eitaa logo
مجهولات
188 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
459 ویدیو
16 فایل
- باشد که غم خجل شود از صبرِ قلبِ ما . 😂✌️ محل انتشار واگویه‌های شخصی و اندکی روزمرگی! تخلصاً تأویل هستم سناً +18 از قدیمی‌های ایتا! @ha_jafarii ناشناس. https://daigo.ir/secret/192696131 محل save ناشناسا: @mjholat_gap *فقط بحثای طولانی و جذاب
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌ها من برای فردا جدا خیلی استرس دارم. تو ارائه‌های بدون برگه و جلوی آینه‌ام واقعا فلج بودم و با این فرمون فردا قطعا ملت خنده‌شون می‌گیره😭 هنوز ایده دقیقی ندارم چطور بچه‌ها رو تو کلاس فعال کنم و اگر فعالیت‌شون نباشه، کل محتوای دوره تو همین یک جلسه تموم میشه. خیلی دعام کنید. خیلی. خیلی.. 😭💘
هدایت شده از هیمآ...♡
بچه ها میشه واقعنه واقعنه دعا کنید من آزمون عملیم رو عالی بدم؟🥲 واااقعا خیلی مهمه خیلی خیلی زیاد ضریب ۱۲ داره، اونم تاثیر مستقیم روی رشته ای که می‌خوام قبول شم! نمره‌ش هم از ۱۰۰ حساب میشه... دارم تلاشم رو می‌کنم ولی خب مگه میشه محتاج دعا نباشم؟ :)
برای هیماام دعا کنید😭 اون بنده خداام آزمون عملی داره😭
اگر برای هر موضوع دیگه ای این‌قدر نگران بودم مداحی میزاشتم گریه می‌کردم یا جوشامو در می آوردم.. ولی الان هیچ کدوم از اون کارا رم نمیتونم بکنم چون از ریخت می‌افتم و سمندون بودنم پرومکس میشه😭
https://eitaa.com/sarkarelieh/300 https://eitaa.com/bisto2/1687 https://eitaa.com/9688210/7748 آقا جداً ممنون از مهربونی تک تک تون🥲✨ اصن الکنم به قول نورسا..
هدایت شده از خانقاهِ غزلچه🕌🌱
.شیخ اجل. روزی روزگاری عقابی بزرگ هیبت بر بام خانه ی کاهگلی یزدی توجه شیخ اجل را به خود جلب کرد نزدیک تر که شد متوجه صدای دخترکی شد که بیت شعری را مدام و کلافه وار زمزمه می‌کرد عقاب در چشم برهم زدنی پر زد و نزدیک جناب سعدی آمد و گفت: کیستی؟! اینجا میکنی مردک؟ جناب سعدی که جاخورده بود گفت: - من شاعر ام سعدی شیرازی از اینجا می‌گذشتم که صدایی من رو یاد شعری انداخت که به تازگی سرودم عقاب که فهمیده بود شاعر معروفی به پستش خورده شروع به تعرف و تمجید از دختر خانه ینی حمیده کرد تا شاید عروس شود و سند آزادی عقاب نیز صادر شود . و در آخر گفت : خانم این خانه شاعر است آن هم چه شاعری! اخیرا شعری سروده و در وسط بیت خوابش برده و نصفش را یادش رفته اگر بتوانی شعر را برای او کامل کنی شانس دامادی ات بیشتر می‌شود رفیق! سعدی خنده ای کرد و در صورتی که حمیده تمام مکالمات را از پشت در چوبی گوش میداد شروع به خواند و تکمیل شعر کرد... " من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم " عقاب در صورتی که با پرش اشک شوق را از گوشهٔ چشمش پاک میکرد در خانه را به روی سعدی باز کرد و اورا به خانه دعوت کرد که ناگهان شیخ اجل با حمیده رو در رو و... عقاب شروع به خواندن کرد: از در درآمدی و من از خود به درشدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم حمیده که دست و پایش را گم کرده بود گفت مشنگ تو از کیه شعر میگی؟ عقاب: بالاخره سینگلی تو منم شاعر کرد... تا ددی حمیده نیومده از لحظات عاشقانه شون لذت ببرید دوستان🙂😂 برای شما
مجهولات
.شیخ اجل. روزی روزگاری عقابی بزرگ هیبت بر بام خانه ی کاهگلی یزدی توجه شیخ اجل را به خود جلب کرد نزدی
اگر بدونید جمله به جمله این تقدیمی از چه سطح خاصی از شوخی و شناخت میاد مثل من بارها می‌خونیدش🥲✨ ممنون جداً🤣❤️
هدایت شده از مآه نگاشت؛
_💔_
می‌دونم عزادارید ولی میتونید بشینید به این بخندید.
اشکال نداره الان برمی‌گردم خونه و برای اسماعیل هنیه گریه می‌کنم
مجهولات
_💔_
چرا تو ایران؟ تهران؟
دقیقاً دیروز که اومده بود تحلیف گفتم چرا این بلند میشه میاد این‌جاها؟ سردار سلیمانی رو تو یکی از همین سفرا ترور کردن دیگه... خب آخه الان تو این برحه حساس نیاد ایران.. تو نقطه امن بمونه.. واقعا خطرناکه این کارا.. حالا مراسم تحلیف پزشکیان چی بود مگه؟! اَه. چارتا دیگه از همینا برن دیگه باید خود امام زمان(عج) بیاد تا بتونیم این اسرائیلو محو کنیم. الان داریم دونه دونه فرمانده ها و سرمایه هامونو از دست میدیم..