باشه نیاید ولی بهرحال ما تا ظهورتونو نبینیم آروم نمیگیگیریم .
حالا خودمونو نذر ظهور میکنیم
بعدا خودمون و بچههامونو
بعدا تر خودمون و بچههامون و نوههامونو
بعدا تر تر ارث و میراثمونو...
عاشقی دردسری بود نمی دانستم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟
آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا
رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟
عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید
ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا؟
نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا
تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا
ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا
مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی
مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی
از به خود آمدن این قافله را گم کردیم
وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم
از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟
فقط از هجر سرودن نکند سهم من است؟
من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد
صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد
بخدا منتظر آمدنت میمانیم
پای این عشق اویس قرنت میمانیم
تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد
سحر وصل همیشه شب هجران دارد
تا به اندازه ی شمعی که ز سر میسوزد
پر پروانه به امید سحر میسوزد
خیر از جمعه ندیدیم به ولعصر قسم
بی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصرقسم
شاعر : صابر خراسانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشاور مدرسمون با اختلاف😂>>>
مجهولات
مشاور مدرسمون با اختلاف😂>>>
- https://eitaa.com/mjholat/9426
طوری که به این خندیدم تا جایی که خانواده داشتن نگران میشدن>>
و طوری که واقعا حس میکردم کار بچه هاست ولی در کمال تعجب تو کانال دیدمش >>>>>
وای عالی بود . واقعا عالی بود
آرزو میکنم کاش میتونستم دوباره از اول ببینمش 🤣🤣💔
#ناشناس
+ 😂🍃
چیو فکر میکردی کار بچههاست؟ کار کدوم بچهها؟ تو کدوم کانال دیدیش؟ نکنه از بچه های مدرسهمونی😱😂
آره خلاصه همچین کادر دغدغهمندی داریم ما😎😂
چرا دوباره نتونی ببینیش؟😂
خانواده، ما نسبت به فامیل بابام، ریز تر و ظریفیم.
بعد دخترعموم که از حانیه(آبجیم که ۹ سال از من کوچیکتره) یک سال بزرگتره، همیشه لباسا و کفشا و.. خوبشو زنعموم میداد که حانیهام استفاده کنه. اینسری که داد، دیدیم دیگه خیلی برای حانیه بزرگن! من گفتم بدید من پا کنم.. و اندازم بود🙂😂
خلاصه الان دیگه تا حانیه استخون بترکونه اونا به من میرسه😂
مجهولات
خانواده، ما نسبت به فامیل بابام، ریز تر و ظریفیم. بعد دخترعموم که از حانیه(آبجیم که ۹ سال از من کوچی
یادم افتاد، اولین باری که مامانم داستان سیندرلا رو برام تعریف کرد سر همین سایز پام بود. تو بازی و بوستان و مهمونی و... همه کفشا از من بزرگتر بودن و همه بچهها کفش همو میپوشیدن و... یجوراییام مسخر میکردن منو.
بعد من که اومدم با بغض اینا رو به مامانم گفتم، قصه شو تعریف کرد و گفت پاهای تو ظریفه، کفشاتم مثل کفش سیندرلا میمونه.. هر کسی نمیتونه پا کندش🥲✨