eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
223 عکس
18 ویدیو
79 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"چند ایراد زبانی" دفتر سروده‌ی تا کنون بارها تجدید چاپ شده و  از مجموعه‌های پر مخاطب اوست. اشعار او را از زاویه هایی متعدد می‌توان بررسی کرد؛ اما هدف این یادداشت اشاره به برخی ایرادهای دستوری در زبان شاعر است. شاید یادآوری این چند نکته برای دیگر دوستان شاعر نیز مفید افتد:  1 - استفاده از "من را" به جای "مرا". هرچند برخی معتقدند این کاربرد در شعر معاصر صحیح است؛ باید اذعان کرد با توجه به بی‌سابقه بودن این سیاق در شعر گذشته، دست کم در اشعاری که زبان سنتی یا نیمه‌سنتی دارند؛ بهتر است از این سیاق استفاده نشود؛ مخصوصا در مواردی که مشخص است شاعر تنها به دلیل پر کردن وزن به چنین کاربردی تن داده است و در ابیات دیگر آن مجموعه، پیوسته از "مرا" استفاده کرده است: من چند روز پیش دلی را شکسته‌ام "من را" به رسمیت بشناسید سنگ‌ها 2- کاربرد همزمان نشانه‌های "معرفه" و "نکره": صحیح‌تر است که در زبان ادبی، شاعر همزمان از دو نشان متضاد استفاده نکند؛ مثلا در بیت زیر: ما را فقط به خاطر هم آفریده‌اند آن گونه‌ای که خواجه و شاخ نبات را در این بیت "آن" معرفه ساز و "ای" نکره‌ساز است. شیوه.ی درست دستوری، کاربرد یکی از این شیوه‌هاست: "آن گونه که" یا "به گونه‌ای که"، یعنی باید گفت که "کتابی که دست توست" یا "آن کتاب که دست توست" و نباید گفت" آن کتابی که ...". 3- کاربرد دو دسته‌ی ساخت‌های فعلی کهن و نو: دلم شکست کجایی که نوشخند زنی به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی دوباره وصله‌ای از بوسه‌های دلچسبت بر این سفال ترک خورده‌ام به چند زنی؟ در این غزل و تعدادی دیگر از غزل‌های دفتر، افعال در جایگاه ردیف، به سیاق‌های متفاوت استفاده شده‌است. "زنی" در مصراعی که واژه‌ی نسبتا جدید "دلچسب" در آن نمود دارد، به شیوه‌ی شعر کاملا کهن در معنی "می‌زنی" جلوه یافته است. این دودستگی زبانی در بسیاری از سروده‌های شاعر (بدون دلیل شاعرانه) نمود دارد. 4- نوع کاربرد حرف "استدراک": استفاده ی همزمان از "اما/ ولی/ ولیکن" در کنار " گرچه، با این همه، هرچند و ... " در اشعار بدیع بسیار نمود دارد؛ ویژگی‌ای که بسیاری از دانشمندان زبان آن را صحیح نمی‌دانند: تا ملک فنا بیشتر از چند قدم نیست با این همه امشب بده مامن به من اما بر اساس معنا، در بیت بالا، "اما" زاید است و صرفا کارکرد موسیقایی دارد. 5- استفاده‌ی خطا از "باید" و "بایست": از نظر زبانی "باید" برای حال و آینده و "بایست" برای گذشته استفاده می‌شود. این قاعده‌ی مهم و واضح در اشعار علی‌رضا بدیع و بسیاری از شاعران معاصر رعایت نمی‌شود: بایست قلم گردد اگر از تو نگوید دستی که نویسنده‌ی این شعر سپید است در مجموع، در زبان اشعار او دودستگی‌های واژگانی بین قواعد کهن و نو و زبان رسمی و محاوره به‌فراوانی نمود دارد و این مثال‌ها تنها بخشی از آن هاست که در دیگر دفترهای شاعر هم دیده می‌شود. @mmparvizan
"یادداشتی درباره‌ی چند شعر از دفتر غزل هزاره‌ی دیگر/ محمدسعید میرزایی" یکی از مباحثی که از دیرباز در علم عروض مطرح بوده، مبحث است. منتقدان و دانشمندان علم عروض فارسی، از دیرباز با دسته‌بندی رفتارهای موسیقایی شاعران و بر اساس مباحث نظری و در کنار آن تکرارپذیری، تناسب‌های آوایی و ذوق زیبایی‌شناسی ایرانیان قواعدی را برای این علم و همچنین ساخت‌شکنی‌های رایج و مقبول در این حوزه تبیین کرده‌اند. در شعر سنتی معاصر، بسیاری از شاعران کوشیده‌اند، به بهانه‌ی ساخت‌شکنی از برخی از این قواعد خارج شوند؛ حال آنکه توجه به این نکته ناگزیر است که حتی در تاریخ نقد ادبی غرب، جز در برخی گونه‌ها یا مکتب‌های هنری چون: داداییسم و برخی مکاتب و امواج شبیه یانزدیک به آن، مبحث ساخت‌شکنی به تنهایی نمی تواند هدف خلق ادبی باشد.   صحیح این است که خروج از قواعد وضع‌شده، وسیله‌ای برای رسیدن به نتیجه‌ای شاعرانه یا هنرمندانه است و در رفتارهای خاص عروضی نیز، شاعران توانمند عمدتا از این ساخت‌شکنی در مسیری خاص استفاده می‌کنند؛ با این حال در شعر هنجارشکن دهه‌های اخیر، گاه این دست رفتارهای ساخت‌شکنانه هیچ ساحتی به شعر نمی‌افزاید؛ بلکه از زیبایی آن می‌کاهد. برای مثال محمدسعید میرزایی، در دفتر غزل هزاره‌ی دیگر (گزیده اشعار/ شهرستان ادب)، در بیت پایانی غزلی که به سبک بیدل سروده، می‌گوید: اگرچه خون شد دلم در اینجا، به مکتب بیدلم در اینجا که رسته‌ام من قلم در اینجا، همین بس است حاصلم در اینجا که از نظر موسیقایی، در بخش " بس است حاصلم" و درست درمیانه‌ی رکن عروضی، یک هجای کوتاه اضافه وجود دارد که یا آوای شعر را دچار اختلال می‌کند یا باید "ح" را به شیوه ی زبان محاوره حذف کرد که در زبان تقلیدگر از بیدل دودستگی ایجاد می کند؛ حال آنکه این خروج از قواعد، هیچ کمکی به زیبایی شعر نکرده است. حتی تمهید ارائه شده در مصرع پایانی هم نتوانسته کاستی این خطای عروضی را پوشش دهد. همچنین در اختیارات عروضی، شاعر اجازه دارد دو هجای کوتاه را به یک هجای بلند تبدیل کند(و بالعکس)، برای مثال می توان " مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" را به " مفعول فاعلاتن، مفعول فاعلن" تبدیل کرد. مثلا در شعر همین شاعر از همین دفتر: میزی بچین برای من از غصه و شراب یک صندلی بیاور، جای مرا بده اما باید در نظر داشت، شاعر مجاز نیست به دلیل اینکه در این تبدیل، یک وزن پیوسته به وزنی تقریبا دولختی تبدیل و در میانه‌ی آن مکث ایجاد می‌شود؛ بی‌تمهید یا دلیل هنری، واژه‌ای واحد را در دو طرف مکث موسیقایی حاصل از اختیار قرار دهد؛ چون در مثال‌های زیر: خواب مرا بده رو_یای مرا بده # دیروزتر شوم فر_دای مرا بده # انگشت‌های من ام_ضای مرا بده # پس میز چیده شد آن_جا با دوصندلی تسامحی که در اشعار محمدسعید میرزایی و بسیاری از پیروانش، به‌فراوانی دیده می‌شود؛ بی آنکه این گسست موسیقاییِ برآمده از اختیار، از نظر معنایی و زیبایی‌شناسی در خدمت شاعرانگی باشد و واضح است که عمدتا محدودیت وزنی شاعر را به سمت این ساخت‌شکنی سوق داده است. @mmparvizan
"بحثی درباره‌ی یک "واو" در بیتی از سعدی" در غزلیات سعدی، شعری با این مطلع آمده است: تا کی‌ام انتظار فرمایی؟ وقت نامد که روی بنمایی؟ اگر تصحیح غزلیات استاد یوسفی را مبنا قرار دهیم، باید گفت که این غزل از میان ۱۷ نسخه مورد استناد ایشان، در ۳ نسخه موجود است و در ۱۴ نسخه ثبت نشده است. البته دو نسخه از این سه نسخه از نظر کتابت مقدم بر دیگر نسخ است؛ یکی کلیات سعدی ماربورگ (مورخ سال ۷۰۶) و دیگر نسخه ی متعلق به لرد گرینوی (مورخ ۷۲۰). این غزل در دیگر چاپ‌ها و تصحیح‌های آثار سعدی چون: تصحیح فروغی و تصحیح حسین استادولی و بهاء‌الدین اسکندری نیز با همین تعداد بیت ثبت شده است. نکته‌ی بحث، بیت ششم غزل است که در هر سه تصحیح این گونه ثبت شده است: روز من شب شود و شب روزم چون ببندی نقاب و بگشایی زاویه‌ی بررسی این بیت، "واو" میانه‌ی مصراع نخستین است. وزن غزل "فاعلاتن مفاعلن فع‌لن" است که اگر "واو" را به شیوه‌ی مرسوم متصل به کلمه‌ی قبل بخوانیم: "شودُ"، با احتساب امکان کشش هجای کوتاه، وزن مصرع، "فاعلاتن فعلاتن فعلن" می‌شود. این تبدیل در شعر فارسی و آن هم غزل سعدی نامطبوع است؛ هرچند استفاده از اختیار "قلب" و جابه‌جایی دو هجای کوتاه و بلند و در نتیجه تبدیل "مفاعلن" به "فعلاتن" در مباحث نظری ناشدنی نیست. با این حال به‌قطع، این خوانش در این بیت سعدی خوشایند و پذیرفته نیست. اسکندری و استادولی در ضبط خود، پس از "شود" از "،" استفاده کرده اند: روز من شب شود، و روزم شب حال برای سازگاری خوانش این بیت با وزن، سه تلفظ را برای "و" می توان پیشنهاد کرد. یکی (va) مانند زبان عربی و به شیوه‌ی برخی از شاعران معاصر. این خوانش در زمان سعدی و در زبان فارسی کهن مرسوم نبوده و به همین دلیل، آن را صحیح نمی‌توان دانست. تلفظ‌های دیگر (vo) و (o) که در شعر کهن و بر اساس اجتهاد پژوهشگران، در آغاز مصراع ها کاربرد دارد یا داشته است؛ برای مثال در شاهنامه: و دیگر که گنجم وفا دار نیست همین رنج را کس خریدار نیست * کنون گر تو در آب ماهی شوی و گر چون شب اندر سیاهی شوی تلفظ "واو"  در اتصال به حروف پس از خود چون "ای، ار، آن، از و ..." نیز قاعده‌ای متفاوت با این بیت دارد؛ همچنین "واو" پس از "او/ تو و ..." چون بیت پنجم همین غزل: نرسیدیم در تو و نرسد هیچ بیچاره از شکیبایی اما آنچه درباره‌ی بیت مورد بحث باید گفت، این است که نوع قرار گرفتن و در نتیجه تلفظ "واو" در این بیت متفاوت با همه‌ی این نمونه‌های رایج است و با سنت شعر فارسی سازگار نیست. پس هیچ‌یک از خوانش‌های زیر را نمی‌توان درست دانست: روز من شب شود وُ شب روزم روز من شب شود اُ شب روزم روز من شب شودُ شب روزم روز من شب شود وَ شب روزم پس باید به این احتمال نیز توجه کرد که ضبط صحیح این بیت، به گونه‌ای دیگر بوده؛ برای مثال فروغی در نسخه بدل‌های خود، ضبط زیر را هم مطرح کرده است: روز من شب شود، شبم چون روز یا صورت‌های منقول یا محتمل دیگر در نسخه‌های دیگر هرچند متاخر. در کل، رسیدن به ضبط صحیح این بیت، خلاف ظاهر ساده‌اش، به بررسی بیشتر نسخ نیاز دارد. @mmparvizan
"شعر و بحران مقبولیت/ ۱" شهرت و مقبولیت، از مباحث همیشه مطرح در حوزه‌ی هنر و و نقد شعر بوده است. کمتر شاعری را در ادبیات فارسی می‌توان نام برد که این مساله برای او حیاتی نبوده باشد و به‌راست یا خطا، شعرش را بر دیگران ترجیح نداده  و از شهرت خود سخن نگفته باشد: سعدی: هفت کشور نمی کنند امروز بی‌مقالات سعدی انجمنی * بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را یا حافظ: حسد چه می‌بری ای سست‌نظم بر حافظ؟ قبول خاطر و حسن سخن خداداد است * صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند این آرزوی دیرین و دغدغه‌ی شیرینِ شاعران؛  همواره چون: سعدی و حافظ، منطبق با شهرت و مقبولیت بیرونی نبوده است؛ در گذشته‌ی ادب پارسی، به نحوی و در روزگار ما در وضعیتی بحرانی‌تر. اما آنچه در زمان ما مهم به نظر می‌رسد؛ تفاوت و تمایز گونه‌های مقبولیت و سخن راندن از اسباب و آفات آن است. شاید بتوان، در یک تقسیم‌بندی نسبی (و نه چندان قطعی) گونه‌های مقبولیت شاعر و شعر را در چهار دسته‌ی عام، خاص، ادبی و تاریخی، قرار داد و این گفتار را بر اساس آن به پیش برد. دراز آهنگی این مبحث، ما را بر آن می‌دارد که صرفا به چند مقوله در این حوزه و در زیر چند سر فصل اشاره کنیم. الف_ شعر: هنری در زمان گم‌نامی اگر زمانی به اطمینان ادعا می‌کردیم که شعر، هنر ویژه و در کنار آن مقبول توده‌ی ایرانیان است؛ این گزاره در روزگار ما، دیگر با واقعیت بیرونی تایید نمی‌شود. شعر هنری تخییلی، ذهنی، زبانی، فردی و عمدتا درونی است و انسان روزگار ما؛ گویی یا در جهانی دیگر نفس می‌کشد یا گمشده‌ی خود را (اگر بداند چیست) در شعر نمی‌جوید. در عصر جهانی‌شدن و در زمانی که غالب واقعیت‌ها در مجاز یا فضای مجازی نمود می‌یابد؛ شعر را نیز باید از زاویه‌ی مجاز دید و شاید در حوزه‌ی مقبولیت عوام، این فضای مجازی باشد که جایگاه شعر را معرفی و حتی مسیرش را رهبری می‌کند. برای آزمون، فضای اینستاگرام را رصد می‌کنیم. از چندده میلیون کاربر ایرانی، هزاران تن (به نام شاعر) در این فضا فعالیت مشخص دارند. اما دست کم در میان چند صد تن از نام‌های فعال در اینستاگرام؛ تقریبا هیچ‌یک از شاعران(حتی به صورت کمّی) قرار نمی‌گیرند. تعدادی از پر طرفدارترین نام‌ها در این لحظه، اینانند: حسن ریوندی با حدود ۱۹ میلیون دنبال‌کننده، گلشیفته فراهانی ۱۶ میلیون، رامبد جوان ۱۱ میلیون و دیگرانی چون: مهناز افشار، بهنوش بختیاری، الناز شاکردوست، سحر قریشی، محمدرضا گلزار، ترانه علی دوستی و ...، که در صفحه‌های پیشین یا فعال خود میلیون‌ها دنبال‌کننده دارند . در این فهرست ده‌ها نفری که به راحتی قابل استخراج است، ده‌تن نخست نام‌های سینمایی یا تلویزیونی‌اند. تا پایان این فهرست، اهالی بازی؛ قابل یا ناقابل، دولتی یا غیر دولتی، لایق یا نالایق، جدی و محترم یا شوخ و لوده، بیشترین دنبال‌کننده را دارند؛ هرچند بازیگران مطرح و درجه اول، چندان جایگاهی را در مجموع صفحه‌های پر طرف‌دار یافته‌اند یا حتی در این فضا فعالیت نمی‌کنند. پس از بازیگران، خوانندگان رپ و پاپ و گونه‌هایی دیگر از موسیقی، قرار می‌گیرند و در کنار آنان تعدادی از فوتبالیست.ها و والیبالیست‌ها را می‌توان دید که نام‌هایی پر طرفدارند. نام‌های سیاسی راست یا چپ، داخل‌نشین یا خارج‌نشین نیز گاه بر پیشانی فهرست صفحه‌هایی با کاربران میلیونی چشمک می‌زنند. در این میان؛ وضع هنرهای سنتی؛ موسیقی ایرانی، پژوهشگران و دانشگاهیان، چندان فراگیر نیست. دست کم وضع شعر، بهتر از فلسفه و علم است؛ تا آنجا که به‌ندرت صفحه‌هایی فلسفی با کاربران بالای ده هزار نفر می‌توان دید که در بردارنده‌ی مباحث فلسفی خارج از سیاست حاکم یا نهادها و گروه‌های مقابل آن باشد. الگوی مقبولیت فضای مجازی کاملا برعکس الگوی پیشنهادی افلاطون در مدینه‌ی فاضله است؛ الگویی معکوس که چه مخاطبان، چه مدگرایی جهان مدرن و چه برخی در بدنه‌ی سیاسی به آن بی‌علاقه نیستند. در کل وضعیت شعر و شاعری در روزگار ما، چندان مقبول و خوشایند نیست؛ مساله‌ای که نیاز به واکاوی بیشتر دارد. ادامه دارد... @mmparvizan
"شعر و بحران مقبولیت/۲" ب_ مقبولیت عام شعر و فضای مجازی در زمان استخراج فهرست شاعران پر‌طرفدار در فضای اینستاگرام، نام ، بیش از غالب نام‌ها به چشم آمده است. صفحه‌ای با حدود ۹۰۰ هزار دنبال‌کننده که از منظر مقبولیت در شعر بی‌نظیر است. اما آنچه در بررسی این مقبولیت باید در نظر گرفت؛ کمکی است که خوانده‌شدن ترانه‌ها به شهرت این ترانه‌سرا کرده است. در حقیقت؛ قسمت عمده‌ای از شهرت او و هم‌سلکانش، در گرو خوانندگانی است که آثار آنان را خوانده‌اند و این مقبولیت؛ چیزی جدا از قوت و فضای ادبی اشعار یا ترانه‌های آنان است. از میان شاعران پیشکسوت معاصر؛ صفحه‌‌های مربوط به هوشنگ ابتهاج (چند صفحه) از حدود ۹۰۰ هزار تا ۳۰۰ هزار کاربر دارد و پنجره‌ی او در مجموع، مهمترین صفحه‌ی ادبی در اینستاگرام است. در مقبولیت او و اشعارش؛ قطعا توانایی ادبی سایه تاثیری شگرف داشته؛ هرچند رابطه‌ی اشعار او با موسیقی سنتی و نگاه سیاسی به او نیز، خارج از مقوله‌ی شعر، به مقبولیتش کمک کرده تا آنجا که تعداد دنباله کنندگان صفحه ی او، حدود دو برابر ِ پر طرفدارترین صفحه‌ی مربوط به دکتر شفیعی کدکنی است. آنچه درباره پ‌ی شاعران پیشکسوت چون: محمدعلی بهمنی، شمس لنگرودی و ... می‌توان گفت؛ سازگاری بیشتر مقبولیت عام آنان با میزان مقبولیت خاص است؛ ویژگی‌ای که در بررسی شاعران جوان و مقبولیت آنان دیگرگون است. از میان صفحات مربوط به شاعران جوان؛ پر طرفدارترین صفحه مربوط به فاضل نظری (۳۴۰ هزار کاربر) است. بخشی از مقبولیت اشعار او قطعا تابع حمایت‌های رسانه‌های حکومتی و تلاش حوزه‌ی هنری (به‌ویژه در زمان مسئولیت شاعر) در معرفی اوست. پس از او علی‌رضا آذر با بیش از ۲۰۰ هزار دنبال‌کننده، بیشترین علاقه‌مندان را دارد؛ هرچند شعر او از منظر سلامت، قابل مقایسه با بسیاری از شاعران معاصر نیست. امید صباغ نو و حمیدرضا برقعی و مهدی موسوی و گروس عبدالملکیان و... هم از شاعران پرمخاطب در فضای مجازی‌اند. خاستگاه پذیرش اینان کاملا متفاوت با یکدیگر است. برای مثال، بی.شک نگاه سیاسی ضدحاکمیتی و ماجرای سیاسی شاعر، بر شهرت موسوی و به تبع او فاطمه اختصاری(بیش از ۱۰۰ هزار مخاطب) و چندی دیگر موثر بوده و نگاه مبلغ هیاتی_مذهبی و تلویزیونی بر شهرت برقعی و سهرابی و... تاثیر گذاشته و نگاه رمانتیک و جوان‌پسند و عامه‌گرا بر شهرتِ آذر، صباغ نو، حسین صفا، مهدی فرجی، احسان افشاری، حامد ابراهیم‌پور، علی‌رضا بدیع، تا حدودی غلامرضا طریقی و کاظم بهمنی و...   تاثیر گذاشته است؛ هرچند همه‌ی اینان در جوهره‌ی شاعرانگی با هم متفاوتند. آنچه مهم است؛ نبود ارتباط منطقی بین میزان مقبولیت و ارزش ادبی اشعار بسیاری از اینان است. نکته‌ی قابل تامل، کم‌توجهی فضای عامه به بسیاری شاعران تاثیرگذار از جمله محمدسعید میرزایی و تا حدودی محمدمهدی سیار است. البته درباره‌ی احتمالات ممکن درباره‌ی این تفاوت توجه، می‌توان در مجالی مناسب سخن گفت. از زاویه‌ی دیگر، باید گفت که در مجموع، مخاطبان عام به قالب‌های سنتی، بیش از شعر سپید توجه کرده‌اند؛ هرچند نام‌هایی از سپیدگویان چون: گروس عبدالملکیان، لیلا کردبچه و... تا‌حدودی مورد توجه کاربران بوده‌اند. البته در مقبولیت اینان نیز، نوعی مدگرایی نمود داشته است که جدا از قواعد شاعرانه است. @mmparvizan
"دو کوچه تا نیما" درآمدی بر جریان‌شناسی شعر مشروطه/ محمد مرادی تحلیلی بر زبان و خیال و ساختار شعر مشروطه و معرفی شاعران: و ... به بهانه‌ی سالروز مشروطه (۱۴ مرداد ۱۲۸۵) @mmparvizan
غلامرضا بکتاش از شاعرانی است که این‌ روزها پرکارتر از همیشه با انتشار اشعار کودک و نوجوانش، خود را در معرض نقد و داوری قرار داده است. در این مجال کوتاه کتاب مورچه‌زحمت کش است او به ویژه از نظر زبان بررسی می‌شود. کتاب مورچه زحمت‌کش است نخستین‌بار در سال ۱۳۹۳ در ۵۰۰۰ شماره توسط نشر سوره‌مهر منتشر شده است. این کتاب دربردارنده‌ی ۱۳ شعر و برای گروه سنی الف و ب و به اعتقاد من ب و ج است. قالب این اشعار چهارپاره با فراوانی ۱۱ عدد و سه‌پاره با فراوانی ۳ عدد است و از نظر وزنی اشعار در ۶ وزن از دو بحر رمل و هزج سروده شده‌اند. از ویژگی‌های همیشگی اشعار غلامرضا بکتاش تلاش برای کشف مضمون‌های تازه و استفاده از ضرب‌المثل‌ها و عبارات عامیانه‌ی رایج در زبان است که این ویژگی در این مجموعه نیز در شعرهای گوناگون دیده می‌شود. آنچه درباره‌ی اشعار بکتاش قابل توجه و تامل است عدم توجه او به بایدها و نبایدهای دستور زبان فارسی است. بسامد اشتباه و سهل‌انگاری زبانی در آثار بکتاش بالاست به قدری که می‌توان آن را از ویژگی‌های سبکی آثار او به حساب آورد.(!) برخی از این سهل‌انگاری‌ها در کتاب مورچه زحمت‌کش است در ادامه آمده است. -حذف انبار تو پر است از سیر تا پیاز درهای لانه‌ات همواره باز باز(است)(صفحه ۸) در این شعر فعل حذف شده است. در شعر زیر نیز شاعر مفعول فعل متعدی را حذف کرده است: مورچه با شاخکش سخت درو می‌کند در این بیت مشخص نیست که مورچه چه چیزی را درو می‌کند. اگرچه در بیت بعد به گندم و جو اشاره شده اما این اشاره در جهت تکمیل جمله‌ی ناقص قبل نیست. -عدم تطبیق زمان فعل با جمله یک خانه ساختی(ساخته‌ای) با نظم و احتیاط بی‌هیچ نقشه‌ای در گوشه‌ی حیاط(صفحه۸) در شعر بی‌هیچ نقشه‌ای کل روایت شعر در زمان حال اتفاق افتاده است و بهتر است برای فعل ساختن به دلیل استمرار حضور خانه از فعل ماضی نقلی استفاده شود. در شعر پرنده بی‌خیال است این اشتباه دستوری آشکارتر دیده می‌شود: سر پرنده خورده به میله‌ی قفس باز برای او قفس هست همیشه دردسر ساز بخاطر صدایش پرنده در قفس بود بخاطر صدایش بدون هم‌‌نفس بود (صفحه ۲۱) شاعر به ضرورت وزن از فعل گذشته‌ی بود به جای است استفاده کرده و در بند بعد دوباره از زمان مضارع بهره برده است. در شعر لواش ماه صفحه‌ی ۲۹ کتاب، زمان تمام افعال در تمام بندها گذشته است اما در بند آخر زمان حال آمده است که با منطق زمانی شعر سازگاری ندارد: سفره نان نداشت ناگهان خدا در شبی سیاه نان تازه پخت در تنور شب با خمیر ماه نیمه‌های شب شد خمیر ماه مثل یک لواش گاز می‌زند از لواش ماه آسمان خراش بدیهی است که فعل باید زد باشد چرا که زمان اتفاق افتادن در گذشته کامل است و می‌زند نشان‌دهنده‌ی استمرار تا زمان حال دارد.   در شعر مورچه زحمت‌کش است (صفحه‌ی ۳۰)نیز در بند اول و سوم فعل حال و در بند میانی از فعل گذشته استفاده شده است. -عدم تطبیق قید با فعل قیدها برای تکمیل و تاکید کردن یک صفت یا مسند یا فعل می‌آیند پس ضروری است که این کلمات با یکدیگر همسانی زمانی داشته باشند. در شعر زیر قید هنوز که برای زمان حال کارامد است برای فعل گذشته آمده است: آفتاب‌گردان هنوز زندگی را دوست داشت(دوست دارد) صفحه‌ی ۲۳. علاوه بر موارد یاد شده توجه به نکات زیر نیز خالی از لطف نیست: -حشو : در بند زیر شاعر به دلیل ضرورت وزنی ضمیر منفصل را دوبار آورده است که بهتر بود در بیت دوم ضمیر متصل ش می‌آمد: او که نور صورتش آفتاب داغ بود سرنوشت شور او تخمه‌های داغ بود (صفحه‌ی ۲۲) دربیت زیر نیز شاعر به اشتباه جمع مکسر را جمع بسته است: قور قور درخت کوچه دارد جواهرات انگور (صفحه‌ی ۱۴) یادآوری این نکته ضروری است که جواهر جمع مکسر جوهر است و نیازمند جمع بستن مجدد نیست. همچنین به جاست برای جمع‌ بستن واژه‌ها در زبان فارسی از علامت‌های جمع فارسی یعنی ان و ها استفاده شود. جدای بحث‌های دستوری می‌توان به دو نکته در شعرهای بکتاش اشاره کرد. اول آنکه به نظر می‌رسد در بسیاری از شعرهای شاعر، مخاطب نهفته درمتن خود اوست. بکتاش مفاهیم بزرگسالانه را در برخی شعرها با کمک زبان و بیان کودک می‌سراید و مخاطب اشعارش کودکان نیستند و نمی‌توانند به خوبی با آن‌ها ارتباط برقرار کنند. دومین مورد عدم ارتباط عمودی در برخی از شعرهاست. گاهی شاعر آنقدر درگیر مضمون‌سازی می‌شود که به ارتباط ابیات با هم و ضرورت آن در نگاه کودک توجه ندارد و روابط علّی و معلولی و منطقی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. به عنوان مثال در شعر درخت کاج، شاعر ابتدا خود را شاگرد درخت کاج معرفی می‌کند اما در بند دوم خود را خیاط می‌داند و برگ درخت کاج را به دلیل شباهتش با سوزن وسیله‌ی مورد استفاده‌ی خود می‌داند و در انتها نقش شاگردی و استادی شخص با درخت کاج معلوم نمی‌شود. این اتفاق در شعر کلاغ خوش‌نویس است هم می‌افتد 👇👇👇👇
در این شعر در سه بند اول شاعر به توصیف کلاغ بانگاهی هنرمندانه و به صورت مخاطب قرار دادن این پرنده می‌پردازد اما ناگهان در بند پایانی مخاطب تغییر می‌کند که این دریافت برای کودک دشوار است: نگو که دفتر من چرا همیشه خیس است مگر خبرنداری کلاغ خوش‌نویس است.(صفحه‌۳۲) به راستی چه کسی می‌پرسد دفترش خیس است و خیس بودن دفتر کسی چه ارتباطی به خوش‌نویسی کلاغ دارد.(به ویژه با توجه به مخاطب کودک گروه سنی الف و ب!) با این حال در این مجموعه، شعر جعبه‌ی ابزار دست هم از نظر مضمون و هم زبان و هم مخاطب سلامت کلام دیده می‌شود و یا شعرهای آرزو ، سرنوشت شور و مدال افتخار خواندنی و ستودنی است.
"شعر و بحران مقبولیت/۳" ج_ محورهای مخاطب خاص و مخاطب عام بهترین اشعار همزمان دو دسته‌ی مخاطبان خاص و عام را به خود جلب می‌کنند؛ اما تفاوت ماهوی نگاه این دو دسته از مخاطبان در این است که معمولا، مخاطب عام شعر را بر اساس عوامل بیرونی چون: سیاست، جنسیت، مدگرایی، تبلیغ، نیازها و عقاید فردی و ... ارزیابی می‌کند؛ حال آن که مخاطب خاص به سنت‌های تاریخی و ذات ادبی اثر می‌نگرد. شاید به همین دلیل است که مخاطب عام اگر از قیاف‌ ی شاعری خوشش بیاید این پسند را بر شعر او هم تعمیم  می‌دهد یا اگر محتوای شعری با مذاق سیاسی_مذهبی‌اش جور آید شعر را هم نیکو می‌بیند یا اگر فرد مورد احترامش شاعری را بپسندد او نیز آن شاعر را درست یا خطا خواهد پسندید. تاریخ ادب فارسی انعکاس‌دهنده‌ی هزاران شاعری است که این گونه مقبولیت یافته‌اند و به‌سرعت فراموش شده‌اند. بسیاری از شاعران یا شاعران عصر و به‌ویژه شاعران سیاسی و رمانتیک آن، نمونه‌هایی قابل اعتنا از این دسته‌اند. شعرخاص به صورت مکتوب مقبولیت می‌یابد و شعر عام به صورت زودگذر و یک‌بار مصرف و با کمک هزار عامل دیگرِ رسانه‌ای، تصویری، سیاسی و تبلیغی بیرون از شعر. بخشی از وضعیت مقبولیت شاعران در روزگار ما را می‌توان در مقایسه‌ی آمار فروش کتاب‌ها و دنبال کنندگانشان نیز جستجو کرد. بر اساس آمار خانه‌ی کتاب، در دهه‌ی ۹۰ مجموعا ۱۴۰۰۰۰ نسخه از دو کتاب و ، سروده‌ی فاضل نظری منتشر شده است. از این منظر نیز او پرمخاطب‌ترین شاعر این دهه بوده است. اگر این تعداد را با دنبال کنندگان صفحه ی شاعر مقایسه کنیم، به این نتیجه می رسیم که تعداد کتاب‌های فروخته شده حدود ۴۰ درصد تعدادن علاقه‌مندان در صفحه‌ی اوست. مجموعه کتاب‌های فروش رفته از برقعی ۳۴۰۰۰(قبله مایل به تو) و ۱۲۵۰۰(رقعه) حدود یک پنجم مخاطبان اوست. مجموع فروش دو کتاب آذر آتایا و اسمش همین است آذر (۳۳ هزار) حدود ۱۵ درصد علاقه‌مندان است. در مقایسه‌ی این سه شاعر جوان پر فروش دهه‌ی ۹۰، می‌توان به این نتیجه رسید که احتمالا مخاطبان فاضل کتابخوان‌تر از مخاطبان آن دو بوده اند و کوشیده‌اند متن شعر او را بخوانند. با این‌حال، بسیاری از شاعران شاخص روزگار ما با تیراژ محدود چندصد یا چندهزار نسخه‌ی کتابشان، به همان اندازه نیز مخاطب در فضای مجازی ندارند که این نکته نشان‌دهنده‌ی خاص بودن مخاطبان آنان در مقایسه با شاعران پرفروش دهه است. د_مقبولیت ادبی و تاریخی آنچه بیش از همه موید توانایی یک شاعر است؛ مقبولیت ادبی و بیش از آن تاریخی اوست. نشان دادن مقبولیت تاریخی، نیازمند گذشت زمان است و سخن گفتن از آن در این مجال ممکن نیست؛ اما می‌توان با بررسی پژوهش‌ها و کتاب‌های دانشگاهی و غیره، به زوایایی از مقبولیت ادبی یا تاریخ ادبیاتی برخی از شاعران جوان اشاره کرد. از میان نام‌های اشاره شده؛ پژوهش های دانشگاهی (هرچند گاه مدزدگی بر آن‌ها نیز اثر گذاشته) بیش از همه به اشعار فاضل نظری روی خوش نشان داده است. نشانه‌هایی از تحقیق بر اشعار کسانی چون: محمدسعید میرزایی، حمیدرضا برقعی، گروس عبدالملکیان، محمدمهدی سیار، مهدی موسوی و ... نیز در کارنامه‌ی پژوهشی شعر معاصر دیده می‌شود. البته بسیاری شاعران بازنمودیافته در تحقیقات دانشگاهی هستند که با وجود تاثیرگذاری‌شان، در فضای مجازی کمتر مخاطب دارند. اما غالب شاعران مقبول در فضای مجازی یا جایگاهی در پژوهش.های ادبی نیافته‌اند یا تنها از آنان در جایگاه آسیب‌شناسی شعر جوان یاد شده است. سخن پایانی در مبحث مقبولیت این است که، این بخش از نقد شعر تابع بسیاری از جنبه‌های درون و برون شعر است و در زمان کوتاه، مقبولیت شاعر چندان ارتباطی به جایگاه ادبی او ندارد؛ زیر آن که "غربال به دست است از عقب کاروان می آید". @mmparvizan
✅ همایش «تحقیقات جدید علوم انسانی» در دانشگاه شیراز برگزار شد 💢 همایش «تحقیقات جدید علوم انسانی» که با هدف ارائه‌ تازه‌ترین دستاورد‌ها در زمینه‌ علوم انسانی و همچنین افزایش تعاملات بین‌المللی در دانشگاه شیراز ترتیب یافت، در تالار دکتر مصطفوی دانشگاه شیراز برگزار شد. 🔹 در آیین گشایش این همایش بین‌المللی که با همکاری دانشکده‌ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز و مؤسسه‌ ذکوات عراق برگزار شد؛ ده‌ها تن از پژوهشگران عرب‌زبان از کشور‌های ایران، عراق، کویت، عمان، مالزی، عربستان سعودی و فرانسه، به‌صورت حضوری و مجازی شرکت کردند. 🔸 محمد مؤذنی، رئیس دانشگاه شیراز گزارشی از جایگاه علمی و پژوهشی دانشگاه شیراز در حوزه‌ی بین‌المللی ارائه کرد. 🔹 سیداحمد فاضل‌زاده، رئیس کتابخانه‌ منطقه‌ای و پایگاه استنادی جهان اسلام isc به معرفی فعالیت آن مجموعه و ضرورت توسعه‌ فعالیت‌های بین‌المللی کشور‌های اسلامی در حوزه‌ی علم پرداخت. 🔸 همچنین در این آیین وسام مطیری، رئیس مؤسسه‌ ذکوات عراق و محمد مرادی رئیس همایش و رئیس دانشکده‌ ادبیات و علوم انسانی و حسین مرعشی رئیس بخش زبان و ادبیات عربی دانشگاه شیراز سخنرانی کردند همچنین، آقایان عجمی از عمان و کرباسی از عراق پژوهش‌های تازه‌ خود را در حوزه‌ علوم انسانی ارائه کردند. _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ 🔳 با همراه باشید 🆔 @meftahandishe_com
"شعر و بحران مقبولیت/۴" آنچه در پایان این سلسله یادداشت‌ها می‌تواند راهگشا باشد؛ بیان جایگاه مخاطبان خاص و عام در مقبولیت یک شعر و به تبع آن یک شاعر است. مقبولیت و پذیرش بحثی کلیدی در نقد ادبی است؛ اما باید دانست که هرچه مقبولیت در زمان و مکان گسترده بازنمود داشته باشد؛ نشان‌دهنده‌ی اصالت آن مقبولیت خواهد بود. مقبولیت اصیل وامدار مخاطبان خاص ادبیات است و از طریق آن به مخاطبان عام تسری می‌یابد؛ حال آنکه مقبولیت عام یک شاعر بیشتر تابع وضعیت بیرونی است و با تغییر آن وضعیت به‌سرعت دگرگون خواهد شد. اما آنچه شاعران باید در قضاوت‌های مخاطبان اشعارشان در نظر بگیرند، اولویت دادن مخاطبان خاص در مقبولیت و فریب‌نخوردن از پذیرش عوامانه است. برای این مساله، باید مرزی در معرفی این دو دسته مخاطب، در نظر گرفت. ۱_ مخاطب خاص در قضاوت درباره‌ی شعر به فرم و زبان و ویژگی‌های ادبی و زیست شاعرانه توجه دارد؛ حال آنکه علت پذیرش مخاطب عام شعارها و معانی و موضوع‌های مطرح‌شده در شعر است. اگر مخاطبی شعر شما را صرفا به علت موضع‌گیری شما یا معنای سیاسی یا حزبی یا ملی و...، ستود؛ به‌راحتی می‌توانید اورا جزو مخاطبان عام شعر قرار دهید. ۲_ مخاطب خاص بیشتر شعر را به صورت مکتوب می‌خواند و مخاطب عام به‌جای مطالعه‌ی کتاب‌های شعر، آن را در فضای مجازی دنبال می‌کند. ۳_ مخاطب خاص شعر را فارغ از زمان و مکان و بر اساس ذات شاعرانه می‌پذیرد. مخاطبانی که صرفا شعر معاصر یا شعر روزگار خود را می‌خوانند و علاقه‌ای به شعر دیگر زمان‌ها و دیگر زبان‌ها ندارند؛ عمدتا مخاطبانی عام برای شاعرند. ۴_ مخاطب خاص شعر را محصولی زبانی (به‌جز در برخی جریان‌های خاص) می‌داند؛ حال آنکه قضاوت مخاطب عام از شاعر می‌تواند متکی بر عوامل بیرونی چون: صدا و دکلمه‌ی شاعر، اجرای موسیقایی شعر، شعر و تصویر و نماهنگ و دیگر هنرهای جایگزین باشد. ۵_ مخاطب خاص، تعریفی از شعر با در نظر گرفتن تاریخ ادبیات و مقولات ادبی دارد؛ مخاطبانی که صرفا از شعری خوششان می‌آید و نمی‌توانند دلیل پذیرش یا رد خود را شرح دهند؛ مخاطبان عام شعرند. ۶_ مخاطب خاص، به صورت مستمر شعر می‌خواند. برای خرید کتاب شعر هزینه می‌کند. شعر کامل و مبسوط را (جز در مقام فرم‌های کوتاه) بر تک‌بیتی و گونه‌های کوتاه ترجیح می‌دهد و حاضر است ساعت‌ها در روز یا هفته شعرخوانی کند. ۷_ نکته‌ی پایانی اینکه خاص و عام بودن مخاطب شعر، ربطی مستقیم به جایگاه اجتماعی فرد ندارد. مخاطب شعر چه هنرمند شاخص در دیگر حوزه‌ها، چه موسیقی‌دان، چه استاد دانشگاه، چه روحانی و مجتهد، چه سیاستمدار و چه بسیاری از افراد مربوط به طبقه‌ی خاص اجتماعی، می‌تواند از مخاطبان عام شعر باشد. موقعیت اجتماعی مخاطبان پیوند مستقیمی با صحت قضاوتشان درباره‌ی شعر ندارد؛ چه بسیار از ناموران عرصه‌های مختلف که شناخت درستی از شعر ندارند و تعریف و تمجید آنان از شعر شاعر، راهگشایی برای شاعر نخواهد بود و بیشتر اورا گمراه می‌کنند. پس به احترام شعر و شاعر، مخاطبان خود را درست انتخاب کنیم. @mmparvizan
"از چیچَست تا ارومیه" آنچه به بهانه‌ی حکایت این روزهای دریاچه‌ی ارومیه می‌توان نوشت؛ اشاراتی اندک است که درباره‌ی آن در شعر فارسی وجود دارد. تقریبا از سه هزار سال پیش و در اسناد آشوری و اوستایی و متون پیش و پس از اسلام، نام‌ها و اشاراتی مطرح شده است که گویا به این مکان پیوند داشته است. در طول هزاره‌ی پس از اسلام بسیاری از مورخان و جغرافی‌دانان اسلامی در آثاری چون: صوره‌الارض، معجم‌البلدان، المسالک والممالک، حدود العالم، نزهه‌القلوب و غیره، به جایگاه فرهنگی این مکان یا حدود آن اشاره کرده‌اند و از این دریاچه با نام‌هایی چون: چیچست و مارگیانه و کبوذان و در دوران اخیر: رضاییه و ارومیه یاد شده است. قدیم‌ترین اشارات در شعر فارسی به این مکان، ابیاتی از شاهنامه‌ی فردوسی است که حکیم توس در خلال داستان پادشاهی کیخسرو از "چیچست" سخن گفته است: سپاهی گزین کرد زآزادگان بیامد سوی آذرابادگان... وزآن جایگه با سواران گُرد عنان باده‌ی تیزتگ را سپرد سوی راه چیچست بنهاد روی همی‌راند شادان‌دل و راهجوی... وزآن دشتِ بی‌بر برانگیخت اسپ همی‌تاخت تا پیشِ آذرگشسپ بر اساس روایت شاهنامه، چیچست دریاگونه‌ای در آذربایجان و در نزدیکی آتشکده‌ی آذرگشسپ است. توصیفی که کاملا با موقعیت کنونی دریاچه‌ی خشک ارومیه سازگار است. حکیم توس در خلال توصیف جنگ کیخسرو و افراسیاب نیز دو بار دیگر به این واژه اشاره کرده است: به دل گفت کاین مرد پرهیزگار ز دریای چیچست گیرد شکار نهنگی مگر دمّ ماهی گرفت به دیدار ازو مانده اندر شگفت... نوع توصیف فردوسی از فضای زیستی "چیچست/ ارومیه" متفاوت با تجربه‌ی ایرانیان معاصر از آن است؛ تفاوتی که ممکن است حاصل تاثیرات انسانی و تغییرات محیطی باشد. در فاصله‌ی سده‌های چهارم و پنجم و اطلاعات موجود در منظومه‌های حماسی از این مکان، تا دوران معاصر، شاعران کمتر به این مکان جغرافیایی در سروده‌هایشان توجه کرده‌اند. در سده‌های اخیر نیز، آنقدر که مسائل مربوط به آذربایجان در نگاه کلان و تاحدودی ارومیه، در اشعار منعکس شده، کمتر به وضعیت دریاچه توجه شده است. (به‌استثنای برخی شاعران محلی به‌ویژه در دهه‌های اخیر) در ادبیات دوران قاجار بیش از همه، شاعران در مواجهه با روسیه و در خلال جنگ‌های ایران و لشکر تزاری به ارومیه اشاره کرده‌اند. اوج این اشارات را در منظومه‌ی شهنشاهنامه می‌توان دید. از دیگر سخنوران عصر فتحعلی‌شاه، قائم مقام نیز اشاراتی به کلیت این مکان (ارومیه) کرده است: لشکر تبریز و ایروان و ارومی خصم‌شکارند همچو شیر دژآگین یکی از مفاهیم منعکس در ادبیات دوران قاجار با موضوع ارومیه، دست‌اندازی روس‌ها بر این مکان بوده؛ نکته‌ای که در دیوان ادیب‌الممالک نمود دارد: به تبریز و به سلماس و ارومی گهی روسی علم زد گاه رومی این‌دسته از شکایات و توصیف‌ها را در اشعار نسیم شمال و دیگر شاعران مشروطه هم می‌توان دید. خلاصه‌ی کلام اینکه، جدال‌های سیاسی و انقلابات و هجومات داخلی و خارجی، قرن‌ها آن دیار را دچار بحران کرده و اینک، بحرانی خودزاده دامنگیر دریاچه‌ی ارومیه و آذربایجان شده است. شاید این شکایت فرخی، درباره‌ی آذربایجان مناسب احوال دریاچه‌ی زرخیز ِ چیچست در روزگار ما باشد: بود اگر تهران دمی در یاد آذربایجان بر فلک می‌رفت کی؟ فریاد آذربایجان ... از ارومی بانگ هل من ناصر و ینصر بلند کو معینی تا کند امداد آذربایجان؟ @mmparvizan