✨💫✨💫✨💫✨💫✨
تولدم🙂
من در 18 مهر سال 1338 ش، دریکی از خانوادهای مذهبی در شهر تهران، در خیابان ری به دنیا اومدم😊. پدر و مادرم که از معارف اهلبیت برخوردار بودند، اسمم را «مهدی» نهادند. پدرم از فعّالان مذهبی و سیاسی زمان خود بود که بارها به خاطر فعالیت سیاسی، تبعید و در شهرهای مختلف کشور، طعم تلخ زندان رژیم طاغوت را چشیده بود.🌷 مادرمم نیز از مربیان قرآن و اشاعه دهندگان معارف اهلبیت علیهمالسلام به شمار میرود.🌺
#ادامه_دارد.... 😊
@moarefi_shohada
🍃2🍃
✨💫✨💫✨💫✨💫✨
آشنایی با قرآن🌺
قرآن، راهنمای بشر در تمام عرصه های زندگی است و انسان را در حریم امن پروردگار جای داده و با دنیای بیکران عبودیت حق آشنا میسازد. در پرتو تأثیر قرآن است که حاملان آن و عاملان واقعیاش، به عزت دنیا و آخرت میرسند.🌹🌹
پدر شهید زین الدین درباره آشنایی و انس فرزندشان با قرآن کریم از همان دوران کودکی میگوید: «مادر آقا مهدی معلم قرآن بود و همیشه در جلسات قرآن شرکت میکرد🙂 و به طورکلّی، قرآن جایگاه ویژهای در زندگی ما داشت.😊 بعد از مدتی، متوجه قرآن خواندن آقامهدی شدیم😍، در حالی که نزد معلمی برای یادگیری قرآن نرفته بود».😇
#ادامه_دارد....🙃
@moarefi_shohada
🍃3🍃
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
آغاز تحصیلات🌸
مادر شهید زین الدین درباره دوران تحصیل آقا مهدی میگوید: «در پنج سالگی به علت مسائلی از تهران به خرمآباد مهاجرت کردیم😕. در آنجا آقا مهدی را در کودکستانی که مسئولیت آن را یک فرد مذهبی برعهده داشت، ثبت نام کردیم. مهدی سالهای ابتدایی را در مدرسهای در همان شهر با موفقیت گذراند»😊. پدر شهید نیز میگوید: «سال پنجم ابتدایی بود که روزی معلمش نزد من آمد و از نبوغ فوق العاده مهدی خبر داد😍 و توصیه کرد که او کلاس ششم را هم به صورت متفرّقه بخواند و امتحان بدهد.🙂 ما هم با مشورت بعضی از دوستان قبول کردیم
و مهدی از اسفند تا خرداد همان سال، کتابهای کلاس ششم را هم خواند و با نمره خوب قبول شد».😇👏
#ادامه_دارد... 🙂
@moarefi_shohada
🍃4🍃
✨💫✨💫✨💫✨💫✨
☄در خدمت والدین☄
شهید مهدی زین الدین، از همان کودکی و نوجوانی در خدمت خانواده بود.❤️ مادر شهید زین الدین در این باره میگوید: «هر کاری که به عهدهاش میگذاشتیم، به نحو احسن انجام میداد.☺️ خرید خانه از کوچکی برعهدهاش بود و به پدرش هم که در کتابفروشی، کتابهای درسی و مذهبی را در دسترس مردم میگذاشت، کمک میکرد».😊🌺
#ادامه_دارد.... 😃
@moarefi_shohada
🍃5🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🌺نوجوانی، آغاز مبارزه
💥نوجوانی، دوره شکل گیری شخصیت انسانهاست. در همین دوره است که شالوده شخصیت انسان پی ریزی شده و آینده شخص ترسیم میشود.
من در دوران نوجوانی از محضرمعلم اخلاق، آیت الله مدنی کسب فیض میکردم.☺️
درآن روزها ایشون ازطرف رژیم طاغوت منحوس به خرم آباد که ماهم اونجا بودیم تبعید شدن😠
منم همزمان هم درس اخلاق گرفتم و هم راه رسم و مبارزه با طاغوت وطاغوتیان رو.🙂😌
🌹
🌺 @moarefi_shohada
🌸
🌿🍃🍃6🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
همچنین در همان ایام، حزب رستاخیز که وابسته به رژیم پهلوی بود، شروع به عضوگیری از بچه های دبیرستانی خرم آباد کرد.😑 در دبیرستانی که من در آن تحصیل میکردم، تنها دو نفر از عضویت در این حزب امتناع کردند.😕 که یکیش من بودم و دیگری دوستم و سرانجام این کار، به اخراج ماها از دبیرستان انجامید. 😒چون دبیرستان دیگری در رشته ریاضی نبود، منم ناچار شدم در رشته تجربی ادامه تحصیل داده و دیپلم تجربی بگیرم.😐
🌹
🌺 @moarefi_shohada
🌸
🌿🍃🍃7🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🌺انتخابی الهی
شعله های انقلاب اسلامی،🔥 رژیم طاغوت را متحیّر کرده بود😰 و شهرها یکی پس از دیگری به نهضت بزرگ امام امت میپیوست. ✊ترس و وحشت، حکومت خودکامه طاغوتی را وادار کرده بود تا هرگونه حرکت مذهبی و سیاسی را سرکوب کند.👊 پدرم که از فعّالان سیاسی و مذهبی بود، توسط ایادی رژیم دستگیر و به شهر سقّز در استان کردستان تبعید شد.😔 منم ، در همین ایام که پدرم در تبعید بود، در کنکور سراسری شرکت کردم و رتبه چهارم رشته پزشکی دانشگاه شیراز را به دست آوردم،😍 ولی از وارد شدن به دانشگاه انصراف دادم😐 و در مغازه پدر مشغول به کار شدم.☺️ درباره علت انصراف از دانشگاه باید بگم : «مغازه پدرم سنگر است و رژیم پهلوی با تبعید پدرم میخواهد سنگر محکم او خالی بماند، ولی من نمیگذارم این سنگر مبارزه خالی بماند».✊ گفتنی است که در آن روزها، آن مغازه، کانون مبارزه و محلی برای پخش اعلامیه های علماء و فعالیتهای ضد رژیم بود.😁
🌹
🌺
🌸 @moarefi_shohada
🌿🍃🍃8🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
💥انصراف از دانشگاه پاریس
⚡️اواخر عمر رژیم پهلوی، اعتصابات عمومی بیشتر شهرهای این مرز و بوم را فرا گرفته بود.✌️ این حرکات عمومی مردمی، باعث تعطیلی مغازه ها و ادارات و کارخانه ها شده بود. منم جهت پیوستن به صف انقلاب مغازه پدر را تعطیل کردم، ولی کسب دانش برایم تعطیل نشد و یادگیری زبان خارجی در اولویت کاری من قرار گرفت؛🙂 زیرا قصد عزیمت به یکی از کشورهای خارجی برای ادامه تحصیل داشتم.😌 با چهار دانشگاه از دانشگاههای فرانسه مکاتبه کردم و بعد از مدتی، نامه قبولی از یکی از آنها دریافت کردم.😃 بعد برای انتخاب یکی از دانشگاهها، به یکی از دوستانم که به تازگی از فرانسه برگشته بود مراجعه کردم، او در جواب گفته بود: در فرانسه خدمت حضرت امام رسیدم، ایشان فرمود: «به ایران برگردید؛ زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است». و این سخن، باعث انصراف من از عزیمت به خارج از کشور برای ادامه تحصیل شد.💪😊
🌹
🌺
🌸 @moarefi_shohada
🌿🍃🍃9🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
💥حضرت امام خمینی (ره) بعد از پیروزی انقلاب وبا توجه به خطرات داخلی و خارجی دستور تشکیل نهادی را دادند تا انقلاب را دراین تندباد حوادث بیمه کند.✨
با تشکیل سپاه پاسداران من جز اولین کسانی بودم که به این دعوت لبیک گفتم☺️
💥در بدو ورود در قسمت پذیرش سپاه پاسداران قم مشغول خدمت شدم.💫
و بعد از مدتی با توجه به توانایی های من مسئولیتی بزرگتر به من محول شد
و آن فرماندهی مسئول واحد اطلاعات عملیات سپاه قم بود.
💥درنابودی حزب خلق و همچینن قائله کردستان در اواخر سال 1358به همراه همرزمان دلیر خود شرکت داشتم.👊✌️
ازهجده نفری که برای قائله کردستان رفتیم، فقط چهار یا شش نفر برگشتیم و بقیه شهید شدند😔
بعد از شروع جنگ به همراه صد نفر از دوستان خود به منطقه جنوب عازم شدیم☺️
🌹
🌺
🌸 @moarefi_shohada
🌿🍃 🍃10🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
💐ازدواج💐
یکی از دوستانم یه روز به هم گفتن: آقا مهدی الان وقت ازدواج شماست، چرا دست به کار نمیشوی؟😐
جواب دادم: راستش تا به حال فکر اینجا را نکرده بودم.🙂 ما که با جنگ ازدواج کردهایم.😌
چند وقت بعد یک روز رفتم و بهش گفتم: فلانی من حاضرم ازدواج کنم،😇 ولی همسر من، دختری باید باشد که بتواند با ما زندگی کند؛☺️ چون ما مرد جنگیم و کمتر دختری حاضر میشود سختیهای ما را تحمل کند.😕
💥 پس از مدتی، همراه صبور و پرتحمل خودم را پیدا کردم😍 که حاصل این ازدواج، یک دختر بود که اسمش را لیلا گذاشتیم.😘😍
🌹
🌺
🌸 @moarefi_shohada
🌿🍃🍃11🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🍃🌹مردی به رنگ خاک🍃🌹
شهید زین الدین، آنقدر خاکی و بی آلایش بود که بسیاری از اوقات، او را به عنوان فرمانده نمیشناختند.☺️ لباسهای ساده بسیجی، و تواضع بسیار، از ویژگیهای بارز اخلاقی او بود.😍 یکی از بسیجیان در این باره میگوید: یک روز که برای نماز جماعت به حسینیه لشگر رفته بودم، پس از نمازظهر اعلام کردند که از سخنرانی برادر مهدی زین الدین فرمانده لشکر استفاده میکنیم.😃
من هنوز ایشان را نمیشناختم با خود گفتم که فرمانده لشگر حتما با تشریفات خاصی میآید.😎 در افکار خود بودم که ناگاه یک نفر از کنار من بلند شد و به راه افتاد و پشت تریبون قرار گرفت و مشغول صحبت شد.😳
خیلی تعجب کردم؛ چون او تا چند لحظه قبل در کنار من نشسته بود 😐و کسی هم همراهش نبود. صحبت ایشان که تمام شد، دوباره در کنار من نشست.😥 اینجا بود که شهید زین الدین را شناختم.😊
🌹
🌺
🌸 @moarefi_shohada
🌿🍃🍃12🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🌺🍃سردار خط شکن🌺🍃
💥یکی از فرماندهان ارشد سپاه درباره شهید زین الدین میگوید: لشگر 17 علی بن ابیطالب قم، از جمله بهترین لشگرهای سپاه بود که پیچیده ترین و سختترین عملیات جبهه های نبرد را به این لشگر میدادیم.💪✌️ این لشگر خط شکن بود. نشد که لشگر 17 با فرماندهی شهید زین الدین به خطی از خطوط دشمن حمله کند و آن خط شکسته نشود.😃😊 شهید زین الدین به عنوان فرمانده خط شکن و هم به عنوان فرماندهی که دشمن نتوانست او را از جزایر مجنون بیرون براند، حماسه آفرید و از این رو به نام «سردار خطشکن» معروف شده بود.💪✌️
🌹
🌺
🌸 @moarefi_shohada
🌿🍃🍃13🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
🌹
🌹جنگ و خلاقیت شهید زین الدین🌹
💥جنگ، عرصه بروز استعدادهای نهفته فرزندانی بود که به عشق خمینی کبیر به صف مجاهدان راه حق پیوستند. با شروع جنگ، میدان بروز این خلاقیتها و استعدادها فراهم شد.👌
💥 یکی از فرماندهان ارشد نظامی میگوید: در جنگ خیبر که منجر به آزادسازی جزایر مجنون واقع در هورالهویزه، در شرق رودخانه دجله گردید، برای اولین بار طلسم جنگ در روز شکسته شد.👏 ما سعی میکردیم از جنگ روزانه، به خاطر مشکلاتی که داشت، پرهیز کنیم،😐 ولی با خلاقیت شهید زین الدین، ما جنگ در روز را آغاز کردیم و به نتیجه هم رسیدیم.😃😊
🌹
🌺
🌸 @moarefi_shohada
🌿🍃🍃14🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺