eitaa logo
آموزش پژوهش و نگارش علمی
1.5هزار دنبال‌کننده
529 عکس
20 ویدیو
526 فایل
نویسنده: مهدی محقق فر موضوع: ۱ -آموزش پژوهش و نگارش علمی با تاکید بر علوم حوزوی (تجربه نویسنده در کارگاه ها و ارزیابی ها) ۲- معرفی برخی فعالیت های علمی پژوهشی تراز ۳- ارائه متون انگیزه بخش در امر پژوهش ارتباط با نویسنده @Mohagheghfar
مشاهده در ایتا
دانلود
پوزش از تاخیر. اگر فرصتي پيش بيايد، علاقه مندم که موضوعات تحقیق ارسال شده را حک‌و اصلاح کنم. 👆👆👆👆
تحقیق پایانی موضوع مقاله:ریشه های ایجاد بخل در انسان از منظر تفاسیر شیعه بخل یکی از صفات زشت و درخت خبیثه ای است در جهنم؛چنان که پیامبر(ص)فرمودند:بپرهیزید از بخل،چرا که بخل درختی در جهنم است و شاخه هایش در دنیاست،پس کسی که به یکی از شاخه های آن بیاویزد داخل آتش می شود.اهمیت این موضوع،انسان را بر آن می دارد تا به سراغ ریشه ها رفته تا با شناسایی آنها از ابتلا به این صفت پیشگیری نماید.براستی چه عاملی باعث بروز صفت بخل می شود؟اگر چه عوامل بسیاری در شکل گیری این صفت ناشایست تاثیر گذار است،اما از منظر تفاسیر شیعه آنچه را که می توان به عنوان ریشه های اصلی ایجاد بخل درانسان عنوان نمود،دو دسته اند:دسته اول:ریشه های درونی که نشات گرفته از تمایلات نفسانی و صفات اخلاقی دیگر اوست.دسته دوم:ریشه های بیرونی که متاثر از ماورای وجود انسان وارتباط او با خالقش وانسان های اطراف اوست. اولین دسته از ریشه های ایجاد بخل از منظر متون تفسیر شیعی،ریشه های درونی است که منشا آن تمایلات نفسانی و صفات رذیله است.به عنوان نمونه،علامه طباطبایی کبر و فخر فروشی را از علل وریشه های ایجاد بخل بیان می کنند.طبق نظر صاحب المیزان ذیل آیات۳۷-۳۶ سوره نساء ، بخل ورزیدن بخیل و دعوت دیگران به بخل،ناشی از این دو صفت رذیله می باشد. در تفسیر نمونه نیز در بیان تفسیر این آیه،آیت الله مکارم همین مطلب را عنوان نمودند.افزون براین در المیزان ،در تفسیر آیات ۱۶-۱۵ سوره تغابن،صفت نفسانی شحّ ،که در واقع بخل توام با حرص است،به عنوان منشا بخل معرفی شده است.نظرمرحوم طبرسی و آیت الله مکارم نیز در ذیل این آیات براین امر دلالت دارد. دومین دسته از ریشه های بروز بخل از نگاه تفاسیر شیعی،ریشه های بیرونی است،که به ارتباط او با خالق ،انسان های اطراف او و علل برونی دیگر مربوط می شود.برای مثال مرحوم طبرسی در ذیل همان آیه ۳۷ سوره نساء،منشا دیگر بخل را کفر وبی ایمانی به خدا ووعده های راستین او در مورد آثار مادی ومعنوی انفاق و بخشیدن مال به دیگران بیان می دارند.چرا که آنچه را خداوند از فضل خود به آنان عطا فرموده،پنهان می کنند تا نیازمندان به سویشان نیایند.نظر آیت الله مکارم نیز در تفسیر این آیه گویای همین مطلب است. علاوه براین آیه ،علامه طباطبایی در تفسیر آیات ۱۶-۱۵ تغابن،در مورد فتنه بودن اموال و اولاد هشدار می دهد.گویا با این بیان موانع انفاق و بذل مال وبه عبارتی عامل وریشه ی موثر در ایجاد بخل را معرفی می کند.در این مورد نیز آیت الله مکارم با ایشان هم نظرند. نتیجه اینکه مفسران شیعه در مورد ایجاد بخل،ریشه هایی را بیان نموده اند که می توان با توجه به مناشیء و مصادر ،آنها را تحت دو دسته ریشه های درونی و بیرونی عنوان نمود.حقیقتا شناخت ریشه ها در درمان این بیماری اخلاقی، همانند بیماری های جسمانی بسیار مهم می نماید .چرا که تا ریشه ها نخشکند بیماری همچنان وجود دارد،هر چند به طور موقت زایل شود.
با سلام. خوب است. کلیت انضباط ساختاری مقاله کوتاه طبقه بندی رعایت شده است. در بند آغاز در استفاده از (: دو نقطه) تامل بیشتری شود.‌ در اوردن مثال در بند های پشتیبان توالی تاریخی رعایت شود. در تناسب مثال ها در کنار همدیگر در بندهای پشتیبان تامل بیشتری شود. بند پایان نیز خوب است. ممنون و موفق باشید.
تعبیر (عارفان) در بند نتیجه اصلاح شود‌. تعبیر (بر فرض) در بند آعاز لازم نیست. درج شمارنده ها در بند پشتیبان نباید مخاطب را گیج کند.
طبقه سوم خودش دو گروه می شود که گروه اول را گفته اید گروه دوم رادبه راحتی ننی توان فهمید (انگار نگفته باشید) درج یک تقسیم متداخل خوب است که تمرین شود یعنی تقسیمی که یکی از اقسام خودش تقسیم داخلی دارد ولی دقت کنید که دقیقا همه تقسیم مدنظر در هر رده ای که قرار می گذارید منعکس شود کامل و تام تبیین شود.‌ موفق باشید
👇👇👇 موضوع سامانه اعتقادبه معاد مسئله معاد از نظر متکلمان وفلاسفه ی امامیه می تواند چالش هایی را درباره چگونگی وقوع معاد ایجادکند .برفرض برخی ازفیلسوفان باب تأویل راگشوده اند وآیاتی ازقرآن راکه به صراحت معادجسمانی رابازگو می کنند به معادروحانی تأویل کرده اند .امااین نظریه ی موجود تنهادرنظر متکلمان امامیه وفیلسوفان نیست.انظار متکلمان امامیه درکیفیت وقوع معادبه سه دسته تقسیم می شود.دسته اول عموم فلاسفه ومتکلمان اهل حدیث برجسمانی بودن معاد تأکید دارند.دسته دوم جمهور فیلسوفان وپیروان مکتب مشاء معادراروحانی می دانند .ودسته سوم ازبزرگان فلسفه وعارفان وگروهی از متکلمان برجسمانی وروحانی بودن معاد پافشاری دارند . بیشتر متکلمان وفلاسفه قائل به معاد جسمانی هستندومعادروحانی را انکار می کنندآنهامعتقدندکه روح دارای واقعیت مادی است وجسم فقط مدرک جزئیات ولذایذوآلام حسیّه وخیالیه وقصور وحور وزقّوم است.درنتیجه بانابودی بدن پس ازمرگ روح نیزنابودگردیده وچیزی به عنوان واقعیت انسان باقی نمی ماند تادرعالم دیگر برانگیخته شود .البته قائلین به نظریه جسمانی بودن معاد ؛ نه جسمانی به معنای جمادبلکه جسمانی که دردنیابه همان حال زندگی می کردکه دارای حس وادراک است وروح را از آثار خواص بدن می دانند که بعدازبرگشت اجزاء متلاشی شده بدن آن آثاربرمی گردد. فلاسفه وپیروان حکمت مشاء؛که قائل به معاد روحانی وعقلی بودند تصور میکنندکه که روح منحصر به درک کلیات وجودی همچون مشاهده جمال حق تعالی واسماء وصفات اووملائکه است وروح توان درک جزئیات چون حور وزقوم را ندارد.ازاین رو بدن بعدازمرگ وقطع علاقه روح از آن نابودمی گردد وچیزی از صورت واعراض آن باقی نمی ماند تا باردیگر به قیامت برگردد؛ همانطور که تعلق روح انسان به بدن دراین عالم به جهت تحصیل کمالات است مه اینکه ایم نعلقات مقتضای ذات اوباشد.اما خودنفس واقعیتی مجردازماده است که نابودی وفناندارد.لذانفس بعداز مرگ وقطع علاقه آن ازبدن به عالم مجرداست ؛ صعود وسفرکرده وتنهامدرک وکلیات یعنی حقایق هستی غیر محسوس خواهدبود ودرعالم دیگر بدون بدن مادی بازمی گردد. عمده بزرگان حکما ومشایخ عرفاوبرخی ازمتکلمین ومحدثین وعلمای امامیه قائل به معادجسمانی وروحانی هستند.قائلین به این نظریه درموردچگونگی معادجسمانی به دودسته تقسیم شده اند: برخی ازفلاسفه ازجمله صدرامتالهین شیرازی معتقداست که معادهمان بازگشت روح به جسم مثالی اخروی است وون جسم مادی دنیوی .ملاصدرامی گویدانسان دارای سه بدن است که درطول یکدیگر قرار گرفته اند نه اینکه سه بدن مجزاوجدادرعرض یکدیگر وجودداشته باشد.الف: بدن عنصری ودنیوی ؛ همین بدنی است که ازاعضاواجزای مادی تشکیل شده است که به واسطهٔ مرگ تعلق روح ازآن قطع می شود وآن بدن فرسوده ومتلاشی می گردد.ب: بدن مثالی برزخی که دارای تجرد ناقص ومتوسط است یعنی احکام ماده راداراست ولی ازسنخ عالم ماده نیست واین همان بدنی است که درعالم خواب تجلی پیدامی کند وانسان درعالم خواب گردش می کند لذت وغم واندوه را نیز احساس می کند.ج: بدن مثالی اخروی که مانندبدن مثالی برزخی است ولی قوی ترولطیف تر وبرتراست واین بدن نیز جلوه نفس می باشد . بنابراین متکلمان وفلاسفه معتقدندمعاد می تواند علاوه برروحانی بودن جسمانی نیزباشد.هرچنددرموردچگونگی وقوع معاد اختلاف نظردارند.عده ای ازمتکلمان اهل حدیث برجسمانی بودن معاد وعده ای همچون جمهورفلاسفه وپیروان مکتب مشاء برروحانی بودن معاد وگروه دیگر ازبزرگان فلاسفه وعارقان برجسمانی وروحانی بودن معادتاکیدوپافشاری دارند.
الگوی طراحی مسئله تحقیق، 👇 به لطف استاد اسلام‌ پور دریافت شده از کانال ایشان به ادرس: @Islampour
با سلام. چند روزی است درگیر و دار امری شخصی هستم و بدین خاطر پاسخ و راهنمایی سروران محترم به تاخیر افتاده است. پوزش می خواهم و امیدوارم در اولین فرصت ممکن تدارک کنم.‌
ساختار کلی اش خوب است. ممنون
با سلام. بندها را از هم صریحا تفکیک کنید. اخلاص از چه حیثی سه دسته می شود؟ اگر می شود دقیق تر کنید تقسیم خود را‌
سلام. ادعای بند آغاز مقاله طبقه بندی را صریح تر تنظیم‌ کنید. چه چیزی از چه جهتی به ... دسته تقسیم می شود. دسته اول ... و دومین دسته ... است. در مقاله کوتاه با متن کم نیازی به تیتر داخلی نیست. جملات موضوع بندهای پشتیبان را هم دقیق تر بنویسید.‌موفق باشید
موضوع: اثار وفای به عهد در قران از منظر مفسران شیعی چیست ؟ چه چیزی باعث می شود تا انسان ها به عهد و پیمان خود<< وفادار>> بمانند ؟ هر عملی دارای عکس العملی است. اگر به عهد خود وفا کنیم متعاقبا برای ان عکس العمل ها و اثاری مترتب خواهد بود ،برخی این ارزش اخلاقی را ارج نهاده و محترم شمرده اند، تاجایی که سوای از دارا بودن دین و فرقه ای خاص به ان پایبند و برای رسیدن به جامعه ای سالم به این ارزش اخلاقی تعهد دارند . در مقابل گروهی ان را رها کرده اند، هرچند این گروه نه از نگاه دینداران و نه فرقه های دیگر اصلا مورد قبول نیستند، اما انچه که سبب پایبندی به وفای به عهد می شود، در حقیقت همان اثار متفاوت مترتب بران است. از نظرمفسران شعیی اثار وفای به عهد به دو دسته تقسیم می شود دسته اول اثار فردی وفای و دسته دوم اثار اجتماعی وفای به عهد. * اولین دسته از اثار وفای به عهداز منظر مفسران شیعی قران ،اثار فردی ان است .یعنی همان اثاری که بر رفتار هر فرد در زندگی شخصی به وجود می آید، و موجب تحولاتی در سیر تکامل و تعالی او در بعد فردی می شود، و می تواند او را به اوج مقام انسانیت و بندگی برساند . به عنوان مثال مرحوم طبرسی، در ذیل ایه 76 سوره ال عمران ،عهد را پایبندی به اوامر و نواهی خداوند دانسته ،که انسان با تعهد به این امور ،محبوب خداوند واقع می شود ، یعنی معیار برتری انسان و شخصیت و ارزش ادمی همین وفای به عهد در نزد خداوند می شود .همچنین در المیزان از نظر علامه طباطبایی در بیان اثار فردی وفای به عهد درایه 23سوره احزاب وفای به عهد را از نشانه های انسان های با ایمان و صادق بودن انها بیان می کند.افزون بر ان ایت الله مکارم شیرازی در ذیل ایه 40سوره بقره یکی از اثار وفای به عهد را وفای خداوند متعال به عهد پیمان خود در اخرت معرفی کرده و با بیان روایتی از امام صادق علیه السلام ،مقصود از اوفوبعهدکم را وفای به عهد خداوند در وعده بهشت بیان می کند . *دومین دسته از اثار وفای به عهد ،اثار اجتماعی وفای به عهد از منظر مفسران شیعه است .این همان بخش اساسی، که زندگی اجتماعی انسان ها را تحت تاثیر خود قرار می دهد و با پذیرش این اثر مهم انسان می تواند در بعد اجتماعی و تشکیل یک مدینه فاضله به نقطه اوج خود برسد، و جامعه را از هرج و مرج و تزلزل نجات دهد .به عنوان مثال شیخ طبرسی در ذیل ایه 177 سوره بقره وفای به عهد را در همه ابعاد اجتماعی مطرح می کند و نمونه بارز ان را عدم فرار از جنگ بیان می کند و نتیجه این تعهد را پیروزی در جنگ بر علیه دشمن وخلاصی از اتش جهنم به بیان امیر المومنین نقل می کند. افزون بر ان علامه طباطبایی در ذیل ایه 66سوره یوسف علت همراه کردن یوسف با برادران توسط حضرت یعقوب راعهد پیمانی که توسط اواز برادران گرفته شده بیان می کند ،که یکی از اثار اجتماعی مهم عهد پیمان به وجود امدن اطمینان خاطر در هنگام بستن عهد و پیمان است .همچنین ایت الله مکارم شیرازی در تفسیر ایه 34 سوره اسراء برای عهد معنای وسیعی رابیان کرده و بالاترین ان را شامل پیمان الهی و رهبران الهی دانسته و در ذیل ان به پاسخ گو بودن انسان در قبال این عهد ها اشاره می کند. .نتیجه اینکه با نگاهی به ایات قران و نظرات مفسران شیعی در مورد اثار وفای به عهد بیان نموده اند می توان با توجه به اثار وفای به عهد ان را در دو گروه فردی و اجتماعی تقسیم بندی کرد .حقیقتا توجه به اثار وفای به عهد ،موجب به وجود امدن یک انگیزه مضایف برای رسیدن به تعالی فردی در بعد فردی و رسیدن به مدینه فاضله در بعد اجتماعی خواهد بود .
با سلام. ساختار به صورت کلی رعایت شده است. بندهای پشتیبان را به صورت طبیعی بنویسید. نیازی به جدا کردن با *نداریم.‌ ممنون