Panahian-Clip-ManBacheMazhafiyamTavilamBghirid.mp3
1.77M
🎵من بچه مذهبیام؛ تحویلم بگیرید!
🔻برخورد پیامبر(ص) با جوانهای با ایمانی که "حرفه" بلد نبودند
👈🏻 قابل توجه بچه مذهبیها!
#کلیپ_صوتی
@moarefi_shohada
°•
⚜امــداد غــیبی⚜
📌هی می شنیدم که تو جبهه امداد غیبی بیداد می کند و حرف و حدیث های فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم.
خیلی دوست داشتم جبهه بروم و سر از امداد غیبی در بیاورم.
تا اینکه ﭘام به جبهه باز شدو مدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم.
بچه ها از دستم ذله شده بودند.
بس که هی از معجرات و امدادهای غیبی ﭘرسیده بودم. 😁😁
یکی از بچه ها عقب ماشین که سوار بودیم گفت:
" می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ " با خوشحالی گفتم :
" خوب معلومه"😄
نا غافل نمی دانم از کجا قابلمه ای در آورد و محکم کرد تو سرم. تا چانه رفتم تو قابلمه. سرم تو قابلمه ﮐﻴﭖ ﮐﻴﭖ شده بود.
آنها می خندیدند 😂😂😂و من گریه می کردم.😢😢
ناگهان زمین و زمان به هم ریخت و صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. 😨
دیگر باقی اش را یادم نیست.
وقتی به خود آمدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند.
لحظه ای بعد قابلمه در آمدو نفس راحتی کشیدم.یکی از آنها گفت:
"ﭘسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به قابلمه هم خورده! "😯
آنجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه ؟
🌹کانال شهدای مدافع حرم👇
@moarefi_shohada
شهدای مدافع حرم
◾️◾️◾️◾️◽️◽️◾️◾️◾️◾️ «کودکانه های تکفیری-4» 🔴 بیست و هفتم ژانویه(وفاء): این خوبه که داری بر ترس ها
🚀🚀🚀🚀☠☠☠🚀🚀🚀🚀
«کودکانه های تکفیری-5»
⛔️ هشتم فبریه(وفاء): حمد چی بهت بگم؟ بگم نرو که میری... بگم برو، که درست نیست... چطوری بهت دسترسی پیدا کنم؟ اونجا میزان دسترسیت چقدره؟ نگرانتم... لطفا بی خبرم نذار...
📛 سیزدهم فبریه(حمد شهاب): دو سه روز پیش که در حال انتقال به اردوگاه عملیات بودیم، مورد حمله هوایی قرار گرفتیم... از چهارتا ماشینی که بودیم، یکیش کاملا دود شد و همه مجاهدا از بین رفتند... یکیشون پسر خوبی بود... اسمش فواد البغدادی بود... اهل عراق بود که قبلا باباش جزء بعث عراق بوده... تا حالا دو بار در درگیری بین بچه های خودمون نجاتم داده بود... فقط برام جای سواله که چرا فقط بچه ها مردند؟! چرا فرمانده دسته و فرمانده گروهی که باهاشون بودند فقط ترکش خوردند؟!... ناگفته نماند که شیخ ابوالعذراء میگفت: بچه ها لیاقتشون برای دیدار با پیامبر بیشتر بوده...
⛔️ چهاردهم فبریه(وفاء): خدا را شکر که سالمی... چند روز پیدات نبود خیلی نگرانت شدم... اگر بچه ها لیاقتشون بیشتره، پس چرا بی لیاقت ها و کم لیاقت ها را به عنوان فرمانده دسته و گروهتون قرار داده اند؟!... چرا اونا خودشون چیزیشون نشده با اینکه در اون ماشینی بودند که همه بچه ها از بین رفتند؟!... حمد یه کاری کن بتونی برگردی... راستی هنوز نگفتی چطور و از چه راهی دسترسی به نت و فیس بوکت پیدا میکنی؟...
📛 نوزدهم فبریه(حمد شهاب): در بعضی اردوگاه ها سیستم هایی هست که به شبکه های ماهواره ای قدرتمندی متصل هست... مجاهدینی هستند که قط کارشون این هست که پای سیستم ها مینشینند و با دیگر مجاهدان اروپا و آسیا و... ارتباط برقرار میکنند... بهشون گفتم دارم تو را جذب میکنم که به من اجازه دادند... وفاء نمیخوام دلت بگیره اما من هنوز عکست را ندیدم و فقط دارم با خاطره اون چند روزی که در کوبانی بودم زندگی میکنم... یه عکس میفرستم برات اما خواهش میکنم تو هم عکست را واسم بفرست...
⛔️ بیست و دوم فبریه(وفاء): جالب شد برام... دوس دارم ببینم چطوری جذب میکنند... اگه تونستی اسم کاربری چندتاشون را واسم دربیار تا حرفاشون را بشنوم... هرچند حرفای تو واسم از حرف همه جذابتره... راستی این عکسی که فرستادی خیلی قشنگ بود اما چرا جوری ایستادی که دست چپت پیدا نیس؟... خب کامل میگرفتی!... راستی اون عکسی که پشت سرت بود عکس کی بود؟ احساس میکنم اون شیخ را میشناسم... حمد بیشتر از خودت و شرایطت واسم بنویس..
📛 بیست و چهارم فبریه(حمد شهاب): اسم این شیخی که عکسش پشت سرم بود «محمد العریفی» اهل سعودی هست که دخترش را به عنوان هدیه جهت جهاد نکاح در اختیار فرمانده میدانی ما قرار داده... اینجا مثل بت میپرستنش... چقدر دختر دقیقی هستی و به چه چیزایی دقت میکنی!!... از دست چپم پرسیدی... چون پرسیدی میگم... مدتی هست که عصب دست چپم چندان کار نمیکنه... دکتر مایل میگه به خاطر استرس و فشار هست... گفتم به کسی درباره دستم چیزی نگه... چون اگر کسی بفهمه، تا اوضاعم بدتر نشده، منو مجبور به عملیات انتحاری میکنند... مانند ده ها نوجوانی که مریض یا عقب مونده بودند و نگه داشتن آنها چندان ارزشی نداشت، مجبور به انتهاری میکنند... نباید بفهمند که دستم ناقصه... وقتی در صف سحرگاه یا شامگاه ایستاده ایم، وقتی ابوجلال میاد طرفم، تمام بدنم به رعشه میفته و همش میترسم که نکنه بفهمه... آدم خیلی تیزی هست...
ادامه دارد...
🌹کانال شهدای مدافع حرم👇
@moarefi_shohada
#برگی_از_یاد 🍃
در دفتر گردان تابلو اعلاناتی بود که برنامه ها را بر آن نصب می کردیم.
محسن مرتب روی تابلو چندتا کتاب می گذاشت.معمولا کتاب ها کوچک بودند و مربوط به دفاع مقدس.مدام از بچه ها می خواست که در مواقع بیکاری نگاهی به کتاب ها بیندازند.یادم نمی رود اولین کتابی که خواندم شاهرخ حر انقلاب بود
.
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
🌹کانال شهدای مدافع حرم👇
@moarefi_shohada
میگفت خسته نشدۍ از این همه رفاقت با شهدا..؟!
گفتم چرا #خستہ بشم..؟
تازه دارم راه درست رو میرم...🙃
گفت سخت نیست دارۍ مثہ شهدا رفتار میکنے..!
گفتم خیلۍ سخته ،مثه نگه داشتن آتیش تو دسته ولی تازه دارم معنی #عشـق♥️ رو میفهمم...
گفت باشہ اصلا هرچۍ تو بگے ولی آخر این #رفاقـت چیه...؟!
گفتم : لیاقت نوکری #حضرتزینـب (س)
مهر تایید #عمہسادات🌸
برگشت گفت میشہ منم با شهدا دوست بشم...؟! منم این رفاقتـو میخوام...
حالا باید چیکار کنم مثہ #شهدا بشم اخرهم شهید شم...؟!
گفتم یہ شرط داره ،
گفت چہ شرطۍ؟ گفتم: #شهادت بہشرط رعایت...
گفت باشہ هرچند سختہولے میخوام #شهیدانه زندگے کنم تا مثہ شهدا بمیرم...🌙
#شهیدمحمد ابراهیم همت
#اللهمالرزقناشـهاده
🌹کانال شهدای مدافع حرم 🌹
@moarefi_shohada
🌹🌹شهید #مهدی_رجب_بیگی:
ما از مرگ نمی هراسیم، اما می ترسیم که بعد از ما، #ایمان را سر ببرند، و اگر دل از سوختن برگیریم، روشنایی نابود شود و جای خود را دوباره به شب بسپارد، پس چه باید کرد؟!
🌹کانال شهدای مدافع حرم👇
@moarefi_shohada