرگز در کلاس درس تکیه نمیدادند و هم سطح با شاگردانشان مینشستند.
3. تدریس آرام و آهسته؛
ایشان خیلی آرام و آهسته تدریس مینمود، از پراکندهگویی اجتناب داشت، ولی در عوض کمگوی و گزیدهگوی بود و بحثها را با عباراتی کوتاه، اما متین و محکم و مستدل بیان میکرد. علامه در تدریس شیوهای نرم و ملایم داشت و به هیچ یك از مطالب درسی خود پایان نمیداد مگر اینكه با بحث خود آن را اشباع مینمود.
4. روشن نمودن اصل بحث؛
ایشان در آغاز تدریس، نخست موضوع درس را روشن نموده و ابعادش را تشریح میکرد و بعد به استدلال در خصوص آن موضوع میپرداخت؛ و عقیده داشت بسیاری از خطاها و اشتباهات برخی اساتید این است که موضوع بحث را به درستی روشن نمیکنند. ایشان بدون اینكه ذهن شاگرد را با دستهبندیهای گوناگون متشتت كند، از عبارات موجز و كوتاه بهره میگرفت. وی همچنین از مسائلی که طرح آن ممکن بود تفرقهای ایجاد کند و یا احیانا انحراف فکری پدید آورد، اجتناب مینمود و مباحث حساس را تنها با برخی از خواص در میان میگذاشت.
5. عدم ابا از گفتن «نمیدانم»؛
علاّمه از این که با صراحت بگوید «نمیدانم» ابایی نداشت؛ بارها اتفاق افتاد که میگفت «باید این موضوع را ببینم» و یا این که «لازم است در خصوص آن فکر کنم، بعد جواب دهم».
6. معنویت محسوس در کلاس؛
واقعاً انسان وقتی از جلسه درس ایشان بیرون میآمد، اولاً احساس معنویت میکرد و ثانیاً به روشنی میدید که فیض و مطلبی در زمینه مطرح شده- چه در تفسیر و چه در فلسفه- عایدش شده است.. البته هر کس باندازه استعداد خود.
7. دادن فرصت تفکر به شاگرد؛
علامه برای آن که کلاس را برای شاگرد به محیطی آرام و با صمیمیت تبدیل کند تا ذهن او را به تحرک و پویایی وادارد، در جلسات خود میفرمود: «به من استاد نگویید، ما یک عدهای هستیم که این جا جمع شده ایم و میخواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و من از آقایان خیلی استفاده میکنم.»
وی در برخورد با شاگردان هرگز تحمیل عقیده و تحکم فکر نداشت بلکه روش ایشان در پاسخگویی به اشکالات و سؤالات، این بود که ایشان پاسخ و توضیح خود را مطرح میکرد و بعد برای آنکه به شاگرد میدان تفکر داده باشد، نظر خود را یک امر قطعی و حتمی اعلام نمیکرد بلکه نوعا میفرمود: «این چیزیست که بنظر ما میرسد و شما خودتان به بینید تا چه اندازه منطقی و مورد پذیرش است؟». جلسه درسی علاّمه طباطبایی(ره) به نحوی بود که شاگردان شهامت اشکال کردن بر او را داشتند و اگر شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت، با مهربانی و ملاطفت سخن او را گوش میداد و با کمال احترام وی را متقاعد مینمود.
8. استدلال توأم برهان، نه شعر و داستان؛
علامه در تدریس مقید بود که حریم علوم و مباحث را حفظ کرده و آنها را با هم ممزوج نکند. وی عادت نداشت در درسهای فلسفی و عرفان نظری از مَثَل، شعر، داستان، حتی آیات و روایات، و عبارات کشکولگونه برای خوشامد شاگرد استفاده کند، بلکه معتقد بود مطالب برهانی باید بهوسیله دلیل تفهیم شوند و از این طریق باید اذهان را برای پذیرش مطلب مهیّا کرد. ایشان در زمینه علوم نظری مثل فلسفه و امثال آن میگوید: «شایسته نیست كه در اثبات چنین علومی به شعر و داستان تكیه شود.»
استاد احمد عابدی درباره شیوه تدریس فلسفی علامه میگوید: «علامه هرگز از روایات و آیات، شعر، کلمات عرفا استفاده نمیکرد و و تنها از برهان بهره میجست و معتقد بود اگر آیه قرآن را در بحث فلسفی بیاوریم دانشجو تعبداً می پذیرد.»
9. احترام به بزرگان ضمن نقد آراء آنان؛
معظم له در تدریس خود، ضمن نقد و بررسی آثار و آراء بزرگان، احترام و حرمت علمی و اجتماعی آنان را حفظ میکرد و حتی اگر میخواست نظر فردی را رد کند و یا مورد انتقاد قرار دهد، از عبارات ملامتگونه و سرزنش کننده استفاده نمیکرد. ایشان در نقل مطالب کاملاً دقیق بود و میکوشید، تمامی مضامین بحث مورد نقد را بیان کرده و در پایان اشکالات آن را ارزیابی کند و احیانا با استدلال محکم و براهین اصولی آن ها را مردود اعلام نماید و اگر عبارت نادرست بود و نیاز به تکمیل داشت، به رفع اشکال مبادرت میکرد.
10. پاسخگویی با لبخند؛
دانش خانواده.pptx
6.13M
✅پاورپوینت ( پردهنگار) درس دانش خانواده
❗️حجم: 6 مگابایت
🔴56 اسلاید
◀️مناسب استادان درس دانش خانواده و جمعیت
👈میز معارف
@mizemaaref
✅ویژگی های طرح درس موفق:
⚪️برای نگارش یک طرح درس موفق باید به این ویژگیها توجه شود:
1. در حوزه محتوایی باید عناوین و مفاهیم موضوع به صورت مجرد تشریح شوند.
2. یک طرح درس مطلوب باید در حوزه اهداف از برنامه ریزی مشخص برخوردار بوده و اهداف را حداقل به دو سطح اهداف فرا دست و اهداف فرو دست و با توجه به عقلانی بودن اجتماعی بودن و یا مشخص بودن آنها مورد توجه قرار دهد.
در این زمینه باید توجه داشت که اهداف از پیش تعیین شده لزوماً قابلیت تبدیل شده به یک شاخص قابل اعتماد برای انجام اقدامات طراحی شده در طرح درس را ندارند.
3. در سازماندهی یک طرح درس توجه به دو مقوله اساس وسعت و توان انجام امور امری الزامی است و یک طرح درس خوب باید از نظم منطقی و قابل اجرا در طول زمان برخوردار باشد.
به عبارت بهتر یک طرح درس باید به قصد نگارش طرح درس، برنامه ریزی اجرایی آن، تصریح و روشنگری پیرامون جزئیات و اجزاء طرح درس و هماهنگی و میزان تکمیاکنندگی اجزاء طرح بپردازد.
نباید از این نکته غافل بود که در نگارش یک طرح درس باید به مورادی چون:
👈توجه به تجارب دانشجویان
👈تصمیم گیری در مورد محتوای درس و فرآیند تبیین
👈 مشخص نمودن تنوع مسایل و موضوعات قابل ارایه
👈 جلب مشارکت اکثریت دانشجویان
👈 اقدام به تصمیم گیری در سطوح گوناگون
باید توجه نمود که در نگارش طرح درس بسته به نوع نگاه نویسنده طرح درسهایی چون موارد ذیل قابل تصور میباشد:
1. طرح درس محوریت جامعه و آموزش دانشجویان برای خدمت به جامعه.
2. طرح درس نویسی پیرامون دانشجو که دانشجو و مسایل و نیازهای آن و لزوم پاسخ به این مسایل محوریت اصلی طرح درس را به خود اختصاص میدهد.
3. طرح درس نویسی بر مبنای انتقال دانش به دانشجو و وفاداری به متن آموزشی مورد تأیید نظام آموزشی نیز یکی دیگر از مواردی است که در نگارش طرح درسی و مدیریت فرآیند آموزشی به کار گرفته میشود.
4. نگارش طرح درس به صورت ترکیبی و استفاده از چندین شیوه متنوع در تنظیم طرح درس و مدیریت آموزشی فراگیران.
✍میز معارف
@Mizemaaref
#گفتار_پژوهی
از آنجا که اساتید معارف، علاوه بر دارا بودن بنیه ی علمی مناسب ، در شیوه کلاسداری و مهارت های تأثیر گذاری نیز باید از تسلط کافی برخوردار باشند از این رو پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی قم در راستای ارتقاء سطح تأثیرگذاری و تجارب اساتید معارف اسلامی و استفاده از تجربیات اساتید پیشکسوت و موفق در حوزه ی دروس معارف اسلامی اقدام به مصاحبه و جمع آوری تجربیات ایشان نموده است.
این سلسله مصاحبه ها با عنوان «بایسته های تدریس در بیان اساتید معارف اسلامی» تقدیم کاربران گرامی می گردد:
✅ جناب آقای علی دژاکام
✅عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی
✅ مدرس دروس اخلاق اسلامی، مبانی نظری اسلام و آشنایی منابع اسلامی
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی ـقم
📌فایل پیوست: محورهای اساتید ممتاز (جناب آقای علی دژاکام) ⬇️
📌یادداشتهای عَلَم
📌گلچینی از یادداشت های روزانه امیراسدالله علم، نخست وزیر و وزیر دربار محمدرضا پهلوی 4⃣
◀️ مقدمه، بخش چهارم: نقش مهم علم در اصلاحات ارضی و سرکوب قیام 15 خرداد 1342
🔶 با آن که شغل رسمي علم، سرپرستي املاک [پهلوی] بود، شاه او را مأمور پيام ها و تماس هاي محرمانه مي کرد. اين تماس ها ديگر تنها با متنفذان و سياست پيشگان داخلي نبود و محافل ديپلماتيک خارجي را نيز در بر مي گرفت. از اين پس علم يکي از مهره هاي حساس اجراي سياست شاه شد و اين وضع فارغ از اين که شغل رسمي او چه بود، تا پايان وزارت درباره او همچنان ادامه يافت. (ص 36-37)
🔶 در دولت حسين علاء، به دستور شاه، علم به وزارت کشور منصوب شد. انتخابات دوره پيشين مجلس را زاهدي مطابق ميل خود انجام داده بود و اين بار شخص مورد اعتماد شاه در وزارت کشور مي بايست ترتيبي دهد که نمايندگان سرسپرده به شاه از صندوق انتخابات بيرون آيند. اين جريان به علم امکان داد بيش از پيش با سياست داخلي کشور و سردمداران محلي و سياست پيشگان روز آشنا شود و گروهي از دوستان و هواداران خود را به مجلس وارد کند يا به کار در دستگاه دولتي بگمارد. (ص 37)
🔶 در این میان، کار اصلاحات ارضی، دور گرفته بود و شاه می کوشید به همه بفهماند که رهبری کار با اوست. روشن بود که اصلاحات ارضي، بي دردسر و برخورد نخواهد بود و مي بايست در انتظار روزهاي توفاني بود. شاه نيازمند کسي بود که بي چون و چرا به او وفادار بوده و براي خود جوياي نام نباشد و در ضمن بتواند او را در دوران حساس و پر خطري که در پيش بود ياري کند و ترتيبي دهد که اصلاحات اجتماعي، قهرماني جز شاه نداشته باشد. به اين سان بود که يک روز پس از استعفاي اميني، در 30 تير 1341، علم به نخست وزيري گمارده شد. از همان آغاز، علم يادآور شد که نوکر اعليحضرت همايوني و فرمانبردار از اوست. اين اصطلاح «نوکري» را علم بارها به کار مي برد و هميشه در شنونده اثر منفي داشت.(ص 39)
🔶 چشم داشت شاه از علم، به ويژه در دو زمينه بود: يکي از اين که جلوي هر گونه آشوبي را از سوي مخالفان بگيرد و ديگر اين که اصلاحات ارضي را در چارچوب گسترده تري از «اصلاحات اجتماعي» حل کند و به اين ترتيب از اهميت نسبي آن بکاهد و به اين مجموعه نام «انقلاب سفيد» يا «انقلاب شاه و ملت» دهد. (ص 40)
🔶 گرفتاری مهم علم در این زمان، تظاهرات پراکنده گروه های مخالف در تهران و قم و شهرهای دیگر بود که از همان اوان رفراندوم آغاز شد و در بهار 1342 گسترش یافت... علم پيش بيني مي کرد که اين بار ديگر مسئله با فرستادن چند پاسبان و پراکنده کردن تظاهرکنندگان حل نخواهد شد و در صورت لزوم مي بايست به قوه قهريه متوسل گردد. از چند روز پيش نيز در گفت و گويي که با شاه يادآورد شده بود که در تظاهرات احتمالي آينده «... بايد بزنيم»، و در برابر پرسش شاه که چگونه بايد زد، پاسخ داده بود «... يعني با گلوله بزنيم. اگر موفق شديم که چه بهتر، وگرنه مرا مسئول معرفي کنيد».(ص 42)
🔶 هنگامي که در بامداد روز 15 خرداد 1342، تظاهرات در بازار آغاز شد، علم آمادگي کامل داشت و به رئيس شهرباني وقت، سپهبد نصيري، تلفني دستور تيراندازي داد و در برابر ترديد نصيري يادآورد شد که اين دستور را به عنوان نخست وزير مي دهد و نامه مؤيد اين دستور را نيز بي درنگ براي او خواهد فرستاد. خود نيز پس از ساعتي به دفتر نصيري رفت و از نزديک شاهد وضع روز بود. اين خونسردي و قاطعيت علم اثر بسيار مثبتي داشت و مسئولان انتظامي توانستند در چند ساعت به اين غائله پايان دهند و تظاهرکنندگان را به شدت سرکوب کنند.(ص 42-43)
📚 یادداشتهای امیر اسدالله علم، دفتر اول، انتشارات مازیار
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی
#یادداشتهای_علم
📌یادداشتهای عَلَم
📌گلچینی از یادداشت های روزانه امیراسدالله علم، نخست وزیر و وزیر دربار محمدرضا پهلوی 5⃣
◀️ مقدمه، بخش آخر: از وزارت دربار تا مرگ در غربت
🔶 علم همه مأموريت هايي را که شاه به او واگذار کرده بود، به خوبي انجام داد و در سخت ترين شرايط، همه مسئوليت ها را به گردن گرفت و خود را سپر بلاي شاه کرد. در چنين شرايطي علم دليل نمي ديد که از گود بيرون رود و حاصل جان کندن خود و همکارانش را به ديگري دهد، آن هم حسنعلي منصور؛ اما سرانجام قرار شد دولت علم روز شنبه 17 اسفند 1342 استعفا دهد و همان روز دولت تازه منصور تشکيل شود. (ص 44)
🔶 به اين سان دوره صدارت علم پايان يافت و شاه در پاسخ استعفانامه او، به نحوي بي سابقه از او قدرداني نمود و نوشت «... خدمتگزاري و صميميت و فداکاري شما را هرگز فراموش نخواهيم کرد». چنين تمجيدي را شاه در همه دوران سلطنت خود از هيچ نخست وزيري نکرده بود و از پس هم نکرد. (ص 46)
🔶 پس از چندي شاه احساس کرد که نيازمند دستياري کاملاً قابل اعتماد و در ضمن کاربر است، که بتواند از نزديک و با سرعت، مجري دستورهاي او باشد و مسائل را به آن گونه اي که مورد سليقه شاه است حل کند. به اين سان بود که شاه در آذر ماه 1345، وزير دربار وقت، حسين قدس نخعي را به سفارت واتيکان فرستادند و علم به جاي او وزير دربار شد. (ص 47)
🔶 علم نيز مانند ديگر نزديکان شاه، راز دوام شغلي خود را در رفتاري که خوشايند شاه باشد ديد و به رغم هر گونه ايراد و هشداري به شاه، از مجريان هوس هاي او بود. جشن هاي دو هزار و پانصد سال شاهنشاهي ايران را آن چنان که شاه آرزو داشت برپا ساخت و جزيره کيش را که قرار بود با اجراي برنامه اي جامع، مرکزي براي جلب سياح از شيخ نشين هاي خليج فارس گردد، در عمل تبديل به کانون بسيار لوکسي براي شاه و اطرافيان او کرد. علم اين اقدام ها را از افتخارهاي خود مي شمرد و در يادداشت ها با سربلندي از آنها ياد مي کند. در حالي که از ديد اکثريت قريب به اتفاق مردم ايران، اين دو مورد و مورد هاي همانند آن، نماد خودکامگي، بي خبري، انحطاط و ريخت و پاش ثروت تازه به دست آمده اي بود که به حق مي بايست صرف آموزش و بهداشت و مسکن، که بسياري از مردم به گونه اي دلخراش از آن محروم بودند، مي شد. (ص 48)
🔶 براي علم بالاترين هدف اين بود که ايران شاهنشاهي پابرجا بماند و در اين راه آماده بود خود و ديگران فدا شوند. اين نکته چندين بار در يادداشت هاي او آمده و پيوسته از اين که کشور بيش از پيش بي راهه مي رفت نگران و از آن جايي که به شاه بيش از اندازه علاقمند بود، کوتاهي ها را از چشم هويدا نخست وزير وقت مي ديد. (ص 48-49)
🔶 علم در واپسين ماه هاي زندگي بيشتر بستري بود. با اين همه تشنجات داخلي ايران – سرآغاز انقلاب – او را سخت نگران کرده بود. چند هفته اي پيش از آن که درگذرد، در اسفند 1356، نامه مفصلي به شاه نوشت و به او يادآور شد که اگر دست روي دست بگذارد، بايد در انتظار آشوب بزرگتري باشد. از قرار معلوم شاه اعتنايي به اين هشدار نکرد و نامه را به هويدا نشان داد و نتيجه گرفت که "مشاعر علم ديگر کار نمي کند". (ص 50)
🔶 اسدالله علم، سرانجام در 24 فروردین 1357 و چند ماه پیش از فروپاشی نظام شاهنشاهی محبوب خود، در خواری و آوارگی درگذشت.
📚 یادداشتهای امیر اسدالله علم، دفتر اول، انتشارات مازیار
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی
#یادداشتهای_علم
#شرح_احادیث_اخلاقی_در_بیان_مقام_معظم_رهبری
موضوع : 🔅عادلترین و بهرهمندترین مردم چه کسانی هستند؟🔅
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین
🔰متن و شرح :
پیامبر گرامی اسلامی (ص) : ... وَ أَعدَلُ النَّاس مَن رَضِیَ لِلنَّاسِ ما یَرضَیٰ لِنَفسِه (۱)
میفرماید عادلترین مردم آن کسی است که برای مردم همان چیزی را بخواهد که برای خود میخواهد.
وَ کَرِهَ لَهُم ما یَکرِهُ لِنَفسِه
هر آن چیزی را که برای خود خوش نمیدارد و راضی نمیشود، برای مردم هم آن را خوش ندارد و راضی نشود.
وَ أَکیَسُ النَّاس مَن کانَ أَشَدَّ ذِکراً لِلمَوْتُ
این زیرکترین مردم است؛ آن کسی که بیشتر به یاد مرگ باشد این زیرک است. آن کسی که از یاد مرگ غافل میشود، این ناهوشیار است، ناهوشمند است؛ این زیرکی نیست.
وَ أَغبَطُ النّاس مَن کانَ تَحتَ التُّرابِ قَد أَمِنَ العِقاب وَ یَرجُو الثَّوَاب
بهرهمندترین مردم کیست؟ بهرهمندترین مردم آن کسی نیست که از امتیازات مادی و دنیایی برخوردار است؛ [پس] کیست؟ آن کسی که در زیر خاک، آنجایی که همه ناگزیر سر و کارمان بدون تردید به آنجا خواهد افتاد، در آنجا «قَد أَمِنَ العِقاب» از عذاب الهی ایمن باشد «وَ یَرجُو الثَّوَاب» امید پاداش الهی و لطف الهی را داشته باشد.
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۷۲
📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=30418
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامیـقم
🔰گزیده_بیانات_مقام_معظم_رهبری🔰
#هویت_اسلامی
✅جمهوری اسلامی، جهت را صد و هشتاد درجه تغییر داد. ملت ایران احساس هویت میکند؛ هویت اسلامی که هویت ایرانی هم نشأتگرفتهی از همین هویت اسلامی است. احساس میکند که ایران اسلامی همان هویت گمشدهای است که بایستی این ملت دوباره آن را به دست بیاورد و بر اساس او، آرمانهای خود را معین و برنامهریزی کند و تلاش و مجاهدت خود را شکل دهد. این کاری است که ملت ما بخوبی انجام داده است و دارد انجام میدهد. من این آیههای یأسی را که بعضی پی در پی تکرار میکنند، مطلقا قبول ندارم و آنها را انکار میکنم. من با اطلاع از مسائل گوناگون کشور بزرگ و ملت عظیمالشأنمان بالعیان میبینم که این ملت و جوانان این ملت با گذشت زمان و تقریبا سه دهه از آغاز پیروزی انقلاب، نسبت به مبانی انقلاب عمیقتر، پختهتر و مجربتر شدهاند.(1387/2/16 بیانات در دیدار مردم کازرون)
✅ جوانهای ما، اهل فکر ما، اهل فرهنگ ما تأمل کنند؛ مسئولین کشور به سمت سیاستهای اسلامی حرکت کنند. اینی که یا مسئولان ما، یا در دورههای انتخابات مثل وضع کنونی، نامزدهای انتخاباتی ما برای جلب توجه دیگران حرفهای غربیها را تکرار کنند، این هیچ امتیازی محسوب نمیشود. امتیاز این نیست که ما آن چیزی را بگوئیم که غرب میپسندد. اینها کسانیاند که با فکر ایرانی، فکر اسلامی، هویت اسلامی و ایرانی مخالفند. خدا را سپاس میگوئیم که ملت ایران آن رشد و آگاهی لازم را به دست آورد تا توانست بر این همه موانع فائق بیاید. (1388/2/26 بیانات در دیدار مردم مریوان)
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی_قم
#گزیده_کتاب
📗 خاطرات سفیر
کتاب «خاطرات سفیر» نوشته خانم نیلوفر شادمهری، بیان چالشهایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشته طراحی صنعتی، چندسالی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود. ایشان در این کتاب، حدود 30 خاطره را که بخش اندکی از خاطرات ایشان است به رشته تحریر درآورده است. از این رو برآن شدیم که به صورت سلسله وار خلاصه ای از هر یک خاطره را ارائه دهیم:
️(خاطره شماره 11):
🔰او🔰
طبق معمول چند وقت اخیر، موقع نماز در اتاق رو نیمه باز می ذارم برای اینکه اگه کسی اهلشه، براش سوال پیش بیاد و بیاد بپرسه. امبراژو در اتاق رو آروم هل داد و سرش رو از لای در آورد تو. مجسم کنید؛ یه در یه کم باز که سر تا گردن از وسطش اومده تو و بدون این که چیزی بگه نگاتون می¬کنه. درسته که سر نماز بودم، اما قوه تخیلم که فعال بود! معمولا وقتی می اومد توی اتاقم و می دید سر نمازم، دوباره در رو پیش می کرد و می رفت؛ اما اون روز این کار رو نکرد.
بعد از نماز راه افتادیم که پیاده بریم فروشگاه ژآن. توی راه گفت بچه ها بهش گفته ان که شب گذشته تا 12 شب بیدار بودیم و بحث می کرده ایم. گفتم: «آره» گفت: «بحث سر چی بود؟» گفتم: «طبق معمول، اعتقادی بود!» یعنی اون لحظه حوصله هم نداشتم بیشتر توضیح بدم؛ ضمن این که اون قدر بحث اعتقادی می کردیم که فکر کردم دیگه گفتن نداره. خیلی جدی گفت: «اه ... یکی از بهترین شبای زندگی¬م رو از دست دادم» داشتم با خودم فکر می کردم منظورش از این جمله چیه که ادامه داد: «یه چیزی رو می دونی ... از روزی که تو با یقین گفتی از اون آب نباتا نمی خوری، چون ژلاتین خوک توشه، من هم دیگه نخوردم!» موضوع مال چند شب پیش از اون بود که یکی از بچه ها بهم از این آب نبات کشدار تعارف کرد و چون توش ژلاتین داره و ژلاتین اروپا هم معلومه از چی تأمین می شه، من نخوردم. وقتی امبروژا ازم پرسید که چرا نمی خورم، خیلی جدی بهش گفتم چون خدا دستور داده. تعجب کردم. گفتم: «اما اون دستور مال مسلموناست. تو چرا نمی خوردی؟» گفت: «مگه تو نگفتی این رو خدا گفته؟ ... اگه واقعا خدا گفته این رو نخورید، من هم نمی خورم. اگه خدا یه حرفی رو بزنه، دیگه به دین ربطی نداره. همه باید همون کار رو انجام بدیم». بعد شروع کرد به تعریف کردن داستان زندگی¬ش: «... من دوستی دارم که در واقع نامزدمه و قرار گذاشتیم ازدواج کنیم. من خیلی دوستش دارم؛ خیلی خیلی زیاد. اما اون لاییکه. به همین دلیل، من براش شرط گذاشته¬م. گفته¬م که باید به خدا معتقد باشه. من دوست دارم برم کلیسا و دعا کنم. دوست دارم به بچه هام یاد بدم که چطور باید از خدا اطاعت کنن. با وجود پدری که این طور حرفا به نظرش بیخوده، من چطور باید بچه هام رو درست تربیت کنم؟ من بهش گفتم که یه سال برای درسم می رم فرانسه. توی این مدت با هم در تماسیم. تا وقتی برگردم، تو وقت داری که فکر کنی و خدا رو پیدا کنی! چند شب پیش تلفنی با نامزدم صحبت کردم ... هیچ امیدی نیست. نه این که نتونه؛ نه ... نمی خواد خدا رو ببینه ... من می دونم چرا ... چون اگه خدا رو نبینی، مجازی هر کاری انجام بدی و این چیزیه که من ازش متنفرم. چند شب پیش به من گفت که مثل همیشه خیلی دوستم داره، اما حاضر نیست درباره این مسئله فکر کنه». صداش می لرزید. ادامه داد: «من هم بهش گفتم که من هم خیلی دوستش دارم، اما خدا رو خیلی بیشتر از اون دوست دارم. به همین دلیل دیگه حاضر نیستم به ازدواج با اون فکر کنم». رو کرد به من. خدا توی چشماش چشمه جاری کرده بود. با بغض گفت: «این یعنی من به خاطر خدا به عزیزترین دوستم گفتم نه. پس، من برای خدا زندگی می کنم. اینکه آدمایی هستن که همه زندگی شون برای خداست و نه فقط ساعات دعا کردنشون ... من هم جزء اونام ... مگه نه؟»
گریه می کرد. حس کردم فشار زیادی روی قلبشه. خودش ادامه داد: «من برای خدا زندگی می کنم. حالا هم می خوام بدونم واقعا خدا چه چیزایی گفته. من نگرانم! پریشب تا دیروز با بچه ها درباره مسیحیت و اسلام صحبت کردم. ریاض گفت که مسیحیت تحریف شده. این راسته؟ ... اون بهم گفت که بیام پیش تو و این سوالا رو از تو بپرسم. حالا تو به من بگو اگه اونایی رو که من تا خونده م خدا نگفته، پس خدا چی گفته؟!»
بغلم کرد. اشکاش روی مقنعه م می ریخت. باهاش نشستم. باهاش به از دست دادن یه عزیز فکر کردم. باهاش به خدا متوسل شدم. باهاش گریه کردم. باید برای خدا از عزیزترین متعلقاتت بگذری تا خدا برات دعوت نامه اختصاصی بفرسته.⤵️
⤴️گفتم:«اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر خدا. تو خودت گفتی که تسلیم خدایی!» از پشت چشمه های چشماش خندید. گفتم: «من به دوستی با تو افتخار می کنم. خدا به همه کمک می کنه. اما تو، به خاطر خدا، از عزیزترین فرد زندگیت گذشته ی. مطمئن باش اون برای این کار تو پاداش خیلی ویژه ای در نظر گرفته. اون به تو خیلی ویژه کمک می کنه. من یقین دارم تو اون چیزی رو که دنبالشی پیدا می¬کنی». درباره مسیحیت حرف زدیم. درباره دین داری صحبت کردیم؛ درباره زندگی با افراد معتقد، درباره «عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم» و چقدر از شنیدن این آیه لذت برد!
قرار شد برای یکی از کشیشایی که بهش اعتماد داره ای میل بزنه و درباره تحریف انجیل بپرسه. کم کم داشتم می فهمیدم چرا اون دختر باید سر بحثای ما سر می رسید و باید همیشه توی گفت و گوهای ما می بود.
توی خوابگاه یه اتفاق خیلی قشنگ افتاده بود و اون اینکه یه سری جلسات بحث منظم شروع شده بود و برای من خیلی جالب بود که بچه ها اون قدر جدی بحثا رو دنبال می کردن. خیلی احساس رضایت می¬کردم. خیلی خوشحال بودم. از خدا می خواستم همه مون کارگرای خوبی برای خدا باشیم. اون تنها کسیه که دستمزد خدمتکاراش رو خیلی بیشتر از اونچه حقشونه بهشون می ده.
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی_قم
خلاصه کتاب فنون مشاوره .pdf
381.2K
✅کتاب الکترونیکی با موضوع فنون مشاوره
❗️حجم: 370 کیلوبایت
🔴19 صفحه
◀️مناسب استادان معارف اسلامی
👈میز معارف
@mizemaaref
✅مزاياي استفاده از فناوري در آموزش
⚪️در عصر كنوني استفاده از فناوري اطلاعات و ارتباطات بايد جاي خود را در نظام آموزشي پيدا نمايد و به عنوان يك اصل مهم در برنامهريزي آموزشي گنجانده شود. دانشگاهي كه مبتني بر فناوري اطلاعات است، شيوه آموزش در آن تغيير مييابد و استاد به عنوان آموزش دهنده و دانشجو به عنوان يادگيرنده صرف نخواهند بود؛ بلكه محتواي آموزشي به گونهاي طراحي و تدوين ميشود كه هر فرد با توجه به توانمنديهايي كه دارد، بتواند از محتواي آموزشي بهرهمند شود.
1. تأثير در برنامهريزي درسي
به جرأت ميتوان گفت اگر مقوله برنامهريزي درسي با فناوريهاي نوين تلفيق شود گام مهمي در رسيدن به اهداف آموزشي برداشته خواهد شد و آثار ذيل را به دنبال دارد:
الف) ميزان اهميت برنامه درسي را افزايش ميدهد:
گسترش روزافزون اطلاعات و دانش در عصري كه تحت عنوان «انفجار اطلاعات» ناميده شده، سبب گرديده تا در هر زمان سوالات جديدتري مطرح شود كه نیاز به پاسخگویی به ان برای یک استاد وجود دارد.
ب) ارائه محتوا با ساختاري مناسب:
بهرهگيري از فناوري اطلاعات و ارتباطات در تنظيم برنامه درسي، اين امكان را فراهم ميكند كه بتوان اطلاعات، مفاهيم و اصول محتواي مورد يادگيري را به گونهاي مناسب در اختيار فراگيران قرار داد.
ج) ميزان سودمندي و بهروز بودن محتوای درسي را افزايش ميدهد:
ميزان كارايي و كاربرد برنامه درسي در حقيقت، سودمندي آن برنامه را مشخص ميكند. برنامه درسياي كه بتواند به مسایل بهروز و اساسي فراگيران را پاسخگو باشد، قطعاً از سودمندي بيشتري برخوردار است.
2. تحول در يادگيري
يادگيري يكي از مولفههايي است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات ميتواند نقش بهسزايي در اثربخشي و افزايش آن داشته باشد. از همين رو يادگيري هنگامي اثربخشتر و كارآتر ميشود كه يادگيرنده در بافت واقعي و زمينه موضوعي كه قرار است تدريس شود، قرار گيرد و از ديگر سو فرآيند يادگيري هنگامي افزايش چشمگيري پيدا ميكند كه با تار و پود حل مسأله در ارتباط باشد.
كلاسهاي آموزشي سنتي، داراي اثربخشي چنداني نيستند؛ زيرا وابسته به زمان و مكان خاصاند و نميتوانند بافت واقعي و مناسبي را براي يادگيري فراهم آورند. متنهاي چاپي نيز به سبب محدوديتهاي خاص كه چيزي بيش از متن، تصوير و طرح خطي نيستند، مشكلآفريناند.
3. ايجاد انگيزه
هر استادي به اين مسأله كاملاً واقف است كه براي اجراي يك تدريس موفق و دريافت بازخورد مناسب، بايد براي يادگيرنده ايجاد انگيزه نمايد تا او با توجه و علاقه بيشتري به فراگيري درس بپردازد. فناوري اطلاعات، كاربرد انكارناپذير و مؤثري را در اين زمينه دارد و ميتواند انگيزهاي دو چندان در ميان دانشجويان ايجاد نمايد. يادگيري، معلول انگيزههاي متفاوتي است. يكي از اين انگيزهها كه نقش مهمي در جريان يادگيري دارد، ميل و رغبت دانشجو به آموختن است. رغبت، محركي است كه نيروي فعاليت را افزايش ميدهد. براي اينكه دانشجو در ضمن يادگيري فعال باشد، بايد به موضوعي كه ميخواهند فراگيرند، علاقهمند باشند.
فناوري اطلاعات اين امكان را به استاد ميدهد كه با طرحهاي ابتكاري و هيجانآور، دانشجويان را به فعاليت بيشتر در بحث درسي و نيز روش بارش مغزي وادار نمايند تا زمينه علاقه به يادگيري در آنان بيشتر شود.
4. بهبود در روشها، فنون تدريس و كلاسداري
بدون شك، نيروي انساني و به ويژه استاد، از مهمترين عوامل تشكيل دهندة محيطهاي آموزشي است و در اين ميان، نگرش و روش تدريس استاد در فرايند فعاليتهاي آموزشي و در نهايت، تأثير آن در روند يادگيري، حايز اهميت است.
تأثير موقعيت و امكانات مناسب، بر هيچ فردي پوشيده نيست؛ اما امكانات و تجهيزات، بدون وجود استاد كارآيي لازم را نخواهند داشت. استاد با شناخت امكانات به تجهيز مناسب محيط آموزشي ميپردازد، محيط و امكانات آموزشي را سازماندهي ميكند، موقعيت آموزشي مناسب را به وجود ميآورد و با شناخت استعداد، علايق و توانايي دانشجويان، آنان را در طريق صحيح يادگيري هدايت ميكند. البته چنين نقشي، به دانش و اعتقادات استاد بستگي دارد.
5. ايجاد همكاري و افزايش روحيه اجتماعي در دانشجويان
يكي از مسائلي كه در كلاس درس مورد تأكيد نظام آموزشي ميباشد، كارهاي گروهي و ايجاد روحيه اجتماعي در دانشجويان است. پژوهشگران معتقدند كه استفاده از ابزارهاي ديجيتالي همچون رايانه ميتواند به درك يادگيرنده از خود و جامعهپذيري وي كمك كند؛ به طوري كه استفاده از شبكه رايانهاي در دانشگاهها، منجر به آسانسازي تعاملات گروهي، همكاري و شكلگيري روابط اجتماعي شده است. به همين دليل، يكي از مباحثي كه مدافعان توسعه فناوري اطلاعات در نظام آموزشي مطرح ميكنند، آن است كه از اين طريق ميتوان فرصتهاي برابر آموزشي را براي طبقات مختلف جامعه، به ويژه طبقات محروم، فراهم آورد.
میزمعارف
@Mizemaaref
محمد امراللهی:
#گزیده_کتاب
📗 خاطرات سفیر
کتاب «خاطرات سفیر» نوشته خانم نیلوفر شادمهری، بیان چالشهایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است. بانویی محجبه و شاید کمی متفاوت از همسالان و همکلاسیهای خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشته طراحی صنعتی، چندسالی ایران را به مقصد فرانسه ترک میکند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز میشود. ایشان در این کتاب، حدود 30 خاطره را که بخش اندکی از خاطرات ایشان است به رشته تحریر درآورده است. از این رو برآن شدیم که به صورت سلسله وار خلاصه ای از هر یک خاطره را ارائه دهیم:
️(خاطره شماره 12):
🔰کنفرانس مد🔰
افتخار نصیبم شد! و دانشگاه می خواست من رو بفرسته به یه کنفرانس که طراحان مُد، مد تابستون آینده رو رونمایی می کردن؛ البته اصول طراحی مد آینده رو به علاوه تصاویر رندرهای دستی¬ش. بنابراین، مخاطباشون، بیشتر از اینکه شرکتای تولید پوشاک باشن، محققایی بودن که در حیطه دیزاین کار می کردن. کنفرانس توی شهر دیگه ای برگزار می شد.
فردای اون روز، ساعت 8 صبح، توی سالن کنفرانس بودم. یکی از طراحای مطرح مد سخنرانی¬ش رو آغاز کرد. درباره لباسا حرف زد و اینکه ویژگی لباسی که طراحی شده چیه. لباسایی که طراحی شون رو در غالب بروشور نشون می داد افتضاح بودن؛ تیکه پاره ... شُل ووِل ... همراه یه انبوه گردنبند و دستبند و کلاهای کج. اصرار خاصی بر رعایت نکردن تناسب رنگ توی کار بود. البته خانوم طراح خیلی خوب توضیح داد که مهم ترین ویژگی دیزاین لباسا جلب توجهه که نیاز همه جووناست توی این سن و به همین دلیل انتظار داریم به سرعت فراگیر بشه و همه از این مد استقبال کنن. تئوری حرفایی که می زد جالب بود؛ اما خود لباسا ... چه عرض کنم!
مد یعنی چه؟ یکی تعیین کنه که تو چطور بپوشی و تو هم همون طور که ایشون تشخیص می ده بپوشی! حالا کی گفته اون بهتر از تو تشخیص می ده که تو باید چی بپوشی؟ اصلا مگه می شه همه یه جور بپوشن؟ تکلیف خرده فرهنگا چی می شه؟
توی فکر و خیال خودم بودم که ازمون دعوت کردن بریم برای پذیرایی شدن. این بار توجهم به لباس خانوم طراح جلب شد. عجب ... بسیار شیک و شکیل و سنگین! یه کت و شلوار سرمه¬ای با یه بُلیز یقه شکاری صدفی و یه گردنبند مروارید. موهای کوتاه مرتب داشت و اتفاقاً بسیار بسیار معقول و متناسب لباس پوشیده بود.
زمان آنتراکت داشت تموم می شد و باید بر می گشتیم توی سالن. یه علامت سوال توی ذهنم بود:
-عذر می خوام؛ یک سوال خصوصی!
-بله بپرس
-این لباسایی که تیم شما طراحی کرده به نظرتون قابل قبوله؟
-چرا که نه؟ مردم این مدلا رو دوست دارن؛ چون مد رو دوست دارن. به ذهن تیم من رسیده که این هم مدلیه که می شه پوشید.
-لباسای فعلی شما به من می گه که اتفاقاً زیبایی رو توی همون تیپ کلاسیک می دونید. در واقع، نگاهی که پشت انتخاب پوشش فعلی شماست صدو هشتاد درجه با اونچه پشت طراحی این لباساست تفاوت داره. شما خودتون هم تابستون همین لباسا رو می پوشید؟
ابروهاش رو بالا انداخت و خندید و همون طور که به سمت در ورودی سالن می رفت گفت: «نه ... نه ... من یه مدیرم. شأن من نیست! اینا برای من نیست؛ برای مردمه».
توجه فرمودید؟ مدیر بخش طراحی مد خودش بسیار سنگین لباس می پوشه و از مد تیم خودش پیروی نمی کنه، چون در شأن ایشون نیست! چون اون مُدلا برای مردم طراحی می شه، نه ایشون. جل الخالق!
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی_قم
:
#شرح_احادیث_اخلاقی_در_بیان_مقام_معظم_رهبری
موضوع : 🔅 آثار یاد کردن مرگ🔅
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین
🔰متن و شرح :
فِی الکافِی عَنِ الباقِرِ علیهالسلام أَکثِر ذِکرَ الموت (۱)
یاد مرگ را در ذهن خودت افزایش بده؛ زیاد به فکر مردن باش.
فَإِنَّهُ لَم یُکثِر ذِکرَهُ إِنسانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنیا
هیچ انسانی نیست که یاد مرگ در او زیاد باشد مگر اینکه نسبت به دنیا بیرغبت میشود.
مشکلات عمدهی ماها بهخاطر رغبت در دنیا است؛ این مظاهر زندگی دنیا از مال و ثروت و تجمل و زیباییها و قدرت و زور و اعتبار و مانند اینها که همهاش دنیاست، رغبت به این دنیا به این مظاهر دنیوی است که ماها را میلغزاند. البته اینجور نیست که این مظاهر دنیا بد باشند؛ نه، «أَلمَالُ وَالبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنیَا»(۲) هیچ توبیخ نشده کسی برای داشتن مال یا برای داشتن فرزندان و خانواده و از این قبیل؛ آن چیزی که [به ما] ضرر میزند میل افراطی و شدید به این مظاهر است که انسان را در سر دوراهیها میکشاند به یک سمت غلط؛ آنجایی که انسان باید فداکاری کند نمیکند؛ آنجایی که باید انفاق کند نمیکند. اشکال عمدهی ما انسانهای ضعیف در زندگی دنیا همین است دیگر، رغبت زیادی به دنیا، عشق به دنیا، فریفتگی به دنیا. علاج این فریفتگی چیست؟ ذِکرُ الموت، أَکثِر ذِکرَ الموت، إِکثار ذکر موت؛ [اینکه] زیاد انسان به یاد مرگ بیفتد.
۱) الشافی، صفحهی ۸۷۶
۲) بخشی از آیهی ۴۶ سورهی مبارکهی کهف
أَلْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا
مال و فرزندان زینت زندگى دنیایند، و ماندگارهاى نیکو (مانند اعتقادات حقّه و فضائل نفسانى و عملهاى نیک) در نزد پروردگار تو از نظر پاداش بهتر، و از نظر امید (به بازتاب دنیوى و اخروى آن) نیکوتر است.
📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=30415
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی_قم
🔰گزیده_بیانات_مقام_معظم_رهبری🔰
#هویت_اسلامی
✅ (بیداری اسلام نتیجه اصالت بخشیدن به هویت اسلامی _ ایرانی )
این نهضت بزرگ در ایران تجربهی عملیِ بیداری اسلام و تحقق اسلام بود، بنابراین اگرچه که به طور مستقیم مربوط به ایران و ایرانی است، اما نتیجهی آن باز برای امت اسلام دارای ارزش و اهمیت است. در بعد اول که برافراشتن پرچم اسلام بود، این موجب شد که مسلمانان در همهی جای دنیا احساس هویت کردند؛ احساس شخصیت کردند. بعد از آنی که در طول سالهای متمادی کوشش شده بود که هویت اسلامی خرد شود، له شود، وقتی این انقلاب به وجود آمد، وقتی قامت برافراشتهی امام بزرگوارِ ما در منظر مردم مسلمان عالم پدیدار شد، همه احساس کردند که یک هویتی، یک شخصیتی، یک اصالتی پیدا کردهاند. همین موجب شد که در شرق و غرب دنیای اسلام نشانههای بیداری مسلمانان پدیدار بشود. (1388/3/14 بیانات در مراسم بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمه الله )
✅ (شجاعت و اعتماد به نفس پیدا کردن با هویت اسلامی _ ایرانی )
شجاعت در برابر هیبت دشمن، جزو شاخصها[ی هویت اسلامی]ست. در مقابل دشمن اگر مسئولین كشور احساس رعب و خوف بكنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملتهائی كه ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمدهی علت این بود كه مسئولان- پیشروان قافلهی ملت- شجاعت لازم، اعتماد به نفس لازم را نداشتند. گاهی در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداكار، آمادهی به جانبازی هستند، منتها مسئولین و رؤسا وقتی خودشان این آمادگی را ندارند، نیروهای آنها هم از بین میرود و این ظرفیت هم نابود میشود. آن روزی كه شهر اصفهان در دورهی شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حكومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند كه حاضر بودند مبارزه و مقاومت كنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسینها بشود، دچار مدیران و مسئولانی بشود كه جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمیكنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمیكنند، كار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود. (1387/9/24 بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت)
#پژوهشگاه_فرهنگ_و_معارف_اسلامی_قم
هدایت شده از میثم حبیبی کیان
#گفتگوی_نوین_پژوهشی 🔴گزارش کامل جلسه 67گفتگوی نوین پژوهشی 🔷 «اخلاق پزشکی در تمدن اسلامی » 🔷 ارائه کننده: حجت الاسلام دکتر رجب نژاد (مدیرگروه تاریخ علوم پزشکی دانشکده طب ایرانی دانشگاه علوم پزشکی ایران) متن گزارش(پیوست)🔰🔰
هدایت شده از میثم حبیبی کیان
جلسه 67 - اخلاق پزشکی ـ دکتر رجب نژآد 18-11-96.pdf
501.8K
#گفتگوی_نوین_پژوهشی 🔴گزارش کامل جلسه 67گفتگوی نوین پژوهشی🔷 «اخلاق پزشکی در تمدن اسلامی » 🔷 ارائه کننده: حجت الاسلام دکتر رجب نژاد (مدیرگروه تاریخ علوم پزشکی دانشکده طب ایرانی دانشگاه علوم پزشکی ایران)
هدایت شده از میثم حبیبی کیان
جلسه 67 - اخلاق پزشکی ـ دکتر رجب نژآد 18-11-96.pdf
501.8K
#گفتگوی_نوین_پژوهشی 🔴گزارش کامل جلسه 67گفتگوی نوین پژوهشی🔷 «اخلاق پزشکی در تمدن اسلامی » 🔷 ارائه کننده: حجت الاسلام دکتر رجب نژاد (مدیرگروه تاریخ علوم پزشکی دانشکده طب ایرانی دانشگاه علوم پزشکی ایران)