♻️IRAN•313•
#امام_کاظم
#حدیث_برائتی
🔥کافر و ملعون بودن ابوبکر و عمر ((قاتلین اصلی امام حسین)) در کلام #امام_کاظم علیه السلام ::
🔹ثقة الاسلام کلینی رضوان الله علیه روایت کرده است که حضرت باب الحوائج امام کاظم علیه السلام در پاسخ به پرسش علی بن سوید پیرامون ابوبکر و عمر فرمودند:
وسألت عن رجلين اغتصبا رجلا... وهما الكافران عليهما لعنة الله والملائكة والناس أجمعين والله ما دخل قلب أحد منهما شئ من الايمان منذ خروجهما من حالتيها وما ازدادا إلا شكا، كانا خداعين، مرتابين، منافقين حتى توفتهما ملائكة العذاب إلى محل الخزي في دار المقام.
🔳 و در مورد دو مرد (ابوبکر و عمر) پرسیدی که حق مردی (امیر المومنین علیه السلام) را غصب کردند... هردو نفر کافرند. نفرین و لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها باد. به خدا سوگند هیچگاه به دل ایمان نداشتند... همیشه حیله باز و اهل شک و ریب و نفاق بودند تا ملائکه عذاب آن ها را قبض روح و به جایگاه ذلت و خواری در دار المقام (دوزخ) فرستادند.
📚الکافی، شیخ کلینی ، جلد ۸، صفحه ۷۲، حدیث ۹۵، طبعة منشورات الفجر
✍شیخ الاسلام علامه مجلسی رضوان الله علیه در شرح روایت و سند آن می نویسد:
الحديث الخامس والتسعون : رواه بثلاثة أسانيد في الأول ضعف ، والثاني حسن كالصحيح ، وفي الثالث ضعف أو جهالة ، لكن مجموع الأسانيد لتقوي بعضها ببعض في قوة الصحيح ، ورواه الصدوق بسند صحيح...قوله عليهالسلام: « وسألت عن رجلين » يعني أبا بكر وعمر عليهما اللعنة « اغتصبا رجلا » يعني أمير المؤمنين عليهالسلام « مالا » يعني الخلافة و ...
💎حدیث نود و پنج: کلینی آن را به سه سند روایت کرده که در اولی ضعف هست و دومی حسن به منزله صحیح است و در سومی ضعف هست یا مجهول بودن. لکن در مجموع سندها برخی بعضی دیگر را تقویت میکند و به حد صحیح می رسد. و این روایت را صدوق نیز به سند صحیح روایت کرده است.
👈 فرموده امام علیه السلام: «و در مورد دو مرد سوال کردی که حق مردی را غصب کردند.» دو مرد یعنی ابوبکر و عمر که لعنت بر آن دو. و منظور از مردی که حقش غصب شده امیر المومنین علیه السلام می باشد که حق خلافت و... را از او غصب کردند.
📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، علامه مجلسی جلد ۲۵، صفحه ۲۹۵ و ۲۹۸-۲۹۹
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
🏙|@mjavadmoj | نشرباشما
این است اپ ملی😖
اونوقت میگن چرا از فیلترینگ اینستا معترضین و نمیاین اپ های داخلی😫
خب رفقا
نصف شبی پارت دوم سری سوال ها رو بزاریم.
چون عکس و فیلم هست اینجوری میزارم پارت دو رو
واقعن درک نمیکنم این حرفتون رو دوست عزیز😐😂
الان مثلن ما مقلد حجتالاسلام وحید خراسانی باشیم چون تند روعه ما دست بوسان انگلیسیم اینا همه ام توطعس😐😂
بخدا که دین ربطی به سیاست اینچونینی نداره
ماهمه شیعه اییم چرا تفرقه افکنی میکنی بین انقلابیو غیر انقلابی چرافکر میکنی فقط انقلابیا دینشون درسته ماها همه پشه ایم؟!
چرا فکر میکنین دین و مذهب نصبت به انقلاب سنجیده میشه؟! حکم دین رو خدا بواسطه 14معصوم به ماها رسونده راه مشخصه نمیدونم چرا حواشیه راه رو جزءی از راه حساب میکنین
درضمن مگر خود شماها نیستین میگین رهبر جاش رو سرمونه تو قلبمونه بخاطر یکپارچگیه ملت باید ایشون رو قبول داشت چون رهبرن و جان رو فداشون کرد؟! خب قبل انقلاب شاه رهبر این مملکت بود چه خوب چه بد باید تبعیت میکردیم
اگر حرفی هست بفرمایین تا مباحثه کنیم👇
https://harfeto.timefriend.net/16693613350985
♻️IRAN•313•
واقعن درک نمیکنم این حرفتون رو دوست عزیز😐😂 الان مثلن ما مقلد حجتالاسلام وحید خراسانی باشیم چون تند
خیلی جالب شد کسی اعتراضی نداشت
یدور من جواب میدم با اعتقادات سیاسی خودم یه دور جواد خودش جواب میده 😂چون ما دونفر هدفمون یکیه ولی راهمون متفاوته
❌دفاع مولوی از ابن ملجم مرادی | امیرالمومنین علیه السلام ابن ملجم را شفاعت خواهند نمود‼️
#مولوی، “ابن ملجم” (شکافنده شریانهای مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام) را ، آلت حق مى شمارد، و بزرگ جنایت او را غیر قابل طعن و ملامت مى داند و اینچنین از زبان امیر عالم وجود، خطاب به “ابن ملجم” مى سراید :
من همى گویم برو جف القلم ### ز آن قلم بس سر نگون گردد علم
هیچ بغضى نیست در جانم ز تو ### ز آن که این را من نمى دانم ز تو
آلت حقى تو فاعل دست حق ### چون زنم بر آلت حق طعن و دق [۱]
وی همچنین از زبان امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن ملجم می گوید:
لیک بى غم شو شفیع تو منم ### خواجه ى روحم نه مملوک تنم [۲]
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
[۱] مولوى، جلال الدین محمد بلخى، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص ۱۵۴
[۲] مولوى، جلال الدین محمد بلخى، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص ۱۵۷
@mjavadmoj | انتشارباشماعزیزان
⚠️مولوی و تطهیر معاویه‼️
مولوی سراینده مثنوی با جعل داستانی که در هیچ منبعی یافت نمی شود[1]، ارادت ویژه خود را به معاویه بن ابی سفیان یکی از ننگین ترین چهره های تاریخ اسلام نشان می دهد. در نگاه اول شاید این اشعار، دربردارنده داستانی ساده باشد، اما می دانیم که شعر، زبان انتقال مفاهیم در پوشش نظم و آرایه های ادبی است. هر کدام از کلمات و عبارات به کار رفته در اشعار بار معنایی خاصی می تواند داشته باشد و چه بسا با جابجایی یا حذف تنها یک کلمه، کل معنا و بار مفهومی آن تغییر یابد. مولوی در داستان خود، با نقل حکایتی از دیدار ابلیس و معاویه، به صورت غیر مستقیم و در لفافه مقامات عجیبی برای معاویه قائل شده و آن را به مخاطب خویش القا می کند. مقاماتی خیالی که معاویه در عالم واقع، نه تنها هیچ بهره ای از آنها نداشته بلکه دقیقا عکس این موارد صادق بوده است.
#مولوی چنین داستان سازی می کند که معاویه، دایی مؤمنان! در قصرش خفته بود و در حالی که درهای قصر به روی همه بسته بود، شخصی او را بیدار می کند. معاویه متعجب از این که چه کسی توانسته وارد قصر و اتاق خواب او شود، می گوید: تو که هستی و چگونه جرأت کردی وارد قصر شوی که در این هنگام شیطان خود را معرفی می کند و می گوید او بوده است که معاویه را بیدار کرده است. معاویه از او می پرسد چرا مرا بیدار کردی؟ راستش را بگو؟
در خبر آمد كه خال مؤمنان ### خفته بد در قصر بر بستر ستا [2]…
او ضمن خطاب #معاویه با لقب “خال المومنین” و “امیر” (تاکید بر امیرالمومنین بودن او!)، داستانی ساخته و پرداخته می کند که در آن ابلیس با توجیهات بسیار و آزمودن روش های مختلف[3] سعی در گمراه نمودن و فریب معاویه دارد. اما در این راه توفیقی به دست نمی آورد!
گفت امیر او را که اینها راستست ### لیک بخش تو ازینها کاستست [4] …
مولوی در نهایت از زبان معاویه به شیطان می گوید: حالا راست گفتی و سپس با عنکبوت خواندن شیطان – که باید به شکار مگس بپردازد – خود را باز و عقاب اسپیدی می خواند که شکارچی شاه است و عنکبوت چگونه می تواند به شکار چنین بازی رود؟
گفت: اکنون راست گفتی صادقی ### از تو این آید، تو این را لایقی
عنکبوتی تو مگس داری شکار ### من نّیم ای سگ مگس زحمت میار
باز اسپیدم شکار شه کند ### عنکبوتی کی به گرد ما تند[5]
مولوی در این اشعار، مقام معاویه را به گونه ای تبیین می کند که شیطان هیچ راه نفوذی به او نداشته است. همانگونه که عنکبوت هیچ گاه نمی تواند عقابی را شکار کند! او در ذهن مخاطب تصویری از معاویه ترسیم میکند که در آن، شیطان نمیتوانسته به هیچ وجه او را گمراه نموده و بفریبد و عملا عصمت معاویه را به مخاطب خویش القا میکند. تصویری که کاملا برخلاف حقیقت وجودی معاویه است.
تنها همین اشعار و بدون در نظر گرفتن سایر مطالب خلاف مولوی، راه را برای هرگونه توجیه و تاویل در جهت اثبات تشیع مولوی و ادعای تقیه کردن او می بندد. مولوی اگر اهل تقیه بود، با ذهن خلاق خود می توانست یکی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را جایگزین معاویه کند. اگر واقعاً کسی شیعه و پیرو مذهب اهل بیت علیهم السلام باشد و در عین حال در موقعیت و شرایط تقیه قرار بگیرد، افعال و سخنان وی متناسب با جو تقیه و در حد ضرورت شکل می گیرد، نه این که چون کاسه داغ تر از آش معاویه را تا مقام عصمت و امیرالمومنینی بالا ببرد و لباس کرامت بر تن او بپوشاند.
نسخه خطی این قسمت مثنوی در نسخه قونیه:
t.me/mjavadmoj/2540
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
[1] مرحوم شهیدی در شرح خود بر مثنوی می نویسد: با تتبع فراوان، اين داستان را كه مولانا به معاويه نسبت داده است، در هيچ مأخذى نديدم؛ شرح مثنوى، سيد جعفر شهيدى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1373، ج3، ص508
[2] نثر و شرح مثنوى( گولپينارلى)، عبد الباقى گولپينارلى، مصحح: توفيق سبحانى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1371، چاپ دوم، ج1، ص756
[3] اشعار مولوی در این زمینه بسیار طولانی است و توجیهات بسیاری را از زبان ابلیس برای فریب معاویه نقل می کند. برای مطالعه تمام اشعار به منابع درج شده مراجعه کنید.
[4] مثنوى معنوى، جلال الدين محمد بلخى( مولوى)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1373، ص258
[5] مثنوى معنوى، جلال الدين محمد بلخى( مولوى)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1373، ص264
⛓| @mjavadmoj | نشرباشما