eitaa logo
شهدای مدافع حرم
910 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
در سن چهارده سالگی به جبهه رفتم و در عملیات های متعددی در گردان حمزه سیدالشهدا ع به فرماندهی شهید مهدی خوش سیرت شرکت کردم و حماسه ها آفریدم😊
متاهل بودم و دوتا دسته گل به یادگاردارم، آقا مهدی و آقا مصطفی😍💐
به روایت از آقا سید مصطفی همسر خواهرم : شهید قبلا در جبهه های دفاع مقدس حضور داشت ولی بازهم مسیر زندگیش را به سوی جنگ و دفاع از حرم حضرت زینب (س) انتخاب کردند 👇👇👇👇
در سفر اربعین سال 94 که با هم بودیم نمی دانم در تل زینبه چه اتفاقی افتاد که ایشان ازهم آنجا تصمیم جدی خود را گرفتند و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی شدند.👇👇👇👇
وقتی از کربلا آمد بحث رفتن به سوریه را پی گیر شد و حتی آموزش های نظامی را در همین زمینه دید. در صورتی که خودش نیروی بسیجی بود،و به عنوان رزمنده و جانباز جبهه های 8 سال دفاع مقدس بودند👇👇👇
شهید بار اول دو ماه سوریه بود و بعد از مدت کوتاهی با شنیدن خبر شهادت  دو تن از همرزمانش به ویژه شهید سید مسافر که سابقه دوستی صمیمانه ای با وی داشت نتوانست ماندن را طاقت بیاورد و مجدد عازم سوریه شد.😭👇👇👇👇
شهادت برای شهید مشیعت الهی بود که در دومین اعزامش به سوریه اتفاق افتاد چرا که  آنقدر آماده شهادت شده بود که خودش از قبل؛ محل تدفینش را به همسرش نشان داده بود.😭👇👇👇👇
عضو بسیج مسجد صاحب الزمان روستای درگاه بود و از بچگی در همان محله بزرگ شده بود،حسین با بچه های مسجد ابوذر کرد محله در ارتباط بود و فعالیت های فرهنگی بسیاری در این مسجد انجام می دادند.👇👇👇👇
در سن 14 سالگی درست در عنفوان نوجوانی در جبهه های دفاع مقدس حضور داشته و در عملیات های زیادی به عنوان تخریب چی شرکت کرده بود و بعد از آن نیز به عنوان خادم بسیج مسجد محل خدمت می کرد👇👇👇
طوری که حتی در 8 سالی که برای انجام مأموریت کاری ساکن تهران بود و چه بعد از ساکن شدن در رشت لحظه ای از خادمی و فعالیت در بسیج دست نکشید.👇👇👇👇
چون شهید  برادر خانمم  هستند، رابطه ای بسیار دوستانه با هم داشتیم ،حضور در سوریه را به علت مسایل سیاسی و اجتماعی مملکت یک ضرورت فرض می کردند 👇👇👇👇
اما به فرمایشات مقام معظم رهبری به نوعی حضور در جنگ با دشمنان سوریه واجب است که پیگیری شود. از دلایل دیگر رفتن  شهید به سوریه این بود که حالا فرصت جهاد پیش آماده  است چرا از آن استفاده نکنیم
به روایت از همسر بزرگوارم : همسرم ۲۰ سال با خاطرات دفاع مقدس زندگی کرد😔 تمام سال‌هایی که بعد از دفاع مقدس زندگی کرد، با یادآوری خاطرات آن روزها روزگار گذراند😔👇👇👇
هر وقت هفته دفاع مقدس می‌شد، حالات چهره و روحیه‌اش تغییر می‌کرد، گویا در دوران دفاع مقدس است، همان‌گونه عاشق و شیدا و بی‌قرار روزهای جنگ و به‌ویژه همرزمان شهید خود می‌شد
با دیدن صحنه‌های مقاومت و نبرد در سوریه، بی‌قرار به یاد دوران دفاع مقدس می‌افتاد، تمام فیلم‌های دفاع مقدس را می‌دید
طوری‌که انگار اولین‌بار است که این صحنه‌ها را می‌بیند و اشک می‌ریخت. در انتظار شهادت و از دوری همرزمان خود می‌سوخت و خود را جامانده از غافله شهدا می‌دانست.
حسین به شهادت خود مطمئن بود، زمانی که به زیارت کربلا و مکه رفتیم، خواستم لباس آخرت (کفن) بگیرم، او گفت: «من نیازی ندارم؛ شما اگر می‌خواهید برای خودنان تهیه کنید.» او به شهادت خود یقین داشت.
وقتی جنگ در سوریه پیش آمد دلم لرزید، مطمئن بودم که حسین تاب نمی‌آورد. اولین اعزام او ۱۶ بهمن ۹۴ بود و فروردین سال ۹۵ برگشت.
. ۲۹ اردیبهشت ۹۵ برای بار دوم عازم سوریه شد و بعد از ۲۵ روز مبارزه با تکفیری‌های داعش به فیض شهادت رسید
۵۰ روز آخری که حسین در کنار ما بود، اخلاق، رفتار، بی‌قراری‌ها و حتی صحبت‌هایش با همیشه تفاوت بسیاری کرده بود.
دفعه آخر بهشون گفتم؛ دیگر شانه‌هایم تحمل سختی‌ها را ندارد، هنوز جمله‌ای که داشتم می‌گفتم کامل نشده بود، که به من نگاه کرد و گفت: «این حرف‌ها به شما نمیاد، چه طور می‌تونی این مطالب را بگی😭😭👇👇
می‌گفت: «فرزندانمان بزرگ شده‌اند و مشکلات از این به بعد خیلی کمتراست.» این‌چنین مرا قانع می‌کرد. دفعه آخر همه حرف‌هایش رنگ وصیت داشت
«اگر شهید شدم مرا کنار شهید مسافر به خاک بسپارید.» گفتم تا شما شهید شوید، این‌جا پر می‌شود و دیگر جای خالی وجود ندارد، گفت: «مطمئن باش کنار شهید مسافر جای من است و خالی می‌ماند.»
همرزمان حسین برایم تعریف کردند، او کودکان سوری را در آغوش می‌گرفت، دست و صورت آن‌ها را می‌شست و موهایشان را شانه می‌کرد،
یکی از آرزوهای شهید برای این بچه‌های جنگ‌زده این بوده که برایشان اسباب بازی بخرد تا غبار جنگ را از چهره‌های پاک و معصوم آن‌ها برای مدت کوتاهی نیز که شده بزداید و لبخند را برلبان آن‌ها بنشاند
در دومین سفر خود به سوریه در خرداد ماه سال ۱۳۹۵ همزمان با ماه مبارک رمضان در جنگی دشوار و نفس‌گیر مجروح شد و پس از یک هفته به آرزوی دیر
دوستان بزرگوار،خوشحالم دعوتم کردید✋😊❤️ نماز اول وقت یادتون نره🌷 تامیتونین راه شهدا🌷 رو ادامه بدین وتاآخرین قطره خونتون پشتیبان ولایت فقیه باشین✋🌺
💞شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم💞 و علی الخصوص 💠شهید حسینعلی پور ابراهیمی 💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج و شهادت ✨
انتهای "نگاه خدا" یعنی 🕊 "شهادت" 🕊 💢اللّهمّ ارْزُقْنا مَنازِلَ الشُّهداء💢