به روایت از آقا سید مصطفی همسر خواهرم :
شهید قبلا در جبهه های دفاع مقدس حضور داشت ولی بازهم مسیر زندگیش را به سوی جنگ و دفاع از حرم حضرت زینب (س) انتخاب کردند 👇👇👇👇
در سفر اربعین سال 94 که با هم بودیم نمی دانم در تل زینبه چه اتفاقی افتاد که ایشان ازهم آنجا تصمیم جدی خود را گرفتند و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی شدند.👇👇👇👇
وقتی از کربلا آمد بحث رفتن به سوریه را پی گیر شد و حتی آموزش های نظامی را در همین زمینه دید. در صورتی که خودش نیروی بسیجی بود،و به عنوان رزمنده و جانباز جبهه های 8 سال دفاع مقدس بودند👇👇👇
شهید بار اول دو ماه سوریه بود و بعد از مدت کوتاهی با شنیدن خبر شهادت دو تن از همرزمانش به ویژه شهید سید مسافر که سابقه دوستی صمیمانه ای با وی داشت نتوانست ماندن را طاقت بیاورد و مجدد عازم سوریه شد.😭👇👇👇👇
شهادت برای شهید مشیعت الهی بود که در دومین اعزامش به سوریه اتفاق افتاد چرا که آنقدر آماده شهادت شده بود که خودش از قبل؛ محل تدفینش را به همسرش نشان داده بود.😭👇👇👇👇
عضو بسیج مسجد صاحب الزمان روستای درگاه بود و از بچگی در همان محله بزرگ شده بود،حسین با بچه های مسجد ابوذر کرد محله در ارتباط بود و فعالیت های فرهنگی بسیاری در این مسجد انجام می دادند.👇👇👇👇
در سن 14 سالگی درست در عنفوان نوجوانی در جبهه های دفاع مقدس حضور داشته و در عملیات های زیادی به عنوان تخریب چی شرکت کرده بود و بعد از آن نیز به عنوان خادم بسیج مسجد محل خدمت می کرد👇👇👇
اما به فرمایشات مقام معظم رهبری به نوعی حضور در جنگ با دشمنان سوریه واجب است که پیگیری شود. از دلایل دیگر رفتن شهید به سوریه این بود که حالا فرصت جهاد پیش آماده است چرا از آن استفاده نکنیم
به روایت از همسر بزرگوارم :
همسرم ۲۰ سال با خاطرات دفاع مقدس زندگی کرد😔 تمام سالهایی که بعد از دفاع مقدس زندگی کرد، با یادآوری خاطرات آن روزها روزگار گذراند😔👇👇👇
هر وقت هفته دفاع مقدس میشد، حالات چهره و روحیهاش تغییر میکرد، گویا در دوران دفاع مقدس است، همانگونه عاشق و شیدا و بیقرار روزهای جنگ و بهویژه همرزمان شهید خود میشد