eitaa logo
شهدای مدافع حرم
912 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
👌باید عاشق باشی تا همچو یعقوب، بوی همان پیراهنی را که گم کرده ای، از باد سوغات بگیری، و چشمانت، دوباره ببینند. ما یقین داریم صدای قدمهایت که بیاید؛ حتماً گـ🌸ـل بارانمان، میکند! کمی عاشق ترمان میکنی؟ صبحم رو با نام شما که تمام دنیام هستی آغاز میکنم آقا جان 🌼🌹🌼 ســـلام آرامـــش دلـــــ❤ــم صـبـحـ🌞ــتــون مــهــدوے✋ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفرج 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
🌷بسـم ربـــ الشـهداء🌷 صبح است وهوا و‌نفس دلکش پاییز من هستم و‌یک سینه ازمهرتولبریز زیباست تو را دیدن ازاین پنجره صبح زیباست هوای تو دراین صبح دل انگیز #سلام_صبحتون_متبرک_به_نگاه_شهدا اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹✨ @moarefi_shohada ✨🌹
#حاج_حسین_یکتا: "برا #خدا ناز کن"؛ #شهدا برا خدا ناز میکردن. گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشونو میخرید! #حاج_احمد_کریمی تیر خورد، رسیدن بالاسرش... گفت: من دلم نمیخواد #شهید بشم! گفتن: یعنی چی نمیخوای #شهید بشی؟! برا خدا داری ناز میکنی؟ گفت: آره؛ من نمیخوام اینجوری #شهید بشم، من میخوام مثل اربابم امام حسین ارباً اربا بشم... حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس، بیسیمچی هم حرکت کرد، #علی_آزاد_پناه هم حرکت کرد. سه تایی با هم. یک دفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج احمد ارباً اربا شده. همه‌ی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی! دوست داری برا #خدا ناز کنی خدا هم بخرتت؟ تو بخوای معشوق باشی، خدا هم عاشقت میشه..." 🌹✨کانال شهدای مدافع حرم 👇 @moarefi_shohada ✨🌹
آقای من! اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من! خاک من گِل شود و گُل شکفد از گِل من تا ابد 💕 مهر تو💕 بیرون نرود از دل من! 💚 @moarefi_shohada 💚
شهدای مدافع حرم
ادامه داستان کودکانه های تکفیری ◾️◾️◾️◾️🚀🚀🚀◾️◾️◾️◾️ «کودکانه های تکفیری-7» 👤 سوم مارس(وفاء): مدا
🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀 «کودکانه های تکفیری-8» 👤 پانزدهم مارس(حمد): وفاء اینجا خبرایی هست... الان نمیتونم به سوالاتت جواب بدم... آماده باش زدند... دیشب تعدادی از نیروهای ما به کمین جبهه النصره خوردند اما نمیدونم چرا قراره به احرار الشام حمله کنیم... این حرفها را به ما نمیگن... من از صحبت های مخفیانه ابوجلال با بیسیم چی شنیدم... نمیدونم چه اتفاقی بیفته اما به محض دسترسی به شبکه، باهات حرف میزنم... الله اکبر... الله اکبر... ✍🏽 شانزدهم مارس(وفاء): کجا داری میری؟ مگه چه خبره؟ دلم آشوب شد... تا جایی که شنیدم و از اخبار فهمیدم، خبرهای خوبی در راه نیست... اما نگرانت هستم... کاش گفته بودی کدوم منطقه الدوله هستی و یا لااقل اسم یکی از خیابان های اطرافت را بهم میگفتی... همین هم منو آرومتر میکنه با اینکه هیچ دسترسی به تو ندارم... 👤 بیست و ششم مارس(حمد): قبلا وقتی چند روز پیدام نبود حداقل دو تا پست میذاشتی اما الان ده روز هست که نبودم اما تو هم هیچ پستی نذاشتی... نمیدونم... وفاء... دارم میمیرم... زخمی شدم... پایین پاهام سوخته... چون کفش هایی که پوشیده بودم آتش گرفتند و تا میخواستم بیرون بیارم خیلی پاهام آسیب دید... کاش مرده بودم... چون وقتی بچه ها زخمی میشن و یا دیگه اونجوری که باید کار نمیکنند، بهشون بد نگاه میکنند و واسشون نقشه میکشند... وفاء من وقتی میبینم اونها با هم پچ پچ میکنند و به من نگاه میکنند ترس تمام وجودم را فرا میگیره... فکر میکنم الان میگن تو باید انتحاری بشی... برای اینکه روحیه ام را بیشتر حفظ کنم قراره امروز عصر به بازار کنیزفروش ها برم و یه کنیز بیارم تا بهم رسیدگی کنه... ✍🏽 بیست و هفتم مارس(وفاء): چرا پاهات سوخت؟ مگه چیکار میکردی و چه به روز شما اومد؟ خیلی ناراحت شدم... از عملیاتتون برام بگو... 👤 بیست و نهم مارس(حمد): داری روز به روز باحال تر میشی... واسم خیلی جالبه که قبلا بیشتر از حال و احوال خودم میپرسیدی اما یه مدت هست که مدام از عملیات ها میپرسی... عملیات در منطقه محمودیه رخ داد... بچه ها داشتند قیچی میشدند که ما رسیدیم... نتونستیم همه شون را نجات بدیم... ینی دستور رسیده بود که نباید اونها را نجات بدیم!!!... چرا؟ نمیدونم... اما وقتی رسیدیم، خودمون هم زیر آتش سنگین احرار الشام گیر کردیم... چچنی ها که مغرورتر از این حرفها هستند و فقط در موارد اضطراری وارد میشن، در این عملیات به صورت ضربتی وارد شدند و ظرف مدت 5-6 ساعت، جنگ را از حالت شهری خارج کردن و نهایتا احرار الشام را کنار یه رودخونه در موضع دفاع قرار دادند!!... خب وقتی کسی فقط دفاع کنه، آسیب پذیرتر میشه و اینطوری بود که تونستیم نجات پیدا کنیم... 😔 من حواسم نبود و روی روغن و بنزین راه رفته بودم که ناگهان وقتی روی زمین دراز کشیدم تا سوت خمپاره بگذره، لحظه انفجار، کفش هام آتش گرفت و پاهام سوخت... واقعا گریه ام گرفته بود و دوست داشتم مامانم کنارم بود و پیشش گریه و زاری میکردم، اما یادم اومد که ما بچه ها اجازه گریه کردن نداریم حتی اگر بمیریم... ولی بدبختانه جرات داد و بیداد هم نداشتم چون میدیدم که ابوسفیان اماراتی مامور شده که بالای سر جنازه ها و زخمی های خودی بیاد و هرکدومشون اوضاعش چندان خوب نیست، با تیر خلاص، بفرسته پیش پیامبر!!... ✍🏽 دوم آپریل(وفاء): غصه نخور حمد... خوب میشی... چطور با دست نیمه حس رفتی عملیات؟!... تو معرکه ای حمد... چطور پاهات سوخت اما تو چیزی نگفتی حمد؟! تو حتی داد و بیداد هم نکردی!!... این ینی تو داری روز به روز مقاوم تر میشی و دیگه چیزی جلودار تو نیست... بنظرم کاری کن که بیشتر به چشم اماراتی ها بیایی... چون اونا با بچه ها بهتر برخورد میکنند... ینی شاید بهتر برخورد بکنند تا چچنی ها... راستی کنیز آوردی؟... چطوریه؟... چه شکلیه؟... اسمش چیه؟... باهاش راحتی؟... ادامه دارد... @moarefi_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹☘ لحظاتی با معرفی شهید ☘🌹
💞🌀💞🌀💞🌀💞🌀💞🌀💞🌀💞🌀 💠«در ملکوت اعلی جز شهید🌷 کسی زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیل شهداست وشفاعت آنها » 🌷 💞شهیدآوینی💞 @moarefi_shohada 🌸1🌸
4_1194821045178073112.mp3
6.64M
مداحیِ زیبایِ #شهادت_یعنی با صدای #سید_رضا_نریمانی ‌ مگه قشنگ تر از اینم میشه از شهادت خوند؟ اینجاست که باید گفت: #نسال_الله_منازل_الشهدا 🌸۲🌸
✋✋نیت کنید که مهمان امروز ما حاجت میــده ان شاءالله😊 🌷 👇 هستند😊❤️ همه مهمان این عزیز هستیم✋ 🔵 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن😔 🌺هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت 🌺 🌸۳🌸
سلام رفقا✋ شادگان اسماعیلی سراجی هستم😊 خوشحالم مهمون شما دوستان شهدایی شدم😍 💧 @moarefi_shohada 💧 🌸۴🌸
✨✨🌸🌸🌼🌸🌸✨✨ 🌹زندگینامه روحانی شهید شادگان (مهدی) اسماعیلی سراجی🌹 این بار نسیمی جان فزا از کوچه پس کوچه های روستایی پاک و با صفا در حاشیه شهر شهید پرور قائم شهر روح و جانمان را به عطر دل نشین نام و یاد شهیدی دیگر از روزهای خطر خیز هشت سال دفاع خوشبو می کنیم که سالهای نورانی بودنشان در وادی خاک چراغی است فروزان که تا ابد روشنگر شب تارها بازماندگان است. به سال ۱۳۴۸ در سراج چشم به جهان گشود و شادگان نام گرفت . به یمن نام بلند حضرت حجت (عج) مهدی خوانده شد تا نام یوسف فاطمه (عج) در ظلمت کده ‌آن روزها ،‌قلوب منتظران را سرشار از شادی کند . 🌸۵🌸
✨✨🌸🌸🌼🌸🌸✨✨ مهدی کوچک از کودکی طعم تلخ فقر و کمبود امکانات مادی را چشید و دانست که همه ، بهای ننگین استعمار است که آسمان ایران را تاریک کرد. . . به دبستان می رفت که پرونده آزادی ،‌سرود خوش پیروزی را در سر تا سر ایران آواز کرد و اشک شوق بر در و دیوار شهرها گلاب افشاند . چند سالی از انقلاب نگذشته بود که مهدی عزیز پس از اتمام سال اول راهنمایی ،‌حوزه را برای تحصیل بر گزید او نیک می دانست که تنها رمز پیروزی و وحدت ملت یک پارچه ایران در برابر جهانی مستکبر ، ‌رهبری روحانیت آگاه و وارسته ای بود که اریکه ‌قدرت را جز ابزار خدمت نمی دانست . @moarefi_shohada 🌸۶🌸
گُل فرستادی مرا،ای خوش‌تر از گُل روی تو گُل نباشد در لطافت،چون بهشتی خویِ تو جز دلی رنجور و غیر از نیمه‌جانی دردمند من چه دارم تا به جای گُل فرستم سوی تو؟ #شهید_شادگان_اسماعیلی_سراجی 🌸۷🌸
✨✨🌸🌸🌼🌸🌸✨✨ به رستم کلا رفت و نزد بزرگ مرد عرصه علم و عرفان ، آن دیار آیت الله ایازی زانوی تلمذ زد و شاگرد اساتیدی چون شهید گدازگر و سلیمانی گشت . پس از چندی توفیق حضور در حوزه مشهد و پابوسی خاک آستان سلطان دین و دنیا ، علی بن موسی الرضا (ع) را یافت و راهی دیار خراسان شد. شهید بزرگوار مهدی اسماعیلی در طول حیات کوتاه مدت خویش ، هفت بار به میادین مقدس جبهه اعزام گشت و در زیباترین خلسه های حضور طعم شیرین عاشقی را چشید. بیست و یک ماه حضور در جبهه و شرکت در عملیات هایی چون عملیات کربلای ۵ ، نصر ۴ و نصر ۸ حماسه ها آفرید . در کربلای پنج از ناحیه دست مجروح گشت و دچار موج انفجار شد. ولی نه جراحت و نه موج او را از جبهه باز نداشت که موج اشتیاق وصال حضرتش بیش از پیش گشت. @moarefi_shohada 🌸۸🌸
دیگر زمان بهانه ای برای ماندن مهدی نبود . دنیا برای این امانت عرشی بسیار کوچک بود و سر انجام در پاتکی از سوی دشمن ، زمین و خاک و آب و آتش ،‌دست به دست هم زمینه پروازش را مهیا کردند. 🌸۹🌸
✨✨🌸🌸🌼🌸🌸✨✨ چهارم تیر ماه سال ۶۷ ، مهدی عزیز برای همیشه از دیدگان ما باز ماند و یعقوب چشمان پدر و مادر را در انتظار یوسف قدوم خویش بر در نهاد و آنگاه هشت سال بعد در 1374/08/13 انتظار به سر آمد ، سراج کلا چشمان خویش را فرش راه تابوت سبک اما پر شکوه مهدی کرد و پیکرش را در آغوش خویش جای داد. «مبارک باد وصال حضرت یار بر عاشقان کوی دلدار» 🌸۱۰🌸
نگـفتہ ام و نـدانے ڪه چیستــ در دل مـا ڪفایتـ استـ بدانے ڪه بے تـو آشوبــ استــ #شهید_شادگان_اسماعیلی_سراجی 🌸۱۱🌸
4_5832628917260779560.mp3
4.58M
#نوای_شهدایی ویژه 🔸دلی که از رفیقای شهیدش جامونده😭😭 🎤 #حاج_مهدی_سلحشور 🌸۱۲🌸
✨✨🌸🌸🌼🌸🌸✨✨ 🌹معرفی روحانی شهید شادگان اسماعیلی سراجی🌹 🌹نام:شادگان(مهدی) 🌹نام خانوادگی:اسماعیلی سراجی 🌹نام پدر:علی اکبر 🌹تاریخ تولد:1348 🌹محل تولد:قائمشهر 🌹تاریخ شهادت:1367/04/04 🌹محل شهادت:جزیره مجنون 🌹تاریخ تفحص:1374/08/13 🌹سن هنگام شهادت:19سال 🌹وضعیت تاهل:مجرد 🌹شغل :طلبه حوزه سعادت مشهد 🌹مزار:قائمشهر،سراجکلا 🌸۱۳🌸
چه غریبانه دلم میل تو دارد 🌷شهید شادگان(مهدی) اسماعیلی سراجی🌷 @moarefi_shohada 🌸۱۴🌸
✨✨🌸🌸🌼🌸🌸✨✨ 🌹 وصیتنامه شهید شادگان(مهدی)اسماعیلی سراجی🌹 چه‌ خوش‌ است‌ دست‌ از جان‌ شستن‌ و دنیا را سه‌ طلاقه‌ دادن و از قید و بند و اسارت‌ حیات‌آزاد شدن‌؛ بدون‌ بیم‌ و امید علیه‌ ستمگران‌ جنگیدن‌؛ پرچم‌ حق‌ را در صحنه‌ خطر و مرگ‌ برافراشتن؛ به‌ همه‌ طاغوتها نه‌ گفتن‌، باسرور و فرور به‌ استقبال‌ شهادت‌ رفتن‌. جایی‌که‌ انسان‌ مصلحتی‌ ندارد، تا حقیقت‌ را برای‌ آن‌ فدا کند و دیگر این که از کسی‌ واهمه‌ نمی‌کند تا حق‌ را کتمان‌ نماید. آنجا حق‌ و عدل‌ همچون‌ خورشیدی‌ می‌تابد و همه‌ قدرتها و حتی‌ قداستها فرو می‌ریزد وهیچ‌کس‌ جز خدا فقط‌ سلطنت‌ نخواهد داشت‌. من‌ آزادی‌ را دوست‌ دارم‌ و از این که‌ در دوره‌های‌ سخت‌ حیات‌ آن‌ را تجربه‌ کردم‌،خوشحالم‌ و به‌ آن‌ اخلاص‌ و سبکی‌ و ایثار و لذت‌ روحی‌ و معراج‌ که‌ در آن‌ تجربه‌ها به‌ آدمی‌ دست‌ می‌دهد، حسرت‌ می‌خورم‌. خوش‌ دارم‌ کوله‌بار هستی‌ خود را که‌ از غم‌ و درد انباشته‌ است‌، بر دوش‌ بگیرم‌ و عصا زنان‌ به‌ سوی‌ صحرای‌ عدم‌ رهسپار شوم‌. خوش‌ دارم‌ از همه‌ چیز و همه‌ کس‌ و حتی‌ از نزدیکترین‌ اقوامم‌ ببُرم‌ و جز خدا انیسی‌ و همراهی‌ نداشته‌ باشم‌. خوش‌ دارم‌ که‌ درآخرین‌ لحظات‌ حیاتم‌ و در تمامی‌ دوران‌ زندگی‌ام‌، زمین‌ زیراندازم‌ و آسمان‌ بلند رواندازم‌ باشد و از همه‌ زندگی‌ و تعلقات‌ آن‌ آزادگردم‌. خوش‌ دارم‌ که‌ مجهول‌ و گمنام‌ به‌ سوی‌ زجردیدگان‌ دنیا بروم‌، در رنج‌ و شکنجه‌ و درد آنها شریک‌ باشم‌ و چون‌ سربازخاکی‌ در میان‌ برادران‌ انقلابی‌ام‌ در جبهه‌های‌ نبرد ایران‌ پیکار کنم‌ و در پیکار همگام‌ با برادران‌ مبارز فلسطینی‌ام‌ برای‌ رهایی‌ بیت‌المقدس‌ بجنگم‌ و در آنجا به‌ درجه‌ شهادت‌ نائل‌ آیم‌. خوش‌ دارم‌ پس‌ از شهادتم‌ دشمنانم‌ مرا بسوزانند و خاکسترم‌ را به‌ باد بسپارند تا حتی‌ قبری‌ را در زمین‌ اشغال‌ نکنم‌ و دوست‌ دارم‌ هیچ ‌کس‌ مرا نشناسد و هیچ‌کس‌ از غمها و دردهای‌ درونی‌ام‌ آگاه‌ نباشد و هیچ ‌کس‌ راز و نیاز شبانه‌ام‌ را نفهمد. ⬇️ 🌸۱۵🌸
دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آنچه از غم هجران تو بر جان من است 🌷طلبه شهید شادگان(مهدی)اسماعیلی سراجی🌷 🌸۱۶🌸