eitaa logo
شهدای مدافع حرم
905 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعہ اسٺ بیایید گداتر باشیم بهتر آن اسٺ ڪه: هم نالہ مادر💔 باشیم و بگوییم بہ: شـاه حـرم ڪربُ‌بلا توسرٺ برسر نے رفت ڪہ ما سر باشیم 😭😭😭
آرزویم را شهادت می‌نویسم تا نڪند یڪ وقـت ؛ طعمِ شهد احلی من العسل را در عالم آرزوهـا نچشیده باشم ...
شهید زین الدین: هر کس در شب جمعه ما را یاد کند ما هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنیم. 👌شهدا را یاد کنید ولو با ذکر یک صلوات... 🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد 🌷
🌹بِسْمِ رَبِّ الشُّـهَداءِ وَالصِّدیقین🌹 1⃣
🌷شهید مدافع حرم:سید مصطفی موسوی 2⃣
شهید مدافع حرم ایرانی✨ انگیزه برای  حضور در جمع مدافعان حرم اهل بیت(ع) سن وسال نمی‌خواهد، 🌈 آگاهی و اشتیاق می‌خواهد، 🌱 دلی قرص و شجاعتی مثال زدنی. 🍁 وقتی همه این‌ها در دل دردانه پسری که تنها چند روز مانده تا 20 ساله شود، جمع می‌شود، دیگر کسی همچون سید مصطفی برای رفتن سر از پا نمی‌شناسد. 🍂 آنقدر بی تاب رفتن می‌شود که همه، از جمله پدر و مادرش به این نتیجه می‌رسند که نمی‌توانند مانعش شوند. 🌸 شوق رفتن او را از این دنیای خاکی کند و با خود برد....🌾 @moarefi_shohada 3⃣
شهید سید مصطفی موسوی»✨ روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه، جام شهادت را نوشید.🌹🍃 مصطفی که از نسل دهه 70 بود، بر خلاف خیلی از هم نسل‌هایش، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد 🌱 و با معرفتی که با و بودن به دست آورده بود، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند.🌺 4⃣
او شیفته شهید بابایی بود🌷 و از وقتی با این شهید آشنا شد ، شوق پرواز درونش ، شعله ور شد...🕊 5⃣
در مدرسه جزء دانش آموزان زرنگ و مودب بود🍃 و هیچ وقت نمره کمی نگرفت و اکثر اوقات، معدلش 20 بود. رشته ریاضی فیزیک می‌خواند. در این دوران هم درس‌هایش بسیار عالی بود و مدیر و معلم‌هایش از او راضی بودند.🍁 همیشه در مدرسه، عضو بسیج بود.🌱 6⃣
به نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار مقید بود.🌷 حتی تابستان‌ها که سرکار می‌رفت و گچ کاری یا کار نقاشی می‌کرد، روزه‌هایش را می‌گرفت.🍃 به ظاهرش بسیار رسیدگی می‌کرد که همیشه مرتب باشد. حتی وسایل اتاقش هم همیشه مرتب و منظم بود.😊 7⃣
اولین حقوقش✨ مادر شهید:تابستان سال اولی که سرکار رفت، 16 ساله بود🌱 و به همراه پسرخاله اش رنگ کاری وسایل چوبی انجام می دادند و تا 11 شب سر کار، می‌ماند. یک شب آمد و گفت من نذر کرده بودم اولین حقوقم را برای شما، «بلیط مشهد » بخرم🌹🍃 که اول راضی نشدم، ولی پسرخواهرم هم برای خواهرم خریده بود و  چهار نفری مشهد رفتیم که خیلی خوش گذشت...🌼 8⃣
می‌دانستم که دوست دارد برود، ولی از ته قلب راضی نبودم. 🍃 بعضی از دوره‌های خلبانی را هم گذرانده بود ولی به دلیل این که زانوهایش کمی مشکل داشت از ادامه دادن آن باز ماند که خودش معتقد بود قسمت نبوده است.🍂 فکر می‌کردم بعد از این جریان، از فکر سوریه رفتن بیرون آمده است. امسال بعد از عید، علاقه‌‌اش برای رفتن را خیلی جدی مطرح کرد🌱 و گفت: «مامان هر کاری کنی من می‌خواهم بروم و بعد از آن به عراق، یمن و در نهایت می‌خواهم به کرانه باختری بروم.»🌺 هدفش نابود کردن اسرائیل بود که به آن غده سرطانی می‌گفت...🍁 9⃣