هدایت شده از آرشیو | archer
𝐏𝐨𝐥𝐢𝐜𝐞 𝐨𝐟𝐟𝐢𝐜𝐞𝐫𝐬:
- @diana2805 : رئیس پلیس
- @zizioio : مامور مخفی
- @i_am_motavahem : پزشک قانونی
- @mjholat : فرمانده
- @pagliuzzaandcoffee : کارآگاه
- hich : فرمانده یگان ویژه
- @dazire : افسر
FROM: @MYarcher
مامانم به بابام گفته باهام صحبت کنه درباره انتخابات.. بابامم گفته مگه میخواد شرکت نکنه؟ مامانمم گفته نه شرکتو که قطعا میکنه! ولی صحبت کن مطمئناش کن! بابامم پشت گوش انداخته.
و من یاد این افتادم که سالای اول تکلیفم با چه ذوقی اول وقت و با تموم آداب نماز میخوندم اما کم کم این به صفر رسید! چون اهرم ذوق تا یه جایی جواب بود.. مثل یه خازن اولیه که زود تموم میشه و قبل از تموم شدنش آدم باید به منبع شارژ دائمی و بینوسانی مثل یقین وصل بشه که بتونه با همون تم ادامه بده!
و میدونم ممکنه دوباره روزی برسه که به انتخابات و حتی راهپیماییام بیحس شم، چون اونا که تغییری نکردن.. ممکنه دوباره روزی این ذوق اوایل سن قانونیام بخوابه و دوباره تو یه رکود و رخوتی فرو برم و خانوادهام بجای پذیرفتن اشتباه خودشون فقط منو شماتت کنن!
تا مگر دوباره بینهایتی برسه و دستمو بگیره و به همون منبع یقین وصلم کنه...
من که این تجربه رو دارم باید از الان حواسم باشه.
پایههای اعتقادمو به نظام خیلی محکمتر از اینی که الان هست بکنم.
وگرنه اگر دو روز دیگه این زخم پنهان سر وا کرد، آدمای اطرافم به فکر درمانش نمیافتن. فقط روش نمک میپاشن :)
گاز زدن و مکیدن شکلات تلخ؟
مزهٔ بسیار گند و در عین حال مطبوع
سرگیجه
تهوع
گر گرفتن
لش کردن روی مبل..
و بستن چشما
میدونید بچهها؟
دیلیهای بعضیاتونو که میخونم واقعا به این نتیجه میرسم که شما خیلی قشنگ و باشعور و فهمیدهاید :)✨
خوشحالم که هم نسل آدمایی مثل شمام.. و بچههام بعدا به امثال شماها سپرده خواهند شد.. و کارم به امثال شماها گیر خواهد کرد..
امیدوارم اونقدر رشد کنید که جاهای خوب نصیب شما بشه
معتقدم ماها، این نسل، و این آدما.. که کمام نیستیم! قطعا توانایی ساخت ایران قشنگو داریم! فقط کافیه تو جای درستش قرار بگیریم🌱
هدایت شده از کنجِدنجِهمونکافہهہکہ...🇵🇸
<<هات چاکلت>>
برای: مجهولات
به همراه گربه ی خوابآلویی که کافئین روش اثری نداره😂😔
هدایت شده از کنجِدنجِهمونکافہهہکہ...🇵🇸
و اما خانم هزار چهره و رفیق فاب باریستای کافه😂😔 همون امیر
- دختری چادری که عموما از سرما
خودش و شال پیچ کرده و خنده هاش حتی از زیر شال بافتنی زردش مشخصه
و یه کوله و کتاب دستشه
خیلی ریلکس از در وارد میشه.
و با دیدن بچه هایی که به جای اون چند برابر خودشون کار میکنن
قهقه ای میزند که نگاه کافه چی ها و مهمان ها سریع به سمت در برمیگردد.
با همان لبخند معروفش دست هایش بالا می آورد و با حالت تسلیم
میگوید : سلام به همگی
صبح مالیده به ظهر تون بخیر
خوش اومدید
دوستان ببینید من همون امیر معروفم!
دیگه ناشناس غزل و سوراخ نکنید!
بعد همه میخندند
و مثل همیشه
با خنده و شوخی خرابکاری و تاخیر هایش را ماست مالی میکند.
و خیلی راحت روی صندلی مینشیند و عین مهمان ها منو را نگاه کرده و با حالتی کاملا جدی و دستور آمیز سفارش میدهد و کتابش را باز میکند پایش رو روی پای دیگر می اندازد و مشغول خواندن میشود.
شاید براتون سوال باشد
چه کتابی
هر کتابی غیر از کُتُب درسی!
مجهولات
و اما خانم هزار چهره و رفیق فاب باریستای کافه😂😔 همون امیر - دختری چادری که عموما از سرما خودش و شال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه جالب تا حالا فقط دو بار تنها کافه رفتم و هر دوبارم هات چاکلت سفارش دادم😂👌
عالی بود😂🫂
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از شعرخوانی میثم مطیعی در مراسم ۲۲ بهمن
ما صفوف محکم عشقیم، عمّاریم ما
از صف اول نشینان، پرسشی داریم ما
رونق تولید و شوق کاردانیها چه شد؟
وعده ی پیدرپی رفع گرانیها چه شد
یه وقتایی حس میکنم از ۱۰،۱۲ سالگی به بعدو یکی بجای من زندگی کرده، بعد یهو گذاشتنم تو ورژن ۱۸،۱۷ سالگیم و میگن خب بیا بقیهشو دوباره خودت برو..
و من، همون بچهٔ شاد و امیدوار، هاج و واج به این پیکر زخمیِ ناامیدِ بیمسئولیت نگاه و التماسش میکنم اونی بشه که تو رویاهام دیده بودم براش :)