eitaa logo
شهدای مدافع حرم
904 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹☘ لحظاتی با معرفی شهید ☘🌹
سلام علیکم بزرگواران ✋😊 فدایی حضرت زینب سلام الله شهید حامدبافنده هستم،سپاسگزارم که در سالروز شهادتم به کانال شهدا دعوت شدم ☺️🌸 @moarefi_shohada 🍃1🍃
متولد سال 1366 هستم و اصالتا اهل مشهد، اما ساکن شهر رفسنجان در استان کرمان ، نام جهادیم:علیرضاامینی بود✋🌸 🍃2🍃
متاهل بودم ویک دخترگل به یادگاردارم ❤️فاطمه خانم گلم❤️✋ 🍃3🍃
در سن سه سالگی پدر خود را از دست دادم😔، از این رو در تمام کارهایم به حضرت رقیه(س) توسل می‌کردم، همچنین از حضرت علی اصغر(ع) هم استمداد می‌گرفتم،مادربزرگوارم ،برام هم پدربودندوهم مادر✋🌸  🍃4🍃
مداح اهل بیت (ع) بودم، در مراسم یادبود همرزمان شهیدم هم حضور داشتم و مداحی می‌کردم. صدای گرمم که در مراسم‌های مختلف برای فاطمیون می‌خوندم، یادم را در دل‌های رزمندگان مقاومت جاودانه کرد😊🌸 @moarefi_shohada 🍃5🍃
از ۱۵ سالگی در هیئت علی اصغر(ع) واقع در آزاد شهر مداحی می‌کردم، واقعا صدای خوشی داشتم که بسیار به دل می‌نشست با این وجود برای هیئات مذهبی به صورت رایگان مداحی می‌کردم، شاید همین امر موجب شد برای شهادت برگزیده بشم☺️✋🌸 🍃6🍃
مهربون وخوش اخلاق بودم وخوش برخورد،نمازم همیشه اول وقت بود ،احترام زیادی برای خانواده ومخصوصامادربزرگوارم قائل بودم، ..... تااین که تصمیم به ازدواج گرفتم ✋🌸 🍃7🍃
به روایت از همسربزرگوارم: سال ۸۳پدرم مبتلا به سرطان تیروئید شدند تصمیم گرفتیم برای درمان به شهر مشهد سفر کنیم مدت تقریبا چهار ماه انجا بودیم در مسیر رفت و امد ما حامد من را دیده بود و پسندیده بود و موضوع را با خانواده در میان گذاشته بود؛ یک روز نشسته بودیم که حامد با همراهی مادرش به منزل ما در مشهد امدند و من را خواستگاری کردند🌸 🍃8🍃
.پدرم به خاطر بعد مسافت با این ازدواج به شدت مخالف بودند، بعد از دوره درمان پدر به رفسنجان برگشتیم و بعد از ان نیز حامد به رفسنجان نزد برادرم امدند و باز هم موضوع ازدواجمان را مطرح کردند. برای استخاره این ازدواج نزدحاج آقای شریف رفتیم و ایشان گفته بودند بسیار خوب است ستاره ها به هم میگیرد و پایان ان وصال است🌸 🍃9🍃
ایشان عنوان کردند عقد این دو در بین الحرمین بسته شده است، همچنین عنوان کرده بودندکه این جوان با سر بند یا رقیه شهید می شود ،به قول همسرم: اصلا این موضوع را جدی نگرفتم آن زمان اصلا هیچ خبری از جنگ نبود✋🌸. @moarefi_shohada 🍃10🍃
۱۹ دیماه ۱۳۸۶ صیغه عقدمان جاری شد، دقیقا یک روز قبل از محرم بود که در روز عقد صدایم کاملا گرفته بود چون مداح بودم و برای امام حسین مداحی کرده بودم 😍همچنین در مراسم عقدمان اجازه ندادم هیچ اهنگی پخش بشه✋🌸 🍃11🍃
۲۶ اردیبهشت سال ۸۹ روزی است که خداوند شیرینی زندگیمان را دو چندان فرمودند و به ما فاطمه جان ❤️😊را عطا کردند🌷 باتوجه به علاقه و وابستگی ام به همسرودخترم، می گفتم زن و فرزندم فدای یک تار موی حضرت زینب(س) خون می دهیم خشت نمی دهیم این سخن همیشگی ام بود😊✋🌸 🍃12🍃
تااین که تصمیم گرفتم برای دفاع ازحرم بی بی به سوریه برم،هر کسی که بهم می رسید می گفت چرا به سوریه می روی، می گفتم نمی دونید چه جنایتهایی می کنند باید بروید و ببینید آنجا زن جوان را از کمر بریدند اگر مسلمان هم نباشی انسان که باشی نمی توانی طاقت بیاری اگر ما نرویم باید میدان  شهدای رفسنجان با داعش بجنگیم.😔🌸 🍃13🍃
هیچ مداحی قبل از من برای افغانها و اردوگاه رفسنجان مداحی نکرده بود،می رفتم و برایشان می خواندم، ازهمین جا کم کم با تیپ فاطمیون آشنا شدم، حتی با چند تن از رزمندگان مدافع حرم رفسنجان از جمله احمد عابدینی نیز تصمیم داشتم به سوریه برم، بعد که دید با فاطمیون سریع تر به سوریه می رسم، تصمیم گرفت با انها همراه بشم✋🌸. 🍃14🍃
: ساعت 12 دوم اردیبهشت ماه که مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع) بود به منطقه شیحه (ریف حماء) رفتیم آنجا مقر فرماندهی بود که استراحت کردیم. ساعت 3 بامداد بود که به سمت منطقه عملیاتی سوبین (ریف حماء) حرکت کردیم . چند نفر از رفقا اونجا بودند که بعد از احوالپرسی پشت خاکریز نشستیم🌸 🍃15🍃
  که یک ساعت طول کشید، وتااذان منتظرفرمان فرماندهی بودیم......وقت اذان که شد فرمانده تیپ رو کرد به من و گفت یک اذان عشقی بگو.😊واز اونجایی که ذاکر اهل بیت (ع) بودم و صدای دلنشینی داشتم یک اذان با صفایی گفتم و توی خط مقدم به اتفاق فرمانده و جمعی از دوستان نماز صبح را اقامه کردیم.✋🌸 🍃16🍃
هوا نسبتاً داشت روشن می‌شد که عملیات آغاز شد. خدا را شکر بچه‌های فاطمیون با سرعت وارد محدوده دشمن شدند و هر مجموعه به یک سمت کار، حرکت کرد و به فضل الهی کار خوب پیش رفت🌸. 🍃17🍃
پاکسازی قطعی منطقه تا حدود ساعت 8/30 طول کشید و در همین زمان مطلع شدیم منطقه جنوب حلفایا (محل شهادت شهید محمدحسین مومنی و جمعی از رزمنده‌های فاطمیون) هم الحمدالله آزاد شده است ، بعد از اتمام کار از فرماندهی اجازه گرفتم که به اتفاق جمعی از بچه‌ها برای تفحص شهدایی که در عملیات قبل نتونتستیم به عقب منتقل کنیم به منطقه جنوب حلفایا برویم که ایشان هم موافقت کردند🌸 🍃18🍃
در همین حین بچه‌های تخریب و من ابتدای یک جاده خاکی به سمت خودروی خودمان قدم می‌زدیم که ناگاه متوجه یک تله کنار جاده‌ شدیم و تخریب‌چی‌ها به خنثی کردن تله اقدام کردن که همه کسانی که اطراف بودند از محل تله فاصله گرفتند. که ناگهان صدای انفجار همه جا را فرا گرفت. من وسط همان جاده خاکی ........😍🌸 🍃19🍃
حدود اذان ظهر روز یکشنبه سوم اردیبهشت 1396 همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) بود که کربلایی شدم و به آرزوم رسیدم و به محضر اربابم سید و سالار شهیدان شرفیاب شدم😍🌸. 🍃20🍃
خبر شهادتم رو ابتدا به برادرم حسین و سپس به برادرهمسرم حمید دادند؛ اما از آنها خواسته بودند به خانواده اطلاع ندهند، همان شب به خانه مادرم رفتند،مادربزرگوارم تازه عمل قلب باز کرده بودند😔 از این رو ابتدا به ایشون خبر زخمی شدنم رو دارند و سپس آرام آرام خبر شهادت را مطرح کردند🌸 🍃21🍃
باتوجه به اینکه همسر و فرزندم در رفسنجان زندگی می کردند، با مادرم صحبت شد و ایشان رضایت به دفن پیکرم در استان کرمان دادند که طبق وصیت خودم ، پیکرم در گلزار شهدای لاهیجان- از توابع رفسنجان که شهدای گرانقدری را در برگرفته است- و در جوار سردار شهید حاج احمد امینی خاکسپاری شدم✋🌸 @moarefi_shohada 🍃22🍃
دردیدارخانواده شهداباسردارسلیمانی : در این دیدار فاطمه از لحظات اول شروع به گریه کردن می کند و در گریه هایش از سردار می خواهد تا پدرش را برگرده و میگه: اگه میشه به پدرم بگید برگرده”😭 سردار سلیمانی با گذاشتن این عکس در صفحه شخصی خود در اینستاگرام می نویسد : “فاطمه بی صبرانه به حاج قاسم التماس می کرد پدرش برگردد ولی افسوس روشنفکرانی که می گویند مدافعان برای پول می روند روی این عکس قیمت بگذارند😔🌸 🍃23🍃
🍃24🍃
همسرم اصلا فکر نمیکردشهیدبشم☺️ اما دفعه اخر رفتنم با همه دفعات فرق میکرد حرکات و سکناتم ، ۱۷ روز از زمان رفتنم گذشته بود آخرین صحبت من با همسرم شب قبل از شهادتم بود ساعت ۱۲ نیمه شب به همسرم زنگ زدم ، خواب بودند، گفتم بیدار شو دلم برای صدایت تنگ شده یکم حرف بزن. با مکالمه کوتاهی قطع کردم و روز بعد.... آن اتفاق افتادوآسمونی شدم😍 ✋🌸. 🍃25🍃
تشییع پیکرم ابتدادرشهرمشهدمقدس درجوارآقاعلی بن موسی الرضا علیه السلام تشییع،وروزبعددرگلزارشهدای شهررفسنجان تشییع و خاکسپاری شد مردم خیلی شرمندم کردند،چندهزارنفردرتشییع پیکرم حضور داشتند 🌸 🍃26🍃