👨👩👧👦سری نکتههای #تربیت_جنسی
⭕️دختر ۶ سال به بالا بر دامن مرد نامحرم ننشیند.
⚠️همچنین از بوسیدن و بوسیده شدن توسط مرد نامحرم پرهیز شود.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰سلسله عکس نوشتهای #فیلسوف_مردم
عکسنوشت5⃣
لطفا در نشر آن سهیم باشید🙏
#دهه_فجر
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
👨👩👧👦سری نکتههای #تربیت_جنسی
💠 انس با قرآن و نماز برای پرهیز از زشتی ها و اعمال ناپسند...
🌐از خردسالی و کودکی فرزند را به نماز و قرآن عادت دهید. همین نماز و قرآن انسان را از بسیاری پلیدی ها و منکرات باز میدارد
🔶عادت دادن به نماز با دستور ممکن نیست، بلکه خود پدرومادر باید پایبند باشند تا فرزند از آنها تقلید کند...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰سلسله عکس نوشتهای #فیلسوف_مردم
عکسنوشت6⃣
لطفا در نشر آن سهیم باشید🙏
#دهه_فجر
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
👨👩👧👦سری نکتههای #تربیت_جنسی
💠 انس با قرآن و نماز برای پرهیز از زشتی ها و اعمال ناپسند...
🌐از خردسالی و کودکی فرزند را به نماز و قرآن عادت دهید. همین نماز و قرآن انسان را از بسیاری پلیدی ها و منکرات باز میدارد
🔶عادت دادن به نماز با دستور ممکن نیست، بلکه خود پدرومادر باید پایبند باشند تا فرزند از آنها تقلید کند...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🏮 در وضوخانه مسجد، وضو گرفتم و مقابل آیینه چادر بندریام را محکم دور سرم پیچیده و مرتب کردم. به نظرم صورتم نشسته در طراوت رطوبت وضو، زیبایی دیگری پیدا کرده بود. حال خوشی که تا پایان نماز همراهم بود و این شب جمعه را هم مثل هر شب جمعه دیگری برایم نورانی میکرد.
👳🏻♂️ سخنان بعد از نماز مغرب امام جماعت مسجد، در محکومیت جنایات گروههای تروریستی در سوریه در قتل زنان و کودکان و همچنین اعلام برائت از این گروهها بود.
😖 شیخ محمد با حالتی دردمندانه از فتنهی عجیبی سخن میگفت که در جهان اسلام ریشه دوانده و به شیعه و سُنی رحم نمیکند.
😞 با شنیدن سخنان او تمام تصاویری که از وحشیگریهای آنها در اخبار دیده و شنیده بودم، برابر چشمانم جان گرفت و دلم را به قدری به درد آورد که اشک در چشمانم حلقه زد و نجات همه مسلمانان را عاجزانه از خدا طلب کردم.
#قسمت_شصت_و_سوم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
😑 در مسیر برگشت به سمت خانه، عبدالله متأثر از سخنان شیخ محمد، بیشتر از حوادث سوریه و آلوده بودن دست اسرائیل و آمریکا به خون مسلمانان میگفت. سرِ کوچه که رسیدیم، با نگاهش به انتهای کوچه دقیق شد و با صدایی مردد پرسید: «اون مجید نیس؟» که در تاریکی شب، زیر تابش نور زرد چراغها، آقای عادلی را مقابل در خانهمان دیدم و پیش از آنکه چیزی بگویم، عبدالله پاسخ خودش را داد: «آره، مجیده.»
😌 بیآنکه بخواهم قدمهایم را آهسته کردم تا پیش از رسیدن ما، وارد خانه شده و با هم برخوردی نداشته باشیم، ولی عبدالله گامهایش را سرعت بخشید که به همین چند ماه حضور آقای عادلی در این خانه، حسابی با هم رفیق شده بودند.
🧔 آقای عادلی همچنانکه کلید را در قفلِ در حرکت میداد، به طور اتفاقی سرش را چرخاند و ما را در نیمه کوچه دید، دستش از کلید جدا شد و منتظر رسیدن ما ایستاد.
🌴 ای کاش میشد این لحظات را از کتاب طولانی زمان حذف کرد که برایم سخت بود طول کوچهای بلند را طی کنم در حالیکه او منتظر، رو به ما ایستاده بود و شاید خدا احساس قلبیام را به دلش الهام کرد که پس از چند لحظه سرش را به زیر انداخت. عبدالله زودتر از من خودش را به او رساند و به گرمی دست یکدیگر را فشردند.
#قسمت_شصت_و_چهارم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰سلسله عکس نوشتهای #فیلسوف_مردم
عکسنوشت7️⃣
لطفا در نشر آن سهیم باشید🙏
#دهه_فجر
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
❇️ سری نکتههای #تربیت_جنسی
⭕️در محیطهای خلوت فرزندان خود را تنها یا با فرد دیگری آزاد نگذارید
🔺خصوصا خواهر و برادر
🔸حتما به گونه ای باشد که توان نظارت برآنها را داشته باشید (مثلا دراتاق باز باشد)
🔴اگر هم به هر دلیل مجبور شدید و تنها گذاشتید مدت زمان آن کوتاه باشد.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🙎♀️ نگاهم به قدر یک چشم بر هم نهادن بر چشمانش افتاد و او در همین مجال کوتاه سلام کرد. پاسخ سلامش را به سلامی کوتاه دادم و خودم را به کناری کشیدم، اما در همان یک لحظه دیدم به مناسبت شب اول محرم، پیراهن سیاه به تن کرده و صورتش را مثل همیشه اصلاح نکرده است.
🌟 با ظاهری آرام سرم را پایین انداخته و به روی خودم نمیآوردم در دلم چه غوغایی به پا شده که دستانم آشکارا میلرزید.
🎈 او همسایه ما بود و دیدارش در مقابل خانه، اتفاق عجیبی نبود، ولی برای من که تمام ساحل را با خیال تشرف او به مذهب اهل تسنن قدم زده و تا مسجد گوشم به انعکاس روحیاتش بود، این دیدار شبیه جان گرفتن انسان خیالم برابر چشمانم بود.
#قسمت_شصت_و_پنجم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰سلسله عکس نوشتهای #فیلسوف_مردم
عکسنوشت8⃣
لطفا در نشر آن سهیم باشید🙏
#دهه_فجر
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑 نکتههای ناب #همسرداری
⚠️زن و شوهر از مسخره کردن یکدیگر و گفتن سخنان طعنه آمیز و دو پهلو جداً پرهیز کنند.
⭕️طعنه و نیش و کنایه، از توهین و اهانت مستقیم اثر روانی بیشتری دارد...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰سلسله عکس نوشتهای #فیلسوف_مردم
عکسنوشت9⃣
لطفا در نشر آن سهیم باشید🙏
#دهه_فجر
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑 نکته های ناب #همسرداری
💠واقع بینی و تحمل نظر مخالف
از همسر خود انتظار نداشته باشید كه با تمام ایدهها، افكار و کارهای شما موافق باشد و آنها را تحسین كند....
🔻واقع بین باشید و به او اجازه دهید كه نظرش را هر چند كه برخلاف میل شما باشد، بیان کند.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🍃 نگاه لبریز حسرتم به کلیدهایی که در دست هر دوی آنها بازی میکرد، خیره مانده و آرزو میکردم یکی از آن کلیدها دست من بود تا زودتر وارد خانه شده و از این معرکه پُر شور و احساس بگریزم که بلاخره انتظارم به سر آمد.
🔑 قدری با هم گَپ زدند و اینبار به جای او، عبدالله کلید در قفلِ در انداخت و در را گشود. در مقابل تعارف عبدالله، خود را عقب کشید تا ابتدا ما وارد شویم و پشت سر ما به داخل حیاط آمد. با ورود به حیاط دیگر معطل نکرده و درحالی که آنها هنوز با هم صحبت میکردند، داخل ساختمان شدم.
🎈 چند ساعتی که تا آخر شب در کنار خانواده به صرف شام و گپ و گفت گذشت، برای من که دیگر با خودم هم غریبه شده بودم، به سختی سپری میشد تا هنگام خواب که بلاخره در کنج اتاقم خلوتی یافتم.
🎀 دیگر من بودم و یک احساس گناه بزرگ! خوب میفهمیدم در قلبم خبرهایی شده که خیلی هم از آن بیخبر نبودم. خیال او بیبهانه و با بهانه، گاه و بیگاه از دیوارهای بلند قلبم که تا به حال برای احدی گشوده نشده بود، سرک میکشید و در میدان فراخ احساسم چرخی میزد و بیاجازه ناپدید میشد، چنان که بیاجازه وارد شده بود و این همان احساس خطرناکی بود که مرا میترساند.
#قسمت_شصت_و_ششم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر