eitaa logo
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
406 دنبال‌کننده
933 عکس
248 ویدیو
18 فایل
سًلامٌ‌عَلــٰی‌آلِ‌یٰـس🤍 خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم💚 -اللَّھُـمَ‌عجِّـلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْـفَـرَج 📲 پیج‌اینستاگرام‌: https://www.instagram.com/majmae_aleyasin?igsh=NTc4MTIwNjQ2 👤ارتباط با ادمین: @MAJMA_ALEYASIN
مشاهده در ایتا
دانلود
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
| بسم‌رب‌علــــــی(ع)🌱 • ضمن عرض سلام و ادب و تبریـــــک مجدد عید‌ترین عیـــــدِ شیعیان!😍💚 • به اط
• برنـــده خوش‌شانس سوم🤩 | سرکار خانم «فاطمه خسروی» |🌻 • بامتن منتخب: [ الآمام علی علیه‌السلام: لِیَجتَمِعْ في قَلبِکَ الافتِقارُ إلَی النّاسِ، و الاستِغناءُ عَنهُم، یَکونُ افتِقارُکَ إلَیهِم في لینِ کَلامِکَ و حُسنِ بِشرِکَ، و یَکونُ استِغناؤکَ عَنهُم في نَزاهَةِ عِرضِکَ و بَقاءِ عِزِّکَ🌱 امام علی علیه السلام می فرمود: باید نیاز به مردم و بی نیازی از آنها، هردو، در دلت جمع باشد، نیازت به آنها در نرم‌گویی و خوشرویی تو باشد و بی نیازیت از آنها در حفظ آبرو و نگهداری عزت و سربلندیت. معانی الآخبار ۱/۲۶۷ ]🌸✨ • سنگ تبرک حرمِ مولا امیرالمومنین، مبارکشون باشه🥰💚
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
| بسم‌رب‌علــــــی(ع)🌱 • ضمن عرض سلام و ادب و تبریـــــک مجدد عید‌ترین عیـــــدِ شیعیان!😍💚 • به اط
• برنـــده خوش‌شانس چهارم🤩 | جناب آقای «احسان کلایـی» |🌻 • بامتن منتخب: [ علی مظهر پیروزی در شکست است🌱 ما همیشه پیروزی را در پیروزی میبینیم اما علی به ما یاد داد پیروزی در شکست است]🌸✨ • سنگ تبرک حرمِ مولا امیرالمومنین، مبارکشون باشه🥰💚
• برندگان عـــزیز! • جهت دریافت جایزه و تکمیل اطلاعات لطفاً به آیدی زیر مراجعه بفرمایید👇🌱 📲 @majma_aleyasin
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
| برای انتخاب یک راهبر یا یک رئیس‌جمهور خوب و مناسب ابتدا باید راه درست و صحیح رو در پیش بگیریم!👤
30.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| درانتظار ظهوریم و باور داریم... هر منتظر تکلیفی سنگین به دوش می‌کشد و بخشی ازاین تکلیف را «انتخاب‌اصلــح» تأمین خواهد کرد!🌱 _ رفیق؛ به گوشـــــــی⁉️🗣 _ ما مردِ میدانیم؛ ان شاءالله✌️ « دقایقی‌ همراه با جمعی از دانشجویان دغدغه‌مند علوم پزشکی قم » -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
- ما مرد میدانیم ان‌شاءالله....✊️ :: مجمع آل یس پیرامون انتخابات با این مضامین شمارو به مشارکت دعوت کرد😊: - انتخابات در تاریخ دینی و سیاسی ما به خطابه حجت‌الاسلام ضیائی👇👇👇 🪻https://eitaa.com/mmuq98/1489 - انتخابات از دید روانشناسی جامعه به گفته استاد پاشایی👇👇👇 🌷https://eitaa.com/mmuq98/1491 - انتخابات از دید خواسته امام زمان نسبت به ما به گفته خانم دکتر اسکندری👇👇👇 🌱https://eitaa.com/mmuq98/1496 - انتخابات از دید دستاوردهای انقلاب اسلامی به خطابه حجت‌الاسلام خیرآبادی👇👇👇 🌿https://eitaa.com/mmuq98/1512 - انتخابات از دید توصیه رهبر انقلاب به مشارکت بالا به گفته آقای دکتر شوقی👇👇👇 ⚘️https://eitaa.com/mmuq98/1500 - انتخابات از دید امتداد راه شهید رئیسی به گفته آقای دکتر شجاعی👇👇👇 ☘️https://eitaa.com/mmuq98/1506 - انتخابات از دید تفسیر آیات قرآن به گفته حجت‌الاسلام موسوی درچه👇👇👇 🌻https://eitaa.com/mmuq98/1520 - انتخابات از دید دانشجویان دغدغه‌مند در گوشه‌ای از به‌وقت‌بیداری 👇👇👇 🪴https://eitaa.com/mmuq98/1533 -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
- ما مرد میدانیم ان‌شاءالله....✊️ :: مجمع آل یس پیرامون انتخابات با این مضامین شمارو به مشارکت دعوت
شاخ و برگ انقلاب.mp3
5.54M
• پرواز کن🕊 • به بلندای این مرز‌وبوم! • و غرق در خاطرات چندی پیش، یقین بدار که اثرانگشتِ تو... • «بهترین انتخاب» را رقم خواهد زد!🪴 «به اُمیــــــ🌱ــــد روشن‌ترین فرداها» [کاری‌ از گروه رسانه مجمع آل یاسین؛دانشگاه علوم پزشکی قم به همّت خانم‌ها: معصومه اسلامی‌نیا_فائزه اویسی]🎙 -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
| رنجور عشق، بـــه نشود جز به بوی یار!❣ کسی درِ گوش دیگری پچ‌پچ کرد: _ شنیدی فلانی شاهزاده‌ی ایتالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• در مکـــتـب او، • محال بود «رئیسی‌ها» پَر نگشایند!🕊 • خیـــر و شر درهیاهوی پیچ‌ها و انتخاب‌ها درهم آمیخته میشوند اما... • -عالم محضر خداست- و جز خیـــر، ماندگاری نخواهد بود!🌱 _ به نیّت انتخابی شایسته و لایق برای ایرانِ امام زمان، پای صندوق‌های رأی خواهیم آمد!💚✌️🇮🇷 -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
_
_امــــــام‌مـهـــــدی‌''علیــه‌الـســلام''_♥️ بخشـی‌ از خطبـه پیـامبر اکـرم در روز غـدیـر. أَلا إِنَّهُ خِیَرَةُالله وَ مُخْتارُهُ. أَلا إِنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَالُْمحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ. أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لاَِمْرِ آیاتِهِ. أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ. آگاه باشید! او برگزیده و انتخاب شده خداوند تبارک و تعالی است. آگاه باشید! او وارث همه علوم و احاطه دارنده بر همه فهم ها و ادراک ها است. آگاه باشید! او حکایت از پروردگارش کند و از او خبر دهد و نشانه های او را برافراشته سازد. آگاه باشید! او راه یافته و استوار است. -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• «متحـِــــد و همدِل» میشویم! • و زیر بیرقِ سه‌رنگ تـــــــــ🇮🇷ــــــــو... • اینبار درسِ یک‌رنگی می‌آموزیم! • ایران من خاطرجمع باش که فرزندانِ تو، • درمسیــــــــــر قله‌های پیشرفت... • همگی هم‌دل اند و متحـــــد💚✌️ [ متحد میشویم... چراکه میدانیم به‌پاس خونِ شهدایِ این انقلاب، مسئول به وحدت‌ایم🤝🕊] -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
▪️سید بن طاووس می‌نویسد: در روایتی آمده: 🔹خدا در روز مباهله، علی علیه السلام را بر دشمنان عرضه کرد و آن‌ها با دیدن علی علیه السلام دست از دشمنی برداشتند.🌱 و در روز غدیر علی علیه السلام را بر دوستان عرضه کرد و آن‌ها با علی علیه السلام دشمن شدند! پس ببین چقدر بین این دو فاصله است! 🔸 أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَرَضَ عَلِيّاً عَلَى الْأَعْدَاءِ يَوْمَ الِابْتِهَالِ فَرَجَعُوا عَنِ الْعَدَاوَةِ وَ عَرَضَهُ عَلَى الْأَوْلِيَاءِ يَوْمَ الْغَدِيرِ فَصَارُوا أَعْدَاءً فَشَتَّانَ مَا بَيْنَهُمَا. 📚 إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏۱، ص ۴۵۸. 👈 تاریخ دوباره تکرار خواهد شد و روزی که فرزند علی علیه‌السلام ظهور کند، بسیاری از دشمنان، با دیدن صورت و سیرت او تسلیم خواهند شد👌 و برخی از آن‌ها که ادّعای دوستی او را دارند در مقابلش خواهند ایستاد!! 🌹یک نفر عین علی می‌رسد از راه آخر.... -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«دل‌خستگی‌ها، زایل به مــــــــرهم می‌شوند!»🌱 • تلخی‌ها گذشته اند! • امروز به صبر و استقامت غروب میشود و فردا... • فردایمان، بهاری تر از هربهار خواهد شکفت!🌾🤍 • آینده روشن و نزدیک است... -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
نماهنگ تعویض پرچم_AudioInfo__20.04.34_06.07.2024.mp3
4.64M
🎧 بانگ عزا آمده از عرش میرسد از کرببلا نور نور خدا نور حسین است نور علی نور علی نور ◼️ استقبال از ماه 🏴 ♥️ 💯 ✔️ -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
🔹 آیت الله وحید خراسانی حفظه الله 🔸 از اول محرم تا روز عاشورا هر روز صد مرتبه سوره توحید بخوانید سپس هدیه کنید به امام حسین علیه‌السلام، آثار و برکـات فراوانی خواهید دید. -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
📌زنگ قافله باد پیچید و دستی به سرو روی دشت کشید. آفتاب سوزناک بود و باطمع سعی داشت تمام صحرا را به آتش بکشد. خاک فارغ از هوهوی باد و آتش سوزان صحرا، نگران بود و دلشوره عجیبی وجودش را در برگرفته بود. کمی پیش ازباد شنیده بود که: « کاروان حسین (ع) درراه است!» دلش نمی‌خواست حسین پا به کربلا بگذارد، هرچند که از افسانه‌ها شنیده بود قدوم حسین به هرجا که برسد، آنجارا آباد خواهد کرد اما... اما اون نمی‌خواست به ازای آبادی‌اش طعم خون حسین را مزه مزه کند. آهی کشید و در دل زمزمه کرد: «هنوز امیدی هست، شاید حسین از تصمیمش بازگردد و پا به کربلا نگذارد!» قبل اینکه کورسوی امید در دلش جان بگیرد صدایی شنید... صدایی که به یکباره تمام حرارت و برافروختگی دشت را فرونشاند. صدای گریه طفلی ۶ماهه، با صدای زنگ قافله درهم آمیخته بود.... {ورود کاروان اباعبدالله به صحرای کربلا❤️‍🩹} به‌همت: گروه رسانه مجمع آل یاسین🌿 -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
📌دخترِ بابا رقیه(س) از خواب پرید، کابوس وحشتناکی دیده بود. با دستان کوچک و سردش عروسکش را درآغوش کشید و ازجا بلند شد. پرده خیمه را که کنارزد نگاهش به ماه آسمان گره خورد، چقدر شبیه عموجانش بود... کسی کنار پای رقیه زانو زد و با دست نوازشش موهایش را مرتب کرد، کسی که دل‌گرمی دنیایِ رقیه بود! _ «چرا اینجا ایستادی دخترِبابا؟» رقیه خودش را درآغوش باباحسین رها کرد و ماجرای خواب ترسناکش را برای او تعریف کرد. باباحسین در سکوت به شیرینی زبانِ دخترکش گوش سپرد و سپس آرام بغضش را فروخورد تا صدایش نلرزد: _ «تاوقتی باباهست، ترس معنی نداره دخترکم! نگران نباش و آرام بخواب.» رقیه محاسن بابا را بوسید، سرش را روی پای او گذاشت و باخاطری آسوده چشمانش را بست. او نمی‌دانست چند صباحی دیگر بجای دست نوازش بابا..... {هدیه به بابایی‌ترین دختردنیا، حضرت رقیه(س)❤️‍🩹} -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
📌آزاده ترین دلش لرزیده بود و انکاری برایش نداشت. عرق سردی بر تنش نشسته بود، عرق شرم بود یا ترس نمیدانست اما هرچه بود، احساسی مانع میشد که چشمانش را ببندد و مقابل حسین(ع) شمشیر بکشد. خودش هم نفهمید چرا وقتی ندای «هل من ناصر ینصرنی» رااز زبان حسین شنید؛ همزمان با دست و دلش تمام وجودش درهم فروریخت... هرقدمی که بسوی حسین برمیداشت تعلقاتش کمرنگ و کمرنگ‌تر میشدند و هربار که برای یاری حسین شمشیر بالا میبرد و می‌جنگید؛ ذره‌ذره از بند دل اسیرش رها میشد و به دریای عشق حسین‌ابن‌علی سرازیر! دقایقی گذشت... دیگر نا و نوایی برای حر نمانده بود. حر با جسمی متلاشی اما روحی صیقلی و جلایافته روی زمین افتاده بود. درست شنیده بود که میگفتند: حسین، سفینة‌النجات عالم است!❤️‍🩹 همانطور که سر به زانوی کشتی نجاتش گذاشته بود به سختی لب زد: «مرا ببخش؛ ببخش که اسیر نفسم بودم و دیر شناختمت!» حسین اشک‌های حر را پاک کرد و به نگاه بی‌رمقش لبخند زد: «از حالا به بعد تو آزادی، آزاده‌تر از هر آزاده‌ای!» حُر با قلبی که از آرامش سرشار بود، آرام چشمانش را بست.🕊 {تقدیم به آزاده‌ترین آزاده‌ی کربلا، حُرابن‌یزیدریاحی❤️‍🩹} -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
📌یادگار برادر عبدالله از دامان عمه جدا شد. چشمان زینب(س) ابری بود و پهنای صورتش از اشک بارانی... دستان کوچک عبدالله اشک‌های عمه را آهسته پاک کرد و بوسه‌ای روی رد اشک‌هایش گذاشت. عبدالله شمشیرش را از روی زمین برداشت و راه میدان را در پیش گرفت. درنبودِ پدر، عمو حسین برایش هم پدر بود و هم پیشوا و حال...باردیگر جدایی از پدرومولایش برایش طاقت‌فرسا بود. به میدان که رسید عمو را میانه میدان نقش بر زمین دید. به سمتش که دوید تیغه شمشیرش قدری بزرگ‌تر از قد و قامتش بود و روی زمین کشیده میشد... عبدالله روی سینه عمو افتاده‌ بود و نفس‌‌هایش بریده بریده شده بودند. صدای ضربان قلب عمو که درگوش‌هایش می‌پیچید، خاطرات باباحسن و لحظات رفتنش مقابل چشمانش نقش می‌بست. عبدالله با ویرانه‌ای که نامش «تَن» بود برای آخرین بار به عمو نگریست و درمقابل نگاه بی‌رمقِ حسین، به سوی آغوش باباحسن پرکشید... ازبالای گودال، زنی قد خمیده شد و شکست! حالا دگر زینب، نه برادری داشت و نه یادگاری از برادر💔 {تقدیم به اباعبدالله و برادرش و یادگاری که از برادر مانده بود، حضرت عبدالله‌ابن‌حسن(ع)}❤️‍🩹 -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
مجمع آل یس دانشگاه علوم پزشکی قم
• در مکـــتـب او، • محال بود «رئیسی‌ها» پَر نگشایند!🕊 • خیـــر و شر درهیاهوی پیچ‌ها و انتخاب‌ها درهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«در پای دوست هر چه کنی، مختصر بوَد..»🌱 روز تاسوعا بود و طبق روال مجالس روضه و هیئت در کوچه پس کوچه ها برپا... مصطفی همراه بقیه بچه ها در کوچه مشغول بازی بود. رو به روی کتیبه ی یا اباالفضل العباس غرق در فضای روضه بودم که صدایی شنیدم:[مصطفی کشته شد] قلبم از جا کنده شد و چشمانم به دنبال کسانی که با عجله به بیرون می‌رفتند، کشیده شد اما قدرتی برای حرکت نداشتم. به کتیبه ی «یا ابالفضل العباس» خیره شدم و به سختی زمزمه کردم: _مصطفی را به خودت سپردم، مصطفایم نذرتو!❤️‍🩹 مصطفای من بزرگ شد؛ بسیجی مخلصی شده بود که دغدغه اش کارهای فرهنگی بود و جانفشانی در راه انقلاب. بقول حاج قاسم جوان تو دل برویی بود که آدم لذت می‌برد نگاهش کند. و به فرموده‌ی حضرت آقا جوانی فداکار و نورانی که حال تبدیل شده به الگویی برای تمام جوانان ایران. مصطفیِ من ملقب به «سیدابراهیم» آنقدر بزرگ شد و بالا رفت تا بالاخره توانست مدال سربازی حضرت زینب(س) را کسب کند و در روز تاسوعا به آغوش عمویش حضرت عباس(ع) برسد. _نقل از مادر شهید مصطفی صدرزاده❣ -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98
📌احلـــی من‌ العسل شمشیر میزد و پیش میرفت، طوری که لشکردشمن از شجاعت و شهامت او انگشت به دهان مانده بودند. از گوشه و کنار زمزمه‌هایی به گوش می‌رسید: «گمانم او پسرِ حسن‌ابن علی‌ست که رشادت به خرج داده و به میدان آمده!» شباهت بی مثالش به پدر، اورا عزیزِ عمو و بانیِ رعب و وحشت دردل دشمن کرده بود... قاسم(ع) به یاد خاطرات گذشته افتاد،آن روزهایی که روی شانه پدر سوار میشد و قد علم میکرد. آن روزها که کودکانه میخندید و باباحسن اورا «احلی من‌ العسل» خطاب میکرد. هنوز از کشتی خاطراتش پیاده نشده بود که تنش غرق به خون گشته و روی زمین آوار شد. حسین(ع)به سویش دوید و قندوعسل برادرش را در آغوش کشید. قاسم از پسِ پرده خون قطرات اشک را روی صورت عمو میدید اما رمقی نداشت که چیزی بگوید یا اشک‌هایش را پاک کند. درعوض لبخندی کم‌جان اما شیرین روی لبانش نشست و سوی چشمانش پرکشید. حسین از عمق جان نالید: «سفرت به سلامت احلی من‌العسلِ برادرم»❤️‍🩹 {تقدیم به شیرین‌ترین ثمره‌ عمرِ مجتبی،حضرت قاســـم(ع)}🌿 -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ «❁ @mmuq98