eitaa logo
شهدای مدافع حرم
901 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
یک پنجره امیدی و من بی خبرم پر شور چنان هستی ومن بی خبرم هربار که لبخند زدی صبح آمد شاید که تو خورشیدی ومن بی خبرم ☘☘☘
🏴❣🏴❣🏴❣🏴 قنوت امروز زهرا فقط شده مادر به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر الهی مادر یاسم غریب می میرد غریب بود و غریبانه جان دهد آخر وفات ام المومنین حضرت خدیجه (س) تسلیت باد 🌹👉@moarefi_shohada
پیامبراکرم(ص) فرمودند خدا از میان زنان چهار زن را برتری داده است.. آسیه؛ مریم؛ خدیجه و فاطمه..
💔🍃 🕊 یــادت باشــد☝️ شهیــد اسـم نیســت، رســـم است!!!👌 شهیــد عکس نیست ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی🍃 فراموش بشـــود!!!💔 شهیــد مسیــر است، زندگیـست،راه است، مــرام است!☺️ شهید امتحـان پس داده است..👌 شهیــد راهیست بـه سوے خــدا!!!🕊🌹     ═══ ❃🌸❃ ═══ 
🕊 🚫 یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون، که بحث تقلب در امتحانات📖 وسط کشیده شد. من گفتم: دانشگاه اگه تقلب نکنی اصلا نمیشه!❗️❗️ حمیدآقا سریع گفتن: "نباید تقلب کنید، مخصوصا تو دانشگاه حتی اگه رد بشی چون تاثیر مدرک روی حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعی مشکل پیدا میکنه."🌾 خودش میگفت: بعضی وقتا ماموریت بودم ونرسیدم درس📚 بخونم ولی تقلب نکردم و رد شدم ولی پیش خدا مدیون نشدم.. و دوباره درس رو برداشتم و فرصت کردم بخونم و نمره خوب هم آوردم☺️. 🌷
شهدای مدافع حرم
🔎🔬📡🗞📃💻📱📞☏📽🔔🖲📸📻 مستند کودکانه های تکفیری: 🕩قسمت نهم: ✏✒👦👧👶👮💆📣 پنجم آپریل(حمد): تو اماراتی ها را چطور
با سلام خدمت اعضای محترم کانال . در پی درخواست اعضا ،از امروز ان شاءالله ادامه داستان کودکانه های تکفیری را به اشتراک خواهیم گذاشت . عذر خواهی بنده حقیر را بخاطر این تاخیر طولانی در پخش داستان پذیرا باشید .
شهدای مدافع حرم
🔎🔬📡🗞📃💻📱📞☏📽🔔🖲📸📻 مستند کودکانه های تکفیری: 🕩قسمت نهم: ✏✒👦👧👶👮💆📣 پنجم آپریل(حمد): تو اماراتی ها را چطور
🔵🔵🔵🔴🔴🔴🔵🔵🔵 «کودکانه های تکفیری-10» 👤 بیست و دوم آپریل(حمد): وفاء کجا بودی که ببینی چه شد و چه بر ما گذشت... حدودا یک هفته پیش مورد حمله شبانه قرار گرفتیم... نصف اردوگاه ابوطالوت سوخت و دود شد رفت هوا... ما بچه ها که تازه از خواب پریده بودیم میلرزیدیم و کاری هم نمیتونستیم بکنیم... تازه آدم بزرگها مونده بودن چیکار کنند چه برسه به ما... بعدش معلوم شد که یکی از مخبرهای ما را که در چاله ای نزدیک منطقه ابوحفص مستقر بوده را زنده به دام انداخته بودند... کاری سرش درآورده بودند که ظرف چند ساعت، مثل بلبل، مختصات اردوگاه عملیاتی حلقه سوم را دو دستی تقدیم طرفداران اسد کرده بود... نمیدونم چیکارش کرده بودند و با چه شکنجه ای عمل کرده بودند که اینطوری حرف زده بود... میگن میخواستن حمله کنند اما نه به این دقت... حالا اینجا دوره افتادن که عامل نفوذ را پیدا کنند... چون میگن صد در صد اون مجاهد لو رفته بوده که اینقدر تمیز رفته بودن سراغش و بدون ذره ای درگیری، حتی متوجه حضورشون هم نشده بوده... راستی یه چیز دیگه... وسط اون آتش و خون... جنازه ابن مجد هم پیدا شد... اما جنازه اش نه ترکش داشت نه اثری از سوختگی... فقط اثر ضربات چاقو روی بدنش بود... میگن کار اون دختر 15 ساله است که خواهر کوچولوی 5 ساله اش توسط ابن مجد مرده بود... اون دختر گم شده و اثری ازش نیست... 👤👤 بیست و چهارم آپریل(وفاء): از بابت اردوگاه و دوستات متاسفم اما خوشحالم که تو سالم هستی... سلامت تو از هر چیزی واسه من مهم تره... حمد تو چرا ارزشی واسه حرفای من قائل نیستی؟ بهت گفتم عفت را تربیت کن اما نکردی... گفتم به خودت برس و خوش باش اما نرسیدی و نبودی... گفتم اسم یه خیابون یا تابلو بگو اما نگفتی... تو همیشه میخوای با من اینجوری رفتار کنی؟... همیشه اینقدر خودخواه و حرف نشنو هستی... 👤 بیست و ششم آپریل(حمد): ببخشید وفاء... اما مگه تو با دل من راه میایی که من دلم خوش باشه؟ عفت را دوس ندارم تربیت کنم چون حوصله اش ندارم... اصلا نمیخوامش و تصمیم دارم بفروشمش... کاری که همه میکنند... گفتی به خودم برسم اما چطوری؟ تو که اینجا نیستی که ببینی که چطوری با ما برخورد میکنند؟ من دو روز هست نه غذای مناسبی خوردم نه جای خواب مناسبی داشتم... غذای مناسب و جای خواب خوب نداریم که استفاده کنیم... چون شرایط طوری شده که حتی از سایه خودمونم میترسیم... بچه ها دونه دونه یا دارن گم میشن یا دارن مریض میشن یا مجبور به انتحاری میشوند... اونوقت تو هم سه بار آیدی عوض میکنی... هربار هم یه چیزایی میخوای و یه چیزایی میگی که منو بیشتر گیج میکنی... باشه... اگر تمام مشکلات کائنات با گفتن یه اسم حل میشه، باشه بهت میگم... نزدیکترین تابلویی که در حدود 5 کیلومتری اینجا دیدم نوشته بود «بستان الجلیله» ... چیز زیاد دیگری نمیدونم... لطفا دیگه هم با من حرف نزن و پیام نده... دیدار به قیامت... 👤👤 بیست و هفتم آپریل(وفاء): حمد عزیز من... کوچولوی عزیز من... دارم میام سراغت... منتظرم باش... به همین زودی میام... هر لحظه منتظرم باش... ادامه دارد... @moarefi_shohada
🌷حمید وسط ایستاد و گفت: فرزانه جان، می دانم متعجب هستی، اما امروز لحظات زندگی ما است، تو را به این مکان آورده ام تا یادمان نرود که منزل آخر همه ما اینجاست! 🌷بعد و گفت البته من را که به خواهند برد.
 کمتر پیش می‌آمد که روح‌الله بیکار باشد همیشه مشغول بود با برنامه ریزی دقیق و خاص خودش تمام کارهایش را به ترتیب انجام می‌داد👌 گاهی بین کارهایش، زمان‌های کوتاهی پیش می‌آمد که وقتش خالی بود حتی برای آن زمان‌های کوتاه هم برنامه‌ریزی داشت✔️ یک  جیبی کوچک همیشه همراهش بود در زمان‌های خالی اش مشغول قرآن خواندن می‌شد☺️ کتاب زبان انگلیسی و عربی را هم به همراه داشت تا در اوقات بیکاری زبان بخواند📖 روح‌الله برای تک تک ثانیه‌های زندگی‌اش برنامه داشت...    روح الله قربانی  @moarefi_shohada
▪️در روز جهانی خنده ، بدون لبخندهای تو، بُغض می‌کنیم؛ ای عزیز... @moarefi_shohada
بیش از حد به و تاکید می‌کرد☝️ و خانه دوم و یا بهتر بگویم سنگرش مسجد بود. از همان دوران کودکی خوش خلق و خوی و با معرفت بود. گفتار و کردارش در بین همسایگان خوب و صمیمی بود به طوری که هیچ وقت کسی از او گلایه و شکایتی نداشت.👌 متواضع بود و در پیش‌دستی می‌کرد و در کمک کردن به فقرا پیش‌قدم بود. انسانی وارسته و فداکار بود🍃او برای از حرم حضرت زینب(س) به سوریه سفر کرد و گفت: ما مدیون هستیم و باید از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنیم.🌺 شهید مدافع حرم محسن الهی @moarefi_shohada