eitaa logo
شهدای مدافع حرم
917 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل شدم،و قدم در راهی گذاشتم که تا آخرین لحظه حیات ظاهری ام هیچ تزلزلی در پیمودن آن در بنده مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارزم بود☺️ بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بودم و به این ترتیب کارم تعطیلی نداشت😊🖐💐💐💐💐 🍃8🍃
معتقد بودم شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کردم، بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبودم و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کردم و ساکن تهران شدم. ثمره این ازدواج«کوثر»عزیزم هست 😊❤️😊❤️💐 @moarefi_shohada 🍃9🍃
همواره مطالعه دینی و سیاسی داشتم و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشتم و این وقایع را تحلیل‌ می‌کردم، تعصب آگاهانه‌ و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشتم. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشتم😔. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کردم و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداختم☺️🖐💐💐💐. 🍃10🍃
صاحب موضع بودم و در بحث‌ها بخوبی استدلال می‌کردم، می‌گفتم این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه مستضعفین و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشتم😔💐💐💐 🍃11🍃
خیلی به امام زمان "عجل الله تعالی فرجه شریف" ارادت داشتم🖐 دنبال آمادگی، آماده سازی،وآگاهی بودم، دنبال مطالعه درباره حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بودم،انتظارم یه انتظار واقعی بود.واقعا دغدغه امام زمانم رو داشتم واقعا داشتم سعی میکردم آماده باشم،و واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدیدم🖐💐💐💐💐 🍃12🍃
به زبان عربی تسلط کامل داشتم و آنرا با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کردم و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشتم. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشتم و آنها را می‌ستودم💐💐💐💐💐 🍃13🍃
به روایت از همسربزرگوارم: رفتنش،😭 مثل دفعه‌های قبل زنگ زد و گفت كه دارد می‌رود، لحن آرامش هنوز توی گوشم هست، توی دلم خالی شد😭. این دو سه بار اخیری كه رفت، لحنش موقع خداحافظی بوی رفتن می داد، بغضم گرفت. گفتم: كی برمی‌گردی؟ برخلاف همیشه كه می‌گفت كی می‌آید، این بار گفت: معلوم نیست. مثل همیشه گفتم خداحافظ.😭😭😭👇👇👇 @moarefi_shohada 🍃14🍃
مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده، اگر نتوانیم از پس آن برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبی و ولی‌اش برسیم چرا كه مقصریم. كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینكه همه ما انتخابی خواهیم داشت كه به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معركه جهاد بگریزیم. ان شاالله در پناه حق و تا تحقق وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.😭😭😭💐💐💐 🍃15🍃
موقع رفتن زنگ كه می زد حداقل یك ربعی حرف می‌زدیم اما این دفعه مكالمه‌مان خیلی كوتاه بود؛ یك دقیقه یا كمتر شاید؛ حتی نگذاشت مثل همیشه بگویم رفتی آن طرف، اس ام اس بده، تلفن را كه قطع كرد، بلافاصله پیغام زدم «اس ام اس بده گاهگاهی» یك كلمه نوشت «حتما» ولی رفت كه رفت… 😭😭😭 در یكی از نامه ها برای من نوشته بود:😭👇👇👇👇 @moarefi_shohada 🍃16🍃
درآخرین اعزام خود در دی‌ 92 به یكی از یاران نزدیك خود اعلام كرد كه این سفر برای او بی‌بازگشت است. از دو ماه پیش از اعزام به دنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر 29 دی سال 92 در اثنای درگیری با مزدوران تكفیری استكبار در حالی‌ كه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، بر اثر اصابت تركش‌های یك تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.😭😭😭😭💐 🍃17🍃
به روایت از برادر بزرگوارم: وقتی پیکر محمودرضا آمد معراج شهدا، رفتم او را ببینم، با آمبولانس او را آوردند. لباس‌های رزمش هنوز تنش بود و پیکرش سر تاپا غرق در خون بود😭😭. پیکر به بهشت زهرا(س) آمد و لباس‌های رزم از تنش خارج شد، بازوی چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود.😭😭😭👇👇👇👇👇 @moarefi_shohada 🍃18🍃
روی بازو در اثر ترکش‌ها و موج انفجار تا روی مچ به شدت آسیب دیده بود. پهلوی چپ پر از جراحت بود. بعداً شمردم روی پهلوی پیراهن 25 جای اصابت ترکش بود😭. سر یکی از ترکش‌هایی که اصابت کرده بود از زیر کتف راست خارج شده بود.😭😭 ساق پای چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود.😭😭👇👇👇👇💐 🍃19🍃