مداحی حضرت زینب (س) :
برادر رنج بی حد ، را توهم دیدی منم دیدم
به دل داغ پیمبر را ، توهم دیدی منم دیدم
ز بعد داغ جانسوز پیمبر نیلی از سیلی
رخ زیبای مادر را ، توهم دیدی منم دیدم
چو مادر بود پشت در تو هم بودی منم بودم
فشار ضربت در را توهم دیدی منم دیدم
ز تیغ زاده ی مجلم به خون آغشته در بستر
سر ساقی کوثر را تو هم دیدی منم دیدم
داداش تمام مراحل را با توبودم – تو هم در
زمان طفولیت دنبال جنازه مادر رفتی – منم
در سن چهار سالگی دنبال جنازه مادر رفتم »
حسن را پاره پاره شد جگر، زِ سوزه ی الماس
رخ سبز برادر را ، توهم دیدی منم دیدم
« اون لحظه ای که جنازه ی امام مجتبی (ع)
را تیرباران کردندتوهم داداش دیدی منم دیدم
دراین صحرای ماتم خیزوعالم سوزدریکروز
به خون نخله ی مادر را،تو هم دیدی منم دیدم
الا ای باغبان باغ ، از باد خزان پرپر
گل و سرو و صنوبررا، توهم دیدی منم دیدم
تو کربلا دیدی داداش جنازه علی اکبر رو زمین
افتاده بود توهم دیدی منم دیدم- بعد از آنکه
جنازه علی اکبررا دیدحسین به سوی فرزندش
دوید وقتی به جنازه علی اکبر رسید دید زنی
کنار جنازه نشسته نگاه کرددید خواهرش
زینبه عقیله بنی هاشم زر بغل خواهر را گرفت
و برد به خیمه »
تو خواندی سوره ی انافتحنا را ، منم خواندم
تن پرخون اکبر را ، توهم دیدی منم دیدم
کنار نعش قاسم گریه ها کردی منم کردم
شکسته لعل گوهر را ، تو هم دیدی منم دیدم
کنار علقمه لب تشنه غلطان در میان خون
اگر جسم برادر را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیر حرمله ای زینت دوش نبی از کین
دریده حلق اصغر را ، تو هم دیدی منم دیدم
این مطلب که زبان حال است مال اون لحظه
ای است که در خیمه بود- صوت قرآن شنید
صدای آشنایی رو شنید- پرده روکنارزدبه
نیزه ها نگاه کردسر برادر روی یکی از
نیزه هادر این جا می گه داداش من در همه
حال با تو بودم همه چیز رو با تو مشاهده
کردم اما نمی تونم رگ های بریده تو رو ببینم
به سودای تو سر را می زنم بر چوبه ی محمل
که گویی غرق خون سررا،توهم دیدی منم دید
چون چاره نیست می روم و می گذارمت
ای پاره ی پاره ی تن به خدا می سپارمت
دشمن نداد آبت اگر غم مخور
صحرا ز دیده ی چو دریا کنم تو را
ای آن که داغ های جگر سوز دیده ای
اکنون به اشک دیده مداوا کنم تو را
خواهم که سیر ببینمت اما حسین
کوصبروفرصتی که تماشا کنم تو را حسین
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
حضرت_زینب
هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش
مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش
وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی
با یل ام البنین بودند در دور و برش
مریم و آسیه را دیدم که می آموختند
با چه شوقی درس عفت را به پای منبرش
دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب
می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش
اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست
عصمت الله است این آیینه نام دیگرش
حضرت زهرای اطهر مظهر حجب و حیاست
ارث برده این عقیله حجب را از مادرش
حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم
چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش
هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند
یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش
احسان نرگسی رضاپور
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
4_5920485333748679037.MP3
7.93M
نوحه شور
پاشو ببین که چشمام بارون خون میباره
تـو آسمون زیـنـب نـــمـونده یک ستاره
تو قتلگاه و ، پاشو نگـاه کن
برای خواهر ، یه کم دعا کن
چطور برم تا خیمهها
از بـین این نامحرما
کشــته مـنو کرببلا
امون امون ز کربلا
حسین غریب مادر
حسین غریب مادر...
**
حالا که مـرد و نامرد خیمه رو دوره کرده
این نفسهام به سختی میره و بر میگرده
همه رسیدن، برای غارت، پاشو کمک کن، نرم اسـارت
تــو قـتـلگاه در به درم
ببین چی اومــد به سرم
خون میچکه از معجرم..
حسین غریب مادر
حسین غریب مادر...
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
اشعار شهادت موسی بن جعفر ع
دوبیتی
سال ها در کنج زندان ها عبادت می نمود
روزها را روزه بود و شب پیاپی در سجود
غل به پایش بود و زنجیر ستم بر پیکرش
کس نمی داند که جرم موسی جعفر چه بود
...........
دوبیتی
الهی من از این زندان و زندانبان نمی نالم
بجا شکر تو می آرم اگر افسرده احوالم
ندارم شکوه از سندی و زنجیر گران یا رب
من از هجر رضایم بار الها منقلب حالم
امیر_گودرز_ببری
.................
دوبیتی
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن
این جا نظری به غربتِ بابا کن
معصومه بیا و لحظه ی جان دادن
زنجیرِ ستم از تنِ بابا وا کن!
هستی_محرابی
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
اَلسلامُ على المعذَّبِ في قعرِ السجونِ...
وَ ظلمِ المطاميرِ...
آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است
آجرک الله... یا بن الحسن...
جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است
دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفاش..
مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست
بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است
امشب آسمان و زمین عزادار آقا
موسی بن جعفرهست.
امشب همه عالم عزادارند..
بانی تمام روضه ها... مادرش زهراست...
زندان نگو، که گرم مناجات با خداست
غار حرای حضرت موسی بن جعفر است
قربون غریبیت برم آقا...
از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است
باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است
ای من فدای شال عزای شما شوم آقا جان...
یا بن الحسن...
ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است
هر کجا نشستی...حالا امام زمانت رو
دعوت کن...یا صاحب الزمان...
┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
هدایت شده از روضه ومدح اهلبیت رحمتی پور
اشعار شهادت موسی بن جعفر ع
دوبیتی
سال ها در کنج زندان ها عبادت می نمود
روزها را روزه بود و شب پیاپی در سجود
غل به پایش بود و زنجیر ستم بر پیکرش
کس نمی داند که جرم موسی جعفر چه بود
...........
دوبیتی
الهی من از این زندان و زندانبان نمی نالم
بجا شکر تو می آرم اگر افسرده احوالم
ندارم شکوه از سندی و زنجیر گران یا رب
من از هجر رضایم بار الها منقلب حالم
امیر_گودرز_ببری
.................
دوبیتی
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن
این جا نظری به غربتِ بابا کن
معصومه بیا و لحظه ی جان دادن
زنجیرِ ستم از تنِ بابا وا کن!
هستی_محرابی
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
زمزمه شهادت موسی بن جعفر
(سبک : برمشامم میرسد هر.....)
حضرت موسی بن جعفر شد فدای راه دین
گوشه ی زندان غم او شد شهید زهر کین
تسلیت مولی رضا۲
نور چشمان پیمبر گوشه ی زندان چرا
هفتمین نور امامت با دل سوزان چرا
تسلیت مولی رضا۲
ظلم و کینه بر امام هفتمین افزون شده
موسی جعفر از این ظلم و ستم دلخون شده
تسلیت مولی رضا۲
کس چنان موسی بن جعفررنج ودرد و غم ندید
گوشه ی زندان هارون از ستم گشته شهید
تسلیت مولی رضا۲
آن امامی که چو جد اطهرش آزاده بود
گوشه ی زندان سندی از نفس افتاده بود
تسلیت مولی رضا۲
از شرار زهر کینه بر زمین افتاده بود
در غریبی گوشه ی زندان غم جان داده بود
تسلیت مولی رضا۲
داغ هفتم نور حق بر شیعیان سوزنده بود
سندی شاهک شرر بر حاصلش افکنده بود
تسلیت مولی رضا۲
کس نداند از چه رو زندان غم شد مأمنش
شیعیان مرتضی در انتظار دیدنش
تسلیت مولی رضا۲
آمد از زندان برون اما به دوش چار تن
کاظمین از داغ او گردیده چون بیت الحزن
تسلیت مولی رضا۲
گوشه ی زندان شهید کینه و بیداد بود
پیکر پاکش سه روز روی پل بغداد بود
تسلیت مولی رضا۲
┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
زندانی که غیر خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دیدو کس از او خبر نداشت
هرروز روزه بود ولی موقع غروب
شما دیدید وقتی کسی روزه است میخواد
افزار کنه ، آب و نان و خرمابراش میارند
آخ بمیرم :
جزتازیانه ، قوت و غذایی دگر نداشت
وقتی که افطار می شد در زندان باز می شد
یه نامرد با تازیانه وارد می شد اینقدر به
بدن مولای من و شما میزد هر تازیانه ی
که به بدن مولای من و شما می خورد آقا
زیر لب می گفت یا زهرا یا زهراشاید یادش
می یومد از روزهایی که تو کوچه های
مدینه مادرش رو تازیانه میزدند مجلس
بابای امام رضاست امروز چه خبر
بود پشت درب زندان باشاخه های گل
اومده بودند درب زندان یکی می گفت
آقام بیاد رو قدماش میفتم یگی
می گفت دورش می گردم یکی می گفت
اگه آقارو ببینم به خونم دعوتش می کنم
اما یه وقت درب زندان باز شد یه بدنی
را آوردند با غل وزنجیر گلهایی که آورده
بودند روبدن آقا ریختند وقتی بدن و بلند
کردند از روی کل بلندش کردند اما لایوم .....
به روایتی 7 سال به روایتی 14 سال از
این زندان به آن زندان ، از این سیاه چال
به آن سیاه چال ، اما نمی دونم که زندان
آخر به آقا چه گذشت ، وقتی سجده
می کرد می گفت خدا مرگم و برسون .
بس که تاریک است زندان محنت بارمن
هیچ فرقی نیست بین روز و شام تارمن
دست وپایم بسته درزنجیروخصمی سنگدل
گشته مامور ازپی آزار قلب زارمن
مادرم زهرا اگر سیلی نمی خورداز عدو
نیلی از سیلی نمیشد اینچنین رخسارمن
هرچه میگویم که من فرزند زهرایم نزن
بیشتر می کوشد آن جانی پی آزار من
کی می شود من آزاد گردم
راحت زِدست صیاد گردم
بر دیدن من با تازیانه
سندی شاهک ، آیدشبانه
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
اشعارامام_موسی_کاظم_علیه_السلام
غزل شهادت
هستی غریب و با تو کسی آشنا نشد
همدم کسی به سوز دلت جز خدا نشد
خرما به زهر کینه شد آغشته وای من
جز سوز زهر،زخم دل تو دوا نشد
معصومه خوب شد که نبود و ندیده است
روح از تنت جدا شد و زنجیر وا نشد
جان دادی ای غریب،به دور از وطن ولی
اما غمی به مثل غم کربلا نشد
شکر خدا که هفت کفن داشتی به تن
دیگر برای تو کفن از بوریا نشد
بر تخته پاره جسم تو تشییع شد ولی
تشییع تو به زیر سم اسبها نشد
آویخته به تخته ی تابوت شد سرت
اما سرت به دست کسی جابجا نشد
محمود_اسدی_شائق
السلام علیک یا ابالحسن یا موسی بن جعفر
ایها الکاظم یبن رسول الله ....
به فدای اون آقایی برم که از این زندان
به اون زندان از این سیاه چال به اون
سیاه چال تا اینکه زندان آخر نمی دونم
با آقا چه کرد که هی صدا میزد خدا
مرگ منو برسون ، بالاخره دعاش مستجاب
شد با بدنی پرو از غل وزنجیر .......
اما سادات،کربلایی ها ، بدن موسی بن جعفر
به جای یک کفن هفت کفن داشت ، بالاخره
بدن کبودوجسم پاره پاره ی موسی بن جعفر
رو تخته تشیع شد ، سرش به نیزه نخورد ....
به فدای اون آقایی که ۱۰ نفر اسب سوار
دیدند دارن اسب هاشون رو نعل تازه میزنند
گفتند چرا اینها دارند به اسباشون نعل تازه
میزنند یه وقت دیدند بدن ابی عبدالله رو
زیر سم اسباشون لح کردند
هی حسین .........
کفنی داشت زخاک و کفنی داشت زخون
تا نگویند بدن سبط نبی بی کفن است
┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
مداحی شهادت حضرت موسی بن جعفرع
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
السلام علیک یا ابالحسن یا موسی بن جعفر
ایها الکاظم یبن رسول الله ....
ندارد ابر چون این چشم گریانی که من دارم
ندارد آتشی چون آه سوزانی که من دارم
قسم بر روشنی روز که ، از یاد من رفته
ندارد آسمان چون شام ظلمانی که من دارم
سحر وقت نمازم می کند از خواب بیدارم
نوازش های دست این نگهبانی که من دارم
وقتی که افطار می شد در زندان باز می شد
یه نامرد با تازیانه وارد می شد اینقدر به
بدن مولای من و شما میزد هر تازیانه ی
که به بدن مولای من و شما می خورد آقا
زیر لب می گفت یا زهرا یا زهراشاید یادش
می یومد از روزهایی که تو کوچه های
مدینه مادرش رو تازیانه میزدند
شکسته استخوان ساق پایم از غل و زنجیر
نگفتم با کسی از درد پنهانی که من دارم
قسم بر روزگار در اسارت بودن زینب
ندید او این چنین تاریک زندانی که من دارم
چه می شد که ملاقاتم شبی معصومه می آمد
تسلی بهر این حال پریشانی که من دارم
خوب شد نبود ببینه ، اگر میبود و می دید
دق میکرد ! ...
میگن هر کاروانی که وارد مدینه میشد
می فرمود: بروید بپرسید ببینید بابای من
هم آزاد شده یا نه ؟
اما یه روز براش خبر آوردند: بی بی جان
دیگه منتظر نباش، بابای غریبت،گوشه زندان
زیر غل وزنجیر از دنیا رفت ...
چه میگذره به دختر وقتی بفهمه باباش
از دنیا رفته ......
هان میدونی میخوام کجاببرمت ؟ ا
ی کاش دختر خرابه هم ، سر بریده ی
بابا رو نمیدید....*
┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
نوحه شهادت موسی بن جعفر ع
(سبک : نوحه های حیدر زاده)
جان پیغمبری تو ~ موسی جعفری تو ۲
ای شهید ره دین ~ هفتمین رهبری تو ۲
* ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
از ستم یابن زهرا ~ بوده ای کنج زندان
شده ای رهبر دین ~ دیده ها بر تو گریان
* ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
شده سندی شاهک،از ستم قاتل تو
شرم نکرده ز احمد،زد شرر بر دل تو
ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
از ستم بی بهانه ~ بی حیا ظالمانه
از ره ظلم و کینه ~ بر تو زد تازیانه
* ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
کنج زندان سندی ~ ظلم و کین گشته افزون
گوشه ی خلوت خود ~ دلت از غم شده خون
* ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
همچو زهرا بخواهی ~ مرگ خود از خدایت
جان عالم فدای ~ گریه ی بی صدایت
* ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
زهر کینه اثر کرد ~ از نفس تو فتادی
در ره دین و قرآن ~ جان خود را بدادی
*ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
زهر کینه اماما ~ این نبوده سزایت
از چه دیگر نیاید ~ کنج زندان صدایت
* ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
شده ای یابن زهرا ~ کشته بی جرم و تقصیر
وای من زین مصیبت ~ بر تنت کند و زنجیر
ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
بوده ای یابن زهرا ~ کشته ی ظلم و بیداد
پیکر تو بمانده ~ بر روی جسر بغداد
* ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
عاقبت ای اماما ~ شدی تشییع جنازه
پایمال جسم جدت ~شده با نعل تازه
ذکر عالم شد وا غربتا
آجرک الله مولی رضا
┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor