"دوکوهه جای شهیدا خالیه"
با نوای: سید حسین موسوی
|مناسب کاروان های راهیان نور
#تمنای_دعای شهادت
10
مرا بـالے است
از پـرواز مانـده
قدمهایی اسـت
در آغـاز مانده .!
شـهیدان
دستهـایم را بگیرید
منم همراه از ره بـاز مانـده
#رزقڪ_شهادت 📿
#شهید_امیر_حاجی_امینی
11
دفعه آخری موقعی بود که بچه ها یک به یک جلو می رفتن و بر می گشتن. یه بار دیدیم امیر بلند شد که بره تو خط. یکی بهش گفت: حاجی! الان نوبت منه… ولی امیر گفت: نه! حرف نباشه، این دفعه من می رم…..
همین دفعه بود که با خوردن یه خمپاره شهید شد.
15
🌺شهیدامیر#حاج_امینے🌺
تولد:۱۳۴۰روستاے علیشار-زرندساوه
شهادت:۱۰اسفند۱۳۶۵ کربلاے شلمچه
سِمَت:بیسیم چے لشگر۲۷محمدرسول الله
سالروزآسمانے شدنتـ مبارڪ🌷🌷
19
به این اصل خیلی اعتقاد داشت که
اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه.
آخرش هم همین خصلتش باعث شد
تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه.
شهید_امیرحاج_امینی
بیسیم_چی_لشکر27رسول_الله
چوٖن پیله ای که پر زده پروانه اش ببین ؛
رفتید و سهمم از شما دلی پاره پاره است . . .
📎 آخر مجلــس . . .
آی
🌷 شهدا 🌷
آخر مجلس کجاست !!
تا من هم بنشینم ...!😭
22
وقتی عاش❣ق کسی شدی
کمکم شبیهاش میشوی...!
محمداَمین(صاحب عکس سمت راست) 👇
عاشـ❣ــق
شهید حاج اَمینی(عکس سمت چپ)👇بود...
برای همین هم عکس پروفایل اینستاگرام ایشان عکس شهید حاج امینی بود.
این عشق آنقدر بالا گرفت که
محمداَمین هم موقع شهادت شبیه شهید حاج امینی شد...😳😍😔
26
⭕️ #شهدایی ، توشه #راهیان_نور
دلمو راهی افلاک میکنم
خودمو قاطیه این خاک میکنم
توی خط شهدا اگه باشم
خط به خط گناهامو پاک میکنم
27
برادر شهید امیر حاج امینی میگه: یبار نشسته بودم کنار مزارش.دیدم یه جوونی اومد و گفت شما با شهید نسبتی دارید؟با اصرارش گفتم برادرشم.
همینکه اینو شنید گفت : ما اول مسلمون نبودیم ولی با اجبار مسلمون شدیم.از ته دل راضی نبودیم.تا اینکه یبار اتفاقی عکس این شهید رو دیدم.واقعا حس کردم داره باهام حرف میزنه.طوری روم تاثیر گذاش که از ته دل ایمان اوردم.از اون روز همیشه میام سر مزارش....
شهدا شرمنده ایم
28
بچه ها خیلی روحیه شون کسل بود؛ آتیش شدید دشمن هم مزید علت خستگی بچه ها شده بود. یه دفعه صدای شادی بچه ها بلند شد. برگشتم، دیدم پوراحمد و امیر و چند نفر دیگه اومدن خط برا سرکشی، بچه ها انقدر به اینا علاقه داشتن که روحیه شون کلاً عوض شد. ۱۰ ، ۲۰ دقیقه بیشتر نگذشته بود که یه خمپاره پشت خاکریز خورد، گرد و خاک عجیبی بلند شده بود؛ همینکه گرد و غبار نشست دوربینم رو برداشتم تا ببینم چه خبره. رفتم جلوتر که این صحنه رو دیدم. دو تا عکس ازش گرفتم، یکی از تموم بدنش، یکی از صورتش (همون عکس معروف) یه قطره خون رو لبش بود. دیدم امیر تو اون حالت تا حال خودشه و داره زیر لب زمزمه ای می کنه. رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم. همون موقع بود که دیگه شهید شد
29
🍃🌹السلام علیک یا ثـــار الله🌹🍃
◀️ #مداحی_احساسی😭
🎤سید رضا نریمانی...👌
📚 نوحه : یه مادر شهیدمو دلم رو پرپر میکنم...
30