یک سده دولت عقل، یک شبه کودتا شد عشق شبی درخشید، حاکم شهر ما شد مردم بی مروت، مست ز قصه عشق عقل شکسته دل هم، رفت و دگر فنا شد قلب، تمام تن شد، قصه عشق خود را بار دگر بگفت و، دردِ بلا دوا شد قلب و سر و رگ و تن، من وَ من و من و من درد شُدَش به یک‌سر، رنج بدان عطا شد دولت حالِ ما حال، مِی بدهد به مغز و کرده گمان که فکرش، از سر ما رها شد عاقبتش چنین شد‌، این همه شور و مستی واژه‌ی تلخ مجنون، وصله نام ما شد آخ که جان "تأویل"، زنده بدین امید است در بزنند و گویند، حاجت دل روا شد... #تأویل

بالاخره یه شعر که بتونم توش از تخلصم استفاده کنم گفتم :') هر چند خیلی هَپَر هوپور شد ... ولی الان نیاز دارم یکی با مهربونی بغلم کنه منم سفت فشارش بدم .

تایم؛

راستی بچه های تجربی پیشاپیش روز اکثرتون مبارک😃😁✌️💉❤️

دلم برات تنگ شده دختره. یادت باشه از هم خداحافظی نکردیم چون مطمئن بودیم دوباره همدیگرو میبینیم ولی ندیدیم یه خداحافظی طولانی و بغل طلبت . یه لپ کشیدن رو اعصاب طلبم🙄. شب خوب بخوابی کوشولوی من که هفته دیگه قراره بدنیا بیای 😂♥️ *دلم خیلی بیشعوره که اینارو اینجا گفت چون میخواستم تو پیوی بگم ولی مثل بچه ها اصرار کرد اینجا

وقتی کسی رو که زیاد نمیشناسم اما حس میکنم خیلی دوستش دارم اصلا بهش نزدیک نمیشم چون میترسم از سر نشناختن بهش آسیبی بزنم🌱 یه درصد کمی ام برای اینکه میترسم تو صمیمیت با اون چیزایی ازش ببینم که دیگه نتونم اینقدر دوستش داشته باشم خصوصا وقتی اونقدر ازم دورن که نمیتونن ذوقمو وقتی نگاهشون میکنم اما به زبون نمیارم تو چشمام ببینن فقط به خودم میگم کاش میشد برم تو خوابشون و اونجا کلی باهاشون حرف بزنم! عمده این افراد هم همون لطیف ها هستن که معرف حضورن ؛)