eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
159 دنبال‌کننده
815 عکس
167 ویدیو
3 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 علیه‌السلام «اَلسَّمَاحَةُ الْبَذْلُ فِي الْيُسْرِ وَ الْعُسْرِ» بزرگی آن است که در سختی و در گشایش، بذل و بخشش کنی. 📗 الکافی، ج۴، ص۴۱ 🔹بزرگی و بخشش🔹 هر کس که دلش به آسمان پیوسته‌ست از کوچکی دغدغه‌ها وارسته‌ست در سختی و راحتی، کَرَم خواهد کرد می‌بخشد اگرچه دست و بالش بسته‌ست 📝 @ShereHeyat @mkomeit
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری تقدیم به امام حسن مجتبی علیه‌السلام در دیدار شاعران با رهبر انقلاب: شمشیر تو در نیام گل کرد؛ از صلح تو صد قیام گل کرد 🏷 و اساتید ادبیات فارسی 💻 Farsi.Khamenei.ir
بیانیه سازمان بسیج هنرمندان استان قزوین به مناسبت «سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی» و «سالروز تشکیل بسیج هنرمندان» و « روز هنر انقلاب اسلامی» سال ۱۴۰۲ «هوالجمیل» بر کسی پوشیده نیست که رخدادهای اجتماعی هر سرزمینی پیش از ظهور، در قلب و روح هنرمندان آن دیار شکل می‌گیرد و با زبان و قلم آن‌ها در میان مردم جاری و ساری می‌گردد و هر چه این هنر به آرمان‌های والای الهی و انسانی نزدیک‌تر باشد، جریان سازی‌اش عظیم‌تر و پرشکوه‌تر خواهد بود. حرکت عظیم انقلاب اسلامی ایران عزیزمان، حرکتی منبعث از هویت مذهبی و تاریخی کشورمان بود که در سایه‌ی بزرگمردی که خود هنرمند و عارفی کم نظیر بود، شروع شد؛ آن هم نه از سال ۵۷ که از سال‌ها قبل در بطن داستان‌ها و شعرها شکل گرفت و با نفس مسیحایی عارفی فرزانه، به ظهور رسید. شهید بزرگوار، آوینی عزیز،که به حق آقا و مقتدایمان عنوان سید شهیدان اهل قلم را براو نامید و بزرگش می‌داریم به نام هنر، تنها یکی از هزاران رهرو سالک آن پیشوای بزرگ بود که با زبان و نگاه و قلم هنرمندانه‌اش، وقایع دفاع مقدس را ماندگار کرد و نابرابری جنگ ما را به دنیا نشان داد، جنگی که تمام نشده و هنوز هم به شیوه‌ای دیگر در این خاک ادامه دارد. و حالا بر ماست تا برای مانایی انقلاب عزیزمان با بیانی هنرمندانه‌ وقایع انقلاب اسلامی را ثبت و ضبط کنیم که به فرموده مقام معظم رهبری، "هر اندیشه‌ای که در قالب هنر نگنجد، ماندگار نیست." در سالی که گذشت شاهد اتفاقاتی در کشور بودیم که نشان داد، دشمنان این آب و خاک برای خشکاندن شجره‌ی طیبه‌ی انقلاب اسلامی ما، همچنان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند. اتفاقاتی که همچنانکه رسالت ما را سنگین‌تر کرد به ما یادآور شد، ماندن در مسیر انقلاب سکون و سکوت برنمی‌تابد و حرکتی همواره و شجاعانه و هنرمندانه می‌خواهد. ما هنرمندان بسیجی ضمن تبریک تقارن سال نو و ماه مبارک رمضان، روز هنر انقلاب اسلامی را گرامی داشته، امیدواریم درسایه‌ی الطاف الهی و عنایات حضرت مهدی موعود (عج)، با تأسی از فرمایشات امامین انقلاب اسلامی؛حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای عزیر (مد ظله العالی)، همچنان در راه آرمان‌های انقلاب اسلامی‌مان ثابت قدم باشیم و اخلاق و معنویت سرلوحه‌ی رفتار و گفتار و کردار و آثار هنرمندانه‌مان باشد. ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄ @mkomeit
پیش‌مرگ خورشید هنوز مثل زمین در طواف خورشیدم ولی زمین نشدم، گرد خود نچرخیدم حکایت من و باران که می‌گریست یکی‌ست از آسمان به زمین کرده‌اند تبعیدم مرور می‌کنم این سال‌های هجری را پر از تلاقی ماه محرم و عیدم بگو به باد که من آفتابگردانم جز آفتاب به ساز کسی نرقصیدم گل محمدی‌ام من، سلامم و صلوات ولی سراپا تیغم اگر بچینیدم! ستارگان سحر پیش‌مرگ خورشیدند ستارۀ سحرم پیش‌مرگ خورشیدم ✍🏻 🏷 | @Shere_Enghelab @mkomeit
صمیمانه با خدا چه کنم من در این صیام خدا؟ دست خالی و روسیام خدا دیدی آخر نیامدم یکسال تو خودت آمدی، سلام خدا! پشت کردم به تو،چه پر رویم باز دادی به من پیام خدا درشلوغی زندگی چه کنم؟ گیر کردم در ازدحام خدا می کنی باز هم تو پیدایم می رهانی مرا ز دام خدا بویی از معرفت نبردم من هستم آخر چه بی مرام خدا حاجتم چون روا نشد گاهی گفتم آخر به خود کدام خدا؟ من خودم را دگر نمی بخشم تو ولیکن مرا مدام خدا... این گناه کبیره را چه کنم؟ کرده ام عمر را حرام خدا مهلت دیگری ببخش به من فرصتم شد دگر تمام خدا @mkomeit
💠 (علیه‌السلام) «إِذَا رَقَّ أَحَدُكُمْ فَلْيَدْعُ فَإِنَّ الْقَلْبَ لَا يَرِقُّ حَتَّى يَخْلُصَ» هنگامی که دلتان شکست دعا کنید، زیرا دل تا صاف و خالص نشود، نمی‌شکند. 📗 الكافی، ج۲، ص۴۷۷ 🔹هرگاه دلت شکست...🔹 سرچشمۀ فیض، آرزو کن به دعا تحصیل امید و آبرو کن به دعا دل‌های شکسته چشمۀ رحمت اوست هرگاه دلت شکست رو کن به دعا 📝 @ShereHeyat @mkomeit
علیه‌السلام 🔹إنا لله...🔹 گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید آب در دست اگر هست زمین بگذارید وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن وقت آن است که در سینه نفس تند شود تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید هر که جا ماند در آماج بلا می‌ماند با کلاهی که پس معرکه جا می‌ماند گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل ایل صد رنگ‌تر از ایل بنی‌اسرائیل این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد ما چه داریم به جز پای فلج؟ می‌ترسیم فصل سرما شده از عُسر و حرج می‌ترسیم رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است هان علی دست نگه دار که صبر آمده است آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی بدتر از ابن‌سَبیلیم خودت می‌بینی ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟! زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن گوشمان پر شده از موعظه کم‌تر گله کن خالی از معرفت و مردی و رندی بوده کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است دست‌پروردۀ سعد بن ابی‌وقّاص است این جماعت همه اشباح رجال‌اند همه گاه پیکار ملول‌اند و ملال‌اند همه می‌رود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصّه ورق می‌خورد آرام آرام... سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست در عرق‌ریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1455@ShereHeyat @mkomeit
خطبۀ دریغ سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است عمار نیست، مالک اشتر نمانده است قرآن به نیزه می‌رود این‌جا هزار بار جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است... در کوچه‌های هاشمی آتش هنوز هست باور مکن که حادثه دیگر نمانده است دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است... تکفیر می‌کنند پیاپی امام را ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است شمشیرهای یکسره کوفی‌ست در نیام راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است دیگر کجای شب تهی از ابن‌ملجم است؟ در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است فردا تمام جامه‌‎دران‌اند پشت در فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است! ✍🏻 🏷 | @Shere_Enghelab @mkomeit
جوشن به جانم بپوشان در پشت ابر گناهان ماه تو گردیده پنهان تاریکم از دست عصیان مِهر تو اما درخشان دورم کن از لکه لوث الغوث الغوث الغوث در شعله های گناهم می سوزم و بی پناهم فواره زد دود آهم شرمنده ام رو سیاهم جانم رسیده ست بر لب خَلّص من النار یا رب چون گُل مرا پرواندی در هر گلستان نشاندی خارم ولی باز خواندی از آستانت نراندی برگشته ام اشک آلود یا ملجا کل مطرود شیطان بریده امانم تیری ندارد کمانم جوشن بپوشان به جانم در پیش او ناتوانم شیطان شود باز سرکوب یا غالبا کل مغلوب داریم با اشک، فانوس در نیمه شبهای مخصوص هر کس که شد با تو مانوس از لطف تو نیست مایوس یا فارج الهمّ الهی یا کاشف الغمّ الهی جبار و قهار هستی صبّار و غفار هستی هر چند مختار هستی بگذر که ستار هستی ما را نکن از خودت دور یا ناصرا غیر منصور بد کرده ام بارالها دارم ولیکن تمنا جرم فراوان ما را جان حسینت ببخشا با کربلا می شوم خوب یا کاشف کل مکروب @mkomeit
شب قدر است و در پیش خدا پرونده ها باز است برای توبه کردن در به روی بنده ها باز است تمام مردگان هم غرق رحمت میشوند امشب تعجب نیست وقتی در به روی زنده ها باز است گرفته دستها را مثل «حر» بالا و می گرید که آغوش خدا بر روی سرافکنده ها باز است کشد دست نوازش بر سرم آری امیدی هست که بین گریه ها جایی برای خنده ها باز است اگرچه بسته راه زندگی بر ما در این بازی در آخر خانه ای تا بردن بازنده ها باز است سکوتی سخت جانم را گرفته ناله می بارم ز خود شرمنده ام وقتی لب شرمنده ها باز است @mkomeit
هدایت شده از مشعر قزوین
🔸دستور دادستان قزوین دربرخورد با قانون شکنان عرصه حجاب 🔹دادستان مرکز استان قزوین از برخورد قانونی با هنجارشکنان و مراجعه کنندگان به کلیه ادارات و مراکز خدمات رسان که حجاب و عفاف را رعایت نمی کنند خبر داد. 🔹حسین رجبی گفت: مطابق مصوبه شورای فرهنگ عمومی استان کلیه سازمانها، اصناف و مراکز خدمات رسان می بایست از ارایه هر گونه خدمات به افراد بد حجاب یا بی حجاب خودداری کنند. وی ادامه داد: در صورت مواجه با افراد مذکور ابتدا تذکر لسانی داده شود در صورت پذیرفتن نسبت ارائه خدمت اقدام شود. دادستان مرکز استان قزوین بیان کرد: در صورت عدم پذیرش موضوع را به 110 اطلاع داد شود تا با حضور پلیس موضوع بررسی شده و در صورت متقاعد شدن فرد خدمت ارائه شود در مرحله آخر در صورت عدم پذیرش پرونده قضایی برای فرد خاطی تشکیل شده و به مراجع قضایی معرفی شود . رجبی افزود: در صورت مشاهده یا گزارش عدم رعایت موارد مذکور.توسط سازمانها، اصناف و مراکز خدمات رسان . این امر ترک فعل تلقی شده و پرونده قضایی برای ایشان تشکیل می شود. @mashareqazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شور؛ دردِ مردم.mp3
1.55M
علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹دردِ مردم🔹 کسی نداشت آقاجون مثه تو دردِ مردم می‌شد با اشک طفلی دلت پر از تلاطم نون جو و نمک بود آقا طعامت اما برا فقیرا بردی خرما و نون گندم مرهم درد و غم‌ها، تو بودی هر جا پناه بی‌کسا علی بودی دست خدا و گره‌گشا و اجابت دعا علی شیعۀ واقعی، کی آروم می‌شینه وقتی که دردایِ مردم رو می‌بینه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه تویی امامم، اگه تویی امیرم یه لحظه هم نباید دیگه آروم بگیرم برای یاری حق تا جون دارم بجنگم که آخرش یه روزی تو راه تو بمیرم بشم صدای مظلوم، برای مظلوم برادری کنم آقا وقت نبرد دشمن، با عشق تو من دلاوری کنم آقا من می‌خوام از خدا، تا باشم یار تو مثل سلمان تو، مثل عمار تو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محب تو نباید بذاره دست روی دست خوشا به حال اون‌که به خندۀ تو دل بست دلم خوشه هنوزم تو آسمون دنیا برای پر کشیدن مسیر تازه‌ای هست مثه یه رود جاری با بی‌قراری میام به یاری شما آقا پر از خروشم، میاد به گوشم تا وقتی که واعطشا از اول بسته شد، عهد دل با حسین معنای اشکمه، لبیک یا حسین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جوون من فدایِ علی اکبر تو بشه الهی طفلم قربون اصغر تو با داغ خواهر تو می‌میره خواهر من برات سَرَم رو می‌دم، آقا فدا سر تو تو راه تو میارم، هر چی که دارم می‌دم برای تو آقا همۀ زندگی‌مو، می‌دونم از تو می‌شم فدای تو آقا برداشته کاممو، مادر با تربتت جون می‌دم یا حسین، آخر از غربتت شاعر: نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/4636@ShereHeyat_Nohe
ایجاد شد به سایه ی دستت جهان علی حتی جهان که نه همه ی لامکان علی گفتند کعبه است محل ولادتت کردیم ما طواف تو را هر زمان علی هر جا سخن ز مرتبه ی پهلوانی است نام تو است الگوی هر قهرمان علی گشتند کائنات به هنگام اعتکاف در مسجد نگاه تو تسبیح خوان علی یعقوب و نسلهای پس از او ز صبر تو انگشت مانده اند همه بر دهان علی کردی اگر چه روی زمین زندگی ، ولی بوده ست جای پای تو در آسمان علی سنگی شکست آیینه ی غربت تو را شد چاه غمگنانه تو را همزبان علی همبازی تمام یتیمان کوفه ای بودند شاد با تو همه کودکان علی در سلطنت اگر چه وزیر محمدی بودی ولی تو سرور پیغمبران علی ما قطره ایم و وصف تو در وسع ما نبود دریا تویی و وسعت تو بیکران علی @mkomeit
علیه‌السلام 🔹السابقون السابقون🔹 تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر می‌کردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که می‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان‌برِ «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون‌ السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان اَلَست از مطلع هستی تو را عاشق‌ترین دلدادهٔ «قالوا بلی» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی‌آدم» که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین‌بخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان‌آرا تو را پروانهٔ پیغمبر از غار حرا دیدم به جولان‌گاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر تو را در بی‌نهایت، در کجا در ناکجا دیدم چه می‌دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت خلیل بت‌شکن را روی دوش مصطفی دیدم «و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که می‌خواندم تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی! چه گویم من که روی دست پیغمبر چه‌ها دیدم تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک» شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی» تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم تو را در سورۀ «حا میم تنزیلٌ منَ الرَّحمن» تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن» تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم تو را در «قُل کَفی بِالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون» تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن» تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش کنار زاغه‌های شهر کوفه بارها دیدم نوازش از تو می‌دیدند فرزندان شاهد هم تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم چه می‌دیدم خدا را در سکوت محض نخلستان تو را هر نیمه‌شب، در گریه‌های بی‌صدا دیدم شبی که شمع بیت‌المال را خاموش می‌کردی تو را با بی‌ریایی، خفته روی بوریا دیدم چو راز غربت خود را به گوش چاه می‌گفتی چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم اگر نامردمان دست تو را بستند، آن‌ها را اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم شهادت‌نامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هر شب تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم تو را یاری‌گر خون خدا، با عترت یاسین تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را در آسمان نیل‌گون ظهر عاشورا تو را در سایه‌روشن‌های شام و کربلا دیدم شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان تو را دل‌سوخته در شعله‌زار خیمه‌ها دیدم اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم تو را با کاروان اهل‌بیت وحی در غربت تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم کسی از آستانت دست خالی برنمی‌گردد که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/645@ShereHeyat @mkomeit
یک کوچه غیرت یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی مانده‌ست شمشیر بردارد هر آن‌کس با علی مانده‌ست دیشب تمام کوچه‌های کوفه را گشتم تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده‌ست ای ماهتاب آهسته‌تر اینجا قدم بگذار! در جزر و مد چاه، یک دریا علی مانده‌ست از خیل مردانی که می‌گفتند می‌مانیم انگار تنها ابن‌ملجم با علی مانده‌ست ای مرد! بر تیغت مبادا خاک بنشیند برخیز! تا برخاستن یک «یاعلی» مانده‌ست ✍🏻 🏷 @Shere_Enghelab @mkomeit
🔹به لطف علی🔹 بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2250@ShereHeyat @mkomeit
کاسه شفا یک کاسه شفا برای تو آوردند از روی وفا برای تو آوردند تو شیر خدا مگر نبودی آقا؟ پس شیر چرا برای تو آوردند @mkomeit
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیداردِلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/411@ShereHeyat @mkomeit
شور؛ دستای چاره‌ساز.mp3
1.26M
علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹دستای چاره‌ساز🔹 دم می‌زنم از تو، دور تو می‌گردم ای مرهم غم‌هام، ای چارۀ دردم اومده سائل، بازم وسط نماز تو آخه می‌بینه، آغوشِ همیشه بازتو حاجتمو داد، باز دستای چاره‌ساز تو هر جا که موندم، پریشون تُوی غم‌ها گفتم مددی کن، علی یا علی مولا ـــــــــــــــــــــــــــ راه می‌دی دوباره، عبدِ بی‌پناهُ؟ کی می‌خره جز تو، این گریه و آهُ؟ غرق گناهم، آقا تو چشام نگا نکن اما یه بارَم، دستای منو رها نکن این روسیاهُ، از بین خوبات جدا نکن کی می‌شه من هم، فدا شم تویِ راهت باشه دم آخر، نگاهم به نگاهت ـــــــــــــــــــــــــــ انگشتر خاتم، بخشیدی به سائل فرمودی غذاتو، بردن برا قاتل دیده زمونه، کِی بنده‌نوازی عین تو حتی ندیده، هیچ‌کس مثه نور عین تو عالم و آدم، قربون تو و حسین تو آخه نرفته، نا امید یه نفر هم حتی ساربان هم، توی دستشه خاتم ـــــــــــــــــــــــــــ اون لحظۀ آخر، لب‌تشنه و تنها پیشونی گذاشتی، رو خاکای صحرا گفتی خدایا، می‌دونی فدای تو منم تا دم آخر، تسلیم قضای تو منم حتی رو نیزه، راضی به رضای تو منم وقتی سرت شد، روی نیزه‌ها قاری آیه آیه حق بود، از لبای تو جاری ـــــــــــــــــــــــــــ من بی‌غم عشقت، دنیا رو نمی‌خوام دنیام تویی آقا، ای معنی اشکام من تو رو دارم، دنیا رو می‌خوام چیکار حسین چیزی ندارم، جز این دل بی‌قرار حسین لحظۀ مرگم،‌ پا روی چشام بذار حسین من تو رو دارم، دیگه چیزی نمی‌خوام عشقت شده آقا، همۀ دین و دنیام شاعر: نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/4628@ShereHeyat_Nohe
علیه‌‌السلام 🔹غریب🔹 مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت انبوه دردهای تو را آسمان نداشت افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما جایی برای ماندن تو در میان نداشت.. محراب مانده بود در آن صبح فتنه‌خیز می‌خواست نعره سر دهد امّا توان نداشت بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت دستان مهربان تو را آسمان نداشت پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی! هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت آری عدالتی که بنا ریخت در جهان جز کینه از برای علی ارمغان نداشت گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه شب‌های سوگ فاطمه چشمت امان نداشت یا مرتضی! پس از تو جهان تیره‌روز شد زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم جز سایه‌سار مِهر علی سایه‌بان نداشت یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2505@ShereHeyat @mkomeit
علیه‌‌السلام 🔹طنین خطبه‌هایت🔹 لهیب ذوالفقارت بر تن گردن‌کشان مانده‌ست طنین خطبه‌هایت در گلوگاه زمان مانده‌ست یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه گواه عجز ما انگشت‌های بر دهان مانده‌ست.. «سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد تو را که رد پایت ماورای آسمان مانده‌ست مُزیّن شد اذانم با تمسک بر ولای تو شهادت می‌دهم از برکت نامت اذان مانده‌ست شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد که بغضی استخوانی در گلویت همچنان مانده‌ست یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت همانا فصل شورانگیزی از این داستان مانده‌ست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5010@ShereHeyat @mkomeit
خطّ و نشان هزار بار برای تو شاخ‌وشانه کشیدند هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد چه نقشه‌ها که ستم‌خواهگان شبانه کشیدند تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان ولی به یاوه تو را نقش تازیانه کشیدند در آن زمان که تو بودی چه ظلم‌ها به تو کردند ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند به دست‌بوس ستم‌بارگان شدند همان‌ها که پا ز عدل تو آن‌گونه ابلهانه کشیدند شهامتی که نمی‌خواست آن درشت‌سخن‌ها که پیش روی تو آزاد در میانه کشیدند پس از تو نم‌نمک آن زخم‌ها به چرک نشستند پس از تو کم‌کمک آن شعله‌ها زبانه کشیدند چه جمع اندک و غم‌دیده‌ای در آن شب تیره به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند ✍🏻 🏷 | @Shere_Enghelab @mkomeit
سر شب قدر آن کس که رموز عشق را می خواند در نقطه ی ابتدای آن می ماند در لیله ی قدر سّر زهرا مخفی ست قدر شب قدر را علی می داند @mkomeit
🔹سورۀ اخلاص🔹 ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم جان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم سورۀ اخلاص را می‌خواستم پیدا كنم لای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم... یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینه‌ام ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم ذكر می‌گفتم ولی حالی پریشان داشتم در شب «الغوث‌ها» درمان خود را یافتم شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3881@ShereHeyat @mkomeit