#خاطره
یادگار شهید,خواب شهادت پدرش را دیده بود.
محمد مهدی پنج ساله یادگار شهید خیزاب است که با وجود اینکه شهید شدن پدرش را در خواب دیده,امروز دلتنگ پدری است که به مولا و امامش اقتدا کرده است.
همسر شهید خیزاب در این باره می گوید:چند وقت قبل محمدمهدی برایم گفت که خواب دیده همسایه مان که شهید شده,ستاره ای به وی داده و گفته پدرت شهید می شود.
وقتی خوابش را برای من تعریف کرد.نگران بود که من ناراحت شده باشم اما به وی گفتم که پدرش به سلامت از سفر باز خواهد آمد.
🍃20🍃
#خاطره
همسر شهید:
هر از گاهی میرفتیم امامزاده بیبی زبیده، جایی بود در گلزار شهدای بیبی زبیده که میگفت اگر خدا بخواهد من اینجا دفن میشوم، من هم میخندیدم و میگفتم مگر جنگ است که تو جای خودت را مشخص میکنی؟! بعضی وقتها هم که با هم مسافرت میرفتیم و جای سرسبزی بود میگفت از من عکس شهادت بگیر، منم همان حرفها را میزدم و میگفتم کو جنگ؟ شما با این حال و هوا و روحیه باید در زمان دفاع مقدس به دنیا میآمدی، اینها را با شوخی و خنده میگفتم اما واقعاً از داشتن چنین همسری خوشحال بودم
#شهید_مهدی_قاضیخانی
@moarefi_shohada
🍃14🍃
💌🍃 #خاطره
دوسال پیش باهم رفته بودیم بهشت زهرا، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا، تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل روی آن بود.😍
رسیدیم به مزار شهید محرم ترک،☺️
رفت نشست کنار مزار و گفت:
"سریع اینجا از من عکس بنداز!! "😉
با تعجب 😧گفتم : "چرا اینجا؟ پاشو کنار آقارسول ازت عکس بگیرم! "🙂
گفت :" نه! شهید ترک کلید فتح شهدای ایران توی سوریه ست! آقارسول و آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از شهادتم پخش کنی..."
عکس انداختم اما به او خندیدم😄 و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران شهید بودند!!
گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش🕊 را دور میدیدم.
حالا سه شهید کنار مزار محرم ترک عکس دارند!!!
راوی :خواهرشهید
🌷
@moarefi_shohada
🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐
#خاطره❤️
#شهید_حسین_معز_غلامی 🌼
هروقت حسین به سوریه میرفت دست به دامن یک شهید میشدم بار اول متوسل به شهید آقامحمودرضا بیضایی شدم که حسین سالم بیاد
بار دوم متوسل به شهید آقاجواد الله کرم شدم و حسین سالم بیاد و نذرم در هر بار ادا می کردم
بار آخر شهید سجاد زبرجدی رو انتخاب کردم
که حسین سالم برگرده شله زرد بپزم و به نیت ایشان پخش کنم
چندشب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رویا به من گفتن نذرت قبول شده ادا کن
نذر من قبول نشد چون حسین از من مستجاب الدعوه تر بود و شهید سجاد زبرجدی در اصل بشارت شهادت حسین رو داده بود
💔 از زبان #خواهر_شهید_حسین_معز_غلامی💔
🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐🌴💐
@moarefi_shohada
🍃10🍃
#خاطره 🌷
#نماز_اول_وقت
اولین روز هایی که حسین میومد باشگاه زمان اذان مغرب افتاده بود داخل سانس تمرین .
اون اولا خودش تنهایی با اجازه استاد میرفت وضو میگرفت و نمازشو میخوند .
همه چپ چپ نگاهش میکردن ....
انگار چیز عجیبی دیده بودن ....
بعد از چند جلسه که بقیه باهاش آشنا شدن و رفتارو اخلاقشو دیدن نصف بیشتر بچه ها موقع اذان ورزشو تعطیل میکردن و همه با هم نماز میخوندن...
@moarefi_shohada
🍃15🍃
#خاطره
چند شب قبل از رفتن به سوریه از باشگاه اومدیم بیرون و سوار ماشین حسین شدیم بعد چند دقیقه پیام دادن که مهدی نعمایی شهید شده، حالش کلا عوض شد تا خونه من رانندگی کردم و کل مسیر گریه میکرد.
بعد من پیاده شدم رفت بعد ۱ساعت پیام دادم کجایی گفت تو پایگاهم گفتم میام پیشت گفت نیا تا صبح تو پایگاه مونده بود
فردای اونروز بعد کلی صحبت باهاش متوجه شدم تا صبح روضه خونده بود و گریه کرده بود...
🍃16🍃
#خاطره
روز اول بود که همه ورودی های دانشگاه امام حسین (ع) دور هم جمع شده بودیم،
دوری از خانواده و محیط جدید باعث شده بود اضطراب و استرس تو چشمای اکثر بچه ها نمایان بشه.
نگاهم که به چشمای حسین افتاد یه آرامش خاصی دیدم.
هیچ استرسی نداشت.
از همون روز اول قدمشو محکم برداشته بود.
بعد از اتمام مراسمات که لباس سبز پاسداری رو به همه دانشجو ها تقدیم کردن؛ حسین سریع سمت چپ لباس، روی سینه اش پارچه ی کوچیکی نصب کرد،
روش نوشته بود ( السلام علیک یا شیب الخضیب )
دائم ذکر میگفت؛ آرامشی که داشت فراموش نشدنی بود ...
#خاطره_از_همرزمان_شهید
#ذاکرالحسین🌸
#باغیرت🌷
@moarefi_shohada
🍃18🍃