هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
🔺این شاهکار است
رضا پهلوی در 17 سالگی 74 میلیارد تومان فقط از بابتِ حقوقِ فرزندِ شاه بودن در حساب خود داشته است...
اینجا این روزنامه نوشته: رضا ربع پهلوی در 17 سالگی ثروتمند ترین پسر جهان بوده است....
او فقط در یک مورد با این عنوان "حقوقِ پسرِ شاه" ماهی 50 هزار تومان دریافتی داشته که از روزِ تولد به حسابش واریز شده است.
با عناوینی دیگر هم پولهایی به حساب او واریز میشده که هر کدام داستان خاص خود را دارد...
پرچم بالاست🇮🇷✌️
@mrtahlilgar1
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
🔺دو روز پیش و همزمان با حمله خونین صهیونیست ها به فلسطین همصدا با وهابیون عربستان گفته فلسطین باید زانو بزند .../ دمشان گرم فلسطینیان که با عملیات دیشب روی وهابیون را سیاه کردند ...
مردک وهابی به طور اتفاقی از مسئله ی فلسطین تا جزئی ترین مسائل ایران ، همه را مبتنی بر فهمِ وهابی های عربستان میفهمد و تحلیل میکند...
آیا این اتفاقی است؟ هرگز ...
پرچم بالاست🇮🇷✌️
@mrtahlilgar1
هدایت شده از کانال رسمی علی شریفی
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علت عدم نجات از ظلم 40 ساله نظام به اهل تسنن به ادعای عبدالحمید مشخص شد.
دلیل ظلم به اهلسنت و عدم نجات آنان توسط خداوند: بی نمازی و گناهکار بودن اهل تسنن است
عبدالحمید و نسخه نجات برای همه مردم به خصوص برای فلسطین
چون اهل گناه هستیم و توبه نمی کنیم و نماز نمی خوانیم لذا خداوند ما را از ظلم نجات نمی دهد و اگر بخواهیم از ظلم نجات پیدا کنیم باید گناه را ترک کنیم و نماز بخوانیم و هیچ کاری هم از سعودی و سلطنت طلب ها و اینترنشنال و استعمار و... ساخته نیست.
با توجه به این نسخه و ادعاهای عبدالحمید در مورد ظلم نظام به آنان پس نتیجه میگیریم که:
1-در این چهل سال اهل تسنن اهل گناه و فسق و فجور بودند نه اهل نماز و توبه و این نمار آنان ظاهری بوده و ارزشی نداشته چون خداوند آنان را از ظلم نجات نداد
2- الان هم راه نجات این جماعت شعار دادن در خیابان و داد زدن در نماز جمعه و هم سویی با استعمار و استکبار و وهابیت نیست بلکه باید از گناه و فسق و فجور دست بکشند و بروند در خانه توبه و استغفار کنند
3- عبدالحمید دروغ گفته است و مردم اهل تسنن اهل گناه و فسق و فجور نیستن بلکه اهل نماز هستند
به عنوان یک اهل تسنن کدام گزینه را انتخاب می کنید؟
فقط نمی دانم چرا به گفته های خودشان عمل نمیکنند؟ البته همین که گفتار مسجد ضرار با اعمال شان در تعارض است دلیل صحت سخن عبدالحمید است.
بارها گفته بودم اینها هر چه بیشتر حرف بزنند تناقضات شان بیشتر نمایان می شود و امروز خود مسجد ضرار تبدیل به تریبونی شده است که حقانیت ما را روز به روز نمایان تر می کند
#مسجد_ضرار_گنهکار
✅ کانال استاد علی شریفی ↙️
https://eitaa.com/join
هدایت شده از کتاب الله وعترتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمل نمودن به حدیث ضعیف در مورد فضائل از دیدگاه اهل تسنن جایز است
کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇
https://eitaa.com/ketaballahvaetrate
🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇
https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2
👈 ارتباط با ما : 👇👇
@SH1361R
آدرس کانال های ما در شبکه های اجتماعی 👇
https://yek.link/velayat313
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠صلح و سازش با اسرائیل در نماز جمعه مسجد مکی!
❌لطفا کسانی که مشکل قلبی دارند، فیلم را مشاهده نکنند❌
🔹در حالی مولوی عبدالحمید، روز جمعه مورخ 7 بهمن 1401 در #مسجد_مکی سخن از صلح و سازش با #اسرائیل گفت که این رژیم کودک کش، فقط در روز پنجشنبه مورخ 6 بهمن، 10فلسطینی را به شهادت رسانده بود.
🔹رژیم غاصب اسرائیل بیش از 60 سال است که مردم مظلوم اهل سنت فلسطین را آواره کرده است! سرزمین های فلسطینیان را به زور غصب کرده و آنها را به اردوگاه ها منتقل کرده است. در این سالها هزاران نفر زن و مرد، کودک و جوان، پیرمرد و پیر زن به دست سربازان اسرائیلی به شهادت رسیده اند.
🔹با اینهمه #مولوی_عبدالحمید در خطبه های نماز جمعه سخن از صلح و سازش با اسرائیل می گوید!
🔹این فیلم بخشی از سخنان مولوی عبدالحمید در روز جمعه 7 بهمن 1401 به همراه بخش کوچکی از جنایات اسرائیل در حق مردم #فلسطین است!
🔹همانطور که مشاهده می کنید، آن سرباز اسرائیلی سوار بر لودر به مردم فلسطینی حمله می کند و اینگونه جوان فلسطینی را زیر می گیرد و به شهادت می رساند!
🔹آیا با چنین رژیم آدم کشی می توان صلح کرد! شنیدن چنین سخنانی از بلندگوی مسجد مکی به چه معناست!
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
🔺گزارش عجیبی است ! با دخالت در 7 کشور از سال 2001 تاکنون بین 35 تا 60 میلیون نفر آواره شده اند...
آنچه آمریکا از فردایِ 11 سپتامبر در 7 کشور رقم زده باعث شده 35 تا 60 میلیون نفر در جهان آواره شوند.
این تازه آمار مربوط به دخالت مستقیم است...
کسی از سرنوشت این 35 تا 60 میلیون انسان حرفی میزند؟ آیا حقوق بشر شامل آنها هم میشود؟
اگر بخواهیم پاسخ دقیق بدهیم باید به رنگ پوست ، مو و چشمشان مراجعه کنیم.
این کشورها مثل کشورخودمان در جایی خارج از غرب قرار گرفته اند.
پس حقوق بشر شامل حال این 35 الی 60 میلیون نفر نمیشود...
پرچم بالاست🇮🇷✌️
@mrtahlilgar1
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
44.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 فیلم عجیب تولد شاهزاده / رضا پهلوی کودکی با حقوق 350 میلیونی که با هلیکوپتر به مدرسه میرفت
🎥 در روزهای اخیر فیلمی عجیب و غریب از جشن تولد رضا ربع پهلوی و رفتنش به مدرسه با هلیکوپتر در رسانه ها و شبکه های اجتماعی بازنشر شده است. آنگونه که رسانه ها میگویند رضا پهلوی از بابت فرزند شاه بودن در سن یک سالگی به پول امروز 350 میلیون تومان حقوق میرفته که پنج برابر بیشتر از بالاترین حقوق دریافتی آن زمان در ایران بوده است...
✅ این آدرس صفحات ما هست، لطفا حمایت کنید دیده بشه ✌️🇮🇷
لینک تمام صفحات ما در شبکه های اجتماعی
@mrtahlilgar
یک سؤال : آيا صحيح است كه مى گويند يار غار حضرت پيامبرـ صلى الله عليه و سلّم ـ ابن بكر ـ عبداللّه بن بكر بن اريقط ـ همان راهنما و دليل پيامبرـ صلى الله عليه و سلّم ـ بوده و نه حضرت ابوبكر(رضي الله عنه).
البداية و النهاية 3: 176.
و اين تشابه و تقارب إسمى سبب شده كه آنرا ابوبكر بخوانيم.
چون اولاً: حضرت ابوبكر در هيچ كجا به اين فضيلت اعتراف نكرده است، در حاليكه در روز سقيفه به كمتر از آن اشاره كرد. نحن عشيرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و ليست قبيلة من قبائل العرب الا و لقريش فيها ولاده. البداية و النهاية 6: 205
ثانياً: به گفته عسقلانى، از تابعين كسانى بودند كه منكر ارتباط داشتن آية غار با ابوبكر بودند; همانند ابوجعفر مؤمن طاق.
لسان الميزان 5: 115
آیه 40 سوره مبارکه توبه، که معروف به «آیه غار» است، جریان حضور پیامبر اکرم(ص) و شخص دیگری را در غار ثور،[1] هنگام خروج از مکه و هجرت به مدینه، بیان میکند: «إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ».[2]
علمای اهل سنت خواستهاند با استفاده از این آیه، فضائلی بسیار ویژه را برای ابوبکر اثبات کنند. چند عبارت در این آیه وجود دارد که شاید بتوان با تمسک به آنها به دنبال اثبات فضیلتی برای شخص همراه پیامبر بود. اکنون به بررسی این عبارتها خواهیم پرداخت:
الف. «ثانِیَ اثْنَیْنِ»: فخر رازی با استناد به این فقره از آیه، میگوید: منظور از «ثانی اثنین»، ابوبکر است و خدا ابوبکر را دوّمی پیامبر قرار داده و این همراهی، بیانگر جایگاه خاص ابوبکر نسبت به پیامبر است.[3]
پاسخ چنین استدلالی آن است که؛
اولا: با توجه مختصری به سیاق آیه معلوم میشود که منظور از «ثانی اثنین»، پیامبر است نه ابوبکر. واضح بودن این مطلب آن قدر زیاد است که حتی اشخاصی همچون ابن تیمیه نیز به این مطلب اشاره کردهاند.[4] دیگر علمای اهل سنت نیز این موضوع را پذیرفتهاند.[5] بر این اساس، نمیتوان با توجه به این بخش، ابوبکر را دارای مقام دوم بعد از پیامبر(ص) دانست.
ثانیاً: اگر بپذیریم که منظور از «ثانی اثنین» ابوبکر است؛ باز فضیلتی برای او اثبات نمیشود؛ زیرا تنها معنایی که از این عبارت فهمیده میشود این است که، آنها دو نفر بودهاند و هیچگونه برتری و فضیلتی از آن به دست نمیآید.[6] استدلال به این بخش از سوره آن قدر ضعیف است که شیخ مفید کسی را که قائل به این سخن باشد، از دایره افرادی که با نگاهی عقلی به گفتوگو میپردازند بیرون میداند.[7]
ب. «لِصاحِبه»: برخی از اهل سنت با استناد به این عبارت که خداوند ابوبکر را صاحب؛ یعنی مصاحب و همنشین پیامبر نامیده، قائل به کمال فضیلت برای ابوبکر شدهاند.[8]
اما با مراجعه به آیات متعدد قرآن، چنین به دست میآید که این واژه هیچ بار مثبتی ندارد و از ثابت کردن هرگونه فضیلت عاجز است. خداوند در دو آیه مختلف، خطاب به مشرکان، پیامبر را صاحب آنها خوانده است.[9] اگر این کلمه بار مثبتی داشت، خداوند از پیامبر به عنوان صاحب مشرکان یاد نمیکرد. به عبارت دیگر؛ کلمه «صاحب» به معنای همنشین و همسفر به معنای مطلق آن است، اعم از اینکه این همنشین و همسفر، انسان خوبى باشد یا انسان بدى. لذا در سوره کهف،[10] کافری را به عنوان صاحب و مصاحب انسان مؤمنی معرّفی کرده است.[11] همچنین در اینباره میتوان به داستان حضرت یوسف(ع) اشاره کرد که قرآن از دو مردی که همزندانی حضرت یوسف بودند، با عنوان دو صاحب حضرت یوسف نام برده است.[12]
ج. «إنّ الله معَنا»: در این بخش، پیامبر(ص) به ابوبکر میفرماید: «ناراحت نباش که خدا با ما است». فخر رازی میگوید: شکی نیست که این همراهى به معناى حفظ، یارى و حراست و کمک کردن است[13] و این همراهی، یک همراهی ویژهای است و متفاوت با همراهی او با همه مخلوقات است.[14]
برای روشن شدن اینکه این عبارت دلالت بر فضیلت ابوبکر دارد یا نه، باید عبارت را به صورت کامل مد نظر قرار داد؛ یعنی معنای بخش دوم عبارت، مبتنی بر این است که بخش اول آنرا چه طور معنا کنیم. عبارت کامل به این شکل است: «لا تحزن ان الله معَنا»؛ یعنی ناراحت نباش که خدا با ما است. علت حزن و ناراحتی ابوبکر در تعیین معنای «معَنا» اثر مستقیم دارد. برای ناراحتی ابوبکر دو علت بیان شده است:
1. ناراحتی او به خاطر پیامبر(ص) بوده نه خودش. این معنا از دیدگاههای علمای سنی و برخی روایاتی که نقل کردهاند فهمیده میشود؛ بغوی میگوید: «حزن ابوبکر به خاطر ترسش نبوده، بلکه از سر ترحّم و شفقت نسبت به پیامبر و نگرانیش نسبت به امت او بوده. او نگران بوده که اگر پیامبر کشته شود امتش هلاک میشوند».[15]
طبق این تفسیر، فضیلتی برای ابوبکر اثبات نمیشود؛ زیرا او نگران پیامبر و امتش بوده و پیامبر نیز او را دلداری داده و فرموده: نگران کشته شدن من و هلاکت امتم نباش؛ زیرا خدا با ما (یعنی پیامبر و امتش) است. حداکثر این است که ابوبکر هم به عنوان یکی از افراد امت، داخل در این معنا است که موجب کسب هیچ فضیلت ویژهای برای او نسبت به دیگر افراد امت نمیشود. البته بر اساس این تفسیر، نگرانی ایشان راجع به پیامبر و امت اسلامی قابل تقدیر است.
2. ناراحتی او به خاطر ترس از جان خودش بود. در این صورت هر چند که عبارت «معَنا» فقط شامل پیامبر(ص) و ابوبکر میشود، ولی با این حال باز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد؛ زیرا اولاً: شامل شدن
این عنایت برای ابوبکر به طفیلی وجود مبارک پیامبر(ص) بود.[16] ثانیاً: ممکن است «لا تحزن»، خطاب عتاب گونهای باشد؛ مانند اینکه کسی کار ناپسندی انجام میدهد و به او گفته شود از این کارت دست بردار که خدا در کنار ما است و ما را میبیند.[17]
اضافه بر مطالب بالا؛ با توجه به اتفاقات بعدی به نقل از صحیح بخاری، ابوبکر در مسیر رفتن به مدینه زمانی که سراقة بن مالک، یکی از مشرکان مکه خود را به نزدیکی آنها رساند باز هم ترسید و پیامبر به او دلداری داد و فرمود: «ناراحت نباش»، چنین به دست میآید که این سخن پیامبر و این همراهی خدا برای او اثر مثبت نداشته و تغییری در او ایجاد نکرده است. خصوصاً با توجه به جمله بعدی آیه که میفرماید: «خدا آرامشش را بر پیامبر نازل کرد»، چنین به دست میآید که ابوبکر از همراهی خاص و ویژه الهی محروم بوده و نزول آرامش و سکینه الهی شامل او نشد.[18]
نهایتاً اگر بپذیریم که این بخش از آیه دلالت بر همراهی خدا با ابوبکر دارد، باز میگوییم: تا زمانی که انسان در مدار احسان و تقوا باشد، خدا با اوست، ولى اگر از مدار حق خارج شد، لطف خدا از او برداشته میشود.[19] خدا در قرآن به مسلمانان درباره مرتد شدن و بازگشت به قبل از اسلام خود، هشدار داده که این تهدید، مؤید امکان این مطلب است.[20]
د. «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ»: درباره این بخش از آیه نیز برخی از علمای اهل سنت گفتهاند: چون پیامبر نیاز به نزول آرامش نداشته و این ابوبکر بود که ترسیده بود، آن کسی که خدا آرامش را بر او نازل کرده، ابوبکر بود و این برای ابوبکر فضیلت مهمی است.[21]
در جواب باید گفت؛ دلایل متعددی وجود دارد که نشان میدهد خدا سکینه و آرامش را بر پیامبرش نازل کرده نه بر کسی دیگر. این دلایل عبارتاند از:
1. در همه عبارتهای قبلی و بعدی، همه ضمیرها به پیامبر برمیگردد. لذا برگرداندن ضمیر این قسمت میانی آیه به شخص دیگری، خلاف ظاهر است و بدون وجود دلیلی محکم نمیتوانیم آنرا بر خلاف ظاهر آیه به کسی دیگر ارجاع بدهیم.[22]
2. خدا در این آیه مسلمانان را توبیخ کرده و میفرماید: اگر شما به او یاری نرسانید خودم او را کمک خواهم کرد همانطور که قبلاً در مسیر مدینه و در غار او را یاری کردم. در واقع خدا در صدد بیان این نکته است که من او را بدون کمک هیچ کسی یاری کردم. حال اینکه در بین آیه بخواهد گفته شود که خدا آرامشش را بر ابوبکر نازل کرده، با سیاق آیه سازگاری ندارد.[23]
3. اینکه پیامبر(ص) نیازی به نزول سکینه و آرامش ندارد، سخن باطلی است؛ زیرا با آیات دیگر قرآن سازگاری ندارد. در قرآن آمده که خدا سکینه و آرامشش را بر پیامبر و مؤمنان نازل کرد؛[24] لذا در این آیه نیز باید گفت: خدا آرامشش را بر پیامبر نازل کرد. در نتیجه، این آیه شریفه هیچ فضیلتی را برای ابوبکر ثابت نمیکند؛ زیرا بر خلاف موارد دیگر که سکینه الهی بر پیامبر و همراهانش نازل شده، در این مورد فقط بر پیامبر نازل شده و ابوبکر از این موهبت الهی بینصیب مانده است. همچنین از این آیات فهمیده میشود که مورد نزول سکینه بر پیامبر(ص) و مؤمنان، حزن و ناراحتی نیست، بلکه مربوط به زمانی است که پیامبر اسلام(ص) در شرایط سخت و پیچیده قرار میگرفته است.[25]
4. اینکه تعدادی از مفسران اهل سنت مانند مراغی،[26] ابن کثیر[27]و طنطاوی[28] تصریح کردهاند که این بخش از آیه نیز درباره پیامبر اسلام(ص) است نه ابوبکر.
[1]. ر.ک: «همراه پیامبر(ص) در غار ثور»، سؤال 21776.
[2]. «اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالى که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: غم مخور، خدا با ماست! در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایى که مشاهده نمیکردید، او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است!».
[3]. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 16، ص51 - 52، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[4]. ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، محمد رشاد سالم، ج 8، ص 427، مؤسسه قرطبه، چاپ اول، 1406ق.
[5]. ر.ک: آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیة، علی عبدالباری، ج 5، ص 287، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[6]. «فَإِنَّ مِثْلَ هَذَا التَّعْبِیرِ لَا یعْتَبَرُ فِیهِ الْأَوَّلِیةُ وَلَا الْأَوْلَوِیةُ؛ لِأَنَّ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا ثَانٍ لِلْآخَرِ، وَمِثْلُهُ: ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ، وَرَابِعُ أَرْبَعَةٍ لَا مَعْنَى لَهُ إِلَّا أَنَّهُ وَاحِدٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ أَوْ أَرْبَعَةٍ بِهِ تَمَّ هَذَا الْعَدَدُ. عَلَى أَنَّ
التَّرْتِیبَ فِیهِ إِنَّمَا یکُونُ بِالزَّمَانِ أَوِ الْمَکَانِ، وَهُوَ لَا یدُلُّ عَلَى تَفْضِیلِ الْأَوَّلِ عَلَى الثَّانِی، وَلَا الثَّالِثِ أَوِ الرَّابِعِ عَلَى مَنْ قَبْلَهُ»؛ قلمونی حسینی، محمد رشید بن علی رضا، تفسیر المنار، ج 10، ص 369، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م.
[7]. شیخ المفید، الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین(ع)، ص 187، دارالمفید، بیروت، چاپ دوم، 1414ق.
[8]. ر.ک: خازن، علاء الدین علی بن محمد، لباب التأویل فی معانی التنزیل، تصحیح: شاهین، محمد علی، ج 2، ص 365، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ ابن العربی، محمد بن عبدالله بن ابوبکر، احکام القرآن، ج 2، ص 950، بیجا، بیتا.
[9]. نجم، 2؛ تکویر، 22.
[10]. کهف، 37: «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً»: دوست (با ایمان) وى- در حالى که با او گفتگو میکرد- گفت: «آیا به خدایى که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد، کافر شدى؟!
[11]. شیرازی، مکارم، تفسیر نمونه، ج 7، ص 421، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[12]. یوسف، 39 - 41.
[13]. مفاتیح الغیب، ج 16، ص 51.
[14]. روح المعانی، ج 5، ص 288.
[15]. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن (تفسیر بغوی)، محقق: عبدالرزاق المهدی، ج 2، ص 349، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1420ق.
[16]. http://www.valiasr-aj.com/lib/ghar/07.htm#05
[17]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: تهرانى، شیخ آقابزرگ، تحقیق: عاملی، احمد قصیر، ج 5، ص 223، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
[18]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری(الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله صلى الله علیه وسلم وسننه وأیامه)، محقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 4، ص 201، ح 3615، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[19]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 5، ص 65، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، 1383ش.
[20]. بقره، 217.
[21]. ر.ک: مفاتیح الغیب، ج 16، ص 52.
[22]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 279، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[23]. همان، ص280.
[24]. فتح، 26؛ توبه، 26.
[25]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 423.
[26]. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج 10، ص 122، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
[27]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج 4، ص 136، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419ق.
[28]. طنطاوی، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج 6، ص 293، دار نهضة مصر للطباعة و النشر، قاهره، چاپ اول، 1998م.
از حارث بن اعور روایت شد که روزی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در میان جمعی از یاران خود حاضر بود، پس فرمود: به شما نشان میدهم آدم (علیهالسّلام) را از جنبه علمش و نوح را از جنبه فهمش و ابراهیم را از جنبه حکمتش، پس چیزی نگذشت که علی (علیهالسّلام) آمد. ابوبکر عرضه داشت:
یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اقتست رجلا بثلاثة من الرسل، بخ بخ لهذا الرجل، من هو یا رسول الله؟ قال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اولا تعرفه یا ابا بکر؟ قال: الله و رسوله اعلم. قال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): هو ابو الحسن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) فقال ابوبکر: بخ بخ لک یا ابا الحسن و این مثلک یا ابا الحسن ؛ (ابوبکر عرضه داشت: ) یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردی را با سه نفر از پیامبران برابر کردی، به به به این مرد، او کیست،ای رسول خدا؟ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: آیا او را نمیشناسیای ابا بکر؟ ابوبکر عرض کرد: خدا و رسولش داناترند. حضرت فرمود: او ابو الحسن علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) است. پس ابوبکر گفت: به به به توای ابو الحسن، مثل تو کجا خواهد بودای ابو الحسن.