eitaa logo
مجهولات
188 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
487 ویدیو
17 فایل
- باشد که غم خجل شود از صبرِ قلبِ ما . 😂✌️ محل انتشار واگویه‌های شخصی و اندکی روزمرگی! تخلصاً تأویل هستم سناً +18 از قدیمی‌های ایتا! @ha_jafarii ناشناس. https://daigo.ir/secret/192696131 محل save ناشناسا: @mjholat_gap *فقط بحثای طولانی و جذاب
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی اینکه شب اولی که باید عینک بزنی خونه بابابزرگت دورهمی باشه زیاد خبر خوبی نیست !.. <مجہولات>
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
اگر کسی رو واقعا دوست داشته باشم براش رنگ خاصی از قلب نمی‌فرستم. شاید ایموجی سیب‌زمینی فرستادم. یا بادوم زمینی، یا شال گردن..؟ قلب برای کساییه که لازمه بهشون ثابت کنی براشون محبت قائلی، نه کسی که تو نگاهاتون به هم یه دیوان غزل از محبته... <مجہولات>
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
میم فقط چشمات؛ هیچ وقت لازم نیست زبونت زیرش کپشن بزاره:) <مجہولات>
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
- خورش کرفس مامان بزرگم - اشکنه بابابزرگم - فسنجون مامانم - چلومرغ خالَم - دلمه های عَمَّم *از دلایلیه که برای زندگی کردن، لذت بردن و عشق ورزیدن دارم!
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
♥️♥️:♥️♥️
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
- وَالصُّبْحِ إِذَآ أَسْفَرَ(مدثر۳۴) و سوگند به صبح زمانی كه از پرده سیاه شب درآید و رخ نماید✨ ♥️' به بلندترین و درمانده‌ترین شبت فکر کن ، صبح نشد؟ شد . . . <مجہولات>
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
- هِی دنیا! من برای جنگیدن به یه هم رزم نیاز دارم!
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دبیر فیزیک‌مون می‌گفت: - زندگی دو تا حالت داره، اضطراب! افسردگی! یه صخره رو تصور کن، بمونی پایین افسردگیه، بری بالا اضطراب. و شما الان دقیقا وسط راه این صخره اید! چهار دست و پا! با پاهای ورم کرده، دستای تاول زده... میتونید برید بالا، میتونیدم طناب‌و بکشید و آزاد... انتخاب تون چیه؟ سقوط یا تقلا؟ برو خونه و بشین خوب رو حرفای من فکر کن. اون کسی که هستی، اون کسی که تصمیم بگیری از همین لحظه باشی، یکماه بعد، یکسال بعد، ده سال بعد، تا چهل سال بعدم همونی! ببین این‌ خودت‌و دوست داری؟ <مجہولات>
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
مجهولات
- هِی دنیا! من برای جنگیدن به یه هم رزم نیاز دارم!
یکی که دستم و بگیره، بلندم کنه و وقتی خمیازه کشیدم بزنه تو گوشم بگه: - بی‌شعور پاشو بدو! وقت نداریم!
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
مجهولات
یکی که دستم و بگیره، بلندم کنه و وقتی خمیازه کشیدم بزنه تو گوشم بگه: - بی‌شعور پاشو بدو! وقت نداریم!
یکی که جنس ضعف و خستگی هام‌و بدونه، لمس کرده و همین حالا هم باهاش درگیر باشه.
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
ولی این که هر روز صبح تو راه مدرسه کارگرهای روز مزد رو میبینم که با صورتای آفتاب سوخته و دستای زمخت صف بستن یکی بیاد دنبال‌شون خیلی به هم میریزتم... <مجہولات>
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱